< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 آيا خبر مستفيض جزء خبر متواتر است يا مستقل است
 سوالي شد كه خبر مستفيض جزء خبر واحد است يا جزء خبر متواتر، گفتيم كه گروه مستقل است. البته در تعابير ممكن است بربخوريد كه دسته بندي كلي دو قسم است: خبر واحد و خبر متواتر . اين با ديد كلي است با غض نظر از ريزنگري،‌ولي بعد از دقت مي بينيد كه گروه بندي سه تاست: خبر واحد تا حد صحيح هم بشود و تكرار هم بشود، خبر واحد است . دو خبر و دو سند باز هم در اصطلاح خبر واحد است. همين طور از اينكه بالا رفت، خبر واحد مفيد ظن است و اعتبارش به جهت اعتبار تعبدي شرعي است و اعتبار وارد از سوي شرع، خودش در حد ذات اعتبار ندارد؛ چون نه اطمينان است و نه علم. درجه دوم خبر مستفيض است كه خبر مستفيض از فيضان و كثرت مي آيد و اين استفاضه و كثرت در حد قابل توجه . پايين تر از متواتر است و عدد ندارد و نشانه اش نتايج آن است . خبر واحد نتيجه اش فقط حصول ظن است و خبر مستفيض حصول اطمينان است و خبر متواتر نتيجه اش حصول علم است . لذا گفتيم بهترين تعبير در جهت فرق بين متواتر و مستفيض همان فرقي است كه بين علم و اطمينان است كه سه درجه است علم و اطمينان و ظن. اما يقين از متواتر هم بايد بالاتر برود در حد كشف و عينيت قطعي كه بشود يقين . فرق بين يقين و قطع اين بود كه قطع احتمال جهل مركب در آن وجود دارد ولي در يقين احتمال جهل مركب وجود ندارد. (مثال يقين كسي كه خدمت آقا برسد يقين است علم اين است كه همه ما علم داريم. يقين هست اما كم است. آن كسي كه در عبوديت مي رسد به يقين و اعبد ربك حتي ياتيك اليقين . يقين حالت روحي است و حالت دل است كه اين رياضت و تمرين عبادي مي خواهد . انسان كه عبادت را انجام بدهد و تكرار كند مي بيند يقين آمد. قراردادي نيست و معامله اي نيست و عدد و رقم ندارد وَ اعْبُدْ رَبَّكَ‌ حَتَّى‌ يَأْتِيَكَ‌ الْيَقِين)
 راه تشخيص يا اثبات اعتبار براي رواياتي كه ذكر شده در جوامع روائي
 عنوان بحث ما ،خود ما يك روايت را تشخيص بدهيم كه اين روايت معتبر است . راه تشخيص اعتبار يا اثبات اعتبار براي روايات ذكر شده در وسائل مثلا . ما وسائل الشيعه را در اختيار داريم، باز مي كنيم .مي بينيم يك روايت از باب مثال اولا سند دارد كامل يا ندارد كه اگر سند كامل نبود كه مي شود مرسل. اگر سند كامل بود، راوي ها را يكي يكي مي خوانيم، مثلا روايت شماره 5 باب 3 كتاب قضاء عن علي بن ابراهيم عن محمد بن عيسي ما اين علي بن ابراهيم در كنار وسائل يك كتاب ديگر هم داريم معجم رجال آقاي خويي يا معجم الثقات شيخ تجليل تبريزي كه يك جلد است ، علي را پيدا مي كنيد ، مي بينيد علي بن ابراهيم مستند با ذكر منبع با تصريح موثِق كه در بحث اعتبار توثيق خوانديم ، مي بينيم نوشته است علي بن ابراهيم ثقه ثقه بعد مي رسيم عن محمد بن عيسي كه ورق مي زنيم مي بينيم اشعري و قمي ثقه ثقه . كل روات را همين طور مي بينيم . اما گاهي محمد بن عيسي در معجم سه چهارتاست. آنجا طبقاتش هم نوشته شده . طبقه پنجم و طبقه چهارم، مي بينيم طبقه اش با علي بن ابراهيم يك طبقه باشد يا وصل باشد، كه هر دو از طبقه پنجم يا علي بن ابراهيم پنجم و محمد بن عيسي ششم . كل اين روايات اگر توثيق داشت ، اگر توثيق خاص نداشت، مثلا سهل بن زياد كه توثيق خاص ندارد، يك بخشي در آخر كتاب است به نام توثيقات عامه، آنجا اسماء رجال به ترتيب نوشته شده، توثيقات عامه هم سه تاست: تفسير علي بن ابراهيم قمي، كامل الزياره و مشايخ اجله ثلاثه : ابن ابي عمير و بزنطي و صفوان . مي بينيم اگر از رجال اينها يعني در اين سندي كه اينها نقل مي كنند كه اگر توثيق عام هم اعتبارش ثابت شد، اين روايت مي شود معتبر و قابل اعتماد . روايت را كه روايت اخلاقي است بخوانيم: عن علي بن ابراهيم عن محمد بن عيسي عن يونس بن عبد الرحمن عن جميل «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‌ يَغْدُو النَّاسُ‌ عَلَى‌ ثَلَاثَةِ أَصْنَافٍ‌ عَالِمٍ وَ مُتَعَلِّمٍ وَ غُثَاءٍ فَنَحْنُ الْعُلَمَاءُ وَ شِيعَتُنَا الْمُتَعَلِّمُونَ وَ سَائِرُ النَّاسِ غُثَاءٌ». و مردم به دسته درمي آيند، 1. عالم 2. متعلم 3. غثاء. فنحن العلماء عابد و زاهد و صوفي همه طفلان رهند مرد اگر هست بجز عالم رباني نيست، علماي به معناي كلمه ائمه هست و شيعتنا متعلمون كه اين درجه دارد، متعلمون درجه يك متعلمين فقه اهل بيت هستند و سائر مردم ضعفا هستند. اما اگر سند توثيق خاص نداشت و توثيق عام هم نداشت ، مراجعه مي كنيم به صفحه مدائح كه در همين معجم ثقات قسمت آخر كتاب ، مدائح است . رجال بر اساس حروف تنظيم شده مي بينيم اگر آن راوي كه نه توثيق خاص داشت نه توثيق عام داشت، مدح اگر داشت مي شود ممدوح و روايت مي شود حسنه و معتبر مي شود. اما اگر روايتي را ديديم مثل همين جا روايت شماره 7 عن ابي عبد الله اشعري رفعه عن هشام بن حكم . اين حديث مرفوعه است كه در مرفوعه كلمه رفعه قطعا هست. اين رفعه در ديد ابتدايي اعتبار ندارد ؛ چون مرسل است ولي بعد از تحقيق مي توانيد رفعه را سند را پيدا كنيد، چون بوده . در ديد ابتدايي اين روايت مرفوعه و حقيقتا مي شود اين را رفع عنوان مرفوعه كنيم و سندش را پيدا كنيم. اما در ديد ابتدايي رفعه معتبر اعلام نكنيد. اما يادمان نرود كه رواياتي كه از وسائل هست از كتب اربعه گرفته شده و بيش از صد تا منبع ديگر،‌و اين مجموعه اصول اربعه ماه است. كتب اربعه محصول اصول اربعماه است. اگر روايت از كتب اربعه نقل بشود يك اعتبار ابتدايي دارد. در حدي كه در منبر بحث كنيد و در مجالس بحث كنيد،‌مي گوييم روايتي كه در جوامع معتبر روايي است. اين روايت مضمونش اين است كه «لَا نَجَاةَ إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ الطَّاعَةُ بِالْعِلْمِ وَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ وَ التَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ يُعْتَقَدُ وَ لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِي»‌ . اميرالمؤمنين سلام الله تعالي عليه مي فرمايد «منْ‌ كَانَ‌ لَهُ‌ مِنْ‌ نَفْسِهِ‌ وَاعِظٌ كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظ». آدم كه مي خواهد براي خود بيمه درست كند، خودش را موعظه كند. حديث شماره 8 محمد بن محمد المفيد في المقنعه عن النبي قال مَنْ‌ جُعِلَ‌ قَاضِياً فَقَدْ ذُبِحَ‌ بِغَيْرِ سِكِّين‌. اين كتاب مقنعه كه شيخ مفيد مستقيما از سوي پيامبر نقل مي كند كه طبيعتا مي شود مرسل. اما يك نكته دارد كه اگر شيخ مفيد به اين تعبير آورده باشد كه قال النبي، براي او ثابت شده ما به قول شيخ مفيد اعتماد مي كنيم . همين طور اگر شيخ صدوق بگويد قال الصادق، براي او ثابت شده كه اين قول قول امام صادق است. اما اگر گفت روي عن النبي يا روي عن الصادق اين مرسل است.
 سوال و جواب اما اينكه شماره گذاري حسابي دارد يا ندارد، آنچه اساتيد فن گفته اند اين است كه در كافي رعايت شده. در كتاب كافي اول و دوم اشاره به اعتبار هم دارد و در وسائل هم جمع آوري و نظر به ابواب است، وسائل طبق ابواب شرائع الاسلام تدوين شده . نظر به تدوين احكام و تبويب ابواب است بنابراين آن رتبه بندي اينجا ملحوظ نيست. اما در كافي روايت اول از اعتبار اول از ديد مرحوم كليني.
 اصطلاحات و تعبيرات شيخ كليني و شيخ طوسي و وسائل
 در همين وسائل به دو سه تا تعبير برمي خوريم كه يك تعبير مربوط مي شود به شيخ طوسي روايت شماره 9 مي گويد محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد كه اين باسناده مرسل است يا مسند است يا معتبر هست يا معتبر نيست. اين باسناده يك كتاب معجم رجال نياز دارد. شيخ طوسي در روايات بعضي از راوي ها ذكر نمي كند و دو سه تا راوي را حذف مي كند و راوي چهارم ذكر مي كند، تحت عنوان باسناده يعني به آن راوي كه الان ذكر شده ، سند دارد. اگر تهذيب و استبصار داشتيد در آخر كتاب آورده شيخ. اما نداشتيد همين معجم ثقات در آخر كتاب تحت عنوان اسانيد محذوفه آورده است كه اين سند اسناد شيخ به حسين بن سعيد ،‌ افراد را ليست كرده . در وسائل جلد آخرش هم قسمتي از آن مطالب هست. اين اسناد در وسائل هم هست. پس اسناد را آنجا مراجعه مي كنيد طبق حروف اسم مثلا آمده است باسناده عن الحسين بن سعيد كه اسناد شيخ به حسين بن سعيد درست هست يا نيست، مي گرديم حسين بن سعيد را پيدا مي كنيم در آن اسانيد، آنجا نوشته شده كه اسناد شيخ به حسين بن سعيد اهوازي درست است. جايي كه درست نبود، ننوشته است. بعد در اين روايات مي بينيم كه يك روايت محمد بن الحسن ذكر شده روايت بعدي آمده و عنه كه اين عنه به همان نفر اول سند كه محمد بن الحسن شيخ طوسي بود يا فرض كنيد كس ديگري بود،‌اينجا روايتي هست محمد بن يعقوب در يك روايت و روايت دوم عنه ، اين عنه ضمير مي رود به راوي اول سند قبلي . مطلب ديگر تعبير كافي اين است كه در ابتداي سند نقل مي كند كه عن عده من اصحابنا روايت پنجم باب 4 عن عده من اصحابنا اين عده من اصحابنا اصطلاح مرحوم كليني است چنانچه اسناد اصطلاح شيخ طوسي است. اين عده كه گفت حسب ظاهر كه گفته عده من اصحابنا شيخ كليني مي گويد و قابل اعتماد است. بحسب واقع هم اين باز هم در آخر كتاب منظور از عده، چهار نفر از مجموعه هاست و آن افراد هم برايش مروي عنهاي معروف و از اجلا و ثقات است كه در آن بحثي نيست. غير واحد در روايت نيست . غير واحد تعبير از كثير است، يقول بهذا الحكم غير واحد من اصحابنا. آن از شهرت بالا نزديك اجماع مي رسد ، كه اين تعبير سندي نيست، تعبيري از آراء و اقوال فقهاست. در روايات دارد عياشي مي آيد محمود بن مسعود عياشي كه صاحب تفسير هست. اين متاسفانه يك نقصي به وجود آمده كه تفسير عياشي خيلي معتبر است كه شايد اعتبارش از اعتبار علي بن ابراهيم كمتر نباشد، منتها يك آدم مطبوعاتي گفته ما اين متن را لازم داريم، اين اسم افراد را چه كار داريم، تمام سند را حذف كرده كه اينها سند حذف شده و فقط مانده است عياشي عن امام صادق كه گاهي جاهاي ديگر رواياتش جاهاي ديگر وجود دارد. اما تفسير عياشي از لحاظ اعتبار در حد يك اعتبار ابتدايي هست. روايتي كه در تفسير عياشي باشد،‌ يك اعتبار ابتدايي هست و قابل ذكر در خطابه و منبر هست و جزء كتب معتبر است. اما متاسفانه در بحث رجالي از اين به طور كامل نمي توانيم استفاده كنيم. اما عياشي در تفسير خودش [1] از امام باقر با يك واسطه نقل مي كند «سألته عن هذه الآية «لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى‌ وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها» فقال:آل محمد ص أبواب الله و سبيله و الدعاة إلى الجنة و القادة إليها و الأدلاء عليها إلى يوم القيامة» تفسير اين آيه را سوال كرد كه واتوا البيوت من ابوابها معنايش چيست امام باقر عليه السلام فرمود اينها ائمه هدي هستند اگر بخواهيم علمي بدست بياوريم يا دنيا اگر به سراغ علم برود بايد به طرف ابواب علم برود . ابواب علم ائمه اطهارند. لذا اگر شما خواستيد در ايام محرم از موعظه استفاده كنيد، درباره اخلاق درباره آداب درباره مسائل اجتماعي و اعتقادي و فرهنگي روايت عنوان كنيد. از ضمن روايت استفاده كنيد ، اولا جلسه و بحثي كه با آيه و روايت باشد، جلسه اي است كه با نور شروع مي شود ، بحث شما نورانيت پيدا مي كند. بحث سياست بگويد و بحث روز بگويد ولي سياستي و بحثي كه زير پوشش نور باشد و كلام ائمه . اگر يك روحاني كه وظيفه اش هست، وظيفه روحاني اين نيست كه هميشه بحث كند و از ايه و روايت كاري نداشته باشد، همه اش بحث هاي داخلي و خارجي كه آنها هم به جهت مقاصد درست بحث كنيد، عيبي ندارد. اما وظيفه روحاني كارواني است پشت سر امام صادق كه هدايت مردم مي كند و مردم كه هدايت بشوند ان مسائل هم خودش حل مي شود. هدايت اصل است. هدايت پيروي از ائمه و كلمات ائمه نور و نقطه هاي اصلي در بحثمان باشد.
 


[1] 1. وسائل ، ج 18 ، باب 3 از صفات قاضي ، حديث 10.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo