< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

94/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طرق اثبات تطهیر
حدیث از امام عسگری (ع)
فردا مصادف است با سالروز شهادت جانگداز امام عسگری سلام الله تعالی علیه پیشاپیش این مصیبت عظمی را به محضر مبارک ارباب عالم هستی سلطان کونین بقیه الله الاعظم امام زمان ارواحنا لتراب مقدمه الفداء تسلیت عرض می کنیم و همین طور به محضر مبارک کریمه آل البیت این مصیبت را تسلیت عرض می کنیم. یک روایتی هم از آقا امام عسگری بخوانم که استفاده بشود ان شاء الله. قال الامام العسکری «ما ترک الحقّ عزیزٌ الا ذلّ و ما أخذ به ذلیل الا عزّ»،[1] هیچ حقّی را عزیزی ترک نکند مگر اینکه ذلیل بشود و هیچ ذلیلی حقّ را اخذ نکند مگر اینکه عزیز بشود. آنچه که در مسیر عبودیت است حقّ است. یک انسان با معرفت و اهل ولایت امیرالمومنین و بعد هم که روحانی شد تمامی مسایل زندگی هیچ چیزی برایش جدّی نیست یعنی هیچ چیزی مهمّ نیست مگر دو چیز: عبودیت و علم. اگر این دو چیز از دست آدم فوت بشود واقعاً باید آدم متأثر نگران شود. لذا گفته ایم نگرانی در دنیا وجود ندارد خدای ناخواسته مصیبتی است گرفتاری است، وجود ندارد یک مورد نگرانی وجود دارد موردی که آدم گناه بکند. «و ما أخذ به ذلیل الا عزّ»، ما با ذوق ارباب معرفت این حق را این گونه معنا کردیم. حقّ جلوه تامّ حقّ در عصر غیبت وجود مقدس خود آقا بقیه الله الاعظم است. کسی به سوی آقا امام زمان برود عزیز نباشد نداریم. کسی از آقا غافل بشود ذلیل نشود امکان ندارد. هر کس از آقا روگردان بشود ذلیل است. هر کس به سمت و سوی آقا برود عزیز است.

سومین مورد از موارد ثبوت تطهیر
سید طباطبایی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «الثالث اخبار ذی الید و ان لم یکن عادلاً»، سومین مورد از مواردی که تطهیر ثابت می شود. بحث در این است که اگر شئ نجس شده بود راه های اثبات آن چیست، علم و شهادت عدلین و سوم اخبار ذی الید. که گفتیم یکی از قواعد فقه سماع قول ذی الید است. در این رابطه رأی و نظر و شرحی که صاحب جواهر داشت گفته شد. ایشان قواعد و ادله ای را عنوان می کنند و بعد اعلام می کنند قطعاً باید اذعان کنیم که تطهیر به وسیله اخبار ذی الید به اثبات می رسید و به سیره مستمره قطعیه هم در آخر بحث اشاره و استناد می فرماید.[2] صاحب حدائق قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در اینکه تطهیر به وسیله اخبار ذی الید ثابت بشود اختلافی وجود ندارد.[3] فقیه همدانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اخبار ذی الید طریقی است برای اثبات تطهیر براساس سیره قطعیه.[4] تا به اینجا رسیدیم به این نتیجه که اخبار ذی الید سبب اثبات تطهیر می شود براساس سیره قطعیه و متن ها و آرائی هم برای استحکام بحث یادآور شدیم. اما عدالت شرط نیست، برای اینکه سیره ای که در این باب استقرار دارد فقط به وثاقت اکتفاء می کند. وثاقت کافی است. عدالت را به عنوان یک شرط اضافی سیره لحاظ نمی کند. مقتضای سیره خبر ذی الید که دارای وثاقت باشد کافی است. یک نکته را اضافه کنید که در صورتی که مورد اتّهام نباشد. فعلش به تعبیر فقیه همدانی فعلش قولش را تکذیب نکند. یعنی اگر در معرض اتهام بود و دیدید که به قولش اصلاً اعتماد نمی شود آنجا دیگر اعتبار زیر سوال می رود. اعتبار که زیر سوال رفت سیره هم اطلاق ندارد. هر کجا شک در اعتبار بکنیم مشمول سیره نخواهد شد.
نصوص دالّ بر اعتبار خبر ذی الید در اثبات تطهیر
مضافاً بر سیره نصوصی هم داریم در ابواب مختلف که از این نصوص هم اعتبار قول ذی الید نسبت به مسئله تطهیر اثبات می شود. روایت اول روایت میسّر بن عبدالله از امام صادق، محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن معاویه بن عمار عن میسّر بن عبدالله که توثیق خاصّ دارد روایت طبق نظر سیدنا الاستاد حسنه می شود و براساس فهم ما صحیحه می شود، اشکال همان ابراهیم بن هاشم است. «قال قلت لابی عبدالله علیه السلام آمر الجاریه فتغسل ثوبی من المنی فلا تبالغ فی غسله فأصلی فیه فاذا هو یابس»، می گوید جاریه را امر می کنم که لباس من را تطهیر کند از نجاستی ولی او آدمی نیست که توجّه کند بی توجه است در شستن آن ثوب حالا آنکه تطهیر نمی کند و آن نجاست خشک شده، من همین طوری نماز بخواند با آن لباس نجس که خشک شده یا نه، آقا می فرماید «اعد صلاتک»[5]یعنی اگر با آن لباس خشک شده نماز خواندی که نجاست خشک شده بود نمازت را اعاده کن مفهومش این می شود که اگر جاریه شسته باشد دیگر اعاده ندارد. دلالت دارد بر اینکه جاریه که بشورد این صاحب ثوب نظارت نمی کند خبر می دهد که شستم و شستن او هم ذی الید است. پس خبر ذی الید از تطهیر اعتبار دارد. به عبارت دیگر که سوال شد که من جاریه ای دارم می گویم لباس من را بشورد ولی او توجه نمی کند، ادمی نیست که خیلی دقیق و فعال باشد. در شستن توجه نمی کند یا اصلاً نمی شورد یا خیلی هم بی اعتناء. حالا او که نمی تواند بشورد و توجه هم نمی کند من با این لباسی که شستشویش انجام نشده ولی منی خشک شده با این نماز بخوانم؟ آقا می فرماید: «اعد صلاتک». با اینگونه لباس اگر نماز خواندی نمازت را اعاده کن. این منطوق است. مفهومش این است که آن جاریه لباس را شسته و بعد هم لباس را خوب شسته و بعد هم به صاحب لباس خبر داده که من شسته ام در این صورت اعاده ندارد و نتیجه می شود اعتماد به اخبار ذی الید در مورد اثبات تطهیر. صاحب جواهر هم به این حدیث استناد کرده است در جهت اثبات همین مطلب. از متن این گونه برداشت کردیم که جاریه ای که دستور می دهیم که لباس من را بشورد و او توجه ندارد به شستن یا اصلاً نمی شورد یا خوب تمیز نمی شورد. در این صورت که نمی شورد حالا متن می گوید الان این لباس که خشک شده یا اصلاً نشسته یا شسته و خوب تمیز نشسته. بنابراین یک شستن درست انجام نگرفته. آقا فرمود اعاده کنید. مفهومش این می شود اگر درست بشورد و بعد خبر بدهد به اخبار او اعتماد می شود و تطهیر ثابت می شود و اعاده لازم نیست. روایت دوم محمد بن الحسن باسناده عن احمد بن محمد بن یحیی اشعری که از اجلاء و ثقات است و اسناد شیخ هم به ایشان درست است. عن احمد بن الحسن بن علی بن فضال که ثقه است در حدیث، عن علی بن یعقوب الهاشمی عن مروان بن مسلم که توثیق دارد. عن عبدالاعلی عن ابی عبدالله علیه السلام، رجال این روایت بقیه اش توثیق دارند فقط علی بن یعقوب هاشمی توثیق خاص ندارد
امتیازات علی بن یعقوب
اما یک امتیازاتی دارد که می توان گفت اعتبار برای این راوی وجود دارد. 1. امامزاده است، هاشمی در تعبیر روات به آن امامزاده ها با چند فاصله گفته می شود. و در رجال گفتیم توثیق امامزاده ها با توثیق روات دیگر فرق می کند. امامزاده ای که نسبش قطعی باشد بین مردم و مومنین معروف و مشهور باشد و شهرت به خلاف و کذب درباره اش ثبت نشده باشد احترام مردم، اکرام مردم اعتماد عملی مومنین است. یک توثیق بسیار مستحکمی است. این یک امتیاز، امتیاز دوم هم بنوفضال از او نقل می کنند که اطلاق قاعده بنوفضال این را شامل می شود که «خذوا ما رووا»، که این از جمع ما رووا است. و امتیاز سوم هم این است که این باب همین یک روایت را دارد. که گفتیم از جمله امتیازات برای اعتبار روایت که یک حکمی داشته باشیم و روایتش فقط در باب یک روایت باشد در حقیقت معمول بها در می آید که اصحاب که حکم را گرفتند همین یک روایت است و این روایت مورد عمل است. امتیاز چهارم هم این است که از این علی بن یعقوب هاشمی ثقات روایت نقل کرده اند از جمله حجال که شیخ نجاشی درباره اش می فرماید ثقه ثقه. و بعضی از مشایخ نقلش توثیق است که آن مشایخ ثلاث است ولکن از اعاظم و ثقات و اجلاء نقلش از یک راوی توثیق نباشد امتیاز است. مسلک ما این بود که جمع کردن امتیاز تا برسیم به جایی که وثوق به صدور حاصل بشود. موضوع حجیت خبر هم وثوق به صدور بود. بنابراین روایت از نظر سند با این توضیحی که داده شد اشکالی نداشته باشد. «عن ابی عبدالله علیه السلام قال سألته عن الحجامه أفیها وضو قال لا و لا یغسل مکانها لأن الحجامه موتمن».[6] سوال کردم از کسی که حجامت می کند آیا در آن کارهای که حجامت کرده است وضو است، وضوی به معنای لغوی یعنی تطهیر. وضو برای تطهیر هم بکار می رود و برای وضوی اصطلاح فقهی هم بکار می رود. «لان الحجامه موتمن»، یعنی اگر شخصی را حجامت کرده باشد و بعد از آن وسائل یا لباس یا ثوب در دست حجّام باشد ولو شغلش حجامت است محکوم به طهارت است. از این هم استفاده شده است که خبر ذی الید نسبت به طهارت اعتبار دارد. حجّام که موتمن است نتیجه اش این می شود که اگر ثوبی که حجامت می کند آلوده می شود، ما خون را در ثوبش نبینیم حکم طهارت جاری می کنیم. چون حجّام موتمن است طهارت و تطهیر انجام می دهد و اگر خبر از تطهیر بدهد قطعاً خبرش هم اعتبار دارد. ما در ضمن این موتمن بودن اعتبار اخبارش را از تطهیر به دست می آوریم. در ضمن موتمن بودن حجّام به طور کلّ اعتبار اخبارش را از تطهیر ثوب به دست می آوریم. با این دو روایت و با آن سیره قطعیه و با آن نفی خلاف صاحب حدائق بحثی نداریم.
اشکال
اشکال و سوال: اشکالی که فقیه همدانی هم تعرّض می کند و آن این است که این تطهیر اخبار ذی الید از تطهیر معارض است با استصحاب. تطهیر جایی است که یقین به تنجیس داریم، اثبات تطهیر است. ذی الید خبر بدهد استصحاب می گوید نجس است. درباره بیّنه گفتیم که بیّنه علم تنزیلی است و علم مقدم می شود بر اصل. درباره اماره چه توجیهی داریم؟ اماره که بر اصل مقدم می شود جایی که در عرض هم باشد اما اینجا استصحاب موضوعی است و استصحاب حاکم است. قبل از که اماره حکم کند استصحاب می گوید نجس است. استصحاب موضوعی مقدم است. حاکم مقدّم است بر محکوم هرچند به تعبیر شهید صدر از لحاظ قوت دلالت از محکوم ضعیف تر باشد. اصل باشد نسبت به اماره هم حاکم می شود چون در مرحله حاکمیت قرار گرفته است، اصل موضوعی شده است. بنابراین این اشکال را به چه صورت حل می کنیم؟ اینجا می گوییم در مورد اخبار ذی الید باید وثوق حاصل بشود. لذا گفتیم معرض اتهام نباشد شرط اعتبارش است. وثوق که حاصل شد می شود اطمینان. اطمینان علم تعبّدی و علم عقلائی است. پس در صورتی که علم بیاید در برابر امارات و اصول زمینه برای تعارض وجود ندارد. این مطلب کامل شد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo