< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 درباره حكم نبيذ بحث مي رديم
 درباره حكم نبيذ زبيبي بحث مي كرديم و به لطف خدا به نتيجه رسيديم و گفتيم كه حرمت شرب ثابت نيست همان طوري كه در متن در فتوا آمده است.
 حكم به حليت نبيذ تمري اظهر از نبيذ زبيبي است
 اما درباره نبيذ تمري گفته مي شود كه حكم به حليت اظهر هست نسبت به حكم حليت نبيذ زبيبي براي آنكه آنجا زبيب با عصير يك ارتباط مختصري داشت آن عصير عنب بود و آن هم كشمش اينجا ديگر تمر است مناسبتش ضعيف تر است لذا حليت اينجا اظهر نشان مي دهد. براي تحقيق بحث نصوصي كه درباره حكم شرب و نجاست، مربوط به عصير و مشتقات آن آمده باشد، مروري بكنيم .
 روايت عبد الله بن سنان وسائل جلد 17 باب 2 حديث 1
 در بحث هاي قبلي ديديم كه روايت عبد الله بن سنان كتاب وسائل الشيعه جلد 17 ابواب اشربه محرمه باب 2 حديث 1 آمده بود سند آن صحيح است و متقن فقط سيد الاستاد1 اين را حسنه مي گويد به جهت ابراهيم بن هاشم پدر علي بن ابراهيم كه توثيق خاص ندارد. «كل عصير اصابته النار فهو حرام» از اينجا اگر بگوييم كه كل عصير اطلاق دارد شامل نبيذ تمر هم مي شود جوابش را داديم.
 نصوصي كه حرمت شرب را معلق به اسكار كرده اند
  و همين طور در نصوص ديديم كه حرمت شرب، معلق و مشروط مي شود به اسكار. در نبيذ تمري از اسكار خبري نيست. نصوصي كه دلالت داشت بر اينكه حرمت شرب، مربوط به اسكار هست اين نصوص در همين كتاب جلد 17 باب 17 از ابواب اشربه محرمه حديث 1 و 3 كه حديث سندش صحيح است صحيحه معاويه بن وهب و صحيحه صفوان جمال در اين حديث كه از نبيذ سوال شده است امام در آخر يك قاعده كلي اعلام مي كند مي فرمايد «كل مسكر حرام» يعني آن نبيذي كه مسكر باشد حرام است در روايت شماره 1 و شماره 3 هر دو صحيحه، حرمت شرب را منوط به اسكار اعلام مي كنند. اما نبيذ تمري كه فقط يك آبي با خرما همراه شده خرما را داخل آب مي گذارند بعد نوشيدني از آن درست مي كنند بعد از كه مدتي ماند اين حلاوتي به دست مي آورند اين را مي جوشاند بعد از آن مي شود نبيذ تمر حالا اين حرمت شرب از كجا آمد؟ غليان كه در حد اسكار كه نيامد عصير هم كه نيست اصاله الطهاره هم به قوت خودش هست پس محكوم به حليت است.
 احاديث نبيذ تمر
  و اما بعضي از احاديث درباره نبيذ تمر آمده و اين روايات يك استشمامي از دور مي شود كه گويا دلالت كند بر حرمت دارند. مصدر اين روايات همين كتاب وسائل جلد 17 باب 24حديث 1 و حديث 5 حديث را از باب نمونه بخوانم كه سندش صحيح است عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابي عمير عن عبد الرحمن بن الحجاج سند صحيحه است راويان اجلا و ثقات و شناخته شده «قال استاذنت لبعض اصحابنا علي ابي عبد الله فساله عن النبيذ فقال حلال» سوال شد درباره نبيذ كه همين نبيذ زبيب و نبيذ تمر آقا فرمود حلال است «فقال انما سالتك عن النبيذ الذي يجعل فيه العكر فيغلي ثم يسكر فقال ابو عبد الله قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم كل مسكر حرام» از اين روايت اشعاري به دست مي آيد نسبت به اينكه نبيذ اگر غليان بكند «يجعل فيه العكر فيغلي» غليان كرده بدون اينكه در حد سكر برسد غليانش موجب حرمت شرب مي شود. اين روايت شايد از آن روايتهايي است كه حرمت شرب نبيذ تمري را مورد تاييد قرار مي دهد.
 دليل عبارت سيد يزدي در متن عروه كه حرمت شرب خالي از وجه نيست دو نكته
 و سيد طباطبايي يزدي1 كه مي فرمايد اقوي حليت نبيذ زبيب و تمر هست هر چند حرمت شرب خالي از وجه نيست وجهي كه ما گشتيم شايد اين باشد اما سيد الاستاد1 مي فرمايد وجه ضعيف است براي اينكه همين روايتي كه گويا وجه اعلام مي شود اين روايت، ضعفش پيداست براي اينكه آن ماده عكر و در روايت ديگر، قهوه و تفاله تمر جوشانده شود كه تقريبا مي شود خميرمايه براي پنير و يا قرص هايي كه براي درست شدن خمير استفاده مي كنند اينها اصلا نقشش به عمل آوردن آن پنير و به عمل آوردن آن خمير است. عكر خودش قرص و مايع مسكري است آنكه وارد اين نبيذ بشود اسكار مي آورد مثل پنير مايه كه پنير را از شير ميگرند اين مثل پنير مايه است كه پنير ساز است اين قهره و عكر ماده مسكر سازي است كه اسكار بوجود مي آورد در روايت ديديم كه به اين مطلب اشاره شده و مويد بر اين مطلب ابواب مضاف وسائل الشيعه جلد 1 ابواب مضاف باب 2 حديث 2 مضمون روايت اين است در آنجا تصريح شده است كه اين ماده ماده خمريه است: «شه شه انه خمر» دور كن اين خمر است. بنابراين اين روايت دلالتش بر مطلوب كامل نيست روي اين حساب مطلب از اين قرار است كه حليت نبيذ تمري ظاهرتر از حليت نبيذ زبيبي است مضافا بر ان دو تا نكته 1. عدم دليل بر نجاست 2. اصاله الطهاره اتفاقي هم تقريبا نزديك به اجماع هست لذا حكم همان حليت است و وجهي براي حرمت وجود ندارد اما سوالي كه شد.
 مسئله دوم
  مسئله دو «اذا صار العصير دبسا بعد الغليان قبل ان يذهب ثلثاه فالاحوط حرمته و ان لحليته وجه» مي فرمايد: اگر عصير انگور بعد از غليان شيره بشود مدتي بماند فروكش كند و غلظت پيدا كند بشود شيره آب انگور همان سرمايه شيره انگور است. اين شيره انگور بعد از غليان، محكوم به حرمت شرب است يا شربش حرام نيست؟ درباره نجاستش حرفي نداريم تقريبا حكم به نجاست نيامده اما حرمت شربش را فرموده است «فالاحوط حرمته و ان كان لحليته وجه» وجه حليت و حرمت بر اساس احتياط نياز به شرح دارد.
 براي حليت و طهارت دبس سه دليل اقامه شده
  اما دليل بر طهارت كه مي فرمايد وجه دارد حليت آن، براي حليت و طهارت سه تا دليل اقامه شد كه سيد1 فرمود: حليت آن وجهي دارد اين وجوه را كه بررسي و تحقيق كردم سه تا عنوان براي آن به ثبت رساندند دليل اول عبارت است از اخباري كه حرمت شرب عصير را بيان مي كند مي فرمايد: رواياتي كه دلالت دارد بر حرمت عصير ذكر شده در آن شرب عصير نه اكل آن كتاب وسائل الشيعه باب 3 از ابواب اشربه محرمه حديث شماره 3 عن محمد بن يحيي عن احمد بن محمد كه اشعري ها قمي ها ثقات و اجلا عن ابي يحيي الواسطي كه در سند كامل الزياره و تفسير قمي ذكر شده و توثيق عام دارد توثيق عام دو لايه اگر يك راوي در سند كامل الزياره آمده باشد يك توثيق عام و در عين حال در سند تفسير قمي هم آمده باشد دو تا توثيق عام تقريبا قريب به توثيق خاص مي شود عن حماد بن عثمان كه از اصحاب اجماع است «عن ابي عبد الله عليه السلام قال سالته عن شرب العصير قال تشرب ما لم يغل فاذا غلي فلا تشربه» اين حرمت مربوط شده به شرب اما دبس ماكول است مشروب نيست.
 سوال و جواب: از نظر روايت موضوع تعيين مي شود موضوع كه تعيين شد آن شرب اصلش ماهيتش با اينكه ماكول است ماهيتا دو تا مي شود جزء الموضوع مي شود نوشيدني و آن ممكن است در آن حالت نوشيدني يك ماهيتي داشته باشد يا يك وصف دارد اينجا وصف ديگري دارد بنابراين از سوي شرع اگر واقعا شرب تعيين شده باشد اين دليلي است بر اينكه شامل اينجا نمي شود
 سيد الاستاد: روايات زيادي داريم كه اعلام مي كند عصير، بدون عنوان شرب حرام است
  اما جواب اين مطلب را سيد الاستاد 1كتاب تنقيح العروه جلد 3 صفحه 123 و 124 مي فرمايد: اين روايت هر چند آمده است كه لا تشرب اما روايات زيادي داريم كه در آن روايات عنوان عصير بدون شرب حرام اعلام شده است از جمله همان باب 2 حديث 1 صحيحه عبد الله بن سنان كه مي فرمايد «كل عصير اصابته النار فهو حرام» شرب در آن نيست. شرب جزء الموضوع و قيد الموضوع قرار نگرفته در بعضي از روايات كه شرب ذكر شده پس موضوعيت ندارد از باب توضيح بوده يا از باب اغلب در استفاده بوده بنابراين ما حصل روايات كه دلالت داشته باشد بر طهارت و حليت دبس به جايي نرسيد.
 دليل دوم اشكال در ذهاب ثلثين
  دليل دوم دال بر طهارت شيره انگور اين است كه مي گويند پس از عصير كه شيره مي شود موقعي است كه ذهاب ثلثين مي شود و ذهاب ثلثين را شما از نصوص متواتر استفاده كرديد كه باعث طهارت است پس بنابراين با ذهاب ثلثين جايي براي حكم به حرمت وجود ندارد قطعا حليت ثابت است اشكال اين است كه در ذهاب ثلثين احراز شرط است مي گوييد قدر متيقن است قطعا پس از دبس شدن ذهاب ثلثين شده اگر شما گفتيد كه ذهاب ثلثين مشخص نيست مي گوييم قطعي است در مرحله دبس شدن از مرز ذهاب ثلثين مي گذرد اگر اين حرف را زديم و توانستيم اثبات كنيم حرف خوبي است اما سيد الاستاد1 مي فرمايد: شما احكام را به شكل تخمين و حدس كه نمي توانيد ثابت كنيد اين حدس است از كجا معلوم است كه ذهاب ثلثين باشد كم شدن آن احتمال ميدهيد ولي غلظت كه بگيرد مي شود شيره ذهاب ثلثين كجا احراز مي شود شك در تحقق ذهاب مساوي با عدمش هست بنابراين با حدس نمي شود حليت و حرمت را ثابت كنيد بنابراين اين معيار نيست اما اگر مواردي استثناء ذهاب ثلثين احراز شد در آن موارد جزئي حكم به حليت صادر كنيد ولي به طور كلي شيره شدن آب انگور را به عنوان شيره را مطهر اعلام كنيد مطلب قابل قبولي نيست.
 دليل سوم
 دليل سوم را مي فرمايد كه شهيد ثاني1 هم در مسالك و هم در شرح لمعه جلد 1 صفحه 67 و مسالك هم جلد 1 صفحه 52 مي فرمايد: دليل بر طهارت دبس، انقلاب است منقلب شده و انقلاب از مطهرات است كه قبلا عصير بود و آب انگور الان به آن مي گويند شيره انگور آب انگور با شيره انگور داراي دو تا وصف متمايز است و مزه اش هم فرق مي كند و حجمش هم غليظ تر و مايع تر است بنابراين با انقلاب طهارت به وجود مي آيد سيد الاستاد1 مي فرمايد: ما تا به حال آنچه بحث كرديم و در فقه تتبع كرديم از مطهرات استهلاك و استحاله را ديده ايم استحاله و استهلاك از مطهرات است استحاله اين است كه يك شئ اي ماهيتا با شئ ديگر تغيير بكند مثل چوب و خاكستر شدن به طور موضوعي و ماهيتي تغيير كند.
 فرق بين استحاله و استهلاك و انقلاب
 فرق بين استهلاك و استحاله و انقلاب اين است كه استحاله تغيير ماهيتي است ماهيت يك شئ متبدل مي شود به شئ ديگري مثل چوب كه خاكستر شد اما استهلاك اين است كه اندكاك شئ ضعيف در داخل شئ كثير و قوي مثل اينكه يك قطره خون در داخل يك حوض كر مستهلك بشود ديگر از آن ماهيت مستهلك چيزي ديده نشود متلاشي و ماهيت منهدم شده و شيئيت از بين برود در استحاله تبدل شيئيت است در استهلاك انهدام شيئيت است اين دو تا مطهر است اما انقلاب تبدل وصف است چيزي به چيز ديگري متبدل مي شود وصفا اما اصل ماهيت محفوظ است بنابراين در آب انگور و شيره انگور انقلاب است نه استحاله و استهلاك تبدل وصف است ماهيت وصف است تبدل وصف در بستر فقه از مطهرات نيست و الا تبدل اوصاف زياد است رنگ خون كم مي شود زرد مي شود تبدل وصف است انقلاب است بنابراين دليل بر طهارت نمي شود در نتيجه كه پس از كه انقلاب دليل بر طهارت نبود.
 نظر سيد الاستاد و سيد الحكيم درباره مطهريت خل
 درباره خل كه آمده است موجب تطهير و پاكي خل مي شود سيد الاستاد1 مي فرمايد كه مقتضاي نصوص است و الا آنجا هم مي گفتيم كه خل باعث تطهير نبايد بشود سيد الحكيم1 در كتاب مستمسك جلد 1 صفحه 403 مي فرمايد درباره خل اجماع داريم و الا انقلاب است و موجب طهارت نخواهد بود
 نتيجه طبق تحقيق حكم به حرمت دليلي ندارد ولي احتياط، لزوم اجتناب است
 در نتيجتا بر اساس تحقيقي كه به عمل آمد حكم به حليت مشكل است بنابراين حرمت شرب دبس پس از غليان احتياط لزومي است چون دليل بر حليت به دست نيامد و مسئله به مشكل برخورد بنابراين همان دليل حرمتي كه درباره شرب عصير داشتيم آن استصحاب اينجا جاري مي شود مطابق احتياط هم هست پس حليت وجهي ندارد متن كه آمده بايد بگوييم لزوما بايد اجتناب شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo