< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 آيه 38 سوره بقره «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‌»
 استفاده از شيوه توطئه اي براي استخراج حكم كلي
 آيه مقدمه اي دارد كه در مقدمه زمينه آماده مي شود براي بيان اين مطلب كلي. يكي از خصوصياتي كه در بافت آيات وجود دارد اين است كه ابتداي آيه مصاديق يا تطبيقات را مي فرمايد و در انتهاي آيه مطلب كلي يا قاعده كلي يا يك مطلب عامي را بيان مي كند مثل اينكه در آيه ديگر قرآن مي فرمايد «لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى» ‌تا در آخر آيه مي فرمايد: «ما عَلَى الْمُحْسِنينَ مِنْ سَبيلٍ» كه در اصطلاح فقهي به آن مي گوييم توطئه يعني آماده كردن زمينه. اين آيه هم يك مطلب كلي را بيان مي كند «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى». مقدمه اش داستان حضرت آدم بود كه كه براي شما هادي فرستاده شود كه قانون كلي آن اين است كه فمن تبع هداي. اولا اين آيه قانون كلي اعلام مي كند.
 منظور از هدي در آيه چيست؟
 و ثانيا نكته مهم در اين آيه كلمه «هداي» است كه اين هداي چيست؟ كه باعث مي شود آثاري داشته باشد و بر ما اتباعش لازم است. اين هدي چيست؟ ما از دقت به اين ايه اين نكته را به دست مي آوريم كه خيلي مهم است. از يك سو «من تبع» مشروط كرده است خداوند كه متابعت از اين هدي اين آثار را دارد و از سوي ديگر آثارش هدف فطري و غريزي حاصل مي شود. انسانها تمام تلاش فطرتا و غريزتا براي اين است كه جايي را به دست بياورد كه نه خوفي باشد و نه حزني. آنجايي كه آرزو مي كنيم و آرزوي ابدي هست كه بهشت هست، اوصافش آرامش مطلق است و روح و ريحان و جنه نعيم است. بنابراين اين آرزوي فطري و غريزي آدم به وسيله متابعت از هدي به دست مي آيد كه پيدا كردن آن كار اصلي است و اگر كسي بتواند پيدا كند، سرنوشت و مقدرات خودش را به خوبي رقم زده است. در نتيجه به طور اجمال به دست آمد كه اين هدايي كه خدا اين همه برايش جايگاه اعلام كرده است، يك حقيقت برتري است و يك واقعيت عالي است. پس از كه از متن اين را استفاده كرديم مراجعه مي كنيم به آيات ديگر و نصوص اين هدي را كه گفته است « فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ» چه تفسيري ارائه مي كند.
 در تفسير عياشي (مراد از هدي علي است)
  اول مراجعه مي كنيم به تفسير عياشي: شيخ عياشي قدس الله نفسه الزكيه روايتي را نقل مي كند از آقا امام باقر عليه السلام درباره تفسير همين آيه. در تفسير اين آيه آمده است كه سوال كردم از آقا امام باقر از تفسير همين آيه كه در باطن اين هدايي كه اين نقش را دارد چيست؟ «قال: تفسير الهدى‌ علي‌ (ع) قال الله فيه «فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ‌» [1] . هدايي كه در اينجا آمده است علي است و متابعت او اين آثار را دارد.
 آرامش در سايه هدايت است
 قضيه هم قضيه شرطيه است منتها شرطي كه سرنوشت را تعيين مي كند و مقدرات يك انسان درست و كامل را تنظيم مي كند. يك انسان درست آرامش دارد و يك انسان واصل داراي آرامش است. هر قدر تلاش زيركانه يا زورمندانه يا تزوير گرايانه به عمل آورده شود كه بتوانند آرامش به دست بياورد به جايي نمي رسد. ما از دوستان و آشنايان كساني را داريم كه ثروتش زياد است اما فرصت براي خواب ندارد و تقريبا فرصت براي صرف غذا ندارد و آرامش تقريبا سلب است و اضطرابش چند برابر يك انسان آدمي است. آنهايي كه در مراكز قدرت هستند آنهايي كه مثلا مدير و رئيس هم مي بينيم كه هرچه تلاش مي كنند كه بتوانند با زور آرامش را به دست بياورند، نمي شود. با تزوير و كلاه برداري و نيرنگ مي خواهند آرامش به دست بياورند كه نمي شود. راه آرامش «من تبع هداي» هست كسي كه متابعت كند آن امامي را كه ما براي شما به عنوان تجسم هدايت آمده كه در اين آيه «هداي» آمده و «هادي» نيست بلكه تجسم هدايت است و عين هدايت و كل هدايت است كه اگر از او متابعت بشود لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون
 يادآوري هدي للمتقين
 يادمان هست قبلا خوانده بوديم در همين تفسير عياشي «عن أبي عبد الله ع‌ في قوله «الم ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ‌» قال: كتاب علي لا ريب فيه «هُدىً لِلْمُتَّقِينَ‌» قال: المتقون شيعتنا» [2] بعد كتابي را وصف كرد كه اين قرآن كلام الله است و علي كتاب الله است و بعد آن قرآن يعني همان كتابي كه صدق مي كرد به حضرت علي يك وصفي برايش آورد كه كه متقين شيعيان حضرت علي بودند طبق تفسير عياشي قدس الله نفسه الزكيه.
 تفسير عياشي از كتابهايي است كه به آوازه نبايد حقيقت را از دست داد
 ممكن است بعضي از عزيزان بگويند كه اين تفاسير كه بحث مي شود كاملا تفسيري است كه با يك اعتقادات خاص اين را قبول كنيم و ابناء عامه قبول ندارند و جزء‌ تفاسيري كه خيلي زياد چاپ نمي شود و هر كجا هم مورد استفاده نيست،‌ تفاسيري است كه خيلي خصوصي است. جواب اين است كه ما حقيقت را به آوازه ها از دست نمي دهيم و اگر بنا باشد به آوازه ها حقيقت را از دست بدهيم الان وهابيها مي گويند بايد كل مذهبتان را ترك كنيد و باز هم قبول نمي كنند. تفسير عياشي از شيخ اقدم است و تفسير قمي از شيوخ اقدم ماست و ما از متون مستحكم كه اعتبارش در رجال سند تفسير قمي و تفسير سند عياشي از اعتبار بالا و از توثيقات عامه هست. بعضي مواردي كه معاني نياز به توضيح داشته باشد كار ما اين است كه توضيح بدهيم و حل كنيم و الا از لحاظ اعتبار شكي در آن نداريم.
 سوره طه آيه 135 (فتربصوا ..... و من اهتدي)
 آيه ديگر سوره طه آيه 135 در اين آيه خداي متعال مي فرمايد: «قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى»‌
 سوره طه آيه 124 (فمن اتبع هداي فلا يضل و لا يشقي)
 آيه ديگر همين سوره ي طه خداي متعال مي فرمايد: «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى‌» [3] . كه آنجا هم متابعت هدايت بود و اينجا هم متابعت هدايت است. آنجا گفت «لا خوف عليهم و لا هم يحزنون» و اينجا اثر ديگري برايش گفت «لا يضل و لا يشقي» كه شقاوتي ندارند و گمراه نمي شوند.
 بيان تفسير نور الثقلين در آيه فوق
 اين آيه را كتاب نور الثقلين مي فرمايد: روايت است در تفسير اين آيهسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى‌ قَالَ مَنْ قَالَ بِالْأَئِمَّةِ وَ اتَّبَعَ‌ أَمْرَهُمْ‌ وَ لَمْ يَجُزْ طَاعَتَهُمْ». [4] اطاعت امر ائمه كند و از اطاعتشان تجاوز نكند آن كس «لا يضل و لا يشقي». طبق تفسير نور الثقلين و تفسير عياشي اين دو آيه با آيه سوم سه بار هدي مطلب را اعلام كرد كه هدي اميرالمؤمنين و ائمه هداست.
 برگشت به توضيح آيه 135 سوره طه
 در ادامه آيه 135 سوره طه مي فرمايد: «قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى» مي فرمايد: دنبال كنيد و بگرديد تا برسيد به جايي (درست همان آن شرحي كه دادم كه شما فكر مي كنيد آرامش و راه درست پول است بگرديد راه ثروت است يا راه قدرت است تربصوا) ولي اگر راه را درست نرويد مي دانيد در آينده نزديك كه اصحاب صراط سوي آنكه راه راست كدام است و آنكه هدايت شده است كه اتباع هدي مي كند كيست.
 استناد به تفسير علي بن ابراهيم قمي در آيه فوق
 تفسيراين آيه را علي بن ابراهيم قمي در كتاب تفسيرش از امام صادق عليه السلام نقل مي كند در تفسير اين آيه كه امام مي فرمايد: « نَحْنُ وَ اللَّهِ سَبِيلُ‌ اللَّهِ‌ الَّذِي‌ أَمَرَ اللَّهُ بِاتِّبَاعِهِ- وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ- وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ بِطَاعَتِهِم»‌ [5] . در تفسير اين آيه امام مي فرمايد با فرمايش مفصلي و با تاكيد به قسم كه خلاصه اش اين مي شود كه ائمه صراط درست و مستقيم هستند. كسي كه اطاعت امر ائمه بكنند از هدايت استفاده مي كنند. پس تا اينجا مطلب با استفاده از تفاسير و در كنار هم قرار دادن آيات مطلب روشن شد كه هدي و هدايتي آن همه آثار را دارد و خداي متعال در قرآن براي اتباع از آن هدايت تاكيد كرده اند، اميرالمؤمنين و ائمه اطهار است.
 اشاره اي به اقسام تفسير
 سوال و جواب: فرق بين تفسير و ترجمه و شرح و تفصيل را بيان كرديم. اقسام تفسير را بيان كرديم تفسير قرآن بالقرآن و تفسير القرآن بالنصوص و تفسير القرآن بالادله المختلفه المتعدده العقليه و النقليه. معناي تفسير اين است كه از كلمه آن محتوايي كه در پرده نهان شده است و در ضمن نهفته است را، بيرون آورد.
 سوال و جواب: آيه هاي قرآن ابتداهايش يا مصداق مي آورد و يا زمينه آماده مي كند و انتهاي آيه مطلب كلي و قانون اعلام مي كند. مثال زدم به آيه «ليس علي الضعفاء» كه در آخر آيه مي فرمايد «ما علي المحسنين من سبيل». اينجا هم يك مصداق و زمينه فراهم مي كند براي حضرت آدم و بعد «فمن اتبع» كه ارتباط برقرار كرد با يك قانون كلي « فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون » كه در اصول را خوانده ايد كه مورد مخصص نمي شود.
 بيان نصوص
  اما بيان از نصوص: (نص به معناي خاص كه معتمد باشد يا معاني الاخبار شيخ صدوق است يا كمال الدين و يا اصول كافي است و مدرك دسته دوم در بحث ما قرار ندارد. هرچند شما بگوييد كه اينها را سني ها قبول نمي كنند، مدرك اول ما از اعتبار برخوردار است تفسير قمي و تفسير عياشي و بعد معاني الاخبار و اصول كافي)
 بيان اصول كافي در شرح آيه (لكل قوم هاد)
 اصول كافي درباره آيه شماره 9 سوره رعد « إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد». روايت صحيحه است علي بن ابراهيم عن ابن ابي عمير عن عمر بن اذينه كه از اجلاء و ثقات و مي شود صحيحه اعلايي. يك قول درباره صحيحه اعلايي اين است كه اگر عدالت يك راوي توسط يك شاهد ثابت بشود و امامي باشد مي شود صحيحه و اگر وثاقت يك راوي توسط دو شاهد عادل ثابت بشود مي شود صحيحه اعلايي. يك تعريف ديگر هم هست كه مشهورتر و بهتر است. چون اين تعريفي را گفته اند تقريبا مصداق خارجي ندارد يا به شدت كم است چون توثيقات هميشه به واسطه يك موثق است و كل سند به توسط دو نفر باشد، تقريبا نيست. صحيحه اعلايي معناي دومي اش اين است كه وثاقت راوي معلوم و قطعي باشد و از حد ظن و اطمينان عبور كرده باشد كه مي شود صحيحه اعلايي. در اين صحيحه ابن اذينه سوال مي كند از امام باقر ابي جعفر عليه السلام عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‌ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ‌ هادٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِ‌ زَمَانٍ‌ مِنَّا هَادٍ يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ- نَبِيُّ اللَّهِ ص ثُمَّ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِيٌّ ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ. [6] كه آيه «انما انت منذر و لكل قوم هاد» چه معنايي دارد؟ امام باقر مي فرمايد: و لكل زمان منا هاد. وهابيت قبول نكند كه نكند كه سند معتبر و كتاب اصول كافي و صحيحه اعلايي و صريحتا فرمود هادي كه بعد از منذر آمده، اميرالمؤمنين و ائمه اطهار است. مطلب تا اين قسمت محتوا روشن شد بدون هيچ شك و ترديدي.
 آثار متابعت از هدا (ائمه) در توضيح (لا خوف عليهم و لا هم يحزنون)
 اما فراز سوم متابعت از ائمه چه آثاري دارد و چه مكانتي دارد؟ آثار دو بخشي شد: آثاري كه مترتب مي شود و اوصافي كه براي تابع در قرآن آمده است. اما آثار: در آيات قرآن خوانديم
 عدم خوف عدم شقاوت براي پيروان اهل بيت
 « لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون». 2. « فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى ». اما اوصافي كه هست: سوره مائده آيه 69 خداي متعال مي فرمايد كه «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‌» اين هم از يك سو شرح است و از سويي توصيف است. شرح مي دهد كه آنكه متابعت از هدايت دارد چه كساني هستند و از سوي ديگر توصيف است كه تابعيت امامت و اتباع آل البيت اين وصف را دارند.‌ آيه ديگر خداي متعال نسبت به افرادي كه خوف و هراسي ندارند، مي فرمايد: «فَمَنِ اتَّقى‌ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‌» [7] كه دقيقا يك غرض و يك هدف بود براي كسي است كه اتباع آل البيت است و اتباع آل البيت «آمن بالله» هستند و همين طور آيه دوم. ما از اين دو آيه استفاده كرديم هم اوصاف اتباع را فهميديم و هم اثر و فائده اش فهميديم كه گمراهي نيست و شقاوت نيست و خوف و حزني هم نيست كه قطعا واقعيت دارد و هيچ ادعايي نيست. هر كسي كه واقعا پيرو امامت باشد و به نحوي كه اطاعت امر بكند، «لا خوف عليهم و لا هم يحزنون» مثل امام خميني كه فرمود با خاطر آسوده و دل آرام به سوي خدايم مي روم.
 خوف و رجا مساوي باشند يا هر دو باشند
 (يك بحث اخلاقي اين هست كه گفته شده بود كه خوف و رجا‌ مساوي باشد كه اين يك اشتباه است بلكه خوف و رجا بايد هر دو باشد و رجا‌ بايد خيلي بيشتر باشد چرا كه ارحم الراحمين هست و اكرم الاكرمين است «يا من سبقت رحمته غضبه» بنابراين رجا بايد خيلي بيشتر باشد منتها خوف هم بايد باشد.) پس مي بينيم آنهايي كه خوف و حزن دارند كه در روايت ترجمه شده خوف از گناه هست و خوف از خدا نيست، ‌آنهايي كه حزن دارند پس مشكل ولايت دارند و مشكل ايمان دارند.
 آيه 40 سوره توبه (لا تحزن ان الله معنا)
 در آيه 40 سوره توبه مربوط به قضيه اي كه پيامبر مي رفت طرف مدينه، سر راهش يك آقايي آمد كه سر راهش بود و از اول برنداشت كه يار باشد، برد در غار وارد غار كه شد وحشت آمد چون ايمان ضعيف بود و ترسيد و پيامبر در كنار هست، چه كسي كنارش پيامبر باشد، وحشت مي كند؟ قرآن مي فرمايد «لا تحزن» يعني تو حزن داري پس «من آمن بالله فلا خوف عليهم و لا يحزنون» كسي كه يحزنون است آن هم در كنار پيامبر اكرم است لا ايمان له و اتباع هم نيست و ولايت هم نيست و لا ايمان له و اتقي هم نيست.


[1] 1.تفسير عياشي ، جلد 1 ، صفحه 42.
[2] 1. تفسير عياشي جلد 1 ، صفحه 26.
[3] 2. سوره طه ، آيه 123.
[4] 3. تفسير نور الثقلين ، جلد 3 ، صفحه 405.
[5] 1. تفسير قمي ، جلد 2 ، صفحه 66.
[6] 1. اصول كافي ، جلد 1 ، باب ان الائمه هم الهدا ، صفحه 191.
[7] 2. سوره اعراف ، آيه 35.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo