< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 مسئله جديد
 سجده بر محلي كه قسمتي از آن نجس است
 سيد طباطبايي قدس الله نفسه الزكيه در احكام نجاسات فصل اشتراط صلاه به ازاله نجاست مسئله اول مي فرمايد: «اذا وضع جبهته علي محل بعضه طاهر و بعضه نجس صح اذا كان طاهره بمقدار الواجب فلا يضر كون بعض الاخر نجسا و ان كان الاحوط طهاره جميع ما يقع عليه». مسئله اين است كه اگر كسي در حال سجده، سرش را به سجده بگذارد و محل سجده قسمتي پاك و قسمتي نجس باشد، اگر آن قسمت پاك به اندازه مقدار كافي باشد يعني به اندازه درهم و بيشتر از آن كه صدق كند وضع پيشاني بر زمين هرچند بقيه نجس باشد، سجده صحيح است. هرچند احتياط اين است كه تمام موضع جبهه كل آن قسمتي كه پيشاني به آن قسمت از زمين قرار مي گيرد، پاك و طاهر باشد.
 يادآوري مبناي مشهو و غير مشهور در طهارت محل نماز
  در بحث هاي قبلي گفتيم كه ترجيح با قول دوم است كه تمام مواضع سبع بايد طاهر و پاك باشد و قول اول كه قول مشهور است اين است كه فقط طهارت موضع جبهه كافي است. چون فتواي سيد و فتاواي فقهاي تاريخ اخير، همه بر اين است كه ازاله نجاست از موضع سجده كافي است و تمام مكان مصلي واجب نيست كه طاهر و پاك باشد. بر مبناي سيد فروعاتي مترتب است يكي از آن اين است كه اگر موضع سجده قسمتي پاك و قسمتي نجس بود، آن قسمتي كه پاك هست براي مقدار سجده كافي باشد و آن قسمتي كه نجس هست كه پيشاني اش را گذاشته است، سجده را باطل نمي كند. چون سجده در زمين طاهر و در موضع پاك واقع شده است و وظيفه انجام شده است. نجاستي كه در آنجا هست ضرري به صحت سجده وارد نمي كند. اين فرع را بررسي مي كنيم براساس همين مبناي مشهور كه طهارت فقط براي موضع سجده شرط است.
 بيان مرحوم آقاي خويي كه طهارت شرط سجود است يا شرط مسجد جبهه
 سيد الاستاد [1] قدس الله نفسه الزكيه اين مطلب را بحث مي كند، مي فرمايد: درباره اين مسئله بايد اشتراط را بررسي كنيم كه اشتراط به چه معناست. نحوه اشتراط اگر روشن شد، حكم معلوم مي شود به اين معنا كه ببينيم آيا در اين اشتراط طهارت، طهارت شرط است براي سجود يا طهارت شرط مسجد جبهه است.
 اگر طهارت شرط سجده باشد اشكالي پيش نمي آيد (فقط محل سجده پاك باشد)
 اگر اشتراط ثابت شد به صورت اول كه طهارت شرط سجود باشد، معنايش اين مي شود كه سجده بايد بر روي محل طاهري صورت بگيرد. در اين صورت مي بينيم كه سجود روي زميني قرار مي گيرد كه قسمتي طاهر و قسمتي نجس هست، سجود بر طاهر واقع شده و صدق مي كند و شرط سجود محقق است و مؤمن ذمه است. آن قسمتي كه نجس است، ربطي ندارد. مثل كسي كه انسان سرش را بگذارد به ما يصح السجود و ما لا يصح السجود كه آن قسمتي كه ما يصح السجود هست به اندازه كافي پيشاني گذاشته شده است و سجده صدق مي كند و يك قسمتي از لباس هم با پيشاني مساس پيدا مي كند كه قسمت پيشاني را به ما يصح السجود و قسمتي را به غير ما يصح السجود كه اشكالي نيست. براي اينكه سجده محقق شده است. همان طور كه طهارت شرط سجود باشد اشتراط ما يصح السجود هم شرط هست.
 اگر طهارت شرط مسجد جبهه باشد تمام محل نماز بايد پاك باشد
 اما اگر در اشتراط شرط براي مسجد جبهه باشد، در آن صورت مي شود مثل اشتراط طهارت در لباس مصلي. چگونه لباس كه شرطش طهارت است بايد كل لباس طاهر باشد و اگر قسمتي از لباس متنجس و قسمتي طاهر بود، مانع صحت نماز است. چون شرط طهارت است متعلق به لباس. اينجا هم اگر طهارت شرط براي موضع سجود بود، طهارت شرط است براي محل مثل اشتراط طهارت براي لباس. كل آن محل كه جا براي سجده هست بايد طاهر و پاك باشد. در اين صورت كه طهارت شرط باشد براي محل، اگر كسي سجده كند بر زميني كه قسمتي پاك و قسمتي نجس باشد، سجده انجام نشده است.
 انتخاب يكي از دو صورت
 هر دو صورت را شرح و توضيح داديم اما دليل براي اثبات يكي از اين دو صورت چيست؟
 استناد به روايت ابن محبوب بيان طهارت محل سجده در نماز
 مي فرمايد: در اين رابطه يعني در جهت اشتراط طهارت در سجده يك روايت داريم كه آن روايت صحيحه حسن بن محبوب است «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ‌ الْجِصِ‌ يُوقَدُ عَلَيْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ فَكَتَبَ إِلَيْهِ بِخَطِّهِ أَنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ». [2] مي فرمايند: از اينجا آنچه كه استفاده مي كنيم اين است كه سائل ذهنش اين بوده كه در سجده بايد موضع طاهر باشد. امام تقرير كرده كه همين است. بعد از اين كه تقرير كرد،‌ مدلول و مفاد اين صحيحه اين است كه طهارت در موضع جبهه شرط است. هيچ خصوصيتي از اين روايت استفاده نمي شود. روايت از جهت اشتراط كه شرط سجود باشد يا شرط مسجد باشد، هيچ گونه توضيحي نداده است و روايت فقط گفته است كه سجده بر زمين پاك در مقابل نجس. روايت جهت خاص دارد و جهتش اين است كه نجاست در مسجد جبهه موجب بطلان است و بايد مسجد جبهه پاك باشد اما اين طهارت شرط سجود است يا شرط مسجد است؟ در آن جهت نيست. پس از صحيحه هيچ چيزي در اين باب استفاده نمي شود. دليل اصلي براي اعلام طهارت نسبت به مسجد جبهه اين صحيحه بود و اين فقط اعلام مي كند به طور مجمل كه بايد مسجد جبهه پاك باشد و ديگر خصوصيتي را در اين رابطه بيان نمي كند. بعد مي فرمايد: اما كلمات فقهاء.
 در كلمات فقهاء استعمال اطلاق صحيح بلكه ظهور عرفي مطرح مي شود و فهم فقهاء
  (كلمات فقهاء‌ يك مرتبه اطلاقات كلاماتشان است و يك مرتبه بيان فقهاست. اگر منظور از كلمات فقهاء اطلاق كلمات فقهاء باشد گفتيم كه كلام فقهاء‌اطلاق ندارد و اطلاق مختص كلام معصوم است به جهت آن جايگاه و به جهت آن مقام تشريع كه شرع را ائمه و معصوم بيان مي كنند و با دقت اطلاق آنجا ثابت مي شود كه يا عموم است يا اطلاق و مقدمات حكمت اختصاص دارد به معصوم. مولي در مقام بيان است كه اگر ناقص بگذارد، اغراء به جهل مي شود. از اين جهت است كه مي گوييم اطلاق اختصاص دارد به كلام معصوم اما غير معصوم كه آدم عادي يك كلامي مي گويد به اطلاق اخذ نمي شود. اما اگر گفتيد گاهي عموميت فهميده مي شود و ظهور عرفي باشد، بحثي نداريم اما آن اطلاقي كه از باب مقدمات حكمت است اختصاص به معصوم دارد. بنابراين كلمات فقها كه مراجعه مي كنيم از باب ظهور يا از باب فهم فقهاء كه اصطلاحي است كه در بدنه فقه جريان دارد و ظاهرا اختصاص به صاحب جواهر ندارد ولي بيشتر ايشان پر رنگ كرده است به نام ايشان ثبت شده است.
 استصحاب احكام شرعي در موضوعات مختص آقاي خويي نيست
  مثل استصحاب شبهات حكميه كه به آقاي خويي ثبت شده در حالي كه ديگران قبل از ايشان هم داشته كه ايشان پر رنگ كرده كه گفته مي شود عدم جريان استصحاب در شبهات حكميه رأي آقاي خويي است.
 مذاق شرع اختصاص به صاحب جواهر ندارد
 مذاق شرع هم صاحب جواهر پر رنگ كرده و به اسم ايشان ثبت شده و الا در بستر فقه مذاق شرع و فهم فقهاء جريان دارد. منظور از فهم فقهاء نظر خبره است). فقهاء‌ اگر از اين اشتراط طهارت، شرط سجود بدانند و در اين فهم متحد باشند براي ما اعتبار دارد. ولي پس از كه فحص كنيم مي بينيم كه در كلمات فقهاء فهم فقهايي هم به طور ملموس به چشم نمي خورد. پس از اين طريق هم چيزي به دست نيامد.
 نظر آقاي خويي بر لزوم طهارت فقط محل سجده
 بعد سيد الاستاد مي فرمايد: صحيح اين است كه طهارت شرط است براي سجود. براي اينكه اولا اين مقدار طهارت كه صدق كند سجده بر طاهر ، قدر متيقن است. اجمال ادله ما قدر متيقن اخذ مي كنيم. از آن طرف اگر طهارت را شرط مسجد بگوييم، يك چيز اضافه و زائدي است كه نياز به معونه دارد و بايد دليلي باشد تا اين را براي ما بيان كند. براساس تحقيقي كه ما كرديم و تتبع در كلمات فقهاء به دليل برنخورديم و دليلي بر اشتراط زائد بر قدر متيقن نداريم و عدم دليل، دليل بر عدم اشتراط است. وجه سوم هم براي اثبات مدعا اين است كه به اصل عملي مراجعه مي كنيم. شك مي كنيم در تطبيق زائد كه برائت عقلي و برائت شرعي جاري مي شود. هم برائت شرعي كه رفع ما لا يعلمون است و هم برائت عقلي كه قاعده قبح عقاب بلا بيان اينجا جاري است. بنابراين براساس برائت عقليتا و شرعيا مي گوييم اصل برائت از زائد از اين مقدار است. بعد مي فرمايد: ثابت شد آنچه كه سيد در متن مي فرمايد: درست است كه فقط ازاله واجب است از مسجد جبهه و اگر قسمتي از جبهه نجس باشد و قسمتي پاك به اندازه كفايت، سجده درست است. بعد تاييدي را ذكر مي كند كه فرض كنيد اگر مسجد يك محلي بود كه يك وجب طول داشت و سجده پيشاني به اندازه چهار انگشت بيشتر جا اشغال نمي كند و در سمت راست آن محل سجده كرديد و سمت چپ آن نجس بود، شما كه سجده بكنيد در آن سمت راست، بلا اشكال مي گويند سجده درست است و هيچ ايرادي ندارد اما عرف مي گويد مسجد نصف آن نجس است و نصف آن طاهر است و اين اشكالي وارد نمي كند. بنابراين درست سجده كردن بر آن مقدار طاهر مثل سجده كرده بر ما يصح السجود هست و فتوا همان است كه در متن آمده است. هرچند سيد مي فرمايد كه احوط اين است كه تمام موضع سجده پاك باشد. اين مسئله با اين شرح و استدلال كه به طور غني و كامل استدلال اين بود كه سيد الاستاد فرموده بود و سيد الحكيم هم در مستمسك حدود پنج سطر مطلب را با تعابير بسيار مختصر اعلام مي كند كه شرحش اين بود كه ما گفتيم. اما تحقيق اين است كه نتيجه اين بحث بستگي دارد به شرطيت و مانعيت كه طهارت شرط است يا نجاست مانع است. اگر طهارت شرط بود، متن درست است و اگر نجاست مانع بود، سجده بر جايي كه قسمتي پاك و قسمتي نجس باشد، درست نيست چون مانع وجود دارد.
 فرق بين شرطيت و مانعيت طهارت و عدم طهارت
 اما شرح مطلب: فرق بين شرطيت و مانعيت اين است كه شرطيت عبارت است از اخذ شئ اي به عنوان شرط در مقام جعل ماهيت كه دخل به ملاك دارد. بنابراين در اصل ساختار و ترتيب اثر براي عبادت شرط مؤثر است. در آغاز كه جعل ماهيت مي شود، انجا شرط اخذ مي شود. مثل شرطيت طهارت براي صلاه. اما مانعيت عبارت است از ضديت شئ اي با عمل و عبادت پس از تحقق ماهيت در مقام وجود. اگر مي خواهيد ماهيت تحقق پيدا كند، ضدي از تحقق آن مانع نشود كه آن ضدي كه از تحقق آن منع مي كند مي شود مانع. مثل سواد و بياض كه ضد هستند كه عدم سواد شرط براي بياض نيست بلكه مانع است. وقتي سفيدي مي آيد كه سياهي ممانعت نكند و در مقام وجود مانع از تحقق مي شود و دخل به ملاك ندارد.
 طهارت شرط صحت صلاه است يا نجاست مانع صحت صلاه
 مثل نجاست در صلاه كه شرط طهارت بود و مانع نجاست است. صلاه تمام اجزايش درست است اما قذارت و نجاست در خارج مانع از صحت مي شود و ضد صحت است. پس از اين الان تطبيق مي كنيم كه منظور از اشتراط طهارت در سجده آيا اشتراط طهارت است يا نجاست مانع است؟
 نظر امام خميني (ره) در مورد فوق
 امام خميني [3] قدس الله نفسه الزكيه اين مطلب را شرح مي دهد كه ماحصل فرمايش ايشان اين است كه طهارت امر وجودي نيست بلكه طهارت عدم قذارت است. امر عدمي اهليت براي قرار گرفتن به عنوان شرط ندارد و عدم شرط واقع نمي شود. چون عدم نيستي است و تاثيري ندارد. هر شرطي كه براي عبادت به عنوان يك شرط اخذ مي شود بايد مؤثر باشد و عدم مؤثر نيست. بعد التفات ميفرمايدكه اشكال نكنيد كه اين دقت عقلي است بلكه اين را عرف مي فهمد كه عدم بي اثر است. پس عدم به عنوان شرط اين قابليت را ندارد و طهارت هم كه امر عدمي به عنوان شرط قابل جعل نيست بنابراين طهارت مي شود عدم قذارت و مانع. اينكه طهارت را شرط اعلام مي كنيم يك اصطلاح عرفي مسامحي است كه حقيقت اش رفع قذارت است و جايگاهش مانعيت از صحت صلاه است. پس طهارت اصلا شرط نيست و قذارت مانع هست. اما مانعيت چه تاثير و آثاري دارد از آن جهت بحث را پي مي گيريم كه ادامه بحث جلسه آينده.


[1] 1. تنقيح العروه الوثقي ، جلد 3 ، صفحه 249 تا 250.
[2] 1. وسائل الشيعه ، جلد 2 ، باب 81 از ابواب نجاسات ، حديث 1.
[3] 1. طهارت ، جلد 4 ، صفحه 40 تا 44.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo