< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 آيات 47 و 48 سوره مباركه بقره
 آيه 47 و 48 سوره بقره: «يا بَني‌ إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي‌ أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمين ‌وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَه وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُون»‌
 محتواي اين آيات
 درباره اين آيه شريفه اولا طبق روش بحثي مان به متن دقت كنيم و ببينيم كه محتوا و مدلول چيست، آنگاه از نصوص و تفاسير استفاده كنيم و بعد هم فوائد و آثار در نظر بگيريم. آيه 47 سوره بقره مي فرمايد: «يا بَني‌ إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ» اي بني اسرائيل يادآوري كنيد نعمت من را كه براي شما دادم كه «نعمتي» دارد «و انعمت عليكم»
 فضلتكم علي العالمين
 و در قسمت آخر مي فرمايد: «وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمين» بني اسرائيل شما را برتري و فضيلت دادم بر جهانيان كه يكي از آياتي است كه بايد بحث بشود كه معنايش چيست.
 تأويل آيه توسط امثال فخر رازي
 مفسرين معروف مثل طبرسي و شيخ طوسي و ابناء عامه طبري و فخر گفته مي شود كه اين آيه بايد تأويل و توجيه شود كه بني اسرائيل نعمتي كه به شما داديم منّ و سلوي كه ميوه و غلات و گوشت و تمام مأكولات و تمام نعمتهاي مادي و سرزمين هم شامات كه از بهترين ها و چه ميوه ها و چه حيوانات حلال گوشت «و اني فضلتكم علي العالمين» مي گويند: نسبت به همان عصر و زمان خودشان فضيلتي داده شده است كه تقريبا اكثريت تفاسير اين را گفته اند ولي با ظاهر اين آيه و با صراحتي كه آيه بيان مي كند، تطبيقش كار بسيار مشكلي است. اين مطلب دقيقا با بينش خود اسرائيلي ها تطبيق مي كند. اسرائيلي ها خودشان نژاد برتر دنيا مي داند. يك اسرائيلي يعني يك سر و گردن از انسان عادي بالاتر و اين آيه قرآن هم از اسلام كمك كرد كه بايد اين مشكل تفسيري حل شود.
 معني لغوي اسرائيل و معني متضاد آن مثل استعمار
 اما دقت در آيه: اولين نكته كه دقت كنيد كه آن نكته اصلي سرنوشت و مقدرات را تعيين مي كند، اين است كه كلمه اسرائيل مثل كلمه استعمار كه كلمه استعمار معناي اصلي اش آباداني و آباد كردن و مثبت است و به دست اعداء و كفار كه قرار گرفت، استعمال شده است يك كلمه منفي. استعماگران كه ترجمه اش آنهايي كه آباداني مي آورند و اما معناي دومي اش اين است كساني كه بي رحمند و ظالم هستند و ويرانگر و مفسد اند، استعمارگر هستند. اسرائيل اسراء عبد و ايل يعني خدا يعني عبد الله، اسرائيلي كه در قرآن هست، اسرائيل به مملكت نيست. مرحوم طبرسي [1] در كتاب مجمع البيان مي فرمايد:
 جايگاه تفسير مجمع البيان و لغت نامه مصباح المنير
 (ايشان آدمي فوق العاده محققي است و يك مفسر مقبول بين الفريقين مفسر كبير طبرسي است. من در تتبع فعلي خودم مفسر مقبول بين فريقين نداريم. مفسرين ابناء عامه را اتباع اهل بيت قبول ندارند حتي الميزان را ابناء عامه را قبول ندارند و تبيان شيخ طوسي را هم تاييد نمي كنند و فقط تفسير مجمع البيان. يكي از نكاتش اين است كه آنقدر از لحاظ ادبيات قوي است و آنقدر متبحر است كه راهي براي رد باقي نمي گذارد و به تفاسير ابناء عامه هم اشراف دارد و از آنها هم نقل قول زياد مي كند. تنها تفسير مقبول بين الفريقين مجمع البيان است. در حوزه براي شما محققين لغت نامه ايي كه مورد تاييد حوزه است المصباح المنير و تفسيري كه مورد تاييد و مقبول حوزه هست مجمع البيان حتي به تبيان شيخ هم استناد آنچناني نمي شود. اگر خواستيد يك ترجمه و تفسيري از يك آيه در رساله ها و تحقيقات بنويسيد كه دقيق باشد از مجمع البيان بنويسيد.) يبني اسرائيل يعني يبني يعقوب طبق نظر كل مفسرين. پس جهت بحث معلوم شد
 مراد از نعمت در (اذكروا نعمتي)
 اما «يبني اسرائيل اذكروا نعمتي» ببينيم نعمتي در قرآن كجا بكار رفته تا از باب «القرآن يفسر بعضه بعضا» نعمتي را پيدا كنيم.
 ارتباط آيه با (اتممت عليكم نعمتي)
 در آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي»‌ بكار رفته است. «نعمتي» تأويل ويژه است يعني ولايت اميرالمؤمنين. بعد از ارتباط با نعمت ولايت، براي پيامبر و اهل بيت پيامبر است. اينها السلام عليكم يا وراث ادم صفوه الله تا السلام عليكم يا وراث عيسي روح الله هستند.
 و اتقوا يوما لا تجزي نفس عن نفس شيئا (بقره 48)
 و آيه دوم مؤيد آيه اول است كه مي گويد: «وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً» در ادامه اينكه «فضلتكم» بود و نعمت بود، يك اخطار هم بود، نعمت اينقدر عظيم است اما بپرهيزيد روزي را كه در عوض كسي، كسي مجازات نمي شود و بپرهيزيد از روزي كه شفاعت به هيچ وجه پذيرفته نمي شود كه اين براي ناصبي ها و براي دشمنان ولايت و براي منكرين ولايت هست و الا شفاعت كه اطلاق دارد و اين استثناء فقط براي ناصبي ها آمده است. «و لا يؤخذ منها عدل» كه عوض هم گرفته نمي شود. پس اين آيه با آيه قبلي ارتباطش را پيدا كرد. اينكه گفتم ناصبي ها طبق روايت تفسير شده است كه شفاعت كه پذيرفته نمي شود براي ناصبي هاست.
 بيان تفسير عياشي در مورد (فضلتكم علي العالمين)
 پس از كه از آيات استفاده كرديم مي رسيم به نصوص كتاب تفسير روايي عبارت است از تفسير عياشي قدس الله نفسه الزكيه مي فرمايد: «عَنْ‌ هَارُونَ‌ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِ‌ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ‌ يا بَنِي إِسْرائِيلَ‌ قَالَ هُمْ نَحْنُ خَاصَّة» كه «فضلتكم علي العالمين» فقط براي اهل بيت تطبيق مي كند كه فطرت و وجدان قبول مي كند و واقعيت هست و نصوص و آيات ديگر .
 بيان تفسير برهان و تفسير صافي در مورد (فضلتكم علي العالمين)
 روايت ديگر از محمد بن علي عن ابي عبد الله عليه السلام «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ‌ يا بَنِي إِسْرائِيلَ‌ قَالَ هِيَ‌ خَاصَّةٌ بِآلِ‌ مُحَمَّد» [2] اين روايت را هم تفسير برهان و تفسير صافي فيض كاشاني نقل مي كند و هم بحار اين روايات را نقل مي كند.
 بيان علامه مجلسي در مورد آيه فوق
 و بعد علامه مجلسي يك شرحي مي دهد هم تحليلي و هم روايي، مي فرمايد: «يرجي أن يكون المراد من قوله تعالي يبني اسرائيل تا و اني فضلتكم علي العالمين في الحقيقه آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم لان اسرائيل معناه عبدالله» كه مجلسي از حضرت رسول روايت نقل مي كند (أَنَا عَبْدُ اللَّهِ‌ اسْمِي‌ أَحْمَدُ وَ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ اسْمِي إِسْرَائِيل‌) [3] و مي گويد «لأن إسرائيل معناه‌ عبد الله‌ و أنا ابن عبد الله و أنا عبد الله لقوله تعالى‌ سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بعَبْدِهِ‌ فكل خطاب حسن يتوجه إلى بني إسرائيل في الظاهر يتوجه إلي و إلى أهل بيتي في الباطن»‌
 بيان ابن عباس در مورد آيه فوق
 اما ابناء‌عامه: ابن عباس مي گويد: اگر به ظاهر آيه اخذ كنيم، خلاف اجماع و خلاف قرآن است. اما خلاف اجماع كه اجماع بر اين است كه پيامبر و علي افضل بشريت هستند. اما خلاف كتاب است كه خداوند در قرآن مي فرمايد: «كنتم خير أمه» كه اسرائيل خير امت نيست. «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّه‌»كه خير امت امت اسلامي است و تفضيل براي بني اسرائيل نيست. بنابراين معلوم است كه حقيقت چيست.
 بيان نظر تفسير علي بن ابراهيم قمي در مورد (لا يقبل منها شفاعه)
 آيه دوم را كه معناي آيه اولي را تاييد مي كرد، به نص مراجعه كنيم: تفسير قمي علي بن ابراهيم مي فرمايد: قوله عليه السلام (كه تفسير علي بن ابراهيم از معصوم نقل مي كند منتها اسم معصوم را اينجا نمي برد ولي عليه السلام را كه مي گويد معلوم است). مي گويد درباره اين آيه قوله عليه السلام «وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ كُلَّ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ أَوْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ شَفَعُوا فِي‌ نَاصِبٍ‌ مَا شُفِّعُوا»
  [4] اين معناي «لا يقبل منها شفاعه» است و الا آيه شفاعت كه اطلاق دارد پس براي همه بايد باشد. اينجا كه مي گويد «لا يقبل منها شفاعه» طبق روايتي كه در تفسير قمي آمده است، شفاعت براي ناصبي ها فائده ندارد.
 جمع آيات ذكر شده
 بنابراين با جمع كردن اين دو آيه كه آن «فضلتكم علي العالمين» از يك سو و «لا يقبل منها شفاعه» كه با آن عظمت و آن برجستگي اگر انكار بشود جزايش اين است كه شفاعتي برايش وجود ندارد و ديگر عوضي و بدلي برايش وجود ندارد. به اين نتيجه مي رسيم كه آنهايي كه تفضيل برايشان وارد شده است بر جهانيان كه روايت گفت پيامبر و اهل بيت است و نصوص ما و نصوص بين الفريقين هم اين را تاييد مي كند.
 استفاده از حديث كساء براي بيان فضيلت اهل بيت
 نصوصي در اين رابطه هست حديث معتبري به نام حديث كساء كه در اين حديث كساء سند حضرت صديقه طاهره است و قائل هم خداست. يكي از نكاتي كه گفته مي شود حضرت صديقه طاهره تحمل وحي كرده است اينجاست، آن قسمتي كه حضرت صديقه طاهره نقل مي كند كه خداي متعال فرمود: «يا ملائكتي، و يا سكّان‌ سمواتي‌، إنّي ما خلقت سماء مبنيّه، و لا أرضا مدحيّه، و لا قمرا منيرا، و لا شمسا مضيئه، و لا فلكا يدور، و لا بحرا يجري، و لا فلكا تسري، إلّا في محبّه هؤلاء الخمسه»بيان در حدي بود كه بالاتر از فضيلت علي العالمين هست منتها «فضلتكم علي العالمين» مطابق با فهم ما بود و اين را خدا براي ملائكش گفته و در درجه پايين اش مي دانيم كه فضيلت علي العالمين.
 بيان مناقب غضائري مالكي
 اما نص از طريق فريقين كه اثبات مي كند كه فضيلت بر جهانيان ويژه اهل بيت است و آن مناقب غضائري كه مالكي است حديثي است مجاهد نقل مي كند عن ابن عباس سمعت رسول الله: لَا يَزُولُ‌ قَدَمَا عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَةٍ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَ أَفْنَاهُ وَ شَبَابِهِ فِيمَ أَبْلَاهُ وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَ أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْت [5] ‌ . آن روز قيامت هيچ كسي قدم از قدم بر نمي دارد مگر اينكه چهار سوال را جواب دهد كه يك عمر سوال مي شود و از جواني و سلامت جسمي سوال مي شود كه اين را كجا هزينه كردي. اما سوال چهارم كه همه اميد ما و همه حيات ماست. يك كسي از سر عشق جمله اي گفته كه خيلي درست است: محبت علي حيات ماست كه اين از حجر بن عدي آمده است. لذا درباره ناصبي گفته شد كه شفاعت قبول نمي شود و نص معتبر درباره ناصبي گفت «فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْكَلْبِ وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَنْجَسُ‌ مِنْه» [6] كه «لا يقبل منه شفاعه» چون ولايت آنقدر نعمت بزرگي است و روي ولايت آنقدر سرمايه گذاري شده است و نعمت ولايت آنقدر ارزش بالاست. تمام رسالت پيامبر بارش ولايت علي بن ابي طالب است و كمال انساني و هدايت بشري راهش صراط مستقيم ولايت علي است. انكار دين هم «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها» كه «قست قلوبهم» هست. مسئله حجر بن عدي كه خودشان گفتند كه ما جسد را برديم. ما استدلال اقناعي مي كنيم و صحت و سقم و تحقيقي آن بماند. اما كار اقناعي كه خودشان گفتند كه جسد را برديم كه خاك را كه نمي برند. جسد از چهارده قرن كه به ذهن سوال مي كنيد كه جسد را كه مي بينند چرا متنبه نمي شوند؟ نظير ناقه صالح كه به حضرت صالح گفتند معجزه بياور و معجزاتي آمد و در آخر گفتند با يك لحن عاميانه از دل اين كوه يك ناقه شتر در بيايد و قبول مي كنيم. حضرت صالح هم در پيشتگاه خدا خواست. خدا به قدرت خودش يك شتر از دل كوه خلق كرد اما چه كردند با او كه شب كه خلوت شد ناقه صالح را پاهايش را قطع كردند اين ناصبي و اين وهابي است. جسد حجر بن عدي كه سالم ببينند با آن كه صحابي مقدس حضرت رسول بوده و مي گويند ما مي بريم و از دست ما بيايد تمام قبور را تخريب مي كنيم. و مقام معظم رهبري كه يك سخنراني و بياني كه با يك ظرافت خاص اينها مشرك هستند و بعد گفتند كه اينها مرتبط با آنهايي كه قبور ائمه بقيع را تخريب كردند. بنابراين ما فهميديم كه الان نواصب كيست و ولايت چه نقشي دارد و بدانيد تا وقتي كه ولايت هست، هم نظام هست و هم عظمت است و هم حوزه هست و هم عزت شخصي است. الان عزت براي حجر بن عدي است و يك بار ديگر شهادتش زنده شد. يك بار ديگر شهامت و شهادت و عظمتش در تاريخ برجسته شد. عزت براي كسي است كه در راه ولايت اينطور خدمت مي كند كه با دو فرزندش جوانش كه در حال شهادت مي گفتند رسم جاهليت عرب و جلادها كه گردن خود را آماده بگير براي گردن زدن، گفت اصلا اين را قبول نمي كنم و راست قامت در برابر شهادت ايستاد. خبر رسانه اي اين بود كه گفتند تحقيق كردند قسمت بريدگي سر را دوباره گذاشتند در جسد، منطقه اش معلوم بود چون سرش طبق تاريخ بريده شده بود. ولايت زنده است و پيروان ولايت زنده اند و شهداي راه ولايت شاهد و زنده هستند.


[1] 1. مجمع البيان ، جلد 1 ، صفحه 192.
[2] 1. تفسير برهان ، جلد 1 ، صفحه 95. تفسير صافي ، جلد 1 ، صفحه 87. بحار ، جلد 7 ، صفحه 178.
[3] 2. تفسير عياشي ، جلد 1 ، صفحه 44. تفسير برهان‌ ، جلد 1 ، صفحه 98. بحار الانوار ، جلد 5 ، صفحه 277.
[4] 1. تفسير قمي ، جلد 1 ، صفحه 46.
[5] 2. مناقب غضائري ، باب مناقب اميرالمؤمنين‌ ، صفحه 92.
[6] 1. وسائل الشيعه ، جلد 1 ، باب 11 از ابواب مضاف ، حديث 4.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo