< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: حکم تنجیس مشاهد مشرفه و ادوات آن
 ادامه بحث از مسئله بیستم در خصوص تنجیس مسجد
 سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه در همین کتاب شریف عروه الوثقی می فرماید: المشاهد المشرفه کالمساجد فی حرمه التنجیس بل وجوب الازاله ان کان ترکها هتکا بل مطلقا علی الاحوط لکن الاقوی عدم وجوبها مع عدمه. تا این جا خواندیم و شرح دادیم و گفتیم که اقوی وجوب است و فتوایی که در این رابطه از مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی آمده است، درست و مطابق با ادله و مطابق با احتیاط و مطابق با ولایت است.
 تنجیس مشاهد مشرفه و ادوات حرم آنان
 در ادامه می فرماید: و لا فرق فیها بین الضرائح و ما علیها من الثیاب و سایر مواضعها الا فی التأکد و عدمه، می فرمایند: در حرمت تنجیس و یا وجوب ازاله نجاست فرق بین خود مرقد مطهر امام در یک حرم و بین آلات و ابزار و وسائل و اجزاء ان معموره، در و پنجره و ستون دیوار، فرقی نیست. همه آن ها معظم هستند و متلعق تعظیم و تنجیس حرام است و وجوب ازاله گفتیم واجب. سیدنا الاستاد [1] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید این آلات و ابزار مشاهد مشرفه را که ملحق می کنیم به اصل مرقد مطهر براساس حیثیت اضافیه است.
 حیثیت اضافیه در مشاهد مشرفه
 که در جلسه قبل گفتیم یکی از ادله ما بر حرمت تنجیس و وجوب ازاله حیثیت اضافیه بود. سیدنا الاستاد این مطلب را تصریح می کند، می فرماید از جهت اضافه ای که به معصوم دارد. حرم المعصوم، در حرم در حرم معصومین، و عتبه در عتبه در حرم معصومین، حلقه در حلقه درب حرم معصوم که این ارتکازی هم هست، مورد سیره متشرعه یا بگویم مورد سیره فقهاء هم هست. عزیزان افاضل هم بدون هیچ تعارفی حرم که وارد می شوید، در ورودی را ببوسید، این یک فرهنگ است برای ما، این معنای معرفت ولایی است. مرحوم شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه این را من از یکی از اساتید بزرگم از نجف نقل می کنم، می فرمود که شیخ انصاری عتبه در حرم حضرت ابوالفضل را می بوسید. عتبه در یعنی آن قسمتی که در کف زمین است که مردم از روی آن رد می شوند، می فرمود من می بوسم تا دیگران ببینند و ببوسند. حیثیت اضافه یک حقیقتی است حقوقی و فقهی و قابل انکار نیست. بنابراین در احترام فرق بین خود مرقد مقدس و اجزای دیگر و ابزار دیگر و وسائل دیگر وجود ندارد.
 تعظیم مشاهد امامزادگان قطعی النصب و غیره
 به همین مناسبت سوال شده است که حرم معصومین، بله همین است که مشاهد مشرفه است. اما حرم امامزاده ها چه می شود؟ درباره این مسئله درست همین دلیلی که الان گفتیم، حیثیت اضافیه. این را هم این جا می توانید استفاده کنید، اگر امامزاده، امامزاده معلوم النسب قطعی بود مثل حضرت معصومه سلام الله تعالی علیها که ما بی هیچ تعارفی الان سر سفره حضرت معصومه هستیم. مدیریت این حوزه مال حضرت معصومه است. وقتی گفتم برای شما، یکی از اعاظم که از دوستان ماست، مریض شده بود، گفت یا حضرت معصومه من این همه خدمت می کنم برای این حوزه و حوزه را اداره می کنم، هوای من را نداری؟ تا این حرف را گفتم طولی نکشید به فاصلی کمی یکی از دوستان از مشهد آمد بدون مقدمات گفت حوزه را حضرت معصومه اداره می کند، مدیریت مال خود حضرت معصومه است. ما که این جا هستیم سر سفره کریمه آل البیت، امامزاده اگر قطعی النسب و معلوم مثل حضرت معصومه باشد، ما یک حرفی را طبق مشهور می زنیم، یک حرفی را طبق نظر غیر مشهور. نظر مشهور این است که چهارده تا معصوم داریم. غیر مشهور من تنها نیستم، کسان دیگر هم هستند که غیر از چهارده معصوم عده ای از امامزاده ها مثل حضرت علی اکبر، حضرت زینب، حضرت معصومه این ها را معصوم می دانند. تحقیقا و تعریفیا هم این ها معصوم هستند، در این ها که بحث نداریم اما امامزاده های دیگر این ها هم حیثیت اضافیه است و هم یک دیوار و در حرم که نسبت دارد به مرقد مقدس یک فرزند پاک و مطهرش مثل حضرت معصومه، به امام موسی بن جعفر و امام رضا چقدر نزدیک است. آن همه احترام و عظمت که در نصوص آمده. در کمتر شاید یک مورد دیگر هست، فقط درباره حضرت معصومه از سوی معصوم زیارت وارد شده است. بنابراین حرم حضرت معصومه همان حکمی را دارد که حرم امام رضا دارد. و اما امامزاده های دیگر حیثیت اضافیه از یک سو و ارتکاز متشرعه از سوی دیگر که ارتکاز بر احترام است و احتیاط در مرحله سوم، بنابراین مطابق احیتاط است باید حرمت تنجیس و وجوب ازاله در نظر گرفته شود.
 سوال: ضریح هایی که برای حرمین شریفین و برای امام حسین می سازند که هنوز برده نشده است، این ها چطور؟
 جواب: شما در همین قم وقتی ضریح سید الشهداء ساخته شده بود، از مراجع تقلید رفتند دیدار و زیارت کردند. خب عوام قبول نمی کند که قبول نمی کند. حیثیت اضافیه یک امر تحلیلی است.
 فرق عرف خاص و عرف عام و سیره متشرعه و بنای عقلاء
 گفتم عرف خاص و عرف عام، فرقش این بود که عرف خاص نظرش مربوط می شود به مفاهیم خاص و نظرش حجیت دارد به مفاهیم خاص، عرف عام نظر و فهمش حجیت دارد نسبت به مفاهیم عمومی. فرق بین سیره عقلاء و سیره متشرعه همان فرق بین عرف عام و عرف خاص است. سیره رفتار است، عرف فهم است، بیان نظر است، فرق آن این است.
 سوال: سیره فقهاء را فرمودید مگر غیر از سیره متشرعه است؟
 جواب: سیره فقهاء هم جزء سیره خاص است. عرف خاص مصادیق دارد. سیره در برابرش سیره خاص هم مصادیق دارد، سیره متشرعه است، سیره فقهاست، و تا سیره نبوی. عرف خاص هم مصادیق دارد: عرف متشره است، عرف اطباست، عرف حقوق دان هاست مثلا.
 فرق سیره خاص و سیره عام
 سوال: سیره خاص و سیره عام را تعریف کنید.
 جواب: سیره عقلاییه با عرف عام، در یک سطح است. سیره متشرعه با عرف خاص هم در یک سطح قرار دارد. فرقش این است که سیره رفتار عامه مردم است، عرف فهم عامه مردم است، فرقش فرق نظری و عملی است. اما سیره خاص و عرف خاص {می توانید سیره خاص بگویید و می توانید سیره متشرعه بگویید} محدوده اش آن مفاهیم خاص است که در درس قبل گفتم نظر عرف در تعظیم معنای تعظیم از فهم عرف عام نیست، عرف متشرعه باید بگوید تعظیم چیست. الان تطبیق شد. بنابراین عرف خاص باید بگوید که منظور از تعظیم چیست؟ می گویند هم حرمت تنجیس و هم وجوب ازاله است. حرم های امامزاد ه ها هم از همین قبیل است. ارتکاز متشرعه، سیره فقهاء، این ها تشخیص می دهند که این جا حیثیت اضافیه است و این جا تعظیم است، و دلیل برای مطلوب ما می شود همان سیره فقهاء.
 عرف تا زمانی حجت است که با مانعی روبرو نشود
 سوال: حیثیت اضافیه یک مقدار مجمل است، جعفر عموی حضرت حجت که کذاب بود.
 جواب: یک مطلب برایتان گفته بودم که باز هم زیاد به دردتان می خورد، گفتم که عرف تا وقتی اعتبار دارد که به مانعی برنخورد. اگر به یک مانع کوچکی بربخورد، دیگر از اعتبار می افتد.
 ارتکاز و عرف و سیره ادله لبی هستند
 این ادله که همه اش ادله لبیه است، ارتکاز، عرف، سیره همه ادله لبیه است. ادله لبیه فقط در زمین هموار حرکت می کند، با یک مانع کوچک از حرکت می افتد. بنابراین در جایی که دلیل بر فسق آمده، از حیثیت اضافیه دیگر خبری نیست. اگر مانعی در کار نباشد، این ادله لبی به حرکت خودش ادامه می دهد.
 حکم تنجیس و ازاله نجاست از قرآن کریم و اوراق آن
 در ادامه سید می فرماید: مسئله 21 همین باب: یجب الازاله عن ورق المصحف الشریف و خطه بل عن جلده و غلافه مع الهتک کما انه معه یحرم مس خطه او ورقه بالعضو المتنجس و ان کان متطهر من الحدث،
 شرط هتک در تنجیس قرآن کریم
 می فرماید: واجب است ازاله نجاست از ورق قرآن، مصحف شریف و خط آن بلکه از جلد و غلافش در صورت هتک. اگر جلد و غلاف قرآن در صورت تنجیس هتک به حساب بیاید، تنجیس آن و واجب است ازاله.
 نظر مرحوم آقای خویی
 سیدنا الاستاد [2] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید که این مسئله دو صورت دارد مثل مسئله قبلی: صورت هتک و صورت عدم هتک. در صورتی که هتک لازم بیاید شک در آن نیست که تنجیس حرام است و ازاله نجاست واجب. چرا؟ چون می دانیم که قرآن مصحف شریف من اعظم کتب السماویه، از بزرگ ترین کتاب های آسمانی قرآن است که شکی در آن نیست. در صورت هتک تنجیس حرام است و هر چیزی که موجب هتک بشود حرام است.
 بیان مرحوم نائینی در این زمینه
 محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه در حاشیه بر عروه آورده اند، می فرمایند: اگر هتک درباره مصحف صورت بگیرد، موجب کفر و ارتداد است. عظمت تا آن جاست. حرمت تنجیس از یک سو و موجب کفر و ارتداد می شود، تا به آن حد مسئله مهم است.
 نظر مرحوم صاحب مستمسک
 سید الحکیم [3] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید این مطلب حرمت تنجیس مصحف از ضروریات دین است، بالاتر از ضروریات فقه و بالاتر از ضروریات مذهب. ضرورت به شما گفتم مثل توافق که سه مرحله دارد، نفی خلاف است و اجماع است و تسالم، و این هم را هم گفتم سه مرحله دارد: ضرورت فقه، ضرورت مذهب، ضرورت دین. می فرماید از ضرورت دین است.
 استناد به روایت وسائل الشیعه، روایت ابن ابی عمیر
 و بعد هم اضافه می فرماید که مضافا بر این که از ضرورت دین است، نصوصی داریم که درباره احترام قرآن و مصونیت قرآن از هتک بیاناتی دارد بسیار مهم و صریح. از جمله این نصوص حدیث اول: محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر که این جزء سندهای اعلایی است. صاحب تفسیر قمی شیخ شیخ کلینی است. و بعد هم شیخ پدر علی بن ابراهیم قمی هم ابن ابی عمیر است. این سند جزء آن اسنادی است خیلی عجیب، شیخ کلینی این سند را زیاد دارد. عن ابراهیم بن عبد الحمید عن اسحاق بن غالب، یاد شماست سیدنا این را موثقه می دانند یا حسنه به جهت پدر ابراهیم بن هاشم که توثیق خاص از مشایخ توثیق ندارد اما ما گفتیم که صحیحه است چون که آن قدر مدح درست است که توثیق نیست اما مدح درجات دارد، مدائحی که در حد قابل توجه برسد، نقش توثیق را ایفاء می کند. این جا یک چیز دیگر هم داریم، گفتیم خود علی بن ابراهیم پدر بزرگوارش را توثیق عملی کرده است. اگر یک باری برخورد کردید محققین می گویند پدر علی بن ابراهیم توثیق خاص ندارد، بگویید خود علی بن ابراهیم پدرش را توثیق عملی کرده است، ده ها صدها روایت از پدرش نقل می کند، عن علی بن ابراهیم عن ابیه که توثیق عملی است. نجاشی که موثق می دانیم در رجال گفتیم موثقین مشهور و غیر مشهور است، مشهور ان چند تا شده است برای این که کتاب نوشته اند اما موثقین غیر مشهور زیاد داریم. خود علی بن ابراهیم قطعا از موثقین است و شک در آن نیست.
 سوال: توثیق عام که قطعا دارد؟
 جواب: توثیق عام را که سید قبول دارد و این سند را معتبر می داند اما صحیحه نمی داند. ما در اصطلاح می خواهیم بگوییم که این صحیحه است نه حسنه. بعد هم تا این جا صحیحه است گرچه یک جای آن شاید مشکلی باشد که حسنه بشود. عن ابن ابی عمیر عن ابراهیم بن عبد الحمید،
 ترجمه ابراهیم بن عبد الحمید
 این آقای ابراهیم بن عبد الحمید متاسفانه توثیق عام ندارد و توثیق خاص هم ندارد ولی با این هم معتبر است، ابراهیم عبد الحمید توثیق ندارد اما ابن ابی عمیر نقل می کند. مروی عنه مشایخ ثلاث اعتبارش یک اعتبار خاصی است. که شیخ در عده در بحث حجیت خبر واحد گفت لا یرون ولا یرسلون الا عن ثقه، این سه نفر را ابن ابی عمیر و احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی و صفوان بن یحیی، این سه نفر را گفت که لا یرون ولا یرسلون الا عن ثقه، شیخ توثیق کرد. پس ابراهیم هم معتبر شد. ابراهیم بن عبد الحمید از اسحاق بن غالب نقل می کند، اسحاق بن غالب خودش توثیق خاص دارد که معتبر است، سند معتبر شد. قال قال ابوعبدالله علیه السلام اذا جمع الله عزوجل الاولین و الآخرین روز قیامت، حدیث طولانی است تا این جا که می گوید فیقول الجبار عزوجل و عزتی و جلالی و ارتفاع مکانی لاکرمن الیوم من اکرمک، [4] نسبت به قرآن. اکرام قرآن این نقش را دارد، روایت معتبر با این شدت لحن. خدا می فرماید من اکرام می کنم قرآن، کسی که تو را اکرام کرده است. یکی از اکرام هایش این است که حداقل اکرام است، این است که طلبه هر روز باید قرآن بخواند. اگر طلبه شده است و هر روز قرآن نمی خواند من متأسف می شوم. مرحوم آشیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه می فرمود: حداقل درس می خوانید، روزی یک صفحه بخوانید. قرآن یکی از اکرام هایش خواندن قرآن است. بعد آثاری دارد، شما اگر مشکلات دارید یک قرآن نذر کنید ثوابش هدیه به روح آقا امام رضا و حضرت معصومه، حاجت تان را بگیرید و نیازی به کار دیگر ندارد، قرآن را از اول تا آخرش بخوانید. لاکرمن الیوم من اکرمک و لاهنن من اهانک، توهین می کنم کسی که تو را توهین کرده است، خوار و حقیر است در پیشگاه خدا که قرآن را خوار بشمارد. این روایت اول،
 روایت دوم از وسائل الشیعه
 روایت دوم عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد که قمی ها هستند، عن محمد بن سنان که سید اشکال می کند ولی توثیق دارد، روایتش بالاخره خالی از اعتبار نیست. عن ابی الجارود که از روات سند تفسیر قمی است که سند تقریبا می شود لا باس به، قال قال ابوجعفرالامام الباقر علیه السلام قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: انا اول وافد علی العزیز الجبار یوم القیامه و کتابه و اهل بیتی ثم امتی ثم اسئلهم فما فعلتم بکتاب الله و اهل بیتی [5] ، اولین کسی که در پیشگاه خدای متعال حاضر می شود و حضور پیدا می کند من هستم و قرآن است و اهل بیت من هستند. آنگاه امت من که گویا امت در اطرافش هستند، و سوال می کنم از امت من، با کتاب خدا و اهل بیت من چه کردید؟ آیا اکرام کردید، احترام کردید، یا احترام نکردید؟ این جزء سوال اولی است. با این اهمیت و مکانت قرآن در نصوص آمده است. پس از این که این نصوص را درباره عظمت قرآن برایتان گفتیم، این نتیجه را می گیریم که قرآنی که عظمتش از ضرورت دین است و نصوص تاکیداتی دارد که تکان دهنده است، روح مومن را زنده می کند و برای کسی که بی راهه می رود، خطر عظیم. بنابراین این قرآن بالضروره تنجیس آن حرام و ازاله نجاست از آن واجب. این تا به این جا مربوط می شد به صورت اول، صورت اول در صورتی که هتک در کار باشد.
 صورت دوم جایی که تنجس همراه هتک قرآن نبوده است
 صورت دوم عبارت است از این که تنجیس به عمل آمده ولی هتکی در کار نبوده است. در این صورت سیدنا الاستاد می فرماید که منظور سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه این است که وجوب ازاله دلیل ندارد، چون که هتک محقق نیست. مثال می زند کسی قرآن می خواند و وضو دارد متطهر است، ولی دستش متنجس است به نجاست غیر قذر یعنی نجاستی مثلا چیزی که قذارت ظاهری ندارد و آلودگی ندارد، با این دست نجس به ورق قرآن دست می زند، هتک نیست و وضو هم دارد، هتک نبود و وضو هم داشت دلیلی بر حرمت این تنجیس نداریم. و اگر ببیند که نجاستی هم آن جا هست در همان گوشه صفحه کتاب الله ولی آلودگی ندارد و هتکی هم در کار نیست، ازاله آن نجاست هم واجب نباشد و دلیل ندارد. دلیلی بر حرمت تنجیس و دلیلی بر وجوب ازاله نجاست در کار نیست چون هتک هم وجود ندارد و دلیل خاص دیگری هم نداریم. اما می فرماید دلیل ندارد مگر این که بگوییم وقف باشد قرآن و یا این که ملک کسی باشد که تصرف غیر مشروع در مال مردم و تصرف در وقف در خلاف جهت وقف جائز نیست.
 تناسب حکم و موضوع در این جا
 بنابراین از آن باب ممکن است اما اگر وقف نباشد، ملک غیر نباشد دلیل نداریم اما فتوا و افتاء بر عدم حرمت تنجیس و افتاء بر عدم وجوب ازاله نجاست مشکل است. بنابراین می شود جزء موارد احتیاط واجب. موارد احتیاط واجب جایی است که ما دلیل نداریم و تناسب حکم و موضوع اجازه نمی دهد فتوا بدهیم و کاملا بن بست است، این جا می شود احتیاط واجب.
 تنجیس در جهت خلاف وقف
 اما درباره وقف که ایشان آن روز فرمودند و توضیحی هم داده شد، توضیحی این جا بدهیم: سید الاستاد فرمود که جهت وقف این است که طهارت و پاکیزگی رعایت بشود اما این جا اگر تنجیس بشود بر خلاف جهت وقف است. ما گفتیم که جهت وقف براساس فهم عرف متشرع معلوم است، جهت هدف وقف است. وقف این ساختمان برای تدریس، تدریس وقف است اگر بیاید این جا برای ورزش استفاده کند جایز نیست، جهت وقف هدف اصلی است. اما یک خصوصیاتی که متعلق به مال موقوفه طهارت و نجاست و غیرها این جا جهت وقف نیست، جهت وقف آن است. خلاف جهت وقف نمی شود هرچند در نتیجه گفتیم وجوب ازاله واجب است، یادمان نرود قاعده وقوف همان طور که ایشان فرمودند قاعده مسلم بالنص و الاجماع، و این مطلب که استفاده از وقف در خلاف جهت وقف حرام و محرم است بلا اشکال، اما جهت وقف این هدف اصلی آن، بر خلاف هدف اصلی حرام و محرم است اما بر خلاف یک خصوصیات خلاف جهت وقف است، نیاز به دلیل دارد.
 تصرف در قبرستان بقیع آیا خلاف جهت وقف است؟
 اما آن سوالی که بعضی از عزیزان داشتند که می گویند مقبره جهت وقف است، جهت وقف تدفین است، این جهت وقف است. در خلاف جهت تدفین اگر برود آن جا یک ساختمانی برای سکونت بزند یا محلی را برای جلسه درست کند، این تصرف در جهت خلاف وقف است اما تدفین و قبر و خود مقبره درست جهت وقف است. پس قبر در زمین وقفی برای مقبره تدفین و درست کردن قبر درست جهت وقف است اما اختلاف در خصوصیات است که این قبر چگونه باشد، با زمین هموار باشد، یک متر بلند باشد، یک ساختمانی داشته باشد، یک گنبدی داشته باشد، این اختلاف در خصوصیات وقف است نه در جهت وقف. بنابراین تا این جا این نتیجه را گرفتیم که فتوا به عدم وجوب ازاله و حرمت تنجیس در صورتی که هتکی در کار نباشد، کار مشکلی است اما دلیل معتبر و مشخصی دال بر حرمت تنجیس و وجوب ازاله در صورت عدم هتک در اختیار نداریم. تتمه بحث برای جلسه آینده.
 


[1] . تنقیح العروه الوثقی، محقق خویی، جلد 3، صفحه 291.
[2] . تنقیح العروه الوثق، محقق خویی، جلد 3، صفحه 292.
[3] . مستمسک العروه الوثقی، سید حکیم، جلد 1، صفحه 516 و 517.
[4] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد 4، ابواب قرائت قرآن، باب وجوب اکرام القرآن، حدیث 1.
[5] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد 4، ابواب قرائت قرآن، باب 2، حدیث 1

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo