< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: حکم تنجیس قرآن و وجوب ازاله از آن
 ادامه بحث از حرمت تنجیس و وجوب ازاله از قرآن کریم
 تحقیق تکمیلی درباره عظمت مصحف شریف. گفته شد که به مساجد ملحق می شود مشاهد مشرفه و مصحف شریف از حیث حرمت تنجیس و وجوب ازاله نجاست. در این رابطه گفتیم که فتوا یا رأی شریف سید طباطبایی قدس الله نفسه الزکیه بر این است که اگر هتکی در کار نباشد علی الاقل وجوب ازاله نجاست دلیل ندارد. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه در مقام استدلال این مطلب را تایید فرموده اند که گویا دلیلی بر وجوب ازاله نجاست از مصحف نداریم اما در مقام فتوا صریحا و قطعیا احتیاط اعلام کرده است.
 فتوای سید ابوالحسن اصفهانی
 و گفته شد که فتوای درست و مطابق با احتیاط و مطابق با مذاق پیروان قرآن و معتقدین به قرآن و عترت این است که تنجیس حرام است و ازاله واجب، فتوای درست فتوای سید اصفهانی و امام خمینی است. اما ادله دال بر حرمت تنجیس مصحف و وجوب ازاله نجاست از آن. درباره این مدعا و این مطلوب می توانیم ادله متعددی را مستمسک قرار بدهیم: 1. تعظیم قرآن. تعظیم دو قسم است: الف: تعظیم خاص، ب: تعظیم عام. تعظیم خاص آن است که درباره یکی از مقدسات از سوی شرع نص خاصی آمده است. تعظیم عام عبارت است از تعظیم از باب شعائر. و اما تعظیم قرآن از هر دو زاویه مورد تعظیم است و دارای عظمت. این که از شعائر دین است که شکی در آن نیست. علم دین و نشانه دین و شاخصه اصلی دین قرآن است در صدر جدول شعائر الله است، این از جهت تعظیم عام. اما تعظیم خاص درباره قرآن روایات و نصوصی آمده است که در بیان سید الحکیم اشاره شد که در آن نص آمده بود که پیامبر می فرمایند من روز قیامت سوال می کنم از امتم که با قرآن و اهل بیتم چی کردید؟ تعظیم ویژه. بنابراین تعظیمی که درباره قرآن وجود دارد دو لایه است، تعظیم خاص و تعظیم عام. تعظیم به این میزان هیچ دلیل دیگر نداشته باشیم، کافی است برای حرمت تنجیس و وجوب ازاله نجاست چنان که سید اصفهانی [1] قدس الله نفسه الزکیه می فرمایند کلما علم من الشرع وجوب تعظیمه علی وجه ینافیه النجاسه می گوید قرآن و هر آن چیزی که می شود عترت، که از سوی شرع عظمت آن چنانی درباره اش آمده است که تنجیس و وجود نجاست منافات با آن عظمت دارد. براساس وجود عظمت در آن حد دو مرتبه ای که عظمت خاص و عظمت عام و براساس منافات تنجیس با عظمت به طور طبیعی این نتیجه به دست می آید که تنجیس حرام است و ازاله نجاست واجب.
 سوال: تعظیم و نجاست التزامی دارد که ثابت کنیم یا مفهوم تضمنی دارد؟
 جواب: ما از باب ملازمه نگفتیم، بلکه دو تا حکم را گفتیم: 1. حرمت تنجیس، آن جایی که دیدید که می گویند ملازمه نیست، حرمت تنجیس از حرمت مس خط استفاده می شود ولی بین حرمت و وجوب ملازمه نیست، آن زاویه دیگری بود. اما ما گفتیم مدرک ما تعظیم است خود تعظیم هر دو را مستقیم بدون در نظر گرفتن ملازمه پوشش می دهد. تعظیم سبب می شود برای حرمت تنجیس و تعظیم سبب می شود برای وجوب ازاله نجاست. گفتیم که تعظیم هم در آن حد دو لایه.
 ارتکاز مسلمین برای قداست قرآن کریم
 دلیل دوم ما عبارت است از ارتکاز مسلمین. یک وقت ارتکاز متشرعه می گوییم ممکن است قدر متیقن آن ارتکاز شیعه باشد اما درباره قرآن ارتکاز مسلمین است. مسلمان ها در شکل ارتکازی برای قرآن قداست ویژه قائل هستند طبق خود قرآن، قرآن نور خداست. این قداست ویژه فوق العاده ارتکازی در بین مسلمین، قطعا با تنجیس منافات دارد. همین ارتکاز نسبت به قداست دلیل می شود برای حرمت تنجیس و وجوب ازاله.
 هتک حرمت قرآن کریم
  3. هتک حرمت، اگر به ذهن تان سپرده باشید سیدنا الاستاد مسئله را به دو صورت ترسیم فرموده اند، صورت اول لزوم هتک و صورت دوم عدم لزوم هتک، فرمودند که اگر هتک لازم بیاید بلا اشکال و قطعا تنجیس حرام و ازاله واجب اما در صورت عدم هتک می فرمایند اگر وقف باشد یا ملک غیر باشد، طبعا اشکال دارد و دلیل دارد. دلیل ایشان تصرف بر خلاف جهت وقف است و تصرف در ملک غیر که هر گونه تصرف است مخصوصا تنجیس و آلوده کردن. جوابش را گفتیم در مثال هم بیاوریم که این تصرف در جهت وقف و تصرف در ملک شخصی به مقبره مقدس بقیع و حرم حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم تطبیق می کند. گفته شد که وهابی ها اشکال می کنند که در مقبره بقیع تصرف در جهت خلاف وقف است، وقف دفن است، بنای روی قبر بناست و تدفین نیست. جوابش را که دادیم این بود که جهت وقف در مقبره تدفین است. خلاف جهت این است که برود در مقبره اتاق فرهنگی بزند، اتاق تبلیغات بزند یا فرض کنید اداره آن جا بسازد، اما برای تدفین درست جهت وقف است. اما بنا روی قبر این ها خود دفن و بناء از زاویه دیگر باید استفاده بشود، ببینیم سیره مومنین بر نحوه تدفین چگونه است، آیا علماء را، مسلمان ها قبرش را تعمیر نمی کردند؟ ساختمان نمی ساختند؟ گنبد درست نمی کردند؟ بله، ارباب ادیان و پیروان مذاهب قبور علماء و اعاظم شان را تعمیر می کنند، گنبد می سازند. خیلی نمونه بارز ابوحنیفه، جیلانی، بخاری، شافعی ائمه مذاهب خود وهابی ها یک منط قه ای است در بغداد اعظمیه می گویند که قبر ابوحنیفه گنبد و بارگاه دارد. جیلانی می گوید همان جا قبر گیلانی گنبد دارد. بخاری را دیده اید در کشور ازبکستان که گنبدی دارد امام بخاری. بنابراین این سیره همه پیروان ادیان برای علمایشان و اعاظم شان قبرشان را آن گونه می ساختند. آن نحوه قبر از سیره باید استفاده بشود از سوی شرع دلیل قرآنی و روایی بر تعمیر و عدم تعمیر نداریم. اما نکته دومی که سید فرمودند تصرف در مال شخصی اگر قرآن مال شخصی کسی باشد تصرف جایز نیست، درست است. مثال را در مقبره بقیع و حرم حضرت رسول زدم. حرم حضرت رسول خانه شخصی پیامبر اعظم است. دفن در خانه شخصی خودش بالضروره جایز نیست. دفن اولی و دومی در خانه شخصی حضرت رسول بعد از فوت حضرت رسول که وارث هم فقط حضرت صدیقه طاهره و امیرالمومنین است، به هیچ وجه جایز نیست. تصرف در مال و ملک شخصی اعتداء و اغتصاب است بلا اشکال. دو تا مثال که زده شد، بنابراین می فرمایند قرآن اگر ملک شخصی کسی باشد یا وقف باشد، تصرف جایز نیست، بله. اما اگر می گویند وقف یا ملک شخصی نباشد، دلیل نداریم، عرض می شود با ادب و احترام این همه دلیل داریم: 1. تعظیم، 2. ارتکاز، 3. هتک. هتک را ایشان فرمودند دو صورت دارد گاهی هتک محقق می شود و گاهی هتک محقق نمی شود. تحقیق این است که هتک همیشه وجود دارد. تنجیس بدون هتک امکان ندارد. ما تنجسی نداریم که موجب هتک نباشد اما اگر کسی جاهل است، عمل را نمی داند، موضوع را نمی داند یا حکم را نمی داند، برایش هتک تلقی نمی شود، این که از وادی خارج است، این که از منطقه بیرون است. بحث ما درباره مواردی است که کسی می داند قرآن است، می داند این نجس است و الا عن جهل از منطقه بیرون است، آن که کار دیگری است و بحث دیگری است. هر کسی بداند که این قرآن ورق قرآن است و خودش هم مسلمان است، تنجیس را هتک می داند، هتک از تنجیس به هیچ وجه جدا نیست. درباره تنجیس دو صورت متصور نیست که یک صورت هتک باشد و صورت دیگر هتک نباشد، مگر در صورت جهل که صورت جهل از منطقه بیرون است. ما بحث در صورت علم و آگاهی به مسئله است که هر کجا تنجیس است قطعا هتک است چون مقام قرآن و مسلمان می داند چه مقامی است، و لو تنجیس آلودگی به بار نیاورد، باز هم مقام و منزلت قرآن با تنجیس منافات دارد و تنجیس هتک است. دلیل سوم ما لزوم هتک در قرآن. هر موقع که ببیند قرآن تنجیس شده، مسلمان است و عظمت قرآن را هم درک می کند، بداند تنجیس شده، قطعا هتک است. تنجیس بدون هتک نداریم مگر در صورت جهل که جهل موضوع دیگری است و خارج از بحث ماست.
 سوال و جواب
 سوال: ملک شخصی را شخص حقیقی تلقی کردید در صورتی که اگر شخص حقوقی باشد آن مشکل و فتوای مرحوم صدر هم در این جا حل می شود.
 جواب: ملکیت یا ملکیت شخص است که می شود ملکیت حقیقی یا ملکیت جهت است که می شود ملکیت حقوقی. در تصرف و عدم جواز تصرف حرمت و جواز فرق بین ملکیت حقیقی و ملکیت حقوقی ندارد. اما در نقل و انتقال و تصدی یک فرق های جزئی دارد.
 سوال: عدم تعظیم خودش هتک است؟
 جواب: عدم تعظیم به معنای مطلق نه، مثلا شما خواب هستید تعظیم نمی کنید. عدم تعظیم هتک نیست. هر عملی که منافی با تعظیم باشد هتک است و تنجیس عمل منافی با تعظیم است.
 سوال: کسی بدون قصد توهین دست خونی اش را بمالد؟
 جواب: گفتم آن جایی که می گویند تنجیس صدق نمی کند، فردی است دستش نچس است و نمی داند نجس است و به ورق قرآن می زند نمی داند که این توهین است، این جا جهل است و موضوع جهل بیرون از منطقه است. بحث ما در آن جاست که مسلمان باشد و بداند که این قرآن است و عظمت قران را هم بداند، این جا اگر تنجیس بشود ولو سهوا مثلا حواسش نیست، دستش می خورد بعد متوجه می شود باید مبادرت کند به تطهیر.
 سوال: عامدا می کشد ولی این را نمی آید به لباس من بکشد بلکه به فرش مسجد می کشد، این عدم التعظیم نیست؟
 جواب: مسجد غیر از قرآن است. درباره مسجد، مسلمان است و خودش می داند که دستش یک مقدار خون است، زیر فرش می مالد و تنجیس هم می شود، آن جا گفتیم قرآن با فرش و آلات مسجد فرق دارد. قرآن عظمت و تعظیمش دارای دو مرحله است، تعظیم فوق العاده دارد اما در فرش و وسائل مسجد گفته شد که هتک عرفا به حساب نیاید، اما از طریق هتک ما آن جا حکم را اعلام نکردیم چون گفتیم آن جا ممکن است تنجیسی باشد و هتک نباشد عرفا، ولی ادله اش چیزهای دیگری بود، ارتکاز بود و نصوص بود و اجماعات.
 سوال: در روزنامه ها که بعضی از آیات می نویسند و در آن سبزی می پیچینند، این ها عدم تعظیم نیست؟
 جواب: اشکال دارد، اگر کسی متوجه باشد اشکال دارد.
 سوال: به تبع ملکیت جهت پس ضمانش را هم باید بپذیریم.
 جواب: ضمان همیشه معیارش خسارت در مال وارد کردن است، اگر تنجیس خسارتی وارد کرد، نقص وارد کرده، ضمان دارد اگر نقص وارد نکرده ضمان ندارد. ضمان مربوط به ایجاد خسارت و نقص است.
 قرآن عهد خداست و بی احترامی به آن جایز نیست
 دلیل چهارم نصوصی که داریم دال بر این که قرآن عظمتش به جایی است که قرآن عهد خداست. اگر بی احترامی بشود، گفته می شو نقض عهد است و حرام است و جایز نیست.
 روایت اصول کافی در باب فضل قرآن
 نصی که در این رابطه داریم در اصول کافی: علی عن ابیه عن حماد عن حریز، که این سند صحیح و معتبری است. علی ، علی بن ابراهیم عن ابیه ابراهیم بن هاشم عن حماد بن عیسی عن حریز بن عبدالله که از اجلاء و ثقات و مشایخ است. عن ابی عبدالله علیه السلام که روایت صحیحه است. قال القرآن عهد الله الی خلقه فقد ینبغی للمرأ المسلم ان ینظر فی عهده و ان یقرأ منه فی کل یوم خمسین آیه [2] ، مطلب اول امام صادق فرمود: قرآن عهد خداست برای خلقش نه یک عهد مطلق، این عهدی برای خلقش است. عهد خداست و پیمان. نوری که ارتباط بین خالق و خلق را به وجود آورده، ارتباط هدایتی. سزاور است برای آدم مسلمان که توجه به عهد خدا بکند. توجه کردن یعنی تنجیس و عدم وجوب ازاله نجاست مگر با نگاه به عهد خدا مطابقت می کند؟ توجه به عهد اقتضاء می دارد که به هیچ وجه راهی برای جواز تنجیس و عدم وجوب ازاله وجود نداشته باشد. دقیقا عهد خدا برای خلق خداست. یک تتمه ای هم برای ما طلبه ها گفت فرمود و ان یقرأ که این واو به ینبغی عطف است یعنی در اصطلاح عامیانه لازم است که یک مسلمان هر روز پنجاه آیه را بخواند تا باطنش را نورانی کند. اگر می خواهیم باطن نورانی داشته باشیم و با قرآن باشیم حداقل نظری به عهد خدا داشته باشیم روزی پنجاه آیه. البته روزی پنجاه آیه که می گویم، این پنجاه تا آیه حصر نیست، حداقل پنجاه تا آیه.
 منظور از عهد خدا و خلق
 سوال: منظور از عهد چیست؟
 جواب: منظور از عهد خدا آن هدایت نوری ویژه برخواسته از مقام لطف نسبت به بندگان خودش و در اختیار مردم است و مردم آن هدایت نوری برخواسته از لطف خدا باید ینظر یعنی توجه کند، توجه ویژه با چه احترام و عظمتی باید حفظ کند که اصلا تنجیس و عدم وجوب ازاله دیگر اصلا امکان ندارد با نظر کردن به عهد خدا.
 روایت سهل بن زیاد
 روایت دوم آمده است در کتاب اصول کافی: سند: عده من اصحابنا هر موقع ابتدای سند آمده بود عده من اصحابنا اعتبار دارد و این عده من اصحابنا را شرحش را داده ایم. عن سهل بن زیاد که قاعده دارد الامر فی سهل سهل. چرا؟ یکی از سهل سهل را این گونه معنا کردیم که این قدر روایت دارد و آن قدر روات اجلاء از او نقل می کنند که دیگر آدم هیچی نباشد واقعا می گوید این راوی نمی شود که جعال باشد. در بحث رجال هم گفتیم یکی از راه های به دست آوردن اعتبار کثرت روایت در حد قابل توجه بود. عن یحی بن المبارک عن عبد الله بن جبله عن معاویه بن وهب عن اسحاق بن عمار، یکی دو تا راوی آن نامشخص است وضع آن ولی در هر صورت روایت مسندی است و در کافی هست و مضمون هم درست، می توانیم این روایت را موید بگیریم و سند فعلا برای ما در حد استحکام و اتقان نرسید. آن چه که از این روایت می توانیم استفاده بکنیم این است که امام صادق می فرماید به اسحاق بن عمار. اگر روایت بقیه اسنادش درست باشد می شود موثقه به خاطر اسحاق که اسحاق بن عمار موثق است. می فرماید به اسحاق بن عمار اما علمت ان النظر فی المصحف عباده [3] دو سه تا نکته را از آن استفاده کنیم. یکی این که به هر فرصتی که به دست آوردیم، قرآن را که ما بلد هستیم به خط قرآن نگاه کنیم، امام صادق اصول کافی می فرماید عبادت به قرآن عبادت است. و نکته دیگر نگاه به قرآن که عبادت باشد، می بینیم خود ذات قرآن چقدر عظمت دارد و یک وجودی است و یک نوری است که نگاه به آن عبادت است و چیزی که در آن حد از عظمت باشد که نگاه به آن عبادت باشد، آیا با تنجیس و ابقای نجاست تطبیق می کند؟ هرگز، این عظمتی که نگاه به قرآن عبادت است منافی و مخالف قطعی خواهد بود با تنجیس و ابقای نجاست. این دلیل چهارم بود.
 سوال: دلیل چهارم با دلیل اول می تواند یکی باشد؟
 جواب: فرق کرد. دلیل اول تعظیم بود و تعظیمی هم از طریق شعائر آمده بود و هم از طریق خاص، روایاتش را گفتیم که پیامبر فرمود با قرآن و اهل بیتم چه کردی، سوال می کند، آن قدر عظمت دارد که آن مربوط به عظمت بود. اما این دلیل پنجم اشاره دارد به این که قرآن آمد از باب عظمت نیامد، از باب عبادت آمد. نگاه به قرآن عبادت است یعنی ذات آن قدر عظمت دارد که کلمه عظمت که به آن اشاره کردم ذهن شما را خراب کرد. اما اصل زاویه عبادت است از طریق این که نظر به قرآن عبادت است، این که نظر عبادت باشد خود عبادت و طبیعت عبادت سنخیت با طهارت و نظافت و قداست دارد و با تنجیس و ابقای نجاست اصلا هیچ گونه سازگاری ندارد.
 نفی خلاف قریب به اجماع
 دلیل پنجم ما نفی خلاف قریب به اجماع است.
 بیان سید حکیم در مستمسک
 سید حکیم [4] قدس الله نفسه الزکیه صریح می کند که خلافی در کار نیست.
 تحقیق مطلب
  و اما تحقیق هم این است که ما آن چه که تتبع کرده ایم براساس تتبع محدود و ناقص مان، فتوا بر عدم وجوب ازاله و فتوا بر عدم حرمت تنجیس نیافته ایم و فقط آخرین چیزی که دیده شده است، از ضمن کلام سید طباطبایی یزدی و از استدلال سیدنا الاستاد استفاده می شود که در صورت عدم هتک دلیلی بر وجوب ازاله نداریم اما در فتوا هر دو می گویند الاحوط حرمه التنجیس و وجوب الازاله که در عمل نفی خلاف نسبت به حکم ثابت و مسلم است. خلافی در فتوا وجود ندارد. گفتیم بر مبنای ما که نفی خلاف هرچند یک پله از اجماع پایین تر است اما در کنار ادله می تواند نقش کمکی و استحکام بخشی داشته باد. چون این ها نظر محققین و فقهاء و کارشناسان است. با پنج دلیل فتوا همان است که سید اصفهانی در وسیله النجاه و سیدنا الامام در تحریر الوسیله قدس الله اسرارهما گفته اند که تنجیس مصحف حرام و ازاله نجاست واجب، از خطوط و نقوش و اوراق و جلدها.


[1] . وسیله النجاه، جلد 1، صفحه 71.
[2] . اصول کافی، شیخ کلینی، جلد 2، کتاب فضل قرآن، باب فی قرائته، حدیث 1.
[3] . اصول کافی، شیخ کلینی، جلد 2، کتاب فضل قرآن، باب قرائه القرآن فی المصحف، حدیث 5.
[4] . مستمسک العروه الوثقی، سید حکیم، جلد 1، صفحه 515.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo