< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 207 سوره بقره در موضوع ولایت اهل بیت علیهم السلام
آیه 207 بقره و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد
آیه 207 سوره بقره: خدای متعال می فرماید: «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد»

ترجمه
از مردم کسی است که نفس خودش را بذل می کند برای به دست آوردن رضای خدا و خداوند به بندگان رؤف است.

نکات آیه
اما توجه به این آیه: اولا می بینیم این کار همه مردم نیست. «و من الناس» بعضی از مردم است. و بعد هم عملی که انجام می شود، عبادت یا صرف مال یا جهاد متعارف هم به حساب نمی آید بلکه به نحو خاصی کسی که نفس خودش را در جهت رضای خدا عرضه کند. پس این یک نوع بذل نفس به صورت خاص است و به صورت جهاد هم نیست، چون جهاد آیات دیگری دارد. بنابراین پس از این مقدار فهم، باید برویم پیدا کردن حقیقت. («و هو یهدی السبیل»[1]، این معنایش چیست؟ اولا در آیات قرآن «هدی للناس»[2] آمده و بعد آمده است که «انا هدیناه السبیل»[3] آمده و بعد آمده «هو یهدی السبیل». ظاهر امر این است که «هدیناه» با «یهدی»، ماضی با مضارع فرق می کند. معنای «هدیناه السبیل» هدایت عامه است و خداوند برای انسان عقل داده و فطرت داده و ارسال رسل و نبوت. «و هو یهدی السبیل» هدایت ویژه است، تکاملی است. جایی که برود آدم کنجاوی کند که برسد به یک حقیقتی، خدا هدایت می کند. این نکته را تجربه کنید، به دنبال تحقیق علمی که بروید، یکی از جاهای هدایت ویژه کار علمی است. بروید دنبال کار علمی، جاهایی که بحث های عمیقی هم است که او هدایت و کمک می کند. مثلا یک بحث علمی را دقت می کنید اما معلوم نمی شود، ولی یک مرتبه بعد از مطالعه دوم و در حین استمرار مطالعه می بینید که یک راه حلی به ذهن تان آمد، این «و هو یهدی السبیل» است. بنابراین مسئله «یهدی السبیل» مصداق قطعی آن کار تحقیق علمی است.)

دقت در قرآن
در آیه قرآن تعمق که کنید، می بینید یک خصوصیتی دارد اما نمی دانید از کجا تشخیص بدهید، این جا نوبت می رسد به «و هو یهدی السبیل». ما بعد از که دیدیم، بعضی از مردم است و آن هم جان خودش را می دهد برای رضایت خدا به شکل ویژه، این همه مردم که نیست و فرد خاصی است که مورد توجه قرآن گرفته است، این بذل نفس به عنوان جهاد هم نیست، پس این چه باشد؟ با دقت در متن رسیدیم که چه کسی باشد.

یهدی السبیل هدایت ویژه است
«یهدی السبیل» دو گونه است: یک «یهدی السبیل» الهامی است و یک «یهدی السبیل» لطفی است. الهامی که همان جمله بسیار پر نور حضرت صدیقه طاهره سلام الله تعالی علیها که می فرماید: «الحمد لله علی ما انعم و له الشکر علی ما الهم». یکی از نعمت های خدا همین نعمت علم است، نعمت تعمق است. اگر خدا بر ما این نعمت را نمی داد، از ما که چیزی ساخته نبوده و خدا این نعمت را به ما داده، نعمت تعمق در قرآن چه نعمتی است. و شکر خدا بر آن چه که برای ما الهام کرد. تعمق کنیم به قرآن، یک الهامی می آید و یک مرتبه به ذهن مان می رسد که معنا باید این باشد. یک فردی می گوید که در من در آیه تطهیر یک مقدار مشکل داشتم که ابناء عامه اشکال می کنند که ابتدای آیه تطهیر زنان پیامبر است و بعد از آیه تطهیر هم خطاب به زنان پیامبر است، آن ها می گویند که این هم مربوط به زنان پیامبر است. یکی از مراجع بود، می گفت یک مرتبه به ذهنم آمد که نکته این بوده که درباره زنان پیامبر صحبت می شود، مسئله عادی است که مثل زنان های دیگر عادی نباشید و تبرج جاهلیت نداشته باشید و یک امر به معروف های عادی برای مردم عادی است منتها تذکر می دهد که مثل زنان عادی نباشید. این خطاب نشان می دهد که معصوم نیست که این حرف ها را پیامبر برایش می گوید. بعد دیدیم صدر که این است، یک مرتبه توهم می شود که این اهل بیت چه می شود سرنوشت آن؟ جمله پرانتز جواب سوال مقدر است که اهل بیت حساب آن ها جداست. اهل بیت که توهم شد، دفع دخل مقدر است و طریق بیان فرق کرد و ضمیرها هم فرق کرد که مذکر شد، توهم و سوال قطعا به ذهن می آید که زن ها با اهل بیت فاصله آن ها کم است، اهل بیت مطهرون هستند و اهل عصمت هستند. بعد دوباره بحث را ادامه داد. که این می گوید برایم الهام شد. تا جایی که در من در تفسیر دیده ام، دفع دخل مقدر و جواب سوال مقدر به این خصوصیات در تفاسیر نیامده. در تفاسیر نصوص زیادی نقل شده از طریق شیعه و سنی که آیه تطهیر درباره اهل بیت است اما توجیه شکل برای مستشکلین به این صورت ندیده ام.

هدایت لطفی
هدایت دو قسم است: یا هدایت الهامی است یا لطفی. از طریق لطف «وجوده لطف و غیبته لطف آخر». از طریق لطف یعنی از طریق روایات اهل بیت علیهم السلام. او که در رأس امیرالمومنین در قرآن «انما انت منذر و لکل قوم هاد»[4]، منظور از هاد امیرالمومنین است و این «یهدی السبیل» است و تا ابد هم ادامه دارد و الان هم هدایت می کند و امام که حی و میت ندارد و همه ائمه هدایت می کند مخصوصا آقای ما که دست اش بالای سر ماست و کمتر از این آدم کور است. «و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی»[5] که کسانی که امام خودش را الان نمی بیند هم میته جاهلیه است که این جا هم کور است و آخرت هم کور است.

مراجعه به تفاسیر
مراجعه می کنیم به روایات: درکتاب تفسیر عیاشی عن جابر عن ابی جعفر علیه السلام «قال اما قوله و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله روف بالعباد فانها انزلت فی علی بن ابی طالب علیه السلام حین بذل نفسه لله و لرسوله لیله اضطجع علی فراش رسول الله لما طلبته کفار قریش»[6]، کفار قریش که حضرت رسول را تعقیب می کردند و قصد جان آن حضرت را داشتند، در آن مکانی که حضرت رسول می خوابید، امیرالمومنین آمد در بستر حضرت رسول و جان خودش را در راه خدا خواست فدای حضرت رسول کند. روایت دوم: عن ابن عباس، ابن عباس راوی معروفی است در طریق ابناء عامه منتها از روات اهل بیت هم به روایات ابن عباس استناد می شود و قابل اعتماد در حد نقل است. «قال شراء علی علیه السلام بنفسه لبس ثوب النبی ثم نام مکانه»، لباس پیامبر را بر تن کرد و جایی که پیامبر می خوابید، آن جا می خوابید، «فکان المشرکون یرمون رسول الله»، مشرکین با سنگ می انداختند به سوی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم، «قال فجاء ابوبکر و علی نائم»، ابوبکر با آن گروه جلوتر آمد، آن مشرکینی که آمدند که سنگ می انداختند به طرف پیامبر اعظم در جمع آن مشرکین، طبق این روایت آن شخص هم بوده. «فجاء ابوبکر و علی نائم و ابوبکر یحسب انه نبی الله فقال این نبی الله فقال علی ان نبی الله قد انطلق نحو بئر میمون فادرک قال فانطلق ابوبکر فدخل معه الغار»[7]، از این روایت آن چه استفاده کردیم که راهی که ابوبکر دنبال کرد این بود که آمد با گروهی از مشرکین که به حضرت رسول حمله کردند و ابوبکر هم آن جا بود. مشرکین آمدند حمله کردند و سنگ انداختند، ابوبکر جلو آمد و شک کرد که کسی که به او حمله می شود آدم عادی نیست و آسیبی به او وارد نمی شود و جلو آمد و فکر کرد که پیامبر است و دید که پیامبر نیست و علی است، حالا ابوبکر هم بگویید از باب اتفاق ناظر بوده یا اتفاق افتاده، آمده. مشرکین آمدند شروع کردند به سنگ زدن، سنگ زدن که به نتیجه نرسید، ابوبکر جلو آمد و دید که حضرت رسول نیست. راهش را می رفت خلیفه اول و در خدمت حضرت رسول خواست نزدیک بشود، دید حضرت رسول نیست و حضرت علی است، ابوبکر سوال کرد که حضرت رسول کجاست؟ گفت رفت به طرف بئر میمون. ابوبکر این جا راه افتاد تا حضرت رسول را پیدا کند، رفت حضرت رسول را پیدا کرد تا این که رسید به غار و در محضر رسول مشرف شد و شب در غار بود همراه با حضرت رسول که از نظر ابناء عامه بهترین فضیلت برای ابوبکر همین فضیلت است که با حضرت رسول در غار بوده است. یک نکته تفسیری باید بگوییم که از دو تا آیه در کنار هم قرار بدهیم، یک نتیجه می گیریم. در غار که بود و شب بود و تنها پیامبر اعظم و ابوبکر خلیفه اول، یک مرتبه ابوبکر ترسید، حضرت رسول به ابوبکر خطاب کرد، فرمود «لا تحزن ان الله معنا»[8]، پس «لا تحزن» قطعا با قرینه غار و تناسب حکم و موضوع، «لا تحزن» ابتدایی نیست و معنایش این است که غم و حزن و اندوه بر او مستولی شده بود. لذا پیامبر فرمود «لا تحزن». و آیه دیگری هم آمده که «ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»[9]، ممکن است بگویید که ابوبکر از خلفای بوده و اولیاء الله پیامبر و امام معصوم بوده. و ابناء عامه هم ادعاء نمی کنند که ابوبکر وصی پیامبر است یا خلیفه پیامبر است بلکه می گویند خلیفه مسلمین است به تصویب سقیفه و ما هم این را منکر نیستیم و کسی هم انکار نمی کند. اما امام قطعا کسی نمی گوید این امام است و در قرآن و نصوص و ابناء عامه ایشان را از اولیاء نمی گوید پس آیه به تضاد برنخورد. اما یک آیه دیگر داریم که «فمن تبع هدای فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون»[10]، کسی که هدایت حق را پذیرفته است، او خوف و حزنی ندارد. مخصوصا کسی که در جوار رسول الله الاعظم هم باشد. جواب این سوال را باید ابناء عامه عنایت بکنند که دو آیه از نظر تفصیلی چگونه است. اما کتاب شواهد التنزیل که از اعتبار بالایی برخوردار است. می فرماید: در روایت مسندی است که آیه «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله»، روایت پانزده راوی در سند آمده تا آخر که از ابوسعید خدری نقل می کند که منظور از من یشری، «بات علی بن ابی طالب علی فراش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فاوحی الله الی جبرئیل و مکائیل انی قد آخیت بینهما»، اخوت بین پیامبر و حضرت علی در متن تفسیر روایی شواهد التنزیل است. «و جعلت عمر احدکما اطول من الآخر فبات علی فراشه یقیه بنفسه احبطا الی الارض فاحفظاه من عدوه»، جبرئیل و مکائیل نازل شد و حضرت علی را حفظ کردند از شر مشرکین حمله کنندگان. بعد هم آمده: «فکان جبرئیل عند رأسه و مکائیل عن رجله و جبرئیل ینادی بخ بخ من مثلک یابن ابی طالب الله عزوجل یباهی بک الملائکه»[11]، فخر می کند ملائکه الله به وجود تو و به این ایثار تو. این روایت برای حسکانی است و ده روایت نقل می کند که از حد متواتر هم بالاتر است. بنابراین اگر هیچ دلیلی دیگری ندارد و همین آیه در فضیلت و اخوت حضرت علی به پیامبر و مقام و جایگاه رفیع امیرالمومنین کافی بود. تا به جایی که در مقام نبوت است که جبرئیل آمده از او حفاظت می کند و ملائکه بر وجودش افتخار می کند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo