< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 درباره طبقات بحث مي كرديم
 درباره طبقات بحث مي كرديم، گفتيم كه طبقات يك بحث مهمي در رجال آمده است و كتاب هاي زيادي درباره اين موضوع نوشته و تدوين شده كه مرحوم آقا بزرگ تهراني در كتاب الذريعه بيش از 20 عنوان كتاب درباره طبقات رجال آورده است.
 آنچه كه جزء متون و اصول رجالي است
 آنكه جزء متون و جزء كتب رجاليه و اصول رجاليه ما به حساب مي آمد، عبارت بود از طبقات الرجال احمد بن محمد بن خالد برقي كه معروف است رجال برقي كه از اصول رجاليه ما هست. بعد در بحث طبقات سه طبقه بندي عمده ثبت شده و حاكم است در قلمرو رجال؛ اين سه طبقه بندي عبارت اند از 1. طبقه بندي مرحوم محمد تقي مجلسي اسمش هست شرح مشيخه صدوق كه طبقات را آورده. 2. سيد بروجردي3. معجم رجال سيد الاستاد دو تا بافت طبقات را براي شما گفتيم كه طبقات رجال و طبقات اصحاب؛ كه خلط نشود طبقات اصحاب، طبقات رجال نيست. آن طبقات رجال نيست، طبقات اصحاب است. شمارش ما اين بود كه از حضرت رسول شروع مي شد انتهايش امام حسن عسگري..
 ترتيب طبقه علامه مجلسي
  طبقات رجال از ابو رافع يا اباذر و سلمان تا شيخ طوسي كه دوازده طبقه بود. مرحوم مجلسي ترتيب طبقات را از انتها شروع مي كند ما گفتيم شيخ طوسي مي شود طبقه دوازدهم، علامه مجلسي مي گويد: شيخ طوسي طبقه اول است؛ اينگونه مي گويد طبقه اول طبق ترتيب طبقاتي كه علامه مجلسي آورده است؛ طبقه اول: شيخ طوسي و شيخ نجاشي طبقه دو: شيخ مفيد و ابن غضائري طبقه سوم:. شيخ صدوق و احمد بن محمد بن يحيي العطار القمي طبقه چهارم :شيخ كليني طبقه پنجم: علي بن ابراهيم قمي و احمد بن ادريس قمي طبقه ششم: احمد بن محمد بن خالد برقي طبقه هفتم: سعيد بن حسين اهوازي طبقه هشتم: ابن ابي عمير و صفوان بن يحيي كه مي شود از اصحاب امام كاظم طبقه نهم: اصحاب صادق عليه السلام طبقه ده اصحاب باقر عليه السلام طبقه يازدهم: اصحاب امام سجاد طبقه دوازدهم: اصحاب الحسنين و اميرالمومنين اين بافتي است كه مرحوم مجلسي از اين طرف اعلام كرده است
 ترتيب طبقات سيد بروجردي
 در همين راستا سيد بروجردي كه طبقات را گفته، آن روز برايتان خواندم آن طبق طبقاتي بودكه در كتاب طبقات و تجريد اسانيد كافي جلد 1 صفحه 14 تا 22 هست و شرحش را دادم. و سيد بروجردي پس از كه طبقات روات را گفت، اين روات را تطبيق مي كند به اصحاب ائمه كه اينها از كدام امام روايت مي كند تا كامل تر بشود؛ مي فرمايد: طبقه اول و دوم روات كه اين طبقه بندي بر اساس عمر متعارف است ايشان محققي است كه شايد در رجال نظيري نداشته باشد مرحوم سيد بروجردي اين دوازده تا طبقه از عمر متوسط راوي كه شصت و پنج الي هفتاد و هفتاد و پنج سال اين عمر متوسط كه در نظر بگيريم راوي ها از زمان شيخ طوسي تا زمان سلمان و اباذر مي شوند دوازده طبقه، طبقه اول و دوم راوياني هستند كه از امام اميرالمومنين و از امام مجتبي و امام حسين عليهم السلام نقل مي كنند. طبقه سوم: از امام سجاد روايت نقل مي كند وطبقه چهارم: از امام باقر به طور اغلب و طبقه چهار و پنج: از امام صادق كه طبقه پنجم اكثرشان از امام صادق روايت نقل مي كنند و از امام كاظم هم همين طبقه نقل مي كند بنابراين، روات امام صادق طبقه چهارم و پنجم است و روات امام كاظم فقط طبقه پنجم است كه از امام رضا عليه السلام روايت نقل مي كنند طبقه ششم است و طبقه ششم و هفتم از آقا امام جواد روايت نقل مي كنند و طبقه هفتم به طور اغلب و هشتم به طور نادر از امام هادي و امام عسگري روايت نقل مي كند و اما سفراء آقا بقيه الله الاعظم طبقه هفتم مي شود اولين نائب كه عبارت است از عثمان بن سعيد عمري اين طبقه هفتم هست طبقه هشتم محمد بن عثمان بن سعيد عمري است و طبقه نهم نائبان ديگر كه از آقا روايت نقل مي كنند؛ حسين بن روح و علي بن محمد سمري، دهم و يازدهم و دوازدهم از امام ديگر روايت نقل نمي كنند كه مي شود ابتداء غيبت صغري كه شيخ صدوق است كه طبقه دهم است يازدهم شيخ مفيد است دوازدهم شيخ طوسي است. اين سه طبقه از معصوم روايت نقل نمي كنند مضافا بر اين ايشان براي بعد از زمان شيخ طوسي تا محدث نوري طبقات را استخراج كرده بر اساس همان معيار عمر متوسط و هر كدام از ديگري روايت نقل مي كنند.
 هموار كردن كتب اربعه طبقات را
 سيد بروجردي، از شيخ طوسي تا محدث نوري بيست و چهار طبقه استخراج كرده كه اول شيخ طوسي و آخرش محدث نوري و صاحب كفايه را هم گفته كه استاد خودش هست و شيخ الشريعه اصفهاني را، اين طبقات هم طبقات است پس چرا به حساب نيست؟ كل اين طبقات كه بيست و چهار تا اضافه شده فقط ما تا شيخ طوسي را ذكر مي كنيم و بقيه را معنعن نقل نمي كنيم مثلا بگوييم محدث نوري عن شهيد عن ابن طاووس عن ابن ادريس عن محمد بن حسن طوسي چرا اينگونه نمي گوييم؟ اولا نگفتن آن يك دليل دارد و طبقه سازي دليل ديگر دارد؛ اما اينكه طبقه هست يك واقعيت عيني است، هر كدام نسبت به ديگري طبقه است و ثانيا اينها مشايخ هستند و شيخ الاجازه هستند؛ هر كدام از ديگري اجازه نقل روايت دارند و سنت حوزه اينگونه بوده مثلا سيد بروجردي اجازه نقل روايت از صاحب كفايه دارد و همين طور اينها مسلسل از مشايخشان اجازه مي گرفتند، تسلسل و ادب محفوظ بوده پس طبقه بندي داشتن اين بيست و چهار طبقه به اين دليل است. يك واقعيت و ارتباط اجازه اي و روايي اما اينكه چرا ديگر روات را نمي بينيم؟ چرا مثلا عن محدث قمي عن محدث نوري عن شهيد عن صاحب الحدائق چرا اينگونه نمي گوييم؟ براي اينكه در بحث كتاب خوانديم كه اگر ثبوت كتاب و وجود كتاب در حد قطعي بود ديگر نياز به واسطه ندارد تمام اين زحمت بيست و چهار طبقه كتب اربعه براي ما هموار كرده اگر كتب اربعه نبود، ما مضافا بر دوازده طبقه رجال كه الان بيست و چهار طبقه ديگر داشت كه مي شد سي و شش طبقه، زحمات آن بزرگواران آسان كرد و قطعيت و حفظ اين كتب كه اين كتب مثل كتب مقدس صد در صد محفوظ و متقن و قطعي است و ديگر نياز نداريم و به كتاب مراجعه مي كنيم كه وصل به كتاب اصلي وصل به راوي است منتها با حذف طبقات.
 تعريف شهيد از طبقات
  بعد از اين، نكته بعدي: فائده و نقش و آثار طبقات چيست؟ ما تعريفي داشتيم از طبقات مرحوم شهيد ثاني در كتاب درايه صفحه 134 مي فرمايد «الطبقه عباره عن جماعه اشتركوا في السن و لقاء المشايخ» طبقه عبارت است از يك گروه كه گروه يعني دو سه نفر كه اينها اشتراك در سن و اشتراك در ملاقات به مشايخ روايت داشته باشند؛ از يك شيخ نقل كنند، هم سن باشد كه اين هم سن بودن قيد غالبي است البته گاهي ما داريم معمرين مثل جابر كه استثنائاتي در سلسله روات هست كه از چند امام نقل مي كند اما طبقه را گفتيم بر اساس سن متعارف تنظيم شده اين دسته و اين گروه كه اشتراك در سن و اشتراك در ملاقات شيخ داشته باشند؛ منظور از ملاقات شيخ يعني نقل كردن روايت از شيخ الحديث يا دو نفر از يك شيخ الحديث روايت نقل مي كند، اين هم طبقه است. ملاك اصلي هم طبقه بودن، اين است و وحدت سني قيد غالبي است يا قيد مكمل.
 فوائد و آثار طبقات
  در ادامه اين تعريف، مرحوم شهيد مي فرمايد: «و فائدته الامن من تداخل المتشابهين و امكان الاطلاع علي التدليس و الوقوف علي حقيقه المراد من العنعنه» فائده اش اين است، مشتبهين يعني آنهايي كه شباهت اسمي دارند، تداخل نكنند مثلا يك علي بن حمزه ثقه است يك علي بن حمزه كذاب است طبقه اش هم تقريبا يكي است، اين دو تا كه روايت نقل كنند بدون خصوصيات ديگر، عن علي بن حمزه امكان دارد، مشتبه بشود. در طبقه كه مراجعه كنيم مي بينيم علي بن حمزه ثمالي از امام سجاد نقل مي كند و علي بن حمزه بطائني از امام صادق؛ اگر ثابت شد كه از امام صادق كه نقل كرده اين علي بن حمزه بطائني است و آن علي بن حمزه كه از امام سجاد نقل كرده مي شود ثمالي است و ثقه پس امن از تداخل مشتبهين و امكان اطلاع بر تدليس يك وقتي ممكن است تدليسي شده باشد يك كسي خودش را به اسم راوي اعلام كرده مثلا اعلام كرده كه محمد بن ابي عمير بعد ببينيم كه اشتباه كرده «و وقوف علي حقيقه المراد» يعني بر حقيقت مقصود از عنعنه، اين اصطلاحي است كه يا معنعن مي گوييم يا عنعنه مثلا عن احمد بن محمد عن ابن ابي عمير عن محمد بن مسلم مراد اصلي از عنعنه اين است كه طبقات بهم مثل دانه هاي تسبيح تنظيم شده باشد فاصله نباشد اگر يك راوي مي گويد عن راوي و آن راوي، هم طبقه نباشد، اين عنعنه نيست. بنابراين در عبارت مختصر يكي از فوائد طبقات اين است كه مسند و مرسل را از هم جدا كنيم مي گويد مثلا شيخ صدوق عن ابن ابي عمير بدانيم كه منظور از اين عن گفتن معنعنه واقعي نيست، فاصله زماني دارد و اين حديث مرسل است و لو گفته عن ابن ابي عمير واسطه را حذف كرده با طبقات مسند و مرسل معلوم مي شود. با طبقات، مشتبهات روشن مي شود؛ مثلا دو تا اسم است مثل احمد بن محمد كه زياد داريم كه نمي دانيم چه كسي مراد است موثقه هم هست و ضعيف هم هست، تشخيص كار مشكلي است. به اسم جد مي رويم جد هم از باب اتفاق دو سه نفر يكي است احمد بن محمد بن يحيي اگر جد نشد كنيه شد القاب نشد مي بينيم طبقه اش كجاست از كدام امام روايت نقل كرده؟ آن راوي هاي ثقه كه طبقه اش ثبت شده است، اگر از آن طبقه هست تطبيق مي شود به آن ثقه اگر به آن طبقه تطبيق نشد مي شود مجهول اين فائده طبقه است. در مثال سيد الاستاد كتاب معجم رجال جلد 1 صفحه 151 مي فرمايد كه آمده است روايتي از امام صادق نقل شده از ابن فضال از ابان بن تغلب كه ابان بن تغلب از اصحاب امام صادق است امام صادق در رحلت ابان بن تغلب روضه خواند كه وجع قلبي اما ابن فضال از امام رضاست وقتي بگويد عن ابان بن تغلب ديگر معلوم مي شود كه آن ابان بن تغلب نيست يا همين طور محمد بن سنان اگر از ابان بن تغلب نقل مي كند محمد بن سنان سال 220 فوت شده و ابان بن تغلب سال 1041 فوت شده معلوم مي شود كه ابان بن تغلب آن ابان بن تغلب نيست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo