< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث از سببيت نشيش براي حرمت شرب عصير عنبي
 سيد طباطبائي يزدي 1 مي فرمايد «الاقوي حرمته بمجرد النشيش و ان لم يصل الي حد الغليان و لا فرق بين العصير و نفس العنب» بحث را درباره سببيت نشيش ادامه مي دهيم و گفتيم نشيش طبق فتواي سيد 1سبب مستقل براي حرمت شرب عصير است. اگر عصير بر روي آتش گذاشته شود و فقط نشيش داشته باشد يعني صدايي كه قبل از غليان شنيده مي شود آن نشيش سبب حرمت است ولو غليان وجود نداشته باشد. در اين راستا دليل و مستند گفته شد.
 يادآوري اشكالات مرحوم آقاي خويي
  و سيد الاستاد1 هم اشكالاتي كه در اين رابطه داشتند كه بيان شد. سيد1 ادامه مي دهد مي فرمايد پس از آن كه گفته شد نشيش همان غليان است و سبب براي حرمت يك چيز است كه آن غليان و نشيش كه همان غليان است
 اشكال عطف مرحوم آقاي خوي در (واو و أو)
 اشكالي وجود دارد كه بايد حل كنيم اشكال آن است كه مترادفين عطف شده در حالي كه مترادفين با هم عطف نمي شود عطف الشئ علي نفسه محال چون عطف دوئيت مي خواهد و مترادف يك چيز است اين تضاد است علي الاقل خلف است بنابراين عطف شئ بر نفس شئ كه نشيش غليان باشد موثقه ذريح مي گفت «نشّ أو غلي حرم» حالا «أو» را بدل كرديم به «واو» نشّ و غلي عطف شد
 حل اشكال با توجه به شرح در تنقيح العروه كه فقط غليان موجب حرمت است
 سيد1 مي فرمايد در صفحات 12 و 13 كتاب تنقيح العروه جلد 3 حل اين مشكل را شرح مي دهد كه خلاصه اش اين است كه پس از كه نشيش به معناي غليان شد و هر دو ذكر شد و از قرائن بيروني هم استفاده كرديم، معناي نشيش خودش را نشان مي دهد و محمل پيدا مي كند مي گوييم منظور از نشيش غليان بنفسه هست خودجوشي است كه عصير اگر مدتي بماند همين طور مي ترشد و مي جوشد و منظور از لفظ غليان جوشش به وسيله آتش است در اين صورت اين عطف درست است العصير اذا نشّ و غلي بعد خودشان در ترجمه مي گويد «اذا نشّ بنفسه أو غلي» مي فرمايد اگر بگويد العصير اذا نشّ بنفسه معنايش را پيدا كرد او غلي بواسطه النار بنابراين عطف شئ بر نفس شئ نشد بنابراين آنچه موجب حرمت شرب مي شود فقط غليانش هست نشيش به معناي صدايي كه از آب در مي آيد موجب حرمت نمي شود.
 تحقيق مطلب بعد از نشيش نه حرمت شرب عصير عنبي هست و نه نجاست آن
 تمام مطلب تا اينجا گفتيم و حكم هم صادر كرديم كه همان طهارت عصير عنبي كه قطعي شد حليت شرب هم پس از نشيش شك در آن نيست اما فتواي متن حرمت شرب پس از نشيش بود. مطلب تا اينجا معلوم شد الان برمي گرديم و تحقيق مطلب را بيان مي كنيم.
 تعارض بين موثقه ذريح و صحيحه معاويه بن عمار نيست
 اولين مسئله اي كه سيد الاستاد 1 فرمودند موثقه ذريح با صحيحه حماد معارض است كه مي گويد «لا يحرم العصير حتي يغلي» با «اذا نشّ أو غلي»؛ عرض مي شود كه اولا براساس همان معايير كه از خودتان گرفتيم تعارضي در كار نيست چون نسبت بين موثقه و صحيحه حكومت است تعارض نيست لسان موثقه لسان حاكم است
 توضيح اصطلاح كه حاكم توسعه و تضييق مي دهد و حاكم رافع موضوع محكوم است
 يك نكته توضيح بدهم كه خوانده بوديد كه حكومت اين است كه حاكم رافع موضوع محكوم است يك وقت مي گوييم دليل حاكم توسعه و تضييق مي كند دليل حاكم يك تعريف اينجا مي گويد كه حاكم، رافع موضوع محكوم است بالتعبد. و وارد، رافع موضوع است بالوجدان. مي بينيم كه سيد الاستاد1 مي فرمايد حكومت دو قسم است يك قسمش توسعه و تضييق مي كند موضوع محكوم را يك قسمت رافع موضوع محكوم است آن كه رافع است مثل اماره نسبت به اصل شما بر اساس استصحاب مي گفتيد اين شئ نجس است بينه گفت بر طهارت موضوع اصل را برداشت موضوع اصل شك در نجاست بود. و اما جايي كه توسعه و تضييق مي كند الطواف بالبيت صلاه توسعه داد اينجا هم حكومت از قسم دوم است توسعه مي دهد يك سبب غليان آمده نگوييد كه حصر بود، حصر دلالتش در حد خودش كامل است اما حاكم حكومت است حصر را مي نوردد، دليل حاكم به حصر اشكال نمي كند. موثقه ذريح مي گويد كه سبب حرمت شرب غليان هست اما سبب حرمت شرب نشيش هم هست پس تعارض نيست
 آيا در حاكم و محكوم تقدم تاريخي شرط است
 سوال و جواب در حاكم و محكوم تقدم زماني شرط نيست نسبت لساني شرط است لسان هر كدام نسبت به ديگري چگونه است زمان دخالت ندارد
 سوال و جواب توسعه فقط غليان است سبب حرمت شرب است در آن مثال: صلاه بود اين افعال مخصوصه بعد يك چيز ديگر گفت الطواف بالبيت صلاه زير مجموعه صلاه وارد كرد اين توسعه است سببيت يا در اين بحث براي حرمت غليان بود آورد موثقه يك چيز ديگر را به نام نشيش زير مجموعه سببيت توسعه دارد غليان هم سبب است نشيش هم سبب است
 اشكال لغو شدن غليان در كنار سبب نشيش و جواب آن
  سيد1 فرمودند كه اگر نشيش سبب حرمت باشد غليان لغو مي شود. چون نشيش قبل از غليان هست نشيش سبب حرمت شد ديگر غليان از كار مي افتد بنابراين موجب لغويت سببيت غليان مي شود. اما اين اشكال لغويت درست بر عكس است يعني اگر ما سببيت انحصاري غليان را مقدم بداريم موثقه ذريح كه نشيش را سبب اعلام كرده لغو مي شود نشيش ساقط مي شود اما اگر نشيش هم بگيريم غليان به قوت خودش باقي است شرح مسئله : يك معيار در جمع عرفي داشتيم كه اگر دو تا دليل با هم تعارض داشتند دليل شماره 1 اگر مقدم بكنيم دليل شماره 2 حذف مي شود و موجب لغويت دليل شماره 2 پس دليل شماره 1 مقدم نشود. اگر دليل شماره 2 مقدم بداريم از اطلاق دليل اول كاسته مي شود يا تصرفي در دليل به وجود مي آيد ولي از دائره بيرون نمي رود، پس بر اساس لزوم اجتناب از لغويت در كلام معصوم آن دليلي را مقدم كنيم كه موجب لغويت نشود. اين معيار در تقدم يك دليل بر ديگري بود و معيار جمع عرفي هم همين بود در اينجا اگر صحيحه را مقدم كنيم كه سبب حرمت فقط غليان است سببيت نشيش از دايره بيرون مي رود و باعث لغويت مي شود. و اما اگر موثقه را مقدم بداريم غليان هم سبب هست نشيش هم سبب است منتها چطوري اشكال را جواب بدهيم كه نظر سيد1 اين است كه در واقع اگر نشيش سبب شد براي غليان، نوبت نمي رسد آن را توجيه كرديم كه اولا غليان بدون نشيش گاهي نشيش شنيده نمي شود مانعي وجود دارد و گاهي هم سيد1 مي گويد كه غليان در اثر فشارها دفعتا بدون اينكه صدايش شنيده شود شروع مي كند به غليان و ثالثا غليان به طور معمول يك سبب برجسته است به خاطر برجستگي اش غليان هم ذكر مي كند و نشيش گاهي اعتنا نمي شود نشيش هم اگر سبب بگيريم سببيت غليان محفوظ است اما اگر غليان فقط سبب تنها گرفتيم نشيش از دايره بيرون مي رود بنابراين لغويتي كه سيدالاستاد 1 فرمودند بعكس ذاك استعملوه فانتبه
 جواب اشكال عطف به واو يا أو در غليان و نشيش
  اشكال سوم عبارت بود از حرف «واو» و حرف «أو» «نشّ أو غلي» يا «نشّ و غلي» كه ايشان فرمود كه شيخ الشريعه 1 مي فرمايد كه نشّ و غلي است پس استقلال ندارد عرض مي شود كه آنجا كه اختلاف نسخ وجود داشته باشد از علائم ضعف روايت است و معيارهاي تقدم نسخه بر نسخه ديگر اين است كه اگر يك نسخه را دو نفر نقل كند نسخه ديگر را يك نفر نقل كند اين ناقلين در يك سطح باشد آنكه دو نفر هستند نقلش مقدم است از باب تقدم شهادت بر خبر واحد. بنابراين نسخه «أو» را صاحب وافي مرحوم فيض1 و محدث عاملي 1 صاحب وسائل و نسخه «واو» را شيخ الشريعه1 گفته است
 ذكر دو نكته در باب حل تعارض خبرين
  در اختلاف نسخه و در نقل روايت اگر يك روايت دو تا نقل داشت يك نسخه يك نقل داشت تقدم نقل دو نفر از باب تقدم شهادت بر خبر واحد نكته دوم خبرويت و تخصص نقل صاحب وسائل و صاحب وافي0 نقل اهل خبره است محدث اند شيخ الشريعه 1فقيه است محدث بودنش در حد تخصصي نيست آن فقيه است اطلاعات علم الحديث هم دارد اما آن دو تا خبره و متخصص هستند تخصصش جمع روايت است همه كارشان آن است و هر كجا دو تا راي بين اهل خبره و غير خبره تعارض به عمل بيايد راي اهل خبره قطعا به اعتبار عقلاء مقدم است دو تا راي از سوي اهل خبره نسبت به نسخه «أو» با يك راي از شيخ الشريعه 1كه فقيه خيلي بزرگواري است اما وجداني است كه محدث مثل صاحب وسائل و وافي0 ديگر نيست پس از باب تعارض قول اهل خبره با قول غير اهل خبره نسخه أو مقدم است
 اشكال چهارم مرحوم آقاي خويي كه اختلاف در معني نشيش در لغت
  اشكال چهارم اختلاف در معناي نشيش لغتا، در لغت فرمودند كه اقرب الموارد مي گويد كه نشيش غليان است نشّ اي غلي و قاموس المحيط مي گويد نشّ آن صدايي است كه قبل از غليان مي آيد
 پاسخ اشكال
 در اين رابطه هم يك تحقيق كه سيدنا الاستاد با احترام و ادب و اكرام به روح بلندايشان به چه دليل اقرب الموارد ترجيح داده شد اولا ترجيح بلا مرجح است اعتبار قاموس اگر بالاتر از اقرب الموارد نباشد كمتر نيست و ثانيا در تعارض در لغت كه در موقع تعارض و هم اندازه هم باشند در اينجا مي گوييم كه اگر يك قول مبني بر ترادف بود يك قول دال بر استقلال آن قول به استقلال مقدم است چون اصل عدم ترادف است اصل در وضع لفظ استقلال است در تعارض كه بشود به سراغ مرجحات اصول مي رويم اصل عدم ترادف است به نفع ما تمام مي شود كه نشيش سبب مستقلي است در كنار غليان اين اولا و ثانيا اگر لغات را جمع كرديم كه وجه جمع بياوريم در يك لغت آمده دو لفظ را به يك معنا اعلام كرده نشيش و غليان لغت نامه ديگر آمده است كه گفته نشّ جداست غليان جداست اين را جمع كه كرديم يك نتيجه ادبياتي يا فهم معناي لغوي به دست مي آيد كه اين دو تا معنا جمع بين تفسير مي شود نتيجه اين شد كه اگر اين دو تا لغت با هم بيايند معنايش مستقل است اگر جدا بيايند هر كدام به معناي ديگري مي تواند باشد. اگر با هم بيايند لغو مي شود با هم آمدن. پس از كه اين چهار اشكال رفع شد
 امكان حمل نشيش بر غليان في نفسه
 مي رسيم به مطلب بعدي كه ما نشيش را حمل مي كنيم به غليان في نفسه اگر عصير في نفسه غليان بكند نشيش است و اگر به توسط نار غليان كند اولا ما در معناي لغت بايد از خبرگان استفاده كنيم اين معناي لغت است معناي لغت همچنين چيزي وجود ندارد و ثانيا اين حمل بسيار به شكل واضحي خلاف ظاهر است اصلا ظهور عرفي و فهم عرفي كه بگويد العصير اذا نشّ أو غلي واقعا عرف اين را مي فهمد كه اذا نشّ بنفسه و غلي بالنار اصلا از ظهور عرفي بدور است و پس از كه در اين حد از ظهور عرفي بدور شد ديگر دلالت نمي كند ظهور تا جايي كه با كمك قرينه از لفظ چيزهايي فهميده شود مي توانيم بگوييم كه از روايت استفاده كنيم اما اگر ظهور عرفي از مدلول و قلمرو روايت كاملا كنار باشد ديگر اين را جزء مدلول روايت نمي توانيم تلقي كنيم پس از كه نشّ در برابر غليان و با توجه به معناي لغوي اش هيچ ارتباط و مساسي لغتا و عرفا با نشّ به نفسه ندارد اگر هم به نشّ بنفسه بشود از معنا و فهم عرف به طور واضح دور و قابل قبول از نظر عرف نخواهد بود لذا ظهور ديگر از كار مي افتد و روايتي ظهورش به طور كامل از كار بيافتد آن روايت قابل استناد نيست مطلب جزء مدلول روايت اعلام نمي شود فقط بگوييم نشيش را از جاي ديگر مي فهميم ديگر از روايت نمي توانيم بفهميم
 نتيجه تحقيق نش مثل غليان مي تواند سبب حرمت شرب بشود ولي نجاست آن ثابت نيست
 نتيجتا آنچه كه ظاهر به نظر مي رسد اين است كه همان موثقه كه مي فرمايد نشّ أو غلي با حفظ ظاهر و با عدم تصرف و رفع اشكالات نشّ سبب مستقل براي حرمت شرب است همان طوري كه غليان سبب مستقل براي حرمت شرب است و فتواي صحيح همان است كه در متن آمده كه نشّ و نشيش هم ميتواند سبب حرمت باشد همان طور كه غليان سبب حرمت است اما درباره نجاستش قبلا گفتيم كه اصلا قائل به نجاست نداريم تقريبا مسئله اجماعي است كه نشّ باعث نجاست نمي شود خود غليان عصير سبب براي نجاست نبود يعني سببيت براي نجاست ثابت نشد قول متاخرين متاخرين اما در متن هم احتياط اعلام شد گفت اقوي طهارته نشيش كه به هيچ سبب نجاست نيست اما سببيتش براي حرمت درست است همان طوري كه سيد طباطبائي1 حكيم اين را تاييد مي كند و فتواي متن عروه هم همين است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo