< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم نماز خواندن در لباس یا بدن متنجس با جهل به موضوع
بررسی حکم جاهل به موضوع در صورت التفات بعد از بعد از فراغ از عمل
اگر کسی که جاهل به موضوع است، نمی داند که لباس اش نجس است یا نجس نیست و نماز را بجا آورد، بعد از نماز ملتفت شد، چه حکمی دارد، نماز اعاده بشود یا نشود؟
اقوال در حکم نماز جاهل به موضوع نجاست
گفته شد که سه قول وجود دارد:
قول اول: قول به صحت و عدم قضا
قول اول قول مشهور که در متن عروه الوثقی آمده است و سیدنا الاستاد هم آن قول را تایید فرمودند که عبارت است از اجزاء یعنی عدم اعاده و قضاء.
قول دوم: تفصیل بین داخل وقت و عدم آن در خارج وقت
قول دوم قول به تفصیل است بین داخل وقت و خارج وقت: اگر داخل وقت، التفات حاصل شد اعاده دارد و اگر خارج از وقت التفات به وجود آمد، قضاء ندارد. این قول منسوب است به شیخ طائفه و محقق حلی و علامه حلی.
قول سوم: تفصیل به فحص قبل از نماز و عدم آن
قو ل سوم عبارت است از تفصیل بین فحص و عدم فحص: اگر قبل از ورود در نماز فحص انجام گرفته، بعد از انجام نماز اگر التفات پیدا کند که نماز در نجس اقامه شده، در این صورت اعاده ندارد. و اما اگر فحص انجام نشده است و بدون فحص مشغول نماز شد و بعد از نماز، التفات به وجود آمد که صلاه در نجس صورت گرفته، در این صورت اعاده دارد. این قول منسوب است به شهید و صاحب حدائق و به شیخ صدوق هم نسبت داده شده است.
نظر مرحوم خویی حکم به صحت و عدم قضاء مطلقا
سیدنا الاستاد[1] قدس الله نفسه الزکیه فرمودند که قول مشهور درست است، علی الاطلاق اجزاء خواهد بود، نه اعاده است و نه قضاء، جهل در موضوع است.
ادله قول اول
حدیث لا تعاد
دلیل بر این مطلب حدیث لا تعاد را مورد استناد قرار دادند
احادیث صحیح
و بعد از صحاحی که درباره این مسئله آمده است را مورد استناد قرار می دهند.
حدیث صحیحه عیص بن القاسم (لا یعید شیئا من صلاته)
روایت اول: صحیحه عیص بن القاسم سند این است: و عنه عن صفوان عن عیص بن القاسم، عنه در حدیث قبلی آمده است محمد بن الحسن باسناده عن علی بن مهزیار، روایت دوم که عنه می آید به طور اغلب به همان راوی اول اشاره دارد و احیانا با قرائنی به مسند الیه هم ارتباط می گیرد. این جزء مواردی است که عنه ضمیر به علی بن مهزیار راجع می شود. چون که اسناد محمد بن الحسن به علی بن مهزیار است و بعد می گوید عنه بدون اسناد، این تطبیق می کند به علی بن مهزیار که هم طبقه است با صفوان و هر در طبقه شش قرار دارند. عن علی بن مهزیار، سند شیخ طائفه به علی بن مهزیار درست است.
سوال:
جواب: درباره علی بن مهزیار هرچه بحث رجالی تحقیقی داریم، هیچ اشکالی در آن وجود ندارد. اما حرف و حدیث هایی از اجانب یا از کسانی که بعضی از اصحاب را رمی به غلو می کنند، این حرف هاست که قابل اعتماد و اعتناء نیست و این از این قبیل حرف هاست. سند درست است، عیص بن القاسم «قال سالت اباعبدالله عن رجل صلی فی ثوب رجل أیاما ثم ان صاحب الثوب اخبره انه لا یصلی فیه قال لایعید شیئا من صلاته»[2]. سند که درست بود، متن هم واضح و کامل است، سوال کردم از امام صادق درباره مردی که نماز خوانده است در لباس شخص دیگر چندین روز، پس از چند روز صاحب آن لباس خبر داد به آن کسی که لباس امانت گرفته بود که آن صاحب به آن لباس نماز نمی خواند یعنی آن لباس متنجس بوده، چه می شود؟ هیچ یکی از نمازهای گذشته را که در آن لباس متنجس خوانده، اعاده نکند.
سوال: این جا اجمال دارد، نگفته که لباس نجس است، گفته نماز در آن نمی خواند؟
جواب: آن را اجمال تلقی نکنید، معنای «لا یصلی علیه» معنای دیگری نمی دهد. معنای ظاهر در عرف متشرع همین است که نماز نمی خواند. این عبارت اصطلاحی است که او نماز نمی خواند. معنای دیگر اگر در نظر بگیرید که او نو است یا تمییز نیست، خلاف عرف و خلاف سیره متشرعه می شود. دلالت این حدیث بسیار عالی و سند هم کامل و صحیحه بود.
مصححه عبد الرحمن بن ابی عبدالله
می فرماید: مورد دوم از نصوص مصححه عبد الرحمن بن ابی عبدالله است که آن مصححه هم سندش درست است و معتبر. محمد بن الحسن شیخ طوسی باسناده عن علی بن مهزیار عن فضاله بن ایوب عن ابان بن عثمان عن عبدالرحمن بن ابی عبدالله، درباره این راوی ها و توثیق شان و درباره اسناد شیخ هیچ اشکالی وجود ندارد و سند درست است، بر مبنای سید الاستاد مصححه است هرچند می توانیم روایت را صحیحه بگوییم. «قال سألت اباعبدالله علیه السلام عن الرجل یصلی و فی ثوبه عذره من انسان أو سنور أو کلب أیعید صلاته»، سوال کردم از آقا امام صادق علیه السلام درباره کسی که نماز می خواند و در لباس او نجاستی بود از عذره انسان یا از سنور یا از کلب، با لباس نجس نماز خوانده است، آیا نمازش را اعاده کند؟ «قال ان کان لم یعلم فلا یعید»[3]، اگر نمی دانسته، اعاده ندارد. یعنی اگر جاهل بوده، نمازش صحیح است ولی اگر می دانسته قبلا و فراموش کرده یا بی اعتنایی کرده باید اعاده کند. دلالت این حدیث هم بر مطلوب کامل است. بر مطلوب ما یعنی عدم اعاده و قضاء در صورتی که نماز در نجس به جا آورده شود و بعد از انجام صلاه، التفات حاصل شود دلالت کامل دارد که نه اعاده ای است و نه قضاء. منظور از این اعاده ای که این جا می خوانیم از قرائن هم فهمیدیم، اعاده به معنای اصطلاح فقه نیست، اعاده به معنای لغوی است یعنی دوباره خواندنی در کار نیست، خارج وقت و یا داخل وقت. اما در اصطلاح فقه که اعاده داخل وقت است و خارج وقت را می گوییم قضاء. این دو تا صحیحه که با سند های درست و معتبری بود و با دلالت های کاملا واضح، مطلب را به اثبات رساند. مدرک ما که نصوص بود، سه تا نص معتبر تا حالا گفتیم، جایی برای بحث و اشکال دیگر باقی نماند، سه تا نص می شود در حد استفاضه. نصوص دیگری هم داریم که آن ها اگر ضمیمه بکنیم، نزدیک به تواتر می شود. بنابراین فتوای متن دارای پشتوانه بسیار متین و مستحکمی است.
توضیح قول تفصیلی دوم (التفات داخل وقت قضاء دارد)
اما قول دوم خلاف مشهور تفصیل بین التفات داخل وقت و التفات در خارج وقت. اگر التفات حاصل بشود که نماز در نجس انجام گرفته، داخل وقت التفات حاصل شود، باید اعاده شود و اگر التفات بعد از خروج وقت حاصل بشود، قضاء ندارد، این تفصیل منسوب بود به شیخ. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این تفصیل مستند است به دو روایت معتبری که در باب آمده است، آن دو تا روایت را با توجه به صحت سند و دلالت شان را با اگر جمع بکنیم با دلالت این دو صحیحه ای که گفتیم، نتیجه این می شود که در التفات در داخل وقت اعاده دارد و التفات در خارج وقت، قضاء ندارد. اما شرح: آن دو روایتی که مستند حکم به تفصیل اعلام می شود عبارت اند از:
صحیحه وهب بن عبد ربه
روایت اول صحیحه وهب بن عبد ربه، سند: باسناده عن سعد بن عبدالله، اسناد شیخ به سعد بن عبدالله که از مشایخ شیخ طوسی و از اجلاء و ثقات است شخصا، اسناد هم درست است. عن محمد بن الحسین که همان محمد بن الحسین ابن ابی الخطاب است که توثیق خاص دارد عن ابن ابی عمیر عن وهب بن عبد ربه که از اصحاب و اجلاست و دارای توثیق خاص. «عن ابی عبدالله علیه السلام فی الجنابه تصیب الثوب و لا یعلم به صاحبه فیصلی فیه ثم یعلم بعد ذلک قال یعید». درباره جنابتی که به ثوب کسی اصابت کرده باشد و صاحب آن ثوب از آن تلوث ثوب آگاه نباشد و نمی داند که تنجیسی صورت گرفته، نماز می خواند در آن ثوب، بعد از که نماز می خواند متوجه می شود و ملتفت می شود. سوال عین سوالاتی است که در دو صحیحه اول بود که دو تا نکته داشت: جهل به موضوع و التفات بعد از فراغ است. آن جا جواب امام این بود «لا یعید»، این جا می فرماید «قال یعید»، باید اعاده بشود. اما یک تتمه دارد «یعید اذا لم یکن علم»[4]، اعاده می کند اگر قبلا نمی دانسته و مخالف آن نصوص قبلی شد که اگر نمی دانسته اعاده نداشت.
موثقه ابی بصیر
روایت دوم موثقه ابی بصیر: باسناده عن محمد بن الحسن الصفار که اسناد شیخ به محمد بن الحسن الصفار درست است. عن محمد بن الحسین که محمد بن الحسین بن ابی الخطاب که توثیق خاص دارد عن وحید بن حفص که این امامی نیست اما توثیق دارد عن ابی بصیر که سند می شود موثقه. عن ابی بصیر «عن ابی عبدالله علیه السلام قال سألته عن رجل صلی و فی ثوبه بول أو جنابه فقال: علم به أو لم یعلم فعلیه اعاده الصلاه». کسی نماز خوانده در لباس اش نجاست بوده از بول یا از منی، چه می شود؟ امام فرمود: «علم به أو لم یعلم فعلیه اعاده الصلاه»، مخالف شد با مضمون دو صحیحه که قبلا گفتیم. این هم یک تتمه دارد: «علم به أو لم یعلم فعلیه اعاده الصلاه اذا علم»[5]، که این «اذا علم»، متن را کاملا مضطرب می کند.
جمع روایات متعارض سابق توسط مرحوم آقای خویی
سیدنا می فرماید که در دید ابتدایی بین این دو گروه از روایت تباین و تعارض است. به این صورت که دو روایتی که صحیحه عیص بن القاسم و صحیحه عبدالرحمن بود، دلالت داشتند بر عدم اعاده و این دو تا روایت دلالت دارند بر اعاده، تباین است.
در این جا نص بر ظاهر مقدم است
اما پس از که در متن و عبارت نص توجه کنیم، می بینیم که نسبت از تباین تغییر می کند و می شود اعم و اخص مطلق. به این صورت که نصوصی که عدم اعاده را اعلام می کردند یا نص بود یا ظاهر بود در عدم اعاده مطلقا داخل وقت و خار ج وقت که گفت «صلی فی ثوب رجل أیاما»، قطعا بعد از خروج وقت بوده چندین روز که قطعا هم داخل وقت و هم در خارج وقت، مدلول این صحیحه است. نص است در اطلاق یا حداقل اظهر است و دو روایتی که دال بر اعاده بود، این ها ظاهر در اطلاق بود یعنی ظاهر در اعاده در خارج وقت بود اما در عبارت چیزی نبود که مثل روایت اول نص یا ظاهر باشد برای خارج وقت و فقط گفته بود «صلی» و بعد از آن گفته بود «لا یعلم صاحبه فیصلی فیه ثم علم بعد ذلک»، ظهور دارد در داخل وقت و خارج وقت و نص نیست. روایات اول که نص در اطلاق بود و گروه دوم که ظاهر در اطلاق بود، زیر پوشش قاعده قرار می گیرد، قاعده در تعارض نص و ظاهر این است که نص مقدم بر ظاهر است. براساس قاعده ی تقدم نص بر ظاهر که نسبت اعم و اخص مطلق می شود، و نتیجه جمع براساس تحقق نسبت بین دو گروه به نحو اعم و اخص مطلق این نتیجه به دست می آید که اعاده در داخل وقت که بشود نص گروه دوم و عدم قضاء در خارج وقت که بشود جزء مدلول صریح گروه اول، جمع بین مدلولین شده و نتیجه عدم قضاء در خارج وقت و وجوب اعاده در داخل وقت. اگر بگوییم مذاق شرع، روح تعبد هم اقتضاء می کند به عنوان یک موید، این است که اعاده بشود و مطابق احتیاط هم است. جمع بین دو دسته از روایات که صورت گرفت و نتیجه هم که اعلام شد و صاحب رأی هم مثل شیخ طوسی و علامه حلی و محقق حلی است. پس تفصیل هم، تفصیل بسیار به جا و دارای اهمیت است.
وجود اضطراب در متن روایت وهب بن عبد ربه
سیدنا الاستاد[6] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این دو تا روایت که دال بر عدم اعاده بود، سندهایش اشکالی ندارد و از لحاظ سند درست است اما از لحاظ متن، متن صحیحه وهب بن عبد ربه اضطراب دارد. در رجال آمده که اگر متن دارای اضطراب بود، قابل اعتبار و استناد نیست. اضطراب متن مشهود است برای این که در متن آمده است: «قال یعید اذا لم یکن یعلم»، اضطرابش به این جهت است که « اذا لم یکن یعلم»، اگر نمی داند اعاده کند مفهوم شرط آن خلاف ضرورت فقه است که «اذا علم لا یعید» که بداند یعنی نماز را در نجس بخواند و اعاده نداشته باشد، مفهوم می شود خلاف ضروری فقه و این معنای اضطراب است.
سوال: در جایی که می داند، مفروغ عنه بوده که باید اعاده کند و آن جایی که نمی داند، از آن سوال می کند.
جواب: می فرماید: اگر صلاه در نجس بوده «ثم یعلم» یعنی بعد از فراغ فهمیده بوده است که صلاه در نجس بوده، جواب می فرماید که «یعید». بعد یک قیدی آورد «اذا لم یعلم من ذی قبل»، اگر قبلا نمی دانسته اعاده کند، جمله شرطیه است و مفهوم دارد. مفهوم شرط در نصوص و مصطلحات مسلم و مشخص است و جزء ظهورات است. اگر مفهوم نداشته باشد، بیان این جمله لغو می شود، «یعید» می گفت و تمام شد. اگر مفروغ عنه است، «یعید» می گفت و «اذا لم یکن یعلم» معنی نداشت.
سوال: این جمله «اذا لم یکن یعلم» تاکید است،
جواب: تاکید نیست. جمله قبل این بوده که نمی دانسته و بعد از نماز ملتفت شده، «یعلم» قبلا نبوده تا تاکید شود. اضطراب مشهود است لذا گفته اند که این متن اضطرابش در حدی است که باید کلمه لا حذف شده باشد و اصل آن بوده «لا یعید اذا لم یکن یعلم» که متن درست بشود.
قول به تحقیق با توجه به تهذیب و استبصار برای رفع اضطراب روایت
تحقیق هم این است که تهذیب و استبصار مراجعه شد، در تهذیب[7] کلمه «لا» این جا آمده و در استبصار[8] کلمه «لا» با «یعید» ضمیمه شده «لا یعید اذا لم یکن یعلم من ذی قبل»، که درست شد مثل صحیحه اول. فقط در نسخه وافی که وسائل از نسخه وافی گرفته ولی وافی هم باید از کتب اربعه بگیرد، در صورتی که تعارض نسخ بین وافی و وسائل و بین تهذیب و استبصار باشد، آن ها اصل است. بنابراین کلمه «لا» افتاده است، «لا» را که بیاوریم، مضمون می شود مضمون صحیحه عیص، «لا یعید اذا لم یکن یعلم». این صحیحه اگر به همین حالت باشد، اضطراب دارد و اگر تحقیق بشود نسخه اصلی مثل متن صحیحه عیص است.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo