< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 شبهات فقيه همداني در منجس بودن متنجس
  پس از كه ادله دال بر تنجيس متنجس گفته شد، محقق همداني [1] مي فرمايد: شبهاتي وجود دارد كه يا اين شبهات را رفع كنيم و يا از اطلاق قول به تنجيس متنجس رفع يد كنيم كه بگوييم هميشه متنجس منجس نيست بلكه در مواردي متنجس منجس است و در بعضي از موارد متنجس منجس نيست. شبهات از اين قرار است:
 شبهه اول : اگر قائل به سرايت نجاست باشيم همه زندگي ما نجس مي شود
  1. شبهه فراگير شدن و شمول نجاست در تمام امور به اين معنا كه اگر گفتيم متنجس منجس است، علم داريم كه بعضي از مردم تدين ندارند و بعضي از مردم در جامعه مسلمان نيستند و بعضي ها هم توجه نمي كنند و نجاست ها در امور زندگي وجود وافر و كثيري دارد و از اين نجاست ها متنجساتي شكل مي گيرد و آن متنجسات اصابت مي كند به اشياء ديگر و كل امور زندگي از لباس و فرش و ظرف و طعام و شراب همه متنجس مي شود چون به نحوي ربط پيدا مي كند به متنجسي. هر متنجسي منجس باشد، همه اموري كه مربوط به زندگي ما مي شود متنجسات است. لذا گفته مي شد كه بعضي ها مي گويند ديوار خانه نجس است براي اينكه در موقع بنّايي يك نجاستي قطعا رسيده در اثر عدم احتياط يا يك متنجسي وجود داشته و آن متنجس هم منجس و مسري و فراگير. راه علاج ابتدايي آن اين است كه متنجس منجس نيست.
 سوال و جواب: فرق است بين شبهه غير محصوره و كثرت اطراف شبهه. شبهه غير محصوره محل ابتلاء نيست و شبهه اي كه داراي كثرت اطراف و محل ابتلاء هست، به ان شبهه غير محصوره نمي گوييم. شبهه غير محصوره اين است كه يك نجس مثلا در بين كل قصاب هاي يك شهر بزرگ يك ذبح غير شرعي صورت مي گيرد كه اين غير محصوره است و محل ابتلاء نيست اما كثرت شبهه كه محل ابتلاء باشد مثلا فرش و لباس كه همه آنها محل ابتلاء هست. يا مثلا مي رويد در هتل ها و رستوران ها شما نمي دانيد كه اين كارمند يا اين خدمه نجاست را كاملا رعايت مي كند. و مي بينيم قصاب در عين حالي كه دستش آلوده به گوشت و خون هست دستش را به لباسش مي زند و با همان لباس زندگي مي كند. بنابراين شبهه اين شد كه اگر قائل بشويم به منجسيت متنجس، تنجس فراگير مي شود و تمام اشياء و اموال و آلات مي شود متنجس و از آنجايي كه همچنين لازمي را نمي توانيم ملتزم بشويم كه تمام اشياء نجس است، بنابراين بايد بگوييم متنجس منجس نيست.
 شبهه دوم : سيره متشرعه بر عدم اجتناب از موارد مورد بحث است
 اما شبهه دوم: سيره متدينين و مردمي كه پايبند به احكام شرع هستند اين است كه از آلودگي ها و اصابت هاي متنجسات اجتناب نمي كنند. اگر كسي مثلا از دستگيره در اجتناب كند و از فرش اجتناب كند و از لباس بچه اي اجتناب كند، به او مي گويند وسواسي يعني سيره متشرعه بر عدم اجتناب است و اين عدم اجتناب يعني عدم تنجيس و اين عدم تنجيس مستقيما اثر عدم منجسيت متنجس است. شما چرا مي گوييد بچه مسلمان تمام رطوبات دست و دهان و لباسش پاك است در حالي كه او اجتناب از نجاست نمي كند و احيانا دست و لباسش قطعا نجس است پس متنجس منجس نيست. شبهه اولي دليل عقلي بود كه همه دنيا مي شد نجس و اختلال نظام پيش مي آمد و اما اين شبهه دليل شرعي است كه سيره متشرعه است و اين سيره اعتبار دارد از زمان معصومين تا حالا و شايد اگر مطالعه كنيد در زمان معصومين عدم اجتناب واضح تر بوده است پس سيره ما را هدايت مي كند كه متنجس منجس نيست. نتيجتا نسبت به فتوا و مطلوب كه متنجس منجس بود، دو شبهه اينجا وجود دارد.
 پاسخ محدث بحراني به اشكالات فوق
 در جهت رفع اين شبهه مرحوم محدث بحراني صاحب حدائق [2] مطلبي را شرح مي دهد،
 معلوم النجاسه بايد اجتناب شود نه مشكوك النجاسه
 مي فرمايد: بايد نجس را شرعا خوب معنا كنيم. نجس كه موضوع حكم است در شرع، جزئش علم است و معلوم النجاسه نجس است و اينجا يكي از موارد قطع موضوعي است. جزء موضوع ، نجاست شئ است و جزء ديگر موضوع، علم است. شرع علم را موضوع قرار داده و اگر علم نبود پس موضوع براي حكم محقق نشده. بنابراين از باب قطع موضوعي، معلوم النجاسه است و اگر مشكوك النجاسه بود، شرعا نجس است. لذا كل متنجسات هر كجا معلوم النجاسه بود موضوع براي حكم محقق است و اگر مشكوك النجاسه بود، موضوع براي حكم محقق نيست. بعد مي فرمايد: بهترين راه حل در اين رابطه ارائه كردم و كسي را نديدم كه اين مشكل را اينچنين حل كرده باشد مگر سيد نعمت الله جزائري در كتاب التحفه
 نوشتن علائم اختصاري (ع) (ص) (ره)
 (ادب طلبگي اين است كه فقهاء را كه يادآور بشويم كه حداقل يك رحمه الله لازم است. احترام كنيد از بزرگان كه احترام سلف صالح و فقهاء ميمنت دارد و باعث توفيق مي شود. يكي از نكاتي كه باعث سلب توفيق مي شود بي احترامي به فقهاء و سلف صالح است. كه يك مورد در تاريخ هست كه مي گويند يكي از فقهاي بزرگ در همان اوائل فقاهتش از دنيا رفت به دليل اينكه به يك فقيه گذشته عصر خودش، خيلي هجمه داشت و صريحا طعن داشت. در عين حالي كه احترام به اعاظم و فقهاء توفيق مي آورد و كسي كه عنوان فقه و فقيه برايش باشد، كوچكترين جسارت نشود. امام خميني در آن سخنراني اولش گفت: اگر يك فقيهي با من همراهي نكند در انقلاب و قيام، شما طلبه ها حق نداريد كه به او اشكال كنيد و ولايتتان بين خود و خدا قطع مي شود كه من اين را در روايت ديدم و به ولايت شيطان سوق داده مي شود.) سيد جزائري دركتاب تحفه رأي ما را تاييد كرده كه مي فرمايد: نجاست امر واقعي نيست كه شما يك شئ نجسي را پيدا كنيد به عنوان يك نجس و بگوييد اين يك امر واقعي است بلكه شرع آن شئ را نجس اعتبار كرده است. چنانچه در امثال و نظائر مي بينيم مثلا يك قطره بول را نجس اعتبار كرده است اما قطرات ودي و وذي را نجس اعتبار نكرده است.
 سوال و جواب: نجاست در حد ذاتش قذارت ذاتي دارد ولي از لحاظ آثار شرعي تابع اعتبار شرع است. مثلا يك ميكروب كه خيلي قذارت دارد اما شرع آن را اعتبار نكرده است. پس نجاست اعتبار شرعي است و تطبيق مي كنيم كه شرع مي گويد در لباستان اگر نجاستي بود قبلا نمي دانستيد و نماز خوانديد، اشكال ندارد پس واقعي نيست كه اگر واقعي بود با نجس خوانده ايد اما اگر علم پيدا كرديد كه نجاست در ثوب شماست بعد فراموش كرديد و نماز خوانديد،‌ نماز را اعاده كنيد پس نجاست واقعي نيست و اعتباري است. تطبيق: در جايي كه علم به نجاست داشته باشيم نجاست از سوي شرع اعتبار شده است و جايي كه علم به نجاست نداشته باشيم، از سوي شرع نجاست اعتبار نشده است. اين جوابي بود كه اين دو شخصيت محدث، محدث جزائري و محدث بحراني داده اند و جواب خوبي بود
 پاسخ محقق همداني به فرمايش محقق بحراني (تنجيس اعتبار شده)
 اما محقق همداني مي فرمايد: كه نجس شئ اي است و تنجيس شئ ديگري است. نجس اعتبارش همان است اما تنجيس را شرع اعتبار كرده و گفته سرايت، شرع تعيين كرده براي ما بنابراين اينجا امر داير است بين علم به سرايت و عدم سرايت. در اين اصابت ها و اختلاط ها علم به سرايت داريم بنابراين جايي نيست كه شما بگوييد از باب نجس باشد بلكه از باب تنجيس است و موضوعِ تنجيس، سرايت است و علم اجمالي داريم به سرايت با اين همه بي احتياطي ها پس اين دو جواب به جايي نرسيد.
 حرجي شدن وسائط زياد در تمامي متنجسات
 محقق همداني در حقيقت نسبت به اين شبهه ها اعتنا مي كند، مي گويد شبهاتي نيست كه به سادگي حل كرد لذا مي فرمايد: از باب قاعده حرج ممكن است بگوييم متنجسات به طور مطلق منجس نيست و در بعض موارد كه حرجي نشود و واسطه هم نخورد، منجس باشد ولي در وسائط زياد به طور فراگير اگر قائل بشويم حرجي است، به دليل نفي حرج مي گوييم متنجس در سطح وسيع و شامل و كامل منجس نيست.
 فرمايش مرحوم حكيم در مورد علم به تنجس (اگر آلودگي هست مطهر هم هست)
 اما جواب اين دو شبهه را سيد الحكيم [3] بيان مي فرمايد: درباره شبهه اول كه متنجس فراگير مي شود‌علم به ملاقات ها و اصابت هاي متنجسات داريد، درست است اما علم به مطهرات هم داريم. آن مقدار كه اسباب تنجيس در امور زندگي آدم وجود دارد، اسباب تطهير هم در امور زندگي وجود دارد. از باب مثال در مكه مشرفه يكي از كرامت ها اين است كه روز سيزده يا چهاردهم يك باراني مي آيد در مكه كه اصلا قطراتش ملموس نيست و گويا آب مي زند زمين و الا با آن عدم احتياط ابناء عامه كه اجتناب برايشان مطرح نيست و از خوني كه داخل كف زمين حرم مكه اصابت مي كند، اجتناب نمي كنند و خون را با صابون يا شوينده پاك مي كنند. اصل تطهير حرم با آب جاري نيست با صابون و دستگاههاي شوينده بزرگ كه با شير هم وصل نمي شود كه آن نجاست در كف زمين حرم مطمئنا وجود دارد و از علم اجمالي هم بالاتر وجود دارد، اما خداي متعال اسباب تطهير كه باران مي آيد و تمام منطقه را شست و شو مي دهد. بنابراين سيد الحكيم مي فرمايد: اسباب تنجيس كه زياد هست اسباب تطهير هم همين طور است. علم به اسباب تنجيس داريم و علم به اسباب تطهير هم داريم كه اين دو علم محل ابتلاء هست. اين محل ابتلاء الان با وجود دو علم (تطهير و تنجيس) شخصا علم به تنجيس نداريم بنابراين شك در طهارت، اصاله الطهاره جاري مي شود. اصاله الطهاره در اموري كه محل ابتلاء شخصي آدم هست قطعا اصاله الطهاره جاري مي شود بنابراين از اين جهت مشكلي نداريم.
 اما پاسخ شبهه دوم محقق همداني بر وجود سيره متشرعه بر عدم اجتناب
 اما شبهه دوم كه سيره متشرعه بر اين است كه اجتناب نمي كنند از متنجس. مي گوييم: سيره متشرعه كه اجتناب نمي كنند از باب علم به تنجيس نيست بلكه از مواردي كه ظن به تنجيس دارند، اجتناب نمي كنند و اين دليل بر عدم تنجيس نمي شود. وقتي از سيره عدم تنجيس منجس ثابت مي شود كه متشرعه در موردي كه علم به تنجيس دارند، اجتناب نكنند. اما اگر متشرعه از مواردي كه ظن به تنجيس دارند، اجتناب نمي كنند كه اين دليل نمي شود براي عدم منجسيت متنجس. اين اشكال و شبهه اي ايراد نمي كند درباره منجسيت متنجس. اگر علم به تنجيس داشته باشند در مواردي، اجتناب نمي كنند بنابراين سيره صغرويا محقق نيست و از موارد علم به تنجيس عدم اجتناب نيست بلكه عدم اجتناب از ظن به تنجيس است.
 شبهه سوم محقق همداني (رواياتي هست كه عدم منجسيت متنجس را مي گويد)
 اما شبهه سوم كه عبارت است از رواياتي كه احيانا دلالت دارند بر عدم منجسيت متنجس كه ان شاء الله جلسه آينده.


[1] 1. مصباح الفقيه ، جلد 1 ، صفحه 577.
[2] 1. حدائق ، جلد 1 ، صفحه 10 تا 20.
[3] 1. مستمسك العروه الوثقي ، جلد 1 ، صفحه 85.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo