< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 جرح و تعديل
 درباره جرح و تعديل بحث مي كرديم. رسيديم به تعارض جرح و تعديل. مرجحات تعارض را گفتيم و گفتيم تعارض به دو نحو صورت مي گيرد، گاهي از سوي دو مورد يعني جارح كسي باشد و معدل شخص ديگر كه اين متعارف و معمول است. گاهي هم جرح و تعديل از سوي يك نفر صورت مي گيرد كه اين غير معروف و نادر است. در اين صورت، اگر برخورديم كه شيخ مفيد مثلا يا شيخ طوسي فردي را در يك زمان تعديل كرده است و در زمان ديگر جرح، اينجا آن مرجحات كه نمي آيد كه قدم زماني و تعداد افراد و موقعيت و متسالم عليه بودن، هيچ فرقي نيست.
 كلام شيخ مفيد در ارشاد در مورد محمد بن سنان
 مثلا شيخ مفيد در كتاب ارشاد صفحه 309 درباره محمد بن سنان مي گويد «محمد بن سنان من خاصه الامام الكاظم و ثقاته» صريح مي گويد كه من خاصه الامام و ثقاته . در بحث نقص و كمال شهر رمضان كه يك بحث فقهي است كه آنجا گفته مي شود كه ماه رمضان نقص اصلا ندارد يا نقص و كمال دارد كه محل بحث است، در آن رابطه حديثي نقل شده كه گفته مي شود كه ماه رمضان نقصي ندارد، شيخ مفيد مي فرمايد: اين حديث شاذ است. و بعد مي فرمايد غير معتمد است چون شاذ و شذوذ از علائم ضعف بود، قرينه و دليل براي ضعف نيست.
 سوال و جواب: شاذ اين است كه بر خلاف كثرت و مشهور باشد، هم ندرت دارد و در برابر اينكه از نظرها دور افتاده و كسي به آن اعتماد و اعتناء نمي كند مي گوييم شاذ. شيخ مفيد مي فرمايد اين حديث مضافا بر اينكه شاذ هست، غير معتمد هم هست بخاطر اينكه محمد بن سنان در سندش هست بعد مي فرمايد: «و هو مطعون» آدم نفرين شده و طعن خورده اي است. در اينجا اولين مطلبي كه برمي خوريم اين است كه اينگونه اظهارنظرها براي آدم عادي دليل بر اين است كه معصوم نيست. يك امر طبيعي است و اشكال بر موثق كه وارد نيست و ثانيا به طور طبيعي و تجربه علمي و تحقيق و تتبع اين نتيجه قطعي به دست آمد كه آن رأي دوم اعتبار دارد، رأي اول، رأي ابتدايي بوده چنانچه در فتواها هم همين است كه فتواي دوم مورد اعتماد است. اگر با تحقيق اين مطلب به دست نيامد و تاريخش را نتوانستيم به دست بياوريم،
 در تعارض جرح و تعديل مشهور مي گويند تساقط است اين تساقط جرح و تعديل است نه راوي
 اينجا يك تعارضي است كه تساقط شد،‌ بايد تتبع كنيم. اگر بعد از تتبع به جايي نرسيديم، وقتي كه تعارض صورت گرفت، مشهور و صحيح در تعارض تساقط است. رمزش شك در حجيت مي شود كه مساوي با عدم حجيت است. اما معنايش اين نيست كه اين كه تساقط كرد. درباره محمد بن سنان نه جرحي داشتيم و نه تعديل، اين جرح و تعديل تاثيري نداشت، جرح و تعديل ساقط مي شود نه شخص راوي به عنوان يك راوي. اين راوي مي شود راوي مجهول كه ساقط از اعتبار نيست. اولا عنوان راوي دارد، و ثانيا راه براي اثبات اعتبار وجود دارد. به متن مراجعه مي كنيم به شهرت مراجعه مي كنيم به مؤيدات مراجعه مي كنيم، احتمال اعتبار هنوز وجود دارد، و راوي نهاييا از اعتبار ساقط نمي شود. نتيجتا جرح و تعديل كه تعارض بكند آن مرجحات را داريم آن تحقيقات كه كامل شد در حد تتبع، تتبع هم حدش اين است كه متتبع بر اساس تتبع خودش اطمينان پيدا كند كه موارد احتمالي را جستجو كرده در حد وثوق. قلمرو تتبع شناسايي بشود پس از آن مي شود تعارض و تساقط كه جرح و تعديل ساقط شده است نه اينكه راوي از دايره بيرون رفته باشد.
 سوال و جواب در بحث اصحاب اجماع خوانديم كه نقل از مروي عنه معتمد، امتياز نيست و نقل از امام مدح است. بله اگر مثل مشايخ ابن ابي عمير يك وقت كسي از ابن ابي عمير نقل مي كند اين نقل از ابن ابي عمير باعث امتياز ناقل نمي شود اما ابن ابي عمير از كسي نقل مي كند كه موجب امتياز براي راوي مي شود.
 تعادل و تراجيح مربوط به روايت است
 جرح و تعديل مربوط به راوي است و تعادل و تراجيح مربوط به روايت است، اين را اصولي ها بحث مي كنند، اشكالي ندارد اما بحث رجالي است . بحث رجالي كه در اصول مطرح بشود، از رجالي بودن بيرون نمي رود. اشاره اي كنيم به تعادل و تراجيح براي اينكه اولا بحث رجالي است و ثانيا معمولا به تعادل و تراجيح چون در آخر كتاب است، نمي رسيد و درباره بحث رجال و روايت اگر بخواهيم كار كنيم، تعادل و تراجيح كمكمان مي كند، بدون آشنايي با تعادل و تراجيح بحث روايي نمي توانيم خوب تجزيه و تحليل كنيم. بحث تعادل و تراجيح عبارت است از ترجيحاتي كه نسبت به دو تا روايت صورت مي گيرد و يكي را نسبت به ديگري ترجيح مي دهد. موضوع بحث ما دو روايت است كه هر دو از اعتبار برخوردار است. پس از كه اعتبار در حد هم بودند از نظر راوي و مضمون هم فرق داشت، اختلاف در مضمون دارد، در اين صورت تعارض ابتدائي شكل مي گيرد. شروط تعارض ابتدائي هر دو سندش درست است و هر دو جهتش هم درست است و دلالتش هم درست است؛ اصاله الصدور و اصاله الظهور و اصاله الجهه. اختلاف در مدلول دارد، يكي مي گويد شهر رمضان از سي روز كمتر نمي شود و يكي مي گويد كمتر از سي روز هم مي شود، هر دو سند درست و دلالت هم واضح. اگر فرق در اعتبار سند بود، يكي قوي يا يكي متواتر و يكي مستفيض يا يكي مستفيض يكي خبر واحد كه ما به تعارض برنمي خورديم. اعتبار سند درجاتي دارد؛ يك مرتبه يك خبر ضعيف است از لحاظ سند، خبر ديگر معتبر است، كه جاي بحث نيست. خبري كه ضعيف است با خبر معتبر توان مقاومت ندارد.
 درجات اعتبار سند
 مرحله بعدي مي بينيم يك خبر معتبر است ولي سندش اعتبارش اعتبار توثيقات عامه است كه در مرجحات جرح و تعديل هم خوانديم و ديگري توثيقات خاصه است اينجا هم جاي ترجيح وجود دارد ولي ترجيح كامل نيست. نياز به تحقيق دارد. و اما اگر ديديم دو تا روايت، يكي متواتر است و يكي خبر واحد صحيح است، طبيعتا خبر متواتر مقدم است؛ چون از باب تقدم علم بر ظن. مستفيض صريح بيان نشده است اما بايد بيان شود كه اگر يك روايت مستفيض باشد، روايت ديگري خبر واحد باشد، مستفيض مقدم است. ما مي بينيم يك طرف خبر مستفيض است و يك طرف خبر واحد صحيح است، ( فرق بين معتبر و صحيح اين است كه توثيقات خاصه و امامي مي شود صحيح و توثيقات عامه مي شود معتبر) تعارض خبر مستفيض با خبر واحد صحيح ، خبر مستفيض مقدم است براي اينكه خبر مستفيض با متواتر فرقش است كه متواتر مفيد علم است و مستفيض مفيد وثوق و اطمينان است و اطمينان سرجاي علم قرار مي گيرد،‌همان اعتباري كه علم دارد، همان اعتبار را اطمينان دارد. پس اطمينان مقدم است بر خبري كه باعث اطمينان نيست، نكات ديگري هم هست به عنوان امتياز . موضوع حجيت خبر وثوق به صدور است. اين درجات وثوق براي آدم فرق مي كند ؛ اگر يك خبر صحيح با يك خبر ثقه تعارض كند، اصول و رجال مي گويد كه ترجيح نيست كه هر دو اعتبار دارد اما مي گوييم يك امتياز دارد كه صحيح چون امامي است. مي گوييم يك طرف دو روايت صحيح اعلائي باشد و يك طرف هم يك خبر ثقه كه فطحي و عامي باشد، در رجال و در اصول مي گويد كه ترجيح نيست چون نه متواتر است و نه مستفيض، هر دو اعتبار دارد. از اين بالاتر مي گوييم اگر يك طرف سه تا سند صحيح اعلائي باشد مثل محمد بن مسلم و زراره و طرف ديگر ثقه باشد مثل سماعه كه امامي نيستند ولي موثق هستند، آيا از ميزان وثوق براي يك متتبع اين دو تا مساوي تأثيرگذار است. ميزان وثوق و اعتبار براي سه تا روايت صحيح اعلائي و يك روايتي كه فقط اعتبارش ثابت شده و عامي هم هست، مي شود برابري كند؟ هرگز. اين اشهر نيست اين در رجال بحث نشده و مطلب تازه اي است و يك واقعيتي است . حقيقتش اين است كه ما حداقل امتياز براي اين طرف بايد اعلام كنيم و اگر براي مجتهد شخصا وثوق و اطمينان كه حاصل بشود، كه حاصل مي شود براي متتبع نوعا وثوق و اطمينان حاصل مي شود كه اين طرف ميزان اعتبار بالاست. بالاتر بودن اعتبار اگر به تعبير شهيد صدر قوت احتمال در حد وثوق و اطمينان رسيد، براي مجتهد حجت است. منتها اين مطلبي است كه در رجال و اصول بحث نشده و شهيد صدر اشارتهايي دارد.
 سوال و جواب: تاثيرگذاري شخصي است براي مجتهد، اما اصل ان اعتبار نوعي است نوعا مي تواند آدم مي تواند بگويد كه همچنين سند اعتبار زائدي را خلق مي كند اما تاثيرگذاريش شخصي است. هر شخصي كه برايش وثوق و اطمينان حاصل بشود، انجاست كه بايد به آن اكتفا كند. در نتيجه مضافا بر تقدم متواتر و تقدم مستفيض ، تقدم سند كه تعدد داشته باشد در حد مستفيض هم نباشد، صحيح اجلايي نسبت به يك روايت موثقه به نظر مي رسد كه قطعا از امتياز برخوردار است ولي به عنوان مرجح خلافا للقوم نمي توانيم اعلام كنيم و با استفاده از بيانات شهيد صدر مي توانيم امتياز برجسته در نظر بگيريم ولي از آنجا كه اثر گذاريش شخصي هست، اگر براي مجتهد شخصا اطمينان حاصل شد، معلوم است كه تاثير خواهد گذاشت. بعد از اين مراحل كه سند در تمامي اين خصوصيات مساوي بود نوبت مي رسد به تعارض ابتدايي كه روايت تعارض مي كند و وارد بحث تعادل و تراجيح مي شويم. يك اشاره كوتاه كه روز ولادت امام هادي سلام الله تعالي عليه هست. ائمه عليهم السلام همه احوال و كلماتشان معجزه است، اما از بعضي از ائمه يا از هر امامي يك اثر بجاي مانده. از امام هادي كه اثري كه بجا مانده زيارت جامعه كبيره است كه آن تعابير، آنقدر بلند پرواز است كه تعبيري است به دهاني درست مي آيد كه چون پهناي فلك باشد. و در همان زيارت است كه آقا امام هادي مي فرمايد «كلامكم نور و امركم رشد و وصيتكم التقوي و فعلكم الخير و سجيتكم الكرم» همين تعابير كه مي گويد كلامكم نور كه ادامه مي دهد نور مي بخشد نور پخش مي كند و نور مي درخشد. عزيزان كه دنبال رشد مي روند و دنبال نور مي روند نورانيت باطني يكي از جاهاي او زيارت جامعه كبيره است. در زندگي امام خميني آمده است كه ايشان چهل سال مستمر همه روزه زيارت جامعه كبيره مي خواندند. آنكه امام كبير و رهبر كبير در تاريخ بشريت است روحانيت اگر سرزنده و نشاط و شكوفايي دارد مربوط مي شود به حركت امام خميني. كسي كه چهل سال همه روزه زيارت جامعه كبيره مي خوانده است. اين زيارت جامعه سندش هم درست است كه آن راوي آخري كه موسي بن عبد الله نخعي كه توثيق ندارد اما روايت حسنه است چون شيعه و امامي است و دست دراز كرده به طرف آقا از عمق اخلاص، اين بالاترين مدح است نقل از امام با آن سوال بالاترين مدح است پس ممدوح است و روايت بر اساس معايير رجالي مي شود حسنه.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo