< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 جرح و تعديل
 درهفته قبل، طبقات را بحث كرديم و كامل كرديم. عنوان بحث امروز ما، جرح و تعديل است. يكي از بحث هاي مهم رجال، بحث جرح و تعديل است.
 چيستي معني جرح و تعديل و چه الفاظي به كار مي رود و چه آثاري دارد؟
 جرح و تعديل چيست و چه الفاظي به كار مي رود و چه آثاري دارد و بعد از آن مشكل اصلي اگر جرح و تعديل، تعارض كنند، چه علاجي داريم؟ اولا معناي جرح و تعديل، در ديد ابتدائي و لغت نامه ها روشن است؛ جرح يعني كسي كه شخص ديگري را، تضعيف كند و فسقي يا كذبي به او نسبت بدهد. در بحث رجال، منظور از جرح، نسبت دادن فسق و كذب و جعل حديث هست. و تعديل، در اصطلاح رجال عبارت است از توثيق و اعلام وثاقت و عدالت و تقوا.
 4 عنوان جرح و تعديل و ذم و مدح
 با ديد دقيق تري كه مسئله را بنگريم، اين عنواني كه دو چيز هست در حقيقت مي شود چهار عنوان، جرح و تعديل و ذم و مدح. جرح مرحله كاملي سلبي است مثل اينكه بگويد كذاب، ذم مرحله پايين تر از جرح است مثلا گفته شود مضطرب الحديث و تعديل هم عبارت است از اعلام وثاقت در حد كامل، كه بگويد ثقه و مدح هم عبارت است از اعلام وصف مثبت اما در حد پايين تر، مثلا گفته شود فاضل، شارع، كاتب مرحله اول از توثيق و تضعيف شد جرح و تعديل مرحله دوم از توثيق و تضعيف مي شود مدح و ذم
 سند صحيح و حسنه
 در اصطلاحات خوانديم كه اگر وثاقت به طور صريح اعلام بشود، سند مي شود صحيح. اگر در فضل و اوصاف مثبت در حد مدح، اعلام بشود، سند مي شود حسنه. در نقطه مقابل، اگر جرح به طور كامل اعلام بشود نسبت به راوي،‌ آن سند مي شود ضعيف. و اگر ذم اعلام بشود، آن سند مي شود غير معتبر. اين اصطلاحات را بين كلمات مختفي است دقت كنيد كه دسته بندي شده كه نيست.
 فرق حسنه و موثقه
 سوال و جواب موثقه راوي است كه وثاقتش تصريح شده اما از نظر عقيده، امامي نيست. حسنه راوي شيعه است، اما توثيق به طور خاص نشده. روايت صحيحه كه در صدر عالي است پس از صحيحه موثقه و حسنه است. توثيقات عام، به تعبير خاص مي شود معتبره. علاوه بر جرح و تعديل، مدح و ذم هم تعريف كرديم،
 الفاظ تعديل و مدح
 اما الفاظ تعديل از باب مثال عبارت اند: عين؛ مي گوييم محمد بن مسلم عين، اين لفظ شماره يك توثيق است. ثقه، صدوق اين سه نمونه از الفاظ تعديل 2. الفاظ مدح عبارت از اين است كه بگوييم جليل، حافظ، فاضل. صفت مثبت براي راوي اعلام كرده ايم اما وثاقتش را صريحا اعلام نكرده ايم. حافظ بودن قرآن يك وصف مثبت است.
 الفاظ جرح و ذم
 اما سلبيات كه الفاظ جرح و ذم بود.الفاظ جرح درجه يك: كذّاب، ملعون، فاسد العقيده،
 سوال و جواب: شخص بايد مورد اعتماد باشد، كساني كه فساد عقيده داشته باشد مورد اعتماد نيست و به نقلش اعتماد نمي شود. يك فردي است راوي است نمي شناسيم فقط مي دانيم فاسد العقيده است. الفاظ ذم : مجهول، مهمل، مضطرب الحديث،
 معني مهمل و مجهول
 مهمل آن است كه از لحاظ عقيده معلوم باشد امامي است، ولي وصف و مدحي درباره اش نيامده باشد و يا در كتب روايي و جوامع روايي هم ذكر نشده باشد. مجهول آن است كه شخصي است روايت را نقل مي كند، مدح و ذم ندارد، يك پله از مهمل پايين تر است عقيده اش معلوم نيست فاسد العقيده نيست، درباره عقيده اش اطلاعاتي در دست نيست.
 سوال و جواب ما حصل انچه كه در مهمل و مجهول گفتيم اين بود كه براي هر دو تايش كه در جوامع ذكر نشده باشد و يا ذكر نشده باشد، آن را كه آورده اند، ما كه تحقيق ديديم ذكر شدن و ذكر نشدن، معيار نمي شود. در مجموع اين جمله استخراج شده كه هر دويش در جوامع روايي آمده باشد يا نيامده باشد، ولي مدح و ذم نداشته باشد. پس آمدن و نيامده باشد، ملاك نيست. مهمل اين است كه در كتب روايي آمده باشد يا نيامده باشد، عقيده اش معلوم است اما درباره مدح و ذم اش چيزي نيامده. مجهول اين است كه مدح و ذم ندارد، اما درباره عقيده اش هم چيزي نيامده.
 اهليت جارح و معدل
 اما اينكه چه مرجعي اهليت دارد براي جرح و تعديل؟ كسي كه جرح او، تاثير گذار باشد و يا تعديل او مورد قبول باشد، بايد اهليت داشته باشد. و الا فسقه كل روات را جرح مي كنند يا آدم هاي خوشبين خطابي مي گويد همه راويان خوبانند.اما تحقيقي اين است كه آن كسي كه جرحش تاثيرگذار است در رجال و تعديلش تاثيرگذاراند، در بحث هاي قبلي گفتيم. آنها همان موثقيني بودند كه ارباب اصول رجاليه بودند كه چند دسته بود متقدمين و متاخرين و مشهور و غير مشهور. از باب مثال معروفشان سه نفر است: شيخ نجاشي، شيخ كشي و شيخ طوسي اين سه نفر كه از باب مثال گفتيم، اهليت دارند.
 شرائط اهليت
 در اهليت چند نكته شرط است: 1. خبرويت و اهل خبره باشند. صدور روايات و صحت صدور و آشنايي با روايات و جعل و موجبات جعل، اينها را احاطه و اشراف داشته باشند كه بشوند خبره. 2. قدم زماني؛ از متقدمين باشد. لذا بر جرح و تعديل متاخرين، مشهور بلكه اتفاق بر اين است كه اعتبار وجود ندارد مگر مواردي كه جرح و تعديلشان، مستند باشند. يعني سند روايي داشته باشد كه آن ديگر از جرح و تعديل شخصي بيرون مي رود. و قدم زماني از سوي ديگر زمانشان با زمان صدور روايت، نزديك باشد كه اهليت براي تشخيص صدور و درك صدور، داشته باشد كه گفتم آن قدماء بعضي هايشان همزمان با صحابه و بعضي از تابعين اصحاب امام هستند بعضي هايشان احتمالا زمان امام عسگري را درك كرده اند مثل نواب اربعه. 3. متسالم عليه باشد. يعني اعتبار توثيقشان، مورد تسالم باشد؛ چون ما در تحقق اعتبار، بسيار بايد اهتمام به خرج بدهيم كه اگر شك در اعتبار بوجود بيايد، اعتبار سند صدمه مي خورد؛ چون شك در اعتبار سند مرتبط است با شك در حجيت و شك در حجيت مساوي است با عدم حجيت..
 جرح و تعديل سه صورت دارد 1. عن علم 2. عن دليل 3. عن اجتهاد
  پس از اين، شيوه و ابراز جرح و تعديل به سه صورت است طبق تحقيق رجاليها: 1. تعديل و جرح عن علم هست كه بر اساس علم خودش، جرح يا تعديل مي كند. 2. عن دليل هست . 3. عن اجتهاد.
 صور جرح و تعديل
 عن علم اين است كه قطع به صدور دارد. در صورتي كه عن علم باشد، جرح و تعديل قطعا حجيت دارد. شك در آن نيست. قطع به صدور دارد و اعلام مي كند در اعتبار اين جرح و تعديل هيچ شبهه اي وجود ندارد. مورد وفاق علما و صاحبنظران هم هست. اما جرح و تعديل بر اساس دليل و مستند به دليل مي گويد اين عادل است به جهت اينكه اين كار را انجام مي دهد. دليلش را مي گويد. مثلا ميگويد اين فرد عادل است براي اينكه هميشه دفاع از ولايت مي كند. يا مي گويد اين فرد معتمد نيست براي اينكه معاونت ظلمه دارد كه جرح است كه يكي از الفاظ جرح «لا يعتمد علي حديثه» چون معاون ظلمه است و دليل را هم ذكر كرده اين مورد دوم، محققين مي فرمايند كه بايد محقق، دليلي را بگويد ديگر در دليل و استدلال كه برسيد، تقليد جا ندارد. بحث رجال، بحث تقليدي نيست. دليل كه اقامه كند، شما برويد آن دليل را بررسي كنيد. اگر ديديد ملازمت از امام يا دفاع از ولايت، به نظر شما اماره عدالت بود، مي شود تعديل. يا بر مبناي سيد الاستاد، ملازمت امام اماره قطعي بر عدالت نبود، اين دليل براي شما كامل نيست. اما ما گفتيم اصل در ملازمت امام، اعتماد و وثوق است. سيد الاستاد مي گويد كه ربما ملازمت را ديده ايم ولي فسقه شدند. ما گفتيم اين ربما ضرر نمي زند. اصل در ملازمت، وثوق و اعتماد است كه در محضر امام معصوم است اصل اين است كه مورد وثوق است. الا اينكه ان يثبت بدليل خاص؛‌ فسق بايد به دليل خاص ثابت بشود. مورد سوم كه عن اجتهاد است. عن اجتهاد اين است كه يك محقق وحيد عصر خودش مثل علامه حلي، بر اساس شواهد و قرائن و تحقيقاتي كه دارد، اطمينان پيدا مي كند به وثوق يك فرد. آن اطمينان بين خود و خداي مجتهد، حجت است مبرر است. به اصطلاح اصول، مؤمّن است. اما براي خودش هست
 سوال و جواب خبرويت كه راي خبره را شما قبول مي كنيد، دليل از او نمي خواهيد و دليل ديگر نياز ندارد و خبرويت او تمام الموضوع است اما گر خبره از موضع خبرويت خبر نداد، گفت من اين را كه اينگونه جرح دادم، اين معاونت ظلمه دارد اين تعديل، تعديل مدركي شد. همان ملاكي كه در اجماع داريم؛ اجماع مدركي، اعراض مدركي، تعديل مدركي بعد از كه مدركي شد، مي بينيم مستقيم به آن مدرك، اعتماد كرده و شما هم مقلد نيستند شما مجتهديد. مي بينيد آن مدرك، درست است اگر درست نيست، مي گوييد اين جرح اش كافي نيست.
 سوال و جواب اول عن علم كه قطعي است دوم عن دليل كه بايد دليل را ببينم كه اگر دليل را تاييد كرديم فهو المطلوب مثل اجماع مدركي سوم كه عن اجتهاد است براي خودش حجيت دارد، براي ما اعتبار ندارد. اين جرح و تعديل به دو صورت است: 1. گاهي از دو نفر است يكي تعديل مي كند ديگري جرح 2. جرح و تعديل از يك نفر است يك نفر، يك مورد را جرح مي كند همان مورد را در جاي ديگر تعديل مي كند.
 فرق بين جرح و تعديل و تعادل و تراجيح
 نكته دوم فرق بين جرح و تعديل و تعادل و تراجيح اين است كه جرح و تعديل مربوط به راوي است تعادل و جرايح مربوط به روايت است. جرح و تعديل مي شود از مباحث رجال تعادل و تراجيح مي شود از مباحث درايه و مرجحات و تقديم جرح بر تعديل و يا تساقط بحث هايي است كه محل ابتلا هم هست ان شاء‌الله جلسه آينده.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo