درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
94/10/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر آیه 77 سوره نساء در موضوع اهل بیت علیهم السلام
آیه 77 سوره نساء «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّواْ أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُواْ رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدَّنْيَا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى وَلاَ تُظْلَمُونَ فَتِيلًا».
ترجمه
ترجمه آیه این است که آیا نمیبیند آنانی که برایشان گفته شد که دست نگه دارید و کاری انجام ندهید نماز را اقامه کنید و زکات را بپردازید و آنگاه که برایشان قتال و جهاد اعلام شد مشاهده شد که گروهی از آنها خشیت و ترس دارند ترس شدید و گفتند که پروردگارا ما را به جهاد و قتال دستور دادهای اگر بشود این کار قتال و جهاد را تاخیر بیاندازید و مهلت بدهید. پیامبر به آنها بگویید که متاع دنیا قلیل است و آخرت خیر است برای کسی که تقوا پیشه کند و به هیچ شما مورد ظلم قرار نمیگیرید. این آیه را متنش را خواندیم تفسیر ما روایی است و برای تفاسیر مراجعه میکنیم به تفاسیری که از طریق ائمه آل البیت علیهم السلام آیات را تفسیر کرده باشند و بعد هم استفادههایی در این زمینه داشته باشیم.
مراجعه به تفاسیر
درکتاب تفسیر عیاشی که روایت دو سند دارد «عن ادریس مولی لعبدالله بن جعفر عن ابی عبدالله علیه السلام فی تفسیر هذه الآیه»، این آیهای که خواندیم تفسیر شده است، تفسیر به این صورت است که «الم تر الی الذین قیل لهم کفّوا ایدیکم مع الحسن»، برایشان گفته شد که دست از جنگ بردارید و اقدام به جنگ نکنید همراه با امام حسن مجتبی باشید. و احکام شرعی اقامه صلاه را داشته باشید. «فلمّا کتب علیهم القتال مع الحسین» آنگاه که برایشان دستور آمد که بروید جهاد کنید با امام حسین همراه باشید، گفتند پروردگارا چرا این دستور به جهاد را تاخیر نینداختید تا آن مهلت قریبی که «أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيب»[1] آن صبح قریبی که قیام حضرت حجت است. «الی خروج القائم فان معه النصر و الظفر» که اگر ما را به جهاد دستوری میدهید دستور بدهید که جهاد ما آن جهادی باشد که در رکاب آقا باشیم که آن دیگر فقط نصر است و ظفر است. «قُلْ مَتَاعُ الدَّنْيَا قَلِيلٌ» بگو که متاع دنیا قلیل است «وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى».[2]
توصیه اخلاقی
اگر به ذهنتان سپرده باشید یک توصیه اخلاقی تربیتی که از بیانهای بعضی از شخصیتها برای ما رسیده است از این قرار است که متاع قلیل هر حادثه دنیا را کوچک بشمارید. این آدم را در زندگی استوار میکند دنیا حادثه دارد، «مَتَاعُ الدَّنْيَا قَلِيلٌ» از آن استفاده کنید و برداشت خوب. حادثه پیش میآید بدون حادثه نیست، دنیا آخر نمیشود هر حادثهای که پیش میآید کوچک بشمارید، قلیل است. «وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى» آخرت خیر و خوبی است برای کسی که تقوا پیشه کند. که معتقدید ولی چون دنیای علم و دنیای ارتباطات یک کمی کسانی که رفتهاند در حال کما بعد از مدّتی دوباره برگشتهاند خبر آوردهاند برای ما که بعد از مفارقت روح آدم آزاد میشود، آخر قفس دریده و مرغش پریده بود. آزاد میشود، نفس آزاد مقام رفیعتر فضای بزرگتری است. اینجا آدم عادت کرده است ولی در زندان است. در تنگناست. آن مطلبی که شنیدهاید که «الدّنیا سجن المومن» معرفت آدم اگر زیاد شد مومن میبیند که اینجا گرفتار است آدم. کلّ زندگی دنیا را میگویند از دامی به دامی است. بچّه سنی است در دام بچّگی. خب تلاش که بزرگ بشود تا نوجوان بشود آمد از بچگی بیرون نوجوان شد یک دام دیگر، از نوجوانی جوان شد و خانه و زندگی میخواهد ازدواج فکر میکند که یک چیزی است، یک دنیای دیگری است. میرود آنجا که میرسد میبیند دام دیگری است. خبرش را بپرسید چه خبرهاست میگوید ای گرفتار پایبند عیال دیگر راسودگی مبند خیال، دام بدار. تجربه این است که تا این سنینی که من رسیدم همهاش آدم فقط در یک زندگی دنیای آدم در یک نکته است یک آرزوی بهتر شدن، همین آرزوی بهتر شدن در ذهن آدم است، چیز دیگر نیست. تا الان بگویید که وضع تمام شد، این نمیشود فقط در آرزوی بهتر شدن بهتر شدن تا اینکه ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد از جهان او جز کفن چیزی نبرد. «قُلْ مَتَاعُ الدَّنْيَا قَلِيلٌ» کلّ متاع دنیا کم است. لذا در زندگی دنیا مسائلی که برمیخورید هیچ چیزی را بزرگ تلقی نکنید فقط صوفی گری در مسلک ما نیست. نه اینکه ترک دنیا یا بدبینی به متاع دنیا، نه خونسرد و بی تفاوت، هر کجا رسیدید فکر کنید که الان وظیفهتان چیه؟ به وظیفهتان عمل کنید دیگر کار نداشته باشید، سبک یا سنگین است به ما ربط ندارد ما راه خودمان را میرویم، «قُلْ مَتَاعُ الدَّنْيَا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى». روایت دوم هم که آمده است از محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام منتها همین مطلب را گفته است با یک مقدار شرحی، میفرماید: «و الله الذی صنعه الحسن بن علی علیه السلام کان خیرا لهذه الامه مما طلعت علیه الشمس و الله لفی نزلت هذه الآیه الم تر الی الذین قیل لهم کفوا ایدیکم و اقیموا الصلاه و آتوا الزکاه انما هی طاعه الامام فلما کتب علیهم القتال مع الحسین قالوا ربّنا لم کتبت علینا القتال لولا أخرتنا الی اجل قریب و قوله ربنا اخرنا الی اجل قریب نجب دعوتک و نتبع الرسل، أرادوا تأخیر ذلک الی القائم علیه السلام». روایت سوم دارد که مسئله از همین قرار است.
آیه 78 و 79
آیه بعد هم آیه 78 و 79 میفرماید: «أَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ» یک مطلب کلّی دارد مرگ میآید راهی دیگر نداری، «وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِكَ». اگر برای منافقین یک خیری برسد میگویند این من عند الله است، اگر یک شرّی برسد میگوید این من عندک از نستجیر بالله قدوم شماست که ادّعای پیامبری میکنید. «فَمَا لِهَؤُلاء الْقَوْمِ لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا» اینها فهم و درک حرف و حدیثشان را ندارند، نمیفهمند فهمشان ضعیف است. با صیاغت این آیه این مطلب را میفهمیم که مردمی که حسنه برایشان میرسد در این دنیا، حسنه دنیا آسایش، نعمت، باران، زراعت، کشت و کار، وضعیت خوب حسنه است، من عند الله است. اگر قحطی، خشکسالی از این قبیل مسائل آمد میگوید نحوستی است که نستجیر بالله از سوی شما آمده. آیه ظاهرش حسنه و سیئهای که میگوید در این عالم ظاهر را میگوید. اینها چیزی نمیدانند. خدای متعال میفرماید: «قُلْ كُلٌّ مِّنْ عِندِ اللّهِ»، همه اینها از سوی خداست. آن نعمتی که میدهد خدا میدهد و آن نقمتی هم از سوی خدا میآید.
جمع بین دو آیه
آیه بعد میفرماید «مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ» این دو تا پشت سر هم هستند، چگونه جمع میشود؟ علی بن ابراهیم قمی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب تفسیر قمی در تفسیر آیه 77 سوره نساء میفرماید: عدهای از علماء درباره جمع بین این دو آیه به اصطلاح به مشکل برخوردند. درست پشت سر هم میگوید که «وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِكَ قُلْ كُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ»، سیئه و حسنه از نزد خداست. درست بدون فاصله میگوید «مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ» این «فمن نفسک» با آن «كُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ» اینجا یک تعارضی داشته باشد که ما بفهمیم. جوابی که در روایت آمده است با یک مقدار دقّت و تحلیل ذهن آدم را قانع میکند و آن این است که مفسّر کبیر علی بن ابراهیم قمی میفرماید: جواب را از امام صادق داریم که فرموده است در آیه اول که فرمود «قُلْ كُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ» آن حسنه که در آیه اول آمده است با این حسنه و سیئهای که در آیه دوم است فرق دارد. پشت سر هم است او حسنهای است که برداشت یک آدم عادی است که حسنه را چی میداند و این حسنهای که خدا میفرماید این حسنهای است که خدا میفرماید. حسنهای که آن فرد عادی میداند معلوم است وضعیت را که خوب ببیند نعمت، باران، ارزانی، آرامش اینها حسنه است اینها را میگوید «من عند الله»، اینها برای حسنهای در دنیا برای مردم در زندگی اینهاست. این معنای حسنه است. روایت که آمده تفسیر کرده تفسیرش مطابق با واقع است. حسنه در واقع برای مردم آرامش و آسایش است، آرامش را اگر داشتید میگوید این «من عند الله». اگر یک قحطی آمد خشکسالی میگوید این از دست توست. بر فرض یک سلطانی بیاید این سلطان شوم است قدم این سلطان است، این سلطان آمد وضعیت بهم ریخت. این قدر قحطی مردم در اذیت این از دست توست. حسنه و سیئه در آیه اول که برداشت مردم است و فهم مردمی که حسنه و سیئهای به ذهن خودشان است. و آن حسنهای و سیئهای که در آیه بعدی میگوید آن حسنه و سیئهای است که خدا برای مردم اعلام میکند حسنه الهی، آن سیئهای هم که سیئه الهی است، حسنه الهی دیگر تمامی خوبیها و اجر و مزدها و ثوابهایی که برای شما داده میشود و عنایتهایی که از سوی خدا برای شما داده میشود از توفیقات شما بگیرید از کمالاتتان بگیرید تا بهشت، اینها حسنه است که از سوی خداست. «وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ»، اگر سیئهای برای شما رسید آن سیئه از طرف خودتان است. سیئه چیه؟ عذاب است، گرفتاری است، عقاب است. این ثواب و عقاب از سوی خود آدم است. گناه میکنی که گناه میکنید میشود جزایش همین عقاب و عذاب که این از سوی نفستان است. خداوند کسی را به گناه وادار نمیکند، خداوند کسی را به گناه وادار نمیکند، خداوند برای کسی عذاب بدون موجب نمیدهد. این تفسیر روایی است. اما یک شرح تحلیلی دیگری هم است و آن این است که این دو تا آیه را که دقت کنیم تعبیر فرق دارد. در آیه اوّل «من عند الله» است، «کلّ من عند الله»، در آیه دوم کلمه عند الله ندارد «مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ». فرق است بین من الله و من عند الله. آنجا گفت «قُلْ كُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ»، «عند الله» یعنی عالم هستی، عالم کونی تمام هستی و مقدّرات عند الله است، عند کس دیگری نیست. عند الله یعنی در حوزه مدیریت الهی است. و بعد این «من عند الله» آیه دوم شرح میدهد این در حوزه اداره است ولی منشأ آن فرق میکند آیه دوم مکمل است. میخواهد شرح را کامل کند. خوبیها و بدیها که میرسد در حوزه مدیریت خداست منتها منشأ حسنه فقط لطف خاصّ خداست و منشأ سیئه عمل سیئه خود شماست. اینکه میگوییم یک آیه آیه دیگری را تکمیل میکند مکمّل هم است کنار هم که قرار بدهیم کلمات را که کنار هم قرار بدهیم کلمات را دقت کنیم آیه دوم مکمل آیه اول شد.
آیه 80 نساء
آیه 80 «مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا». بسیار نکته دارد بسیار مطلب دارد. «مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ»، روایتی هم داریم از معصوم من أطاع الله یطاع بشر چندین چراغ دارد و بی راهه میرود بگذار تا بیافتد و بیند سزای خویش. دلسوز باشید. آنکه گفته است بگذار تا بیافتد و بیند سزای خویش بگویید مگذار تا بیافتد و بیند سزای خویش. چرا؟ دأب پیامبر بود. در موقعی که سنگ بارانش میکردند میفرمود «اللهم اغفر قومی انهم لا یعلمون». لذا اگر کسی دیدید که بی راهه میرود دستش را بگیرید کمکش کنید. شاید کسانی را که در تاریخ فقهاء دیده باشید که من از یک فقیهی بزرگی با یک واسطه شنیدم که گفت برای یک کشوری که حکّامش ظالم بود من میروم پای آن ظالم را میبوسم تا برای شیعیان منطقه ظلم نکنند. این دأب فقهائی برگرفته از آداب امامت و نبوت است. «من اطاع الله یطاع»، اطاعت رسول اطاعت خداست و اطاعت خدا نجات شخصی خود آدم است، آدم بشر آنهایی که حتی نستجیر بالله بخواهند معامله نفسانی بکنند، معامله با خدا که اصلیترین معامله است حتی معامله نفسانی بکنید که بگوید من به جایی برسم و بتوانم مردم از من تبعیت کنند راهش این نیست که شروع بکند به تشریفات و تکلّفات و یک برنامه ریزیهایی برای خودش، اشتباه میکند که ان شاء الله در جمع ما نیست، در بین علماء نیست، در بین فقهاء نیست، راهش چیه؟ راهش این است که اگر میخواهی مشکلی را حلّ کنی اگر میخواهی آرام باشی اگر میخواهی مردم از شما اطاعت کنند فقط برو توجه کن به اطاعت خدا. همین که مشغول اطاعت خدا بودی، یکی از محققین معاصر آورده است که صد و بیست سال عمر کرده بود از او سوال شد که چرا عمر طولانی داشتی؟ گفت به کار کسی دخالت نمیکردم. سرم به کار خودم بود. سرم به کار خودم باشد یعنی چی؟ یعنی مشغول عبادت خدا باشم. مشغول عبادت خدا به معنای تصوف نیست به معنای رهبانیت نیست به معنای درست کاری است، عاقلانه مشروع کار کردن است. شروع کنیم یکی از جاهایی که گناه مفت که گناه مفت معنایش این است که غیر از بار مسئولیت هم زهرماری هم گیرش نمیآید. نشسته درباره مردم قضاوت میکند، این کارش درست نیست این گونه میکند اثری هم ندارد. چند تا غیبت، چند تا فحش و توهین یک عالم عقبه دارد برایش. اینهاست که افت میآورد اینهاست که مشکل برای آدم درست میکند. کار به کار کسی نداشته باشد. اگر دیدید موردی است که کار به کسی نداشته باش از آن زاویه است، اگر برای اصلاح برای هدایت برای کمک میتوانید نقش ایفاء کنید بروید این خطّ را بگیرید اما نه گناه مفت، معنای گناه مفت را گفتم نشسته کاری نمیکند از دستش هم کاری ساخته نیست. این کارش این جوری اشتباه است، این جوری حرف میزند این ادبش درست نیست. یک عالم از این قبیل حرفها گناه مفتی است که حداقل نور باطن را میگیرد.