< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

94/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مطهریت استبراء جلال
گفته شد که درباره استبراء جلال سه قول وجود دارد: قول اول مشهور رعایت مدت معینه از طریق نصوص. قول دوم سلب اسم جلال در اثر نگهداری و ممانعت از اکل نجاست. قول سوم اطول الامرین، اگر سلب اسم جلال مدتش کمتر باشد از مدت معینه از سوی نصوص باید به مقتضای نص عمل کرد که اطول الامرین است. اگر امر به عکس شد سلب اسم طولانی تر بود از مدت معین شده از طریق نص باید به سلب اسم اعتماد کرد. تحقیق این است که اولا همانطور که قبلا اشاره شد صدق جلال که نجاست در خون و گوشت حیوان نفوذ کند می شود از طریق آزمایشگاه های علمی به دست آورد و استبراء هم از همین طریق ممکن است. براساس آزمایش علمی باید کشف بشود که الان اثری از نجاست در خون و گوشت حیوان جلال باقی نمانده. اما تتمه اش این است که باید آزمایش یا نظر آزمایشگاه علمی و قطعی و متبع علیه باشد. یکی از کارشناسان به حقیر گفتند که به آزمایشگاه ها باید اعتماد و مراجعه نشود. چون آنجا اختلاف نظر وجود دارد. جواب ما این است که ما آن آزمایشگاه را معتبر می دانیم و آن نظر علمی آزمایشگاهی برای ما اعتبار دارد که قطعی متفق علیه باشد. اگر بین صاحبنظران اختلاف وجود داشت نظر قطعی محقق نشده است. اما اگر نظر قطعی و علمی شد حجیتش از باب حجیت قطع است.

تقدم و عدم تقدم دلیل شرعی بر دلیل عقلی عقلائی
قاعده تعارض نص با دلیل عقلی عقلایی. گفته می شود در اصول برخورده اید که اگر نص یا دلیل شرعی با دلیل عقلی تعارض کند دلیل شرعی مقدم است. این یک مطلبی است که اجمالا گفته شده اما تفصیل. اگر منظور از دلیل عقلی دلیل عقلایی باشد قطعاً نص معتبر مقدم است بر دلیل عقلائی. و اگر دلیل شرعی معارض بشود با دلیل عقلی ظنی باز هم دلیل شرعی مقدم است. اما اگر دلیل شرعی معارض بشود با دلیل عقلی قطعی ضروری در حقیقت دلیل بر خلاف علم وجدانی به طور مسلم علم وجدانی در رأس حجج و ادله است. علم مقدم است و دلیل در صورت معارضه با علم وجدانی قطعاً اعتبار نخواهد داشت. به تعبیر سیدنا الاستاد در سرتاسر نصوص نص معتبر مخالف با علم وجدانی قطعی دیده نمی شود. بر فرض اگر چنین چیزی فرض کنید طبیعت شرع و باب حجج و امارات به ما گفته اند که حجیت علم و حجیت قطع در رأس حجج و ادله و امارات است. که واقعش هم فرضی بیش نیست. بنابراین اگر درباره جلال نظر علمی قطعی اعلام شد از باب حجیت قطع و حجیت علم اعتبار دارد و مقدم است. مثل اینکه چیزی که کشف بشود نیاز به فحص ندارد، نیاز به ادله ظنی ندارد. علم زمینه برای ادله دیگر باقی نمی گذارد، کشف تام که بیاید برای ادله دیگر در آن جهت کشف زمینه وجود ندارد.

کشف ملاک
سوال: نقش ملاکات در اینجا چطور است.
پاسخ: نقش ملاکات ذهن شما رفت به طرف کشف ملاک. منظور از اینکه علم حاصل بکنیم به چیزی ذهن تان کشیده شد که اگر ما دلیل نداشتیم در یک مورد ولی ملاک را کشف کرده بودیم. مثال زده بودیم درباره سیگار کشیدن دلیل نداریم ولی کشف کردیم ملاک قطعی و آن ضرر، و ضرر قطعی قطعی است لذا فتوای ما این شد که سیگار کشیدن حرام است مخصوصا برای کسی که ابتداءً می خواهد سیگار بکشد چون ملاکش قطعا کشف شده است. اگر در موردی که کشف ملاک را مثال بزنید مسئله سیگار را مثال بزنید. اگر ملاک قطعا کشف بشود حکم بلا اشکال وجود خواهد داشت که شکی در آن نیست. اما کشف ملاک به دو صورت است: کشف به معنای کشف وجود ملاک، کشف ملاک به معنای تشخیص ملاک، دو تا مطلب است. در احکام تکلیفیه کشف به معنای علم به وجود ملاک از طریق اوامر و نواهی ممکن است. امر که آمده است قاعده عقلیه که احکام تابع مصالح و مفاسدی است که در متعلقات آن باشد. کشف می کنیم که ملاک قطعا مصلحت وجود دارد. اما تعیین و تشخیص ملاک چون احکام تکلیفیه تعبدی است برای مکلف ممکن نیست. ولی در احکام وضعیه که احکام وضعیه در حقیقت عبارت است از احکام واقعیه، ازاله نجاست یک واقعیتی است، ضمانت یک واقعیتی است، خسارت یک واقعیتی است. در احکام وضعیه که قانون ها وضع می شود در قبال واقعیت ها. در احکام وضعیه کشف ملاک کار ممکنی است. بنابراین درباره مثلا عدم جواز شرب توتون در صورتی که ما ملاک را یقین داریم که ضرر دارد و ضرر هم معتنی به است. ملاک در بحث ضرر یک چیز است ضرر معتنی باشد. تدریج و دفعه بودن اینها هیچ دخلی ندارد. برای توجیه اصولی گفته می شود که ضرر اگر تدریجی بود ابتدائش معتنا به نیست. ما به آن درجات اندک و بیشتر و کمتر آن توجه نداریم. مناط اصلی درباره ضرری که رافع تکلیف است و ضرری که موضوع حکم است، فقهاً و اصولاً ضرر معتد به است حالا حصولش تدریجی باشد یا دفعی اشکالی ایجاد نمی کند. بنابراین اگر از این عمل از عمل سیگار کشیدن ضرر معتنا به شخصی به وجود بیاید در قاعده ضرر، ضرر شخصی موضوع حکم است می شود حرام. بنابراین اگر استبراء از طریق آزمایشگاه قطعی و علمی شد معتبر است. اشکالی شد که در مرغداری ها خونی که جمع می شود در مذابح و کشتارگاه ها در حد زیاد است خون جمع می شود و خون را جمع می کنند و خشک می کنند به صورت دانه برای مرغ ها می دهند. جوابش این است که ما جلال را تعریف کردیم که اکثر اغتذائها نجاست باشد. خونی که برای مرغداری می دهند دانه سالم مثل ارزن و چیزها دارند زیاد، در برابر آن دانه اصلی خون چیز کمی است، یک دهم هم شاید نشود. بنابراین در صورتی که یک مقدار اندکی از غذاء نجس باشد جلال صورت نمی گیرد.

سوال: تعریف جلال به نجاست انسان و خرء کلب معنا کردند و به سایر نجاست تسری ندادند.
پاسخ: گفتیم شیخ اقدم ابوصلاح حلبی فرمودند عذره انسان باشد یا خرء کلب یا غیرها من النجاسات، فرق بین نجاسات وجود ندارد هم ملاکاً و هم نصاً[1]، نص به جهت کثرت ابتلاء آمده است. نص انصراف به عذره ندارد، چون که عذره کثرت ابتلاء داشته است. کثرت ابتلاء انصراف درست نمی کند. انصرافش می شود انصراف مدرکی. مدرک دارد انصراف و آن کثرت ابتلاء است. و این انصراف حاقی نیست. اما سید الیزدی قدس الله نفسه الزکیه چند مسئله از مطهرات را به طور مختصر بیان می کند.



مطهر سیزدهم خروج دم متعارف از ذبیحه
در ادامه می فرماید مطهر سیزدهم «الثالث عشر خروج الدم من الذبیحه بالمقدار المتعارف فانه مطهر لما بقی منه فی الجوف». یکی از مطهراتی که گفته شده است در حین ذبح گوسفند مثلا اگر خون از عروق ذبح شده به اندازه متعارف بیرون آمد این خروج دم به مقدار متعارف مطهر است نسبت به آن دمی که در داخل بدن گوسفند ذبح شده باقی مانده است. در اصل حکم اختلافی نیست نصاً و فتواً، مورد اجماع و نصوص معتبر. اما در اصطلاح و عنوان مطهریت این خروج دم بحثی است که فقط بحث علمی است ولی نتیجه عملی ندارد. بحث این است که خروج دم مطهر است یا عدم مانع است.برای اینکه خونی که در داخل بدن حیوان قرار دارد تحقیق این بود که نجس نیست. بنابراین این خونی که بیرون می آید دیگر مطهر به حساب نمی آید بلکه رفع مانع می شود، یعنی این خونی که الان در شرف بیرون آمدن است مانع از طهارت خون باقی مانده می شود. که اگر این خونی که در حد ظاهر بدن است با خون داخل در ارتباط قرار بگیرد مانع از طهارت خون باطن می شود. اینها که بیرون آمد رفع مانع شده است، بحث علمی است، نتیجه مشخص است. از محل ذبح مقدار خون متعارف که بیرون بیاید هر مقدار که باقی بماند پاک است اجماعاً و نصاً و فتواً.

سوال:
پاسخ: گفتیم شرعا و نصا و تحلیلاً خون و نجاست های باطن شیخ انصاری فرمود حکم ندارد. در آنجا حکمی نیست. نصوص صریحا آمد که آنچه که در ظاهر است محکوم به تغسیل و نجاست است اما باطن حکم ندارد. باطن که حکم نداشت این اصلا موضوعا و تخصصا از قلمرو آزمایشگاه خارج است. ما در موضوع بحث نمی کنیم. جایی که بحث موضوعی باشد مراجعه به آزمایشگاه می کنیم و جایی که یک جا آمده و یک جا نیامده مشخصاً بحث آزمایشگاهی نیست. بحث آزمایشگاهی مربوط به حکم نمی شود مربوط به موضوع است. ما اینجا بحث موضوعی نداریم، بحث حکمی داریم. حکم از سوی شرع تا این حد است. بیرون باشد. داخل بدن پر از خون است و رگ ها همه خون است انسان با یک بدن پر از نجاست نماز بخواند، نجاست باطن حکم ندارد.

مطهر چهاردهم علی المبنائی است
«الرابع عشر نزح المقادیر» از مطهرات دیگر نزح مقادیر منصوصه نسبت به چاه آب است. که از موشی که افتاده باشد و گربه ای که افتاده باشد یا عصفوری بعد از بیرون آوردن اصل نجس مقداری نزح بشود. اما اصل نجاست آمده بیرون و نزح هم که می شود مزیل به حساب می آید، اینجا ازاله نجاست واضح است. اما علی المبنا، اگر مبنای قدماء که احتیاط بود در نظر بگیریم مطهر است اما اگر مبنای متاخرین در نظر گرفته بشود مطهری نیست. بلکه چاه بعد از بیرون آوردن عین نجس چاهی که ماده دارد متنجس نمی شود. نزح مستحب است.

مطهر پانزدهم تیمم بدل از اغسال برای میت
«الخامس عشر تیمم المیت بدلا عن الاغسال عند فقد الماء فانه مطهر لبدنه علی الاقوی» می فرماید تیمم برای بدن میت که بدل از اغسال باشد، اغسال سه گانه خود میت و غسل جنابت و غیره. این را می فرماید مطهر است و بدن را پاک می کند علی الاقوی. سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: قول به مطهریت اینجا متوقف به دو امر است: امر اول باید بگوییم که تیمم هم ازاله حدث می کند و هم ازاله خبث. یا بگوییم ازاله خبث لازمه ازاله حدث است. و اثبات این دو امر کار مشکلی است.[2] و سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در این رابطه اگر ما بگوییم که تیمم مطهر است باید عموم بدلیت ثابت بکنیم. اما براساس تناسب حکم و موضوع چنانکه در احیاء این مسئله صورت می گیرد تیمم بدل از وضو می شود، بدل از غسل می شود، فقط در مرحله رفع حدث. اما تیمم رفع خبث نمی کند. یک حکم وضعی است و یک واقعیت است تیمم رافع نجاست نیست.[3] لذا اقوی به نظر ایشان یا احوط وجوبی به نظر ما این است که بدن میت پس از تیمم متطهر است از لحاظ حدث اما نجاست بدن به قوت خودش باقی است. چون مزیل خبث در کار نیست. ازاله خبث صورت نگرفته است.
مطهر شانزدهم
مطهر شانزدهم استبراء بخرطات بعد از بول. گفته می شود که استبراء به خرطات مطهر است نسبت به رطوبات مذی و ودی ای که بعد از استبراء خارج می شود. این استبراء مطهر آن است. سید در همین متن می فرماید: «ان عدّ هذا من المطهرات من باب المسامحه» این را که از مطهرات می گوییم از باب مسامحه است «و الا ففی الحقیقه مانع عن الحکم بالنجاسه». استبراء به خرطات مانع از حکم به نجاست می شود. اگر بول صورت گرفته بعد از بول رطوبتی دیده می شود استصحاباً محکوم به نجاست است. اما استبراء مانع آن استصحاب می شود در حقیقت اما مطهر به حساب نمی آید.

مطهر هفدهم
هفدهم: «زوال التغییر فی الجاری و البئر بل مطلق النابع بأی وجه کان» این هم مثل مورد قبلی از مطهرات شمرده شده است ولی مسامحتاً. اگر تغیری حاصل بشود در آب جاری و آن تغیر زائل بشود زوال تغیر را مطهر گفته اند. سید طباطبایی می فرماید این مورد که مطهر گفته می شود یک مسامحه واضحی است. چون که اصل مطهر آن خود آب جاری است که او نجاست را می زداید و تطهیر می کند. زوال مطهر نیست. زوال اثر مطهریت خود آب است. هفده مورد که گفته شد، مورد هجدهم غیبت مسلمان است که مسئله قابل توجه و احیاناً محل ابتلاء است که درباره اش بحث می کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo