< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 نجاست مسوخات
 سيد طباطبائي يزدي مي فرمايد: «الاحوط الاجتناب عن الثعلب و الارنب و الوزغ و العقرب و الفاره بل مطلق المسوخات و ان كان الاقوي طهاره الجميع» موضوع بحث درباره مسوخات است، سيد مي فرمايد كه احتياط اجتناب از عرق و رطوبات بدن مسوخات ، بدون خرء و بول كه آن مسلما نجس است و ادله قطعي دارد. ساير اجزاء و رطوبات ، احوط اجتناب است هر چند اقوي طهارت است. طبيعي است كه اين احتياط ، احتياط مستحبي است. اول معنا كنيم مسوخات را و بعد اقوال و ادله آن و بعد نظر نهايي.
 پيشينه بحث مسوخ
 مسوخات عبارت است از انساني كه به صورت حيوان درآمده باشد، مسخه الله اي غيّر الله صورته . از لحاظ ديني و روايي مسئله مسخ يك امر مسلم و قطعي است و مورد اتفاق فريقين است و آنهم در تاريخ انبياء مخصوصا در تاريخ بني اسرائيل كه در روايت داريم كه طائفه اي از بني اسرائيل مسخ شده اند، براي انبياء ديگر هم احتمال مسخ يا نقلي از مسخ وجود داشته است.
 آيا امثال براي مسوخ قبل از مسخ بوده يا خير؟
 درباره اصل مسخ هيچ اشكالي وجود ندارد اما يك نكته تحقيقي و علمي دارد كه آيا مسوخات حيواناتي هستند كه ابتداء همان شكل متغير آدم آن روز بوده و قبل از آن وجود نداشته يا اينكه مسوخات حيواناتي هست كه قبل از آن وجود داشته و آدمي كه مسخ شده به شكل او در آمده ؟ اين مطلب قابل توجهي است و احيانا از لحاظ علمي هم نكته اي قابل بحثي است. تحقيق اين است كه در مثال بگوييم قبلا فيل نبوده ، در تاريخ و روايات دارد كه يك پادشاه مستكبري بود و مسخ شد، به شكل فيل درآمد و همين طور درباره مسوخات ديگر هر موردي را ذكر مي كنند كه چنين شخصي بوده به شكل موش يا خرگوش يا گرگ ، كل اينها مسوخات است يا عقرب يا زنبور يا خفاش به شكل اينها درآمد. بنابراين منظور از مسوخات اين است كه قبلا اين حيوانات مسوخ نبوده ، فيل يا ارنب يا ذئب و ثعلب اصلش آدم بوده شده ، وجودش از همان جا شكل گرفته ، اين يك تفسير است. تفسير دوم اين است كه در زمان بني اسرائيل مخصوصا كه تاريخي بعيدي نيست ، حيواناتي وجود داشته ، آنها كه مسخ شده اند امثالش را اگر تتبع بكنيد در آن عصر بوده، مسخ شده اين است كه يك انسان در اثر خلاف كاري ها و فساد و افساد تبديل ماهيتي پيدا مي كند ، عكس العملي اين مي شود كه صورتا يك حيوان بشود، چنانچه مويدات اين مطلب مكاشفات عرفا، البته در فقه اعتبار ندارد لذا ما مي گوييم مويدات ،‌كه در حد زيادي است، مكاشفات عرفا در حد مويد كه يك مرتبه يك انسان را مي بيند در شكل يك الاغ، تحقيق واقعي آن است كه آن انسان فقط شكم يا شهوت است يا از مكاشفات مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي كه يك فروشنده بي رحمي را يك لحظه ديد كه گرگ است ، پس مكاشفات هم تاييد مي كند كه حيوانات بوده و اين آدم ها بر اساس خواص سلبي و حيواني به هر گونه از حيوان كه شباهت داشته به همان شكل از حيوان درآمده به اراده خدا. شاهد تاريخي و علمي هم موكد است ، از لحاظ علمي هم حيوانات موجوداتي بوده از ديرزمان و قدمتشان بسيار زياد است مثل فيل و امثال آن، اين با موازين علمي كه منطبق نمي شود.بنابراين ممكن است بگوييم منظور از مسخ ، يك انسان به شكل حيواني درآمده به اراده خداي متعال .
 وجود روايتي بر هلاك مسوخ بعد از مسخ
 پس از كه مسخ صورت گرفته طبق نقلي كه فقها به آن اعتماد مي كنند و صاحب جواهر هم تصريح مي كند كه مسوخات تا سه روز ديگر زنده نماندند ، اصل آنها از بين رفتند و اين هم مويد مطلب است كه پس از سه روز كه نسل نمي ماند پس حيوانات و امثال وجود داشته . با اين مويدات و موكدات به اين نتيجه رسيديم كه قول دوم ارجح به نظر مي رسد كه منظور از مسخ تبديل شكل انسان از باب تنبيه و مجازات به حيواني است كه در آن عصر بوده است. پس از توضيح معناي مسوخات، در كتاب وسائل ج 16 باب 2 از ابواب اطعمه محرمه از حديث 1 تا حديث 14 مطالعه كنيد ، اقسام مسوخات ذكر شده است كه در آن نصوص آمده و مسوخات بيست نوع و اندي است، بيشتر از بيست نوع است كه از جمله ذئب و ثعلب و ارنب و دب و فأره و خنزير و عقرب و زنبور و خفاش و فيل و ميمون، اينها همه از مسوخات است. تقريبا مي شود اغلب حيواناتي كه انسان به طور عادي با آنها سر و كار دارند ، مسوخات مي شوند.
 احكام مسوخات
 پس از طرح شده اين معنا ،‌احكام مسوخات: آيا مسوخات نجس العين هستند؟ در اينكه محرم الاكل هستند شكي نيست و در اينكه روث و بولشان نجس است ، شكي نيست، نصوص و اجماع بلكه ضرورت است، اما بحث اين است كه عرقشان و رطوبات ديگر سؤر و شعرشان،‌اينها نجس است يا پاك ، محل بحث است. در اين رابطه فقها اتفاق نظر دارند اما اختلاف نظر مثل بحث قبلي درباره عرق ابل جلاله به آن شكل شديد نيست. نصوص باب هم همين طور است. اما اقوال:
 بيان مرحوم شيخ طوسي در مبسوط بر نجاست مسوخ
 قول به نجاست از شيخ طوسي هست [1] مي فرمايد: ان كان نجس العين كالكلب و الخنزير ادامه مي دهد تا مي فرمايد و جميع المسوخ فلا يجوز بيعه ، بيان صريح است ، نجس العين مي داند از كلب و خنزير شروع مي كند تا و جميع المسوخ، 1. نجس العين است 2. بيع اش جائز نيست ، چون بيع نجس جائز نيست.
 بيان مرحوم صاحب جواهر و صاحب شرايع بر طهارت مسوخ
 قول دوم كه صاحب جواهر [2] مي فرمايد كه مسوخات محكوم به طهارتند . محقق حلي [3] مي فرمايد الاظهر الطهاره .
 ادله صاحب جواهر بر طهارت
 صاحب جواهر مي فرمايد ادله دال بر طهارت عبارت است از
 شهرت اصل عمومات اسئار
  • شهرت قريب به اجماع بلكه در ناصريات سيد اجماع را اعلام مي كند . 2. اصاله الطهاره و عموماتي كه درباره طهارت اسئار آمده است؛ سؤر اين حيوانات را پاك اعلام كرده ، آن عمومات هم شامل اين حيوانات مي شود
 صحيحه بقباق
 و دليل اصلي ما صحيحه بقباق [4] است؛ محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد عن حماد (حماد بن عيسي يا حماد بن عثمان هر دو ثقه و معتبر است) عن حريز بن عبد الله عن الفضل ابي العباس كه لقب مشهورش بقباق است اين فضل ابي العباس كه از اصحاب امام صادق عليه السلام و از اجلاء و ثقات است و رواياتي را نقل مي كند كه اين روايت از آن رواياتي است در اين حكم معظم فقها، طهارت مسوخات را به اين روايت مستند مي كنند و روايت جامعي است در باب : «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ‌ فَضْلِ‌ الْهِرَّةِ وَ الشَّاةِ وَ الْبَقَرَةِ وَ الْإِبِلِ وَ الْحِمَارِ وَ الْخَيْلِ وَ الْبِغَالِ وَ الْوَحْشِ وَ السِّبَاعِ فَلَمْ أَتْرُكْ شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْكَلْبِ فَقَالَ رِجْسٌ نِجْس»‌ سوال كردم كه اينها از بدنشان اضافه مي شود مثل پشم و سؤر و عرق و شاخ اينها چه حكمي دارد ، فقط كلب و خنزير استثناء شده است در نصوص ، بقيه حيوانات استثناء نشده است. حديث سندش صحيح و دلالت هم واضح و مورد عمل و استناد فقهاست، بر اساس اين صحيحه بقباق حيوانات مسوخات كه غير از كلب و خنزير هستند اينها محكوم به طهارتند كه منظور از طهارت عرق و پشم و شاخشان هست .
 توجيه بيان شيخ طوسي بر نجاست مسوخ
 اما توجيه قول شيخ طوسي كه فرمود ان كان نجس العين كالكلب و الخنزير ادامه داد فرمود و جميع المسوخ اين بيان خيلي واضح نيست كه جميع المسوخ عطف به نجس العين است يا جمله مستأنفه است. بر اين نص و اتفاق كه قريب اجماع هست از فقها، بايد بگوييم و جميع المسوخ جمله مستأنفه است در حكم همه مشترك اند لا يجوز بيعه ، نه در نجاست عين ؛ نجس العين فقط كلب و خنزير است و جميع المسوخ لا بيعه ، نجس العين و مسوخات در يك حكم جمع كرده است . بنابراين در حكم عدم جواز بيع جمع شده نه اينكه جميع المسوخ نجس العين باشد . لذا فقها همه مسوخات از جمله ذئب و ارنب را نجس العين نمي دانند.
 سوال و جواب در خصوص وجود ملازمه عقلي بين عدم جواز مبيع و نجس بودن
 پس از كه نجس العين نبود مي ماند لا يجوز بيعه كه اگر سوال شود كه ما در فقه خوانديم كه لا يجوز بيعه نسبت به اشياء نجسه است پس اين لا يجوز بيعه مي گويد نجس است ؟گفته اند كه عدم جواز بيعه لازم اعم است نسبت به نجاست ؛‌ ما داريم كه نجس هم نباشد ولي بيعش جائز نيست مثل الغاي ماليت شده باشد از سوي شرع مثل اينكه مالي است كه از باب لقطه پيدا كرديد ، اين مال مالكيت براي شما نداده ، حفظ بكنيد اما جائز نيست كه اين را بفروشيد.
 سوال و جواب فقها مي گويند كه ملازمه عقلي نيست بين عدم جواز بيع و نجاست ، يك چيزي نجس است و بيعش جائز است مثلا اگر دارويي در وقت ضرورت و معالجه اي يقين داريم نجس است ،استفاده كند و بفروشد جائز است و يك چيزي هم نجس هم نيست منتها اين رامي خرد در راه حرام مصرف مي كند و بيعش جائز نيست . پس كلام شيخ توجيه شد، شهرت و اجماع از يك سو و عمومات از سوي ديگر و صحيح بقباق هم اصلي ترين دليل ، تا الان حكم همين شد كه در متن آمده كه مسوخات به طور كل علي الاقوي طاهرند و پاك اند يعني عرقشان پاك است اما بول و خرء كه دليل خاص خود را دارد، تتمه بحث و راي شيخ انصاري و سيد الاستاد ان شاء الله درس آينده .


[1] . المبسوط ، ج 2 ، ص 166.
[2] . جواهر الكلام ، ج 1 ، ص 79.
[3] . شرائع الاسلام ، ج 1 ، ص 53.
[4] . وسائل الشيعه ، ج 2 ، باب 11 از ابواب نجاسات ، حديث اول.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo