< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

94/07/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جمع بندی قبولی توبه مرتد فطری

به طور کلی گفته شد که فتوای متن سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه، شیخ انصاری، فقیه همدانی، سیدنا الاستاد و جمعی دیگر شهید اول بر این هستند که اسلام مرتد فطری را هم پاک و طاهر می سازد. مطهر است ولو کافر مرتد فطری باشد. در جمع بندی هم آنچه که به دست ما می آید این است که دلیل اصلی ما برای اثبات این مطلب یعنی مطهریت اسلام نسبت به مرتد فطری دو چیز است: 1. تحقق اسلام به وسیله شهادتین. 2. قبولی عباداتش. که قبولی عبادات مثل صلاه و طواف مشروط به طهارت است، صلاه که قبول باشد پس مرتد فطری قطعا طاهر است.

 

قبولی توبه مرتد از آیات استفاده می شود

اما به عنوان تحقیق می توانیم اعلام بکنیم که قبولی توبه مرتد فطری از عمومات کتاب و سنت استفاده می شود. قبولی توبه که بشود یعنی اسلام تاثیرگذار است. آیات زیادی است که نسبت به قبولی توبه و توّاب بودن خدای متعال و توجه به رحمت واسعه الهی در این رابطه به ما کمک می کند. از جمله «الم یعلموا أن الله هو یقبل التوبه عن عباده»[1] یک اطلاقی است بسیار از جودت متن بالایی برخوردار است. یک متن بسیار عالی به این شکل دیگر به قول و تعبیر فقیه همدانی این لحن ها آبی از تقیید است که توبه برای دیگران قبول و برای مرتد فطری قبول نمی شود. «ألم یعلموا» یک مقدار تاکید است و تنبه است، «أن الله هو یقبل التوبه عن عباده» ابتدائش با تهدید شروع می شود و متن هم می گوید «یقبل التوبه عن عباده» اطلاقی دارد دارای شمول که قابل تقیید نیست. بنابراین از این آیه می توانیم از اطلاقش استفاده کنیم که توبه مرتد فطری هم قبول می شود. و همینطور آیات دیگری است که در ضمن روایت به آن آیات اشاره شده است و ما با استفاده از بعضی از روایات به آن آیات توجه می کنیم.

 

 

سوال: نص صحیح می تواند مضمون آیه را تخصیص بزند؟

پاسخ: آیات قرآن به وسیله نصوص معتبره تخصیص می خورد. اما در آخر گفتیم که آن تخصیص ها در حقیقت تفسیر است. تخصیص ها بیان حدود و معنای آیه است. تفسیر القرآن بالنصّ است نه اینکه نصی است مخالف قرآن. روایاتی که در این باب آمده درباره قبولی توبه صحیحه معاویه بن وهب، شیخ کلینی محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد بن عیسی عن الحسن بن محبوب عن معاویه بن وهب که این روات و رجال ثقات و اجلاء هستند. «سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول اذا تاب العبد توبه نصوحاً أجله الله فستر علیه فی الدنیا و الآخره»[2] . این هم یک بیان مطلقی است. متن این است که اگر یک بنده خدا توبه کند، توبه نصوح ترجمه هایی شده است که اجمالاً توبه درست برخواسته از دل و ندامت. اگر کسی توبه نصوح بکند به عبارت دیگر توبه درست نه اینکه توبه زبانی باشد. توبه یک معنا دارد که باید ندامت باشد و رجوع و پناه بردن به خدا. دو تا مقوم دارد، کلمه مظهر است و از مقومات توبه نیست. «أجله الله فستر علیه فی الدنیا و الآخره» خدا او را مهلتش می دهد یعنی از بعد به دور است و از آلودگی و خباثت به دور می شود «ستر علیه فی الدنیا و الآخره» عیب‌هایش مستور می شود و مورد ستر رحمت خدا قرار بگیرد در دنیا و آخرت. این اطلاق هم می تواند برای ما مفید باشد. روایت دوم مرسله و مرفوعه ابن ابی عمیر است. می دانید مراسیل ابن ابی عمیر به طور خاص اعتبار دارد. که شیخ طوسی در کتاب عده در بحث حجیت خبر واحد می فرماید: «مراسیل ابن ابی عمیر کمسانید غیره». و اتفاقا نجاشی هم در باب توثیق ابن ابی عمیر به اعتبار مراسیل ابن ابی عمیر اشاره می کند. این مراسیل در حدی اعتبار دارد که برداشت می شود ابن ابی عمیر یک خصوصیت دارد. لذا گفته می شود امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه فرموده است فقط مراسیل ابن ابی عمیر اعتبار دارد، مسانید آن می افتد در توثیقات که اگر توثیق داشت خوب و الا باید توقف کرد. عن بعض اصحابنا، مرفوعه هم است گفته است «رفعه». ابن ابی عمیر نقل می کند «ان الله اعطی التائبین ثلاثه خصال لو أعطی خصله منها جمیع اهل السموات و الارض لنجوا بها». خداوند برای تائبین سه تا خصلت عطاء فرموده است که اگر یک خصلتش را برای همه اهل زمین و آسمان عطاء بکند آن یک خصلت باعث نجات کل اهل زمین و آسمان می شود. «قوله عزوجل ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین فمن أحبه الله لم یعذبه» و مرتد فطری مصداقا قطعا از توابین است، خدا دوست می دارد توابین را. پس توبه را که خدا دوست دارد می پذیرد. خصلت دوم از آیه قرآن «فاغفر للذین تابوا» این دلالتش از آیه قبلی کامل تر است، «فاغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک و قهم عذاب الجحیم» اینهایی که توبه کنند بگذرید، توبه که آمد باید گناهانش عفو بشود. خصلت سوم «قوله الا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات»[3] . این آیات و این روایات و این حد دلالت از این آیات و روایات به وضوح استفاده کردیم که از اطلاقات آیات و روایات قبولی توبه مرتد فطری استفاده می شود. اشکال و جواب که آمده بود نص صحیح و معتبر که «لا یستتاب» توبه مرتد فطری پذیرفته نیست. اما هر سه فقیه بزرگوار شیخ انصاری و فقیه همدانی و سیدنا الاستاد فرمودند که عدم قبولی توبه مرتد فطری در نتیجه جمع بین ادله اختصاص دارد به آن احکام سه مورد و آن سه مورد به قوت خود باقی است. اما اصل قبولی توبه اش جای بحث ندارد. مرتد فطری توبه اش قبول است بلا شبهه و لا اشکال. بعد از توبه تمامی احکامی که یک مسلمان می تواند انجام بدهد مرتد فطری هم می تواند آن احکام را انجام بدهد از قبیل صوم و صلاه و تزویج با مسلمه و غیره.

 

سوال:

پاسخ: در آن متن آمده عملی که با ایمان بوده مقبول است قبل و بعد. قبل از ارتدادش عملی انجام داده باشد ارتداد آن عمل های قبلی که با ایمان انجام می دهد از بین نبرده، توبه که آمد آن اعمال هم قبول است. و بعد از آن هم هر عملی که با ایمان باشد مقبول باشد. پس دلالتش بر مطلوب واضح است.

 

 

سوال:

پاسخ: اگر توبه قبول نشود تطهیری نیست. ما قبولی توبه را توانستیم از عمومات استفاده کنیم. قبولی توبه که آمد تطهیر هم حتما در ضمن آن است. نصوصی که درباره عدم قبولی توبه مرتد فطری آمده است ضمن جمع بین ادله آن نصوص عدم قبولی توبه اختصاص پیدا می کند به سه مورد. جمع بین ادله یک دلیل است. ما از یک طرف نصوصی داریم که توبه خود مرتد فطری قبول است که خبر زراره بود که خواندیم. از سوی دیگر دو تا دلیل داشتیم به نام قبولی اسلام به وسیله شهادت و قبولی اعمالش بالاجماع، اینها دلیل است بر قبولی توبه، دلیل است بر طهارت مرتد فطری. مضافا بر آن که اطلاقات کتاب و سنت، در نتیجه قبولی توبه و طهارت برای مرتد فطری قابل انکار نیست، فتوای متن عروه کاملا درست است مطابق با آراء محققین از شهید تا شیخ انصاری و فقیه همدانی و سیدنا الاستاد که در جمع بندی ادله اش دو تا شد: اسلام به وسیله شهادتین و قبولی عبادات و مضافا بر آن اطلاقات کتاب و سنت، و مضافا بر آن مذاق شرع و مقتضای رحمت واسعه الهی که فقهی تحلیلی است و مقتضای رحمت بر می گردد به قاعده لطف و می شود کلامی. در نتیجه فتوا تا اینجا درست است.

 

معنی مرتد فطری و نکات آن

اما چیزی که تداعی می شود و محل ابتلاء هم احیانا است، معنای مرتد فطری به طور دقیق. این مطلب را سیدنا الحکیم قدس الله نفسه الزکیه در کتاب مستمسک بیان می کند تحت عنوان تنبیه که با توضیحاتی از این قرار است: می توانیم با استفاده از نصوص و اجماعات چند نکته را درباره مرتد فطری و مربوط به این مرتد اعلام کنیم: 1. مرتد بعد از تحقق اسلام می آید. اگر اسلام قبل از کافر شدن وجود نداشته باشد می شود کافر اصلی. مرتد آن است که بعد از اسلام برود بیرون و کافر شود. 2. مرتد فطری آن است که از پدر و مادر مسلمان یا از احد الابوین مسلمان حتی اگر مادر هم باشد. که مثال برای نتیجه تابع اشرف المقدمتین است. گفتیم گاهی نتیجه تابع اخص مقدمتین است و گاهی نتیجه تابع اشرف المقدمتین که اینجا تابع اشرف المقدمتین است. مسلمان کسی است که از پدر و مادر یا از احد الابوین مسلمان به دنیا بیاید و برود و مرتد بشود، از اسلام خارج گردد. این مرتد فطری است بالاجماع. 3. اسلامی که مقدمه شده است برای مرتد فطری باید بعد از بلوغ باشد. 4. اسلام دو قسم است: اسلام حکمی و اسلام حقیقی. اسلام یا هر عنوانی که حکمی است تبعی است. تبعی حکمی است. استقلالی حقیقی است. اسلام تبعی که اسلام حکمی است و اسلام حقیقی که اسلام استقلالی است. و تا در حد بلوغ نرسیده از همان حین ولادت بچه مسلمان است که تبعی است و می شود اسلام حکمی. به تبع پدر یا مادر یا پدر و مادر حکم اسلام مثل طهارت و غیره دیات و حدود درباره اش جاری است. اما این اسلام حکمی مدت دارد، مدتش تا بلوغ است. بعد از بلوغ مدت اعتبار اسلام حکمی تمام شد و دیگر تبعیت نیست[4] . در ابتداء توضیح المسائل ها خوانده اید که اعتقادات تقلیدی نیست. باید بعد از بلوغ ولو در حد یک «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد أن محمدا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و اشهد ان علیا ولی الله علیه الصلاه و السلام». در این حد باید از این مکلفی که بالغ صادر بشود و تحقق یابد تا اسلام حقیقی صورت بگیرد. بنابراین اگر در کشورهای خارجی یک بچه مسلمان تا ده تا ساله دختر و پسر که اسلامش حکمی است، بعد از حین بلوغ سالی بگذرد یا نگذرد اما خودش اسلام حقیقی نیاورده، کافر بشود مسیحی می شود. می شود اروپا و آمریکا مهاجرین هستند. مبلّغ برود از قم و اینها مسلمان بشوند، اینها مرتد فطری نیستند. اولا اصل ارتداد در حق اینها ثابت نیست. چون اسلام حکمی تا حد بلوغ است، اسلام حقیقی نیامده تا از اسلام حقیقی دست بردارد و مرتد بشود. اولا ارتداد در حق اینها ثابت نیست، اگر مسیحی شدند می شوند کافر اصلی. و ثانیاً می دانیم که این گونه از افراد که در آن بلاد هستند قسمتی جاهل قاصرند. جاهل قاصر حکم ندارد. مخصوصا در اعتقادات هیچ حکمی از باب ارتداد و کافر ندارند. بنابراین اولا بر اینها که خالی خالی هستند حکم کفر صادر نمی شود و متاسفانه حکم اسلام هم درباره اینها جاری نمی شود. طهارتش را براساس اصاله الصحه در نظر بگیرید و اما بعد از بلوغ باید اسلام حقیقی صورت بگیرد، و اگر اسلام حقیقی صورت نگرفته است نه محکوم به اسلامند و نه محکوم به کفر. قاعده احتیاط خواهد بود. اما اگر اسلام اختیار کردند مرتد نیستند که بعد از اختیار اسلام بگوید مسلمان بشوید مثل داعشی ها که بهشت بروید ولی باید بکشم، نه کشتن و حکم قتل در کار نیست طبق قاعده.

 

سوال:

پاسخ: درباره قاصر و مقصر گفتیم که مقصر در حقیقت عامد است و جاهل نیست. اگر جاهل باشد که خطاب متوجه جاهل نمی شود و جاهل معذور است. جاهل مقصر را ما مسامحتاً جاهل مقصر می گوییم در حقیقت عامد است منتها مقدمات کار را از بین برده و تعجیز نفس کرده. خودش عمدا به سمت هدایت و معرفت و اعتقادات نرفته. جاهل مقصر در حقیقت عامد است لذا تمام احکام که بر عامد مترتب می شود نسبت به جاهل مقصر هم مترتب می شود بلا فرق. در نتیجه مرتد فطری آن است که بعد از اسلام و بعد از اسلام در زمان بلوغ برگردد از اسلام و پدر و مادرش هم مسلمان باشد یا پدر تنها و مادر تنها. اینجاست که حکم مرتد فطری درباره اش جاری است. اما اگر بعد از بلوغ اسلام نیاورده و به اعتقادات اسلام گرایشی نداشته از پدر و مادر مسلمان بوده ولی رفته به دامن مسیحیت برگردد به اسلام مرتد فطری نیست و محکوم به قتل نخواهد بود و این حکم مطابق با مذاق شرع و رحمت واسعه الهی و مطابق قواعد است، و الله هو العالم. تتمه بحث فردا ان شاء الله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo