< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه بحث در مسوخات
بحث تكميلي درباره مسوخات: گفته شد كه قول مشهور بلكه قريب به اجماع اين است كه مسوخات عينشان و سؤرشان طاهرند، قول به نجاست فقط منسوب به شيخ طوسي بود كه آن هم توجيه شد،

نظر شيخ انصاري در كتاب طهارت
اما براي تاييد اين مطلب شيخ انصاري[1] مي فرمايد مسوخات عينا و لعابا طاهر هستند و ادله ما در اين رابطه عبارت است از اصاله الطهاره و عمومات و نصوصي كه اضافه مي كنيم مضافا بر سيره قطعيه در مورد بعضي از مسوخات مثل عاج فيل، پر طاووس و غيره اينها از مسوخات هستند و سيره از آغاز تا فرجام بر طهارت اين اشياست، بنابراين درباره طهارت مسوخات اختلافي ديده نمي شود،

نظر فقيه همداني
چنانچه فقيه همداني[2] مي فرمايد: الاظهر الطهاره و همين طور محقق حلي[3] مي فرمايد الاظهر الطهاره. از لحاظ اقوال مطلب كامل است، فقط شيخ فرموده بود كه توجيه اش هم داشتيم .

نصوص وارد در بحث
اما از جهت نصوص ؛ نصوص باب به دو دسته است:

نصوص مربوط به سؤر سباع و طيور
يك دسته نصوصي[4] است كه درباره طهارت سؤر سباع درنده ها آمده است كه از سباع هم مسوخات هست مثل ذئب و ثعلب و همين طور درباره سؤر طيور باب 4 از ابواب اسئار حديث 2 و 4 اينها طيور به طور اعلام داشته اند كه تمام اجزاء طيور از خرء و سؤر و غيره پاك است . اين دو تا مورد كه زير مجموعه اسئار قرار مي گرفت .

نصوص دال بر نجاست برخي از مسوخات
دسته دوم از روايات، رواياتي است كه درباره طهارت مصاديق و افراد مسوخات آمده مثلا درباره طهارت وزغه و فأره و عقرب كه اينها خودشان از مصاديق مسوخات هست، مخصوصا اينها را طاهر اعلام فرموده كه باب 9 از ابواب اسئار حديث 1 و 2 ذكر شده. پس عمومات نصوص هم اجمالا روشن شد. اما در اينجا نصوصي داريم دال بر نجاست بعضي از افراد مسوخات، اين را نصوص را يكي يكي بحث مي كنيم، اين نصوص در سه مورد آمده : در مورد ثعلب و ارنب و در مورد فأره و در مورد وزغه ؛ در مورد ثعلب كه آمده است از امام سوال شده است از طهارت ثعلب: «َسَاْتُهُ هَلْ يَحِلُّ أَنْ يَمَسَّ الثَّعْلَبَ وَ الْأَرْنَبَ أَوْ شَيْئاً مِنَ السِّبَاعِ حَيّاً أَوْ مَيِّتاً قَالَ لَا يَضُرُّهُ وَ لَكِنْ‌ يَغْسِلُ‌ يَدَه» كه اين دلالتش تقريبا كامل است؛ ضرر ندارد يعني لمسش حرام نيست ولي معناي غسل يد ارشاد به نجاست است و الا غسل يد معنا ندارد.

سوال و جواب لا يضره يك وقتي ممكن است به دليل يك نوع ضرر روحي و ضرر معنوي، لا يضره و لكن يغسل يديه امر به غسل ارشاد به نجاست است. منتها سيد الاستاد[5] مي فرمايد: اين حديث مرسل است و مرسل هم به مسلك ايشان و مسلك تحقيق قابل استناد نيست؛ چون در سندش آمده است كه عن يونس عن بعض اصحابه كه مي شود مرسل . بر مسلك ايشان و مسلك مشهور اعتبار ندارد براي اينكه گفته بوديم كه سندي كه توسط شهرت جبران مي شود بايد سند باشد، يعني راوي ذكر شده باشد تا آن راوي توسط عمل اصحاب‌، ضعف اش جبران بشود، اما اگر سند مرسل باشد، سالبه منتفي به انتفاء موضوع است؛ چيزي نيست تا آن را جبران كند، پس جبران متعلق است به وجود سند اما اگر مرسل باشد كه ديگر سند ندارد تا آن را جبران كند و ثانيا اينكه عمل مشهور اينجا بر طهارت است نه بر نجاست. اما روايت دوم كه درباره فأره صحيحه علي بن جعفر[6] عليه السلام كه آمده است «عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيه‌مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْفَأْرَةِ الرَّطْبَةِ قَدْ وَقَعَتْ فِي الْمَاءِ فَتَمْشِي عَلَى الثِّيَابِ أَ يُصَلَّى فِيهَا قالَ اغْسِلْ‌ مَا رَأَيْتَ‌ مِنْ أَثَرِهَا»دلالت كامل است‌ اثر رطوبت را ديدي براي تطهير كني،‌ از آن ظهور قريب به نص است. اما درباره وزغه در روايت ديگر[7] آمده سوال شد از امام كه اگر وزغه در چاه بيافتد چه حكمي دارد قال تنزح منها ثلاثة دلاء سه تا دلو آب از آن نزع كنيد، نزغ اشعار به نجاست دارد و الا معنا ندارد.

تعارض نصوص نجاست با نصوص دال بر طهارت
اين دو تا روايت هم روايتي كه مربوط به وزغه بود وهم روايتي كه مربوط به فاره بود معارض است با صحيحه علي بن جعفر: «َعن علِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعَظَايَةِ وَ الْحَيَّةِ وَ الْوَزَغِ يَقَعُ‌ فِي‌ الْمَاءِ فَلَا يَمُوتُ أَ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ لِلصَّلَاةِ قَالَ لَا بَأْسَ بِه»ِ و همين طور «َ سَأَلْتُهُ عَنْ فَأْرَةٍ وَقَعَتْ فِي حُبِّ دُهْنٍ وَ أُخْرِجَتْ قَبْلَ أَنْ تَمُوتَ أَ يَبِيعُهُ مِنْ مُسْلِمٍ قَالَ نَعَمْ وَ يَدَّهِنُ مِنْه».خريد و فروش هم جائز است و استفاده هم از‌ آن بكنيد. بنابراين درباره طهارت اين سه تا مورد كه نصوص خاص آمده بود به جايي نمي رسد؛ نصي كه درباره ثعلب و ارنب بود مرسل و نصي كه درباره فاره و وزغه بود معارض، سيد الاستاد مي فرمايد اين تعارض اولا كه اقوي و اضعف دارد ؛ نصوصي كه دال بر طهارت هستند اقوي هست و نصوص دال بر نجاست قابليت معارضه ندارند بر نصوص دال بر طهارت كما و كيفا، مخصوصا صحيحه بقباق و ثانيا بر فرض هم تعارض كند كه قاعده در تعارض تساقط است و بعد از تساقط اصاله الطهاره است لذا همان طور كه در متن آمده فتوا همان است كه مسوخات كلا محكوم به طهارتند از لحاظ عين و لعاب، اينها نجس العين نيستند و سؤرشان و عرقشان پاك است و احتياط مستحب اجتناب است.

مسئله جديد : شك در نجاست شئ
بحث بعدي سيد يزدي مي فرمايد «ل مشكوك طاهر سواء كان الشبهه لاحتمال كونه من الاعيان النجسه أو لاحتمال تنجسه مع كونه من الاعيان الطاهره»، هر چيزي كه شك در طهارتش بكنيم طاهر است كه همان قاعده طهارت است و بعد شرح مي دهد سواء كان الشبهه لاحتمال كونه من الاعيان النجسه از اين جهت باشد كه احتمال بدهيم اين شئ از اعيان نجسه است او لاحتمال تنجسه يا شبهه ما به جهت تنجس آن شئ باشد با آنكه آن شئ از اعيان طاهره است.

شبهه در نجاست ذاتي و عرضي و شبهه در حكم يا موضوع
قاعده كل مشكوك طاهر در شبهه موضوعيه و در شبهه حكميه و همين طور اعم از اينكه شك در نجاست ذاتي باشد يا شك در نجاست عرضي،‌اين تقسيم دوم سواء كان الشبهه لاحتمال كونه من الاعيان النجسه كه شبهه در نجاست ذاتي باشد يا لاحتمال تنجسه كه شك در مورد نجاست عرضي باشد و اصلش پاك است مثلا ثعلب را شك مي كنيم كه نجاستش ذاتي هست يا ذاتي نيست يا مثلا گوسفندي را شك مي كنيم كه اين رطوبتي كه به آن اصابت كرده بول هست يا آب و شبهه موضوعيه باشد مثل اينكه همين فقاع كه آيا اين فقاع به اين عنوان اين موضوع مشخص نجس است يا پاك است يا شبهه حكميه است،

شك در نجاست خون كه آيا از خونهاي معفو است يا خير
موضوع را مشخصا مي دانيد اما حكمش را نمي دانيد مثلا خوني است كه در بدن اصابت كرده ولي شك داريم كه حكم معفو در لباس يا در بدن است؟ يا خون داخل تخم مرغ كه خون بودنش را مي دانيم ولي شك مي كنيم كه حكمش نجاست يا طهارت است.

اعمال قاعده اغلبيت در نجاست خون
بعد مي فرمايد و القول بان دم المشكوك كونه من القسم الطاهر او النجس محكوم بالنجاسه ضعيف مي فرمايد دم مشكوك به طهارت و نجاست كه آيا اين دم و خون از خون حيواناتي است كه داراي نفس سائله است يا خوني است كه از حيواني است كه از داراي نفس سائله نيست و طاهر است، شك در نجاست و طهارتش بكنيم سيد طباطبائي مي فرمايد كه قولي هست كه گفته اند شك در نجاست و طهارت خون محكوم به نجاست است به خاطر اينكه اصل در خون نجاست است مگر اينكه ثابت بشود طهارتش . دماء علي الاقل اغلبيت مي شود اماره، ما در مثل چنين موارد ديده ايم كه اغلبيت را اماره مي داند،‌ اغلبيت اماره عقلائيه است و اين اغلبيت شرع هم به عنوان اماره تاييد مي كند پس حداقل از باب اغلبيت مي گوييم خون محكوم به نجاست است مگر اينكه طهارتش ثابت بشود. صاحب عروه سيد يزدي مي فرمايد قول به نجاست دم مشكوك ضعيف است براي اينكه قاعده طهارت شامل و كامل است و مورد را شامل مي شود و آن وجهي كه گفته مي شود در جهت اعلام نجاست نسبت دم مشكوك، آن وجه معتبر نيست بلكه در حد يك استحساني بيش نيست. بنابراين دمي كه شك در طهارت و نجاستش بكنيم، محكوم به طهارت است بر اساس قاعده طهارت. ادامه بحث درس آينده


[1] الطهاره، ص 368 .
[2] مصباح الفقيه، ج 1، ص 513.
[3] شرائع الاسلام، ج 1، ص 53 .
[4] وسائل الشيعه، ج 1، باب 3، حديث 4 و 6 .
[5] تنقيح العروه الوثقي، ج 1، ص 146 .
[6] وسائل الشيعه، ج 3، باب 33، حديث 2 .
[7] وسائل الشيعه، ج 1، باب 19 از ابواب ماء مطلق‌، حديث 2.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo