< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 ملاقات باطن بدن با نجاست
 سيد طباطبايي يزدي در آخرين مسئله از مسائل تنجيس نجس و متنجس مسئله شماره 13 مي فرمايد: «الملاقاه في الباطن لا توجب التنجيس»
 نظر مرحوم صاحب عروه
  اگر شئ اي با نجسي ملاقات كند در باطن بدن مثلا در داخل دهان انسان كه مسواكي يا انگشت به بن دندان اصابت كند كه در آن موضع خون داشته باشد،‌ اين ملاقات باعث تنجيس نمي شود. فروع اين مسئله را اشاره مي كند،‌ مي فرمايد: «فالنخامه الخارجه من الانف طاهره» اخلاطي كه از دماغ يا از حلق انسان خارج بشود «و ان لاقت الدم في باطن الأنف» و با خون ملاقات كند در باطن و داخل دهان انسان، اين ملاقات باعث تنجيس نمي شود و نياز به تطهير ندارد هرچند مي فرمايد «فالاحوط فيه الاجتناب» احوط اين است كه اجتناب شود.
 نظر مرحوم آقاي خويي
 سيد الاستاد [1]
  [2] قدس الله نفسه الزكيه مي فرمايد: ملاقات با نجاستي كه در باطن باشد، دليل بر تنجيس ندارد. آنچه ما از ادله استفاده كرديم ملاقات با نجسي كه مشهود و پيدا باشد و ملاقات با نجاست با باطن دليل بر تنجيس ندارد. مضافا بر اينكه تمامي اشياء نجسه اي از قبيل خون و بول و مني كه در باطن بدن هست، محكوم به نجاست نيست و الا انسان مي شود يك مجموعه از نجاست و انسان را هيچ دين و مسلكي مجموعه از نجاست نمي داند و الا هر كجا منتقل مي شود يك پوسته اي است كه داخل آنچه هست نجس است كه يا عين نجس است يا ملاصق به نجس است. آنچه در باطن هست از اعيان نجسه، حكم نجاست را ندارد.
 موثقه عمار ساباطي
 در اين رابطه مضافا بر اجماع و نصوص عامه، ‌دليل خاص داريم دال بر عدم نجاست باطن كه اين دليل خاص روايتي است موثقه عمار، عمار ساباطي « قال سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ يَسِيلُ مِنْ أَنْفِهِ الدَّمُ هَلْ‌ عَلَيْهِ‌ أَنْ‌ يَغْسِلَ‌ بَاطِنَهُ‌ يَعْنِي جَوْفَ الْأَنْفِ فَقَالَ إِنَّمَا عَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ مَا ظَهَرَ مِنْهُ.» از امام صادق عليه السلام سوال كرد از كسي كه از دماغش خون جاري شده بود كه در اين صورت كه داخل انف هم خون وجود دارد، آيا بر اين فرد لازم است كه باطن و داخل دماغش را تطهير كند؟ امام فرمود: وظيفه اش اين است كه فقط ظاهر و بيرون سطح دماغ و بيني را تطهير كند و داخل و جوف بيني تطهيرش لازم نيست. ما از اين مسئله و از اين نص مطلبي كه به دست مي آوريم اين است كه ظاهر، ملاك و مناط كار است و به چيزي كه خلاف ظاهر هست ما تكليفي نداريم كه نه فحص لازم هست و نه مامور به ما وراء ظاهر هستيم.
 منظور از ظاهر در اين روايت
 شرح مسئله: منظور از ظاهر كه احكام شرع به آن تعلق مي گيرد سه چيز است: قسم اول: ظاهري كه در برابر باطن است. قسم دوم: ظاهري كه در برابر مستور قرار دارد. قسم سوم: ظاهري كه در برابر مخفي و خفاء قرار دارد. ما در همه اين اقسام فقط به ظاهر مامور هستيم و اين اصطلاح را كه شنيده ايد ريشه فقهي دارد كه «ما مامور به ظاهر هستيم» يعني اخذ به ظاهر مي كنيم و به باطن و ماوراء و شئ مخفي از رؤيت هيچ ماموريتي ندارد.
 ظاهر مقابل باطن
 قسم اول كه ظاهر در برابر باطن بود، مصداق و محل ابتلاء آن مي شود انسان و ساير حيوانات. انسان در مواردي كه به دندانش مثلا جهت پاك كردن و تنظيف مشغول بشود يا دماغش را پاك كند يا گوشش را، ممكن است آن ابزار به موضع خوني اصابت كند،‌آن خوني كه داخل دهان يا داخل گوش كه ديده نمي شود يا مثلا عطسه كند و عطسه هم پخش بشود به لباسش و قبلا خون هم از دماغش بيرون آمده اين عطسه اگر ذرات خون را ملموس نشان بدهد نجس است و اگر خون ملموس نشان داده نشود اين رطوبت ها تماما طاهر است.
 سوال و جواب: در برابر رطوبات قبل و دبر حديث و نص تصريح دارد كه آن رطوباتي كه از قبل و دبر بيرون مي آيد غير از بول و عين نجسه، محكوم به طهارت است. تمام اين مسائل براساس اين نكته هست كه ما مامور به ظاهر هستيم و تطهير ظاهر كافي است. دهان انسان كه بن دندان خوني شد كه با پاك كردن چوب خلال يا با مسواك اصابت و ارتباط برقرار مي شود و تنجيسي به عمل نمي آيد چون نجاست باطن حكم ندارد. تعبير صحيح اين است كه اعيان نجسه ي باطن، حكم ندارد و اعتبار شرعي است.
 سوال و جواب: اگر دهان انسان خوني بشود طبق قاعده از نظر اكل و شرب نجس، فروبردن آن حرمت ندارد هرچند احتياط قطعا جاي خود را دارد اما براساس قواعد نجاست باطني است و حكمي ندارد. و اما در روزه فروبردن آن خوردن نجس نيست اما خوردن شئ اي صدق مي كند كه از آن جهت مفطر مي تواند باشد مثلا آب را بخورد كه نجس نيست اما مفطر است و اين هم فروبردن آن نجس نيست اما مفطر است.
 صحيحه بقباق به عنوان مصدر اصلي در اجراي طهارت در حيوانات
 از جمله اين اقسام كه ظاهر در برابر باطن است حيوانات است. حيوانات هم حيواني كه حتي ماكول اللحم نيست و در روايات آمده است كه رطوبات اينها پاك است مگر كلب كه در نص خاصي خوانديم صحيحه بقباق محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد عن حماد عن حريز عن فضل ابي العباس «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ فَضْلِ الْهِرَّةِ وَ الشَّاةِ وَ الْبَقَرَةِ وَ الْإِبِلِ‌ وَ الْحِمَارِ وَ الْخَيْلِ وَ الْبِغَالِ وَ الْوَحْشِ وَ السِّبَاعِ فَلَمْ أَتْرُكْ شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْكَلْبِ فَقَالَ رِجْسٌ نِجْس»‌ [3] از آب دهان گربه و اين حيوانات از آب دهان و رطوبات و عرق اينها سوال كردم امام فرمود: هيچكدام نجس نيست چون آب دهان كه از باطن بدن مي آيد و باطن بدن با اينكه هرّه نجس العين است،‌ نجس نيست. اين حديث منبع و مصدر اصلي ما درباره طهارت ظاهر است نسبت به حيوانات. آن ظاهر امر از رطوبات دهان و دماغشان و آن عرق جسمشان پاك هست براساس همين نص معتبري كه هست. اگر ديديد كه يك كسي گربه اي دست خودش مي گيرد و عرق مي كند محكوم به نجاست نيست يا خرگوش را به دست خودش مي گيرد و عرق مي كند نجس نيست طبق قاعده البته احتياط سر جاي خودش هست. پس قسم اول كه ظاهر در برابر باطن بود را با مصاديقش شرح داديم و آنجا كه محل ابتلاء بود گفته شد
 ظاهر مقابل مستور
 و اما قسم دوم ظاهر در برابر مستور يعني چيزي است كه ظاهر هست و چيزي كه مستور شده به ستر و حجابي.
 حمل كفش نجس در مسجد
 مثالش (بردن نجس در مسجد و تنجيس مسجد حرام است و ازاله اش هم وجوب فوري دارد) مسجد كه مي رويد كفشتان نجس است و داخل كيسه مي گذاريد و در كيسه را مي بنديد كه مستور باشد اين بردن اين كفش نجس در مسجد مانعي ندارد چون حمل نجاست به حساب نمي آيد چون نجاست مستور حكم ندارد. و اگر گفتيم كه حمل نجس در نماز اشكال دارد كه مشهور عدم اشكال است، شما كيف كوچكي داشتيد كه داخل كيف نجاستهايي وجود داشت و با آن نماز خوانديد، اين اشكال ندارد چون مستور است و حكم ندارد و اشكالي ندارد.
 سوال و جواب: مثلا در اثر ضربه اي خون زير لايه بيروني پوست قرار مي گيرد و ملموس است اما بيرون نمي زند يا به اصطلاح خون مرده، اين خون اصلا حكم ندارد و محكوم به نجاست نيست.
 سوال و جواب: در ستر، رؤيت اشكال ندارد. ساتر اصل جسم را از مساس و اصابت مانع مي شود.
 خون زير ناخن
 و اما خوني زير ناخن آدم است دو صورت دارد: اگر با ديد ظاهري رؤيت شد نجس است و اگر رؤيت نشد و زير ناخن مخفي و مستور بود اشكالي ندارد. تحقيق و فحص هم لازم نيست و فقط رؤيت كه نشد كافي است.
 فرش پاك روي زمين مرطوب نجس
 فرعي درباره مستور: مثلا فرشي است و زمين نجس است، فرش را روي زمين قرار داديد و مكان مصلي احتياطا بايد پاك باشد حداقل مسجَد بايد پاك باشد شما فرش را روي زمين مرطوب و متنجس قرار داديد، مي توانيد بر روي آن فرش نماز بخوانيد چون ظاهر است و طهارت ظاهر كافي است و نجاست مستور حكم ندارد. لذا اهل احتياط يك پارچه نازكي با خود مي برند و براي نماز به اندازه سجاده پهن مي كنند كه اين بخاطر طهارت است و احتياط مي كند كه ممكن است فرش آلوده باشد و پارچه را روي فرش مي گذارد، پارچه را كه پاك بود زير آن هرچند فرش يا زمين متنجس باشد،‌اشكال ندارد. چون نجاست مستور نجاست باطن حكم ندارد و ما مامور به ظاهر هستيم و آن مقدار طهارت ظاهر كافي است.
 ادله مورد استناد در ظاهر مقابل مستور
 ظاهر در برابر مستور ادله اي كه در اين رابطه هست اولا عمومات است و ثانيا براساس مسلك سيد الاستاد ارتكاز متشرعه است كه ما مامور بر ظاهر هستيم و چيزي كه مستور باشد، حكم ندارد و ثالثا همان نصوصي كه نجاست باطن را براي ما بلا حكم اعلام كرد به تنقيح مناط قطعي مي توانيم اين نجاستها كه در سطح باشد، جايي براي حكم به نجاست وجود ندارد. در مجموع : 1. اجماع 2. ارتكاز 3. استفاده از اطلاقات نصوص.
 ظاهر مقابل مخفي
 و اما ظاهر در برابر مخفي كه اين هم در مورد حيوانات مي آيد و هم در مورد اشياء و اعمال و كالاها. در مورد حيوانات حيوانات را مي بينيم مثلا گوسفندي يا حيوانات ديگر كه اينها ظاهرشان با نجاست تماس مي گيرد و اعيان نجسه در بدن اينها قرار مي گيرد و علم اجمالي احيانا پيدا مي شود به اينكه بدن اينها با نجاست آلوده مي شود به مرور، اما از لحاظ شرعي تا وقتي كه عين نجاست در ظاهر بدن اينها نبينيم حكم به نجاست نمي كنيم. از لحاظ شرع ظاهر بدن اينها طبق همان حديث صحيحه بقباق و روايات ابواب اسئار ظاهر بدن حيوانات محكوم به طهارت است و در تطهير بدن حيوانات ازاله عين كافي است. اما مخفي كه اين بدني كه الان من دست گذاشتم كه الان مرطوب است ممكن است من نديده باشم با بول ارتباط كرده باشد، اما آن اصابت با بولي كه از ديد ما مخفي است حكمي ندارد.
 كالاهايي كه از بلاد كفر مي رسد
 و توليداتي كه از سوي بلاد كفر مي رسد، ادر اين توليدات فعلا نجاست را نمي بينيم. كفار هستند و اجتناب ندارند و تطهيري ندارند بنابراين آيا مي توانيم به اين كالاهايي از سوي اينها توليد مي شود در اختيار ما قرار مي گيرد مثلا هندوستان كه دهها ميليون مؤمن در آنجا زندگي مي كنند كه اينها توليدات دارند و غذاهايي را توليد مي كنند و ما هم داخل كشور توليداتي داريم كه از چين مي رسد، اجتنابي در كار نيست. تمامي اين ظواهر محكوم به طهارت هستند تا وقتي كه عين نجس را نبينيم. لذا غذاهايي كه از هندوها هم توليد مي شود اگر از گوشت نباشد محكوم به نجاست نيست. روايت اين حكم مضافا بر قاعده طهارت و مضافا بر قاعده نفي عسر و مضافا بر قاعده سهولت در شرع، نص خاص باب 27 از ابواب نجاسات كالاهايي توليدي در دست كفار را محكوم به طهارت اعلام مي كند. ما مامور به ظاهر هستيم و از چشم ما پنهان نجاست و تنجيسي در آن كالا وجود داشته باشد حكمي ندارد.
 سوال و جواب خشك و تر فرق نمي كند. خشك كه از راه ديگر اشكال ندارد براي اينكه تنجيس موضوع و معيار سرايت است و خشك سرايت نمي شود. اما اگر تر هم باشد بر اساس قاعده و روايات اين باب 27 از ابواب نجاسات محكوم به طهارت است چون ما محكوم به ظاهر هستيم و آن چيزي كه مختفي از چشم ما هست حكمي ندارد. مسائل ابواب تنجيس نجس و متنجس كامل شد و فصل بعدي ان شاء الله بحث اشتراط طهارت در صلاه.


[1] 1.تنقيح العروه الوثقي ، جلد 3 ، صفحه 235.
[2] 2. وسائل الشيعه ، جلد 2 ، باب 24 از ابواب نجاسات (باب إِنَّمَا يَجِبُ غَسْلُ ظَاهِرِ الْبَدَنِ مِنَ النَّجَاسَةِ دُونَ الْبَوَاطِن) حديث 5.
[3] 1.وسائل الشيعه ، جلد 2 ، باب 11 از ابواب اسئار ، حديث 1.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo