< فهرست دروس

درس اصول استاد رشاد

94/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 80 سوره نساء در موضوع اهل بیت علیهم السلام

آیه 80 سوره نساء قال الله تعالی «مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا»،

ترجمه

در این آیه شریفه خدای متعال می‌فرماید: کسی که اطاعت کند پیامبر را اطاعت کرده است خدای متعال را و کسی که روگرداند از اطاعت ای پیامبر من تو را برای آنها حفیظ و نگهدارنده نفرستاده‌ام.

 

کسی که پایبند به واجبات و ترک محرمات است

این آیه با توجّه به ذیل که اگر کسی اطاعت کند پیامبر را اطاعت خداست و حفاظ دارد. مصونیت دارد، بیمه دارد. طلبه بیمه دارد بیمه طلبگی پایبندی به واجبات و محرّمات الهی است. این بیمه خیلی مهمّ است پایبندی به واجبات و محرمات که از طلبه به طور متعارف دیده بشود بیمه شدنش قطعی است از خطر آبرو، ذلّت، فقر و گرفتاری‌های آزاردهنده خطرناک. خب یک سری گرفتاری‌های جزئی در زندگی و جود دارد که انسان مریض می‌شود گاهی هم غم و غصه‌ای برایش پیش می‌آید اینها امر طبیعی است، هیچ حادثه دنیا را بزرگ نشمارید، هر غم و حادثه‌ای که بر فرض به آن بربخورید کوچک است. از فرمایش مولی علی علیه السلام به این مضمون که مومن یستصغفر حوادث، کوچک می‌شمارد. کوچک شمردنش هم تخمینی نیست واقعی است معرفتی است. تمام حوادث دنیا کوچک است. و بیمه‌ای که برای طلبگی است آن دو مرحله داشت که مرحله اوّل بیمه پایبندی به واجبات و محرّمات. انسان که نمی‌تواند همیشه به واجبات و محرمات پایبند باشد دو تا کار کند، یک واجبات و محرماتی است که آدم متوجه نیست ریز است. راحت درباره یک آدمی انسان بدبین است، این گناه است. هیچ اصلاً فکر نمی‌کند این گناه است، بدبینی به کسی دارد. و همچنین راحت یک کسی از او یک حاجتی می‌خواهد یک چند جمله صحبت کردن می‌خواهد مثلاً خسته است یا حال ندارد از سر خودش رفع رجوع می‌کند، به‌اش محلّ قائل نمی‌شود، این گناه است. در جامعه دانشگاهی مثلاً یک اتاق است یک مرد و یک زن نامحرم قصد بدی هم ندارد صحبت هم علمی است یک اتاق، حرام است گناه است. آدم متوجّه نیست. یا یک کسی صله رحم از او صدور نگرفته که فوق العاده در روایات و نصوص صله رحم مهم است. یک رحمی است که اوقات تلخ است سلام آدم را به سادگی جواب نمی‌دهد کار هم زیاد دارم صله رحم نمی‌کنم، این گناه است. گناهان ناملموس و ریز که اینها حرام است که در حدّ حرام باشد. یک کسی با خانواده‌اش فکر نمی‌کنید که این اذیت است فرصت مطالعه دارید و می‌شود مطالعه را یک کمی جا به جا کنید ساعتش را کمتر یک وقتی که به خانه مراجعه می‌کنید می‌گویید بروید بعداً، اگر جنبه ایذاء و اذیّت پیدا بکند حرام است. و بچّه آدم هم اذیّت می‌شود، بچه‌اش را مکلّف شده اذیت بکند حرام است. گناهان ریز که ما متوجّه نمی‌شویم خطر دارد. و درباره کاندیداها و افرادی که هستند سران، یکی در یک وضعیتی است دیگر در یک وضعیتی، راحت طرفداران یک بخش طرفداران بخش دیگری را می‌گویند و مسئله‌ای به نام غیبت و فحش و اینها انگار در کتاب‌هاست و برای ما نیست. گناه است، حرام است. خطر دارد. ممکن است بگویید که ما این را فهمیدم که آدم فاسدی است، علم برای خودتان حجت است اظهارش را حق ندارید اشاعه فحشاء می‌شود.

 

سوال:

پاسخ: سوال شد که اگر یک عالمی به غلط آمده است زمامدار شده است و ما فهمیدیم که این اشتباه می‌گوید باید به مردم بگوییم تا مردم گمراه نشوند. اوّلاً ببینید که واقعاً با گفتن شما مردم هدایت می‌شوند، این است؟ که نیست. و ثانیاً یقین بکنید، ثالثاً مردم را به تحقیق دعوت کنید خودتان چیزی درباره افراد نگویید. روایت در اصول کافی است که اگر کسی درباره مومنی تشویه کند از حیثیت او بکاهد بگوید آن این عیب دارد این مشکل را دارد ولایتش بین خود و خدایش قطع می‌شود.

 

سوال:

پاسخ: مسئله شرعی آن این است که طلبی که دارد زوج در حدّ متعارف طلب دارد اگر چنانچه بیش از حدّ متعارف که از نظر علمی به آن می‌گویند امر ترشّحی اگر ترشّحی باشد بیش از حدّ متعارف طلب کند اذیّت بشود بیش از حد متعارف اشکال دارد. اگر اذیت از لحاظ علمی و عرفی یک اذیت قابل توجهی است اشکال شرعی دارد و باید یک راه حل و معالجه دیگری را در نظر بگیرد.

 

مراجعه به تفاسیر

آیه شریفه قرآن «مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ» آیه را ترجمه کردیم اما ببینیم تفسیر درباره آیه چه می‌گوید. کتاب تفسیر عیاشی عن زراره عن ابی جعفر علیه السلام «قال ذروه الامر و سنانه و مفتاحه و باب الانبیاء و رضی الرحمن الطاعه للامام بعد معرفته ثم قال ان الله یقول من یطع الرسول فقد اطاع الله»[1]

 

اصول کافی

این روایت هم در تفسیر عیّاشی آمده و هم در اصول کافی. اینجا سند صحیحه است. علی بن ابراهیم عن ابیه عن حماد بن عیسی عن حریز عن زراره عن ابی جعفر علیه السلام «قال ذروه الامر و سنانه»، آن قسمت بالای امر کار یا دست‌افزار و قسمت عالی و بهتر آن، سنانه اشرفه. «و مفتاحه» کلید کارها «و باب الاشیاء» و درب اشیاء «و رضی الرحمن تبارک و تعالی الطاعه للامام بعد معرفته»، اطاعت کردن از امام است بعد از معرفت امام. «ثم قال ان الله تبارک و تعالی یقول مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا ». این مطلب تا اینجا کامل شد. امام نقش اطاعت از امام را فرمود که مفتاح است و درب برای کارهای زندگی و اخروی، باب رضایت خدای متعال است بعد از معرفت. استشهاد کرد به آیه، آیه فقط اسم حضرت رسول آمده. چرا به ائمه تطبیق کرد امام؟ نکته‌اش این است که حضرت رسول از نصوص و غدیر و ثقلین به طور واضح و قطعی استفاده می‌شود که امام علی علیه السلام نفس رسول است، اطاعت از علی اطاعت رسول الله است بلا شبهه و لا اشکال در نصوص فریقین. کسی در مدینه توسّل کرد که یا رسول الله به ما عنایتی کن من اینجا کنار حرم تو بمانم همین جا سکنی بگیرم بعد از دعاء و توسّل برایش گفته شد در عالم خواب که برو نجف، بخواهی پیش من باشی برو نجف، خودم اینجا هستم جانم در نجف است. «وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ»[2] هم بهترین شاهد این مدعاست. بعد از این روایت تتمه‌ روایت را مرحوم عیاشی نقل می‌کند «أمّا لو أن رجلا قام لیله و صام نهاره و تصدّق جمیع ماله و حجّ جمیع دهره و لم یعرف ولایه ولی الله فیوالیه و یکون جمیع اعماله بدلاله منه الیه ما کان له علی الله حقّ فی ثوابه و لا کان من اهل الایمان». روایت به این مضمون از امام سجاد هم است. ترجمه‌اش این است که اگر کسی در عبادت شخصی و شرعی که صوم و صلاه حجّ و صدقه مالی آمده است تمام مالش را در راه خدا بدهد هر سال حج برود شب‌ها در حال قیام مشغول نماز باشد، روزها روزه دار باشد ولیکن ولایت ولی الله را آشنا نباشد معرفت ولایی نداشته باشد که پیروی کند و اعمالش همه به دلالت ولی باشد این شخص با همه این عبادت هیچ ثوابی به دست نخواهد آورد. معرفت ولایی نداشته باشد ولایت را نشناخته باشد.

 

نکته لم یعرف

که در متن خواندیم که ولایت بعد از معرفت ولی، یک ولایتی است که اصلاً بدون معرفت است اولاً ولایت نیست شعاری اگر باشد بدون معرفت اثری ندارد. معرفت ولی پیروی ولی معنای پیروی را گفت که تمام اعمالش به دلالت و هدایت ولی باشد این می‌شود از محسنین که «یدخله الله الجنه بفضله و رحمته و الّا ما کان له علی الله حقّ فی ثوابه» یعنی اطاعت را در جهت خدا نداشته است، اطاعتش اطاعت خدا به حساب نمی‌آید. بنابراین معرفت ولیّ و پس از معرفت ولایت و معنای ولایت تمام اعمال به دستور ولی از معرفت قربه الی الله. اگر کسی اعمالی را انجام بدهد برای دنیا برای رفعت مقام خودش حتّی برای رفعت مقام معنوی خودش، مشرک هم نباشد مرائی هم نباشد برای رفعت معنوی خودش اعمال را انجام بدهد باز هم مشکل دارد. به هدایت ولی قربه الی الله، می‌فرماید: «اولئک المحسن یدخله الله الجنه بفضله و رحمته» خداوند این ها را به فضل و رحمت خودش به بهشت می‌برد. ما حصل بحث ما این شد که اگر اطاعت رسول و اطاعت ائمه که نفس رسول الله است در کار نباشد در حقیقت روبرگرداندن از خداست و با این خصوصیات که کسی اطاعت کند از پیامبر اطاعت کند از ائمه از محسنین است و همان آثاری که گفتیم مترتّب است. مفتاح امور، رضایت رحمن و ذروه الامر و نانه

 

روایت دوم باب فرض طاعه الامام

روایت دوّم از امام صادق علیه السلام ابان بن عثمان عن ابی الصلاح «قال أشهد أنّی سمعت اباعبدالله»، شهادت می‌دهم که شنیدم از امام صادق «یقول أشهد أن علیاً امام فرض الله طاعته و أن الحسن امام فرض الله طاعته و أن الحسین امام فرض الله طاعته و أن علی بن الحسین امام فرض الله طاعته و أن محمد بن علی امام فرض الله طاعته»، تا پدر بزرگوارش اسم برد و فرمود که خداوند اطاعت این امامان را فرض و واجب کرده است. در ادامه می‌فرماید: نحن قوم ما گروهی هستیم ائمه «فرض الله طاعتنا و أنتم تأتمّون بمن لا یعذر الناس بجهالته»[3] اشاره دارد به ان طرف. شما اگر راه خلاف رفتید در عقائد جهل عذر نیست. عقائد چون لازم است باید واجب است باید تحقیق بشود. رفته‌اید دنبال غاصبین آنجا جهل عذر نمی‌شود چون در عقائد تتبّع و فحص واجب است. اطاعت امام در آیه آمده بود و در روایت. اگر می‌خواهد یک کسی از یک طلبه‌ای سوال کرد امروز که رمز موفقیت شما چی بوده، چرا شما موفقید؟ آن طرف جوابش را گفت فقط اهل بیت. برای کلّ بشر همین است و برای طلبه ملموس است. اهل بیت، اگر با اهل بیت وصلید که هستید موفقیت قطعی است سست بشود یا فهم ضعیف باشد یا معرفت کامل نباشد.

 

امام لطف است

این معرفت چه جوری باید باشد؟ آن حدّاقلی که لازم است و آن این است که خداوند لطف دارد و لطف خدا نجات و هدایت و عنایت است برای بشریت. امام لطف خداست. این معنای معرفت ولی است. «وجوده لطف و غیبته لطف آخر» به تعبیر شیخ انصاری. طبق کلمه‌ای که در ضمن آیه بود کسی که اهل ولایت باشد خدا حفظش می‌کند، حفیظ خداست کسی که ولایتش ضعیف است آن حافظ ندارد. آنکه روگرداندند بروند بی راهه می‌روند آنها حفظ و حفاظت از سوی خدا ندارد.

 

حدیث سلسله الذهب

با ولایت اگر بودید آن معنایی که شنیده‌اید در حدیث سلسله الذهب یکی از معانی‌اش است. این آیه قرآن معنای آن حدیث وارد در نیشابور که «ولایه علی بن ابی طالب» و «کلمه توحید حصنی»، اوّل دو تا را هم با گذاشت چون که ولایت علی بن ابی طالب راه توحید است. یک بار گفت توحید حصن است یک مرتبه گفت ولایت حصن است. تعبیر را کامل کرد مثل عترتی و سنتی که در حدیث ثقلین آمده کامل کرده است. اختلاف نیست کامل است. عترتی یعنی باید سنت از طریق عترت باشد. «کلمه لا اله الا الله حصنی و ولایه علی بن ابی طالب حصنی» کامل کرد توحید یعنی از طریق ولایت و ولایت یعنی توحید. آن عارف بزرگ تاریخ اخیر مرحوم آقا علی قاضی که آن همه از ولایت صحبت می‌کرد گفت آقا شما می‌گویید ولایت این توحید کجا رفت؟ گفت ولایت یعنی توحید. بنابراین با این خصوصیاتی که برای شما گفتم ولایت حصن است خداوند حفیظ است برای اهل ولایت و اهل اطاعت و خاطر آدم آسوده و بی دغدغه، ولایت دارید همه چیز دارید خدای نخواسته کسی ولایت نداشته باشد هیچی ندارد. آنها که خیلی قدرت و امکانات هم دارند ولایت ندارند دل‌شان خالی است. یک اتّکاء قلبی معنوی برای خودشان ندارند. لذا فقهائی که در جهان اسلام ادامه دهندگان خط نبوت ائمه است و مبلّغین و ناشران خط ولایت فقهاء است. اینها جانشینانند.

 

مکاشفه

یک مکاشفه کوتاه از مرحوم آیت الله العظمی آسید ابوالحسن اصفهانی قدس الله نفسه الزکیه مرحوم آیت الله شیخ عبد النّبی اراکی که در عصر آقای بروجردی زندگی می‌کرد نجف هم درس خوانده بود اهل توسل و دعا و اینها بود خیلی آدم با صفایی بود گفت در سهله رفتم نشستم چهله گرفتم ریاضتی تقریبا ختم‌ام تمام شد دیدم یک سیدی آمد گفتم آشیخ با من کار داشتید فرمود با تو کار ندارم من با آدم بزرگ کار دارم. وقتی رفت گفتم این کی بود، چی بود این؟ به دلش یک جرقه‌ای روشن شد دنبالش راه افتادم. رفتم در یک کوخی رفت که ندیده بودم کجاست وارد شدم دربانی بود گفتم آقا اینجاست گفت بله، رفتم دیدم همان سید نشسته، خواستم مسائلم را سوال کنم آنچه که می‌خواستم همه‌اش حذف شد. همه چیزی که داشتم یادم رفت. هرچه زحمت کشیدم یک کلمه یادم نیامد. آمدم بیرون چند قدم که رفتم یادم افتاد همه مسائل دوباره شناختم که خودش است، رفتم گفتم آقا، گفت نیست این است یک جلوه است. گفتم کجاست گفت هر موقع خودش نباشد نائبش می‌نشیند سر جایش گفتم محبت کنید، رفتم وارد آن کوخ شدم دیدم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی نشسته، اوّل چیزی به ذهنم نیامد گفتم نائب است دیگر، مسئله را سوال کردم تمام مسائل ما را را با لبخند گفت و تمام شد. بیرون شدم آمدم یک مرتبه شک کردم گفتم که آنجا نیست آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی نجف است چطور شد؟ بود یا نبود شک کردم. سریع رفتم نجف منزل آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی وارد شدم با لبخند احوالپرسی مسائل را پرسیدم جواب را که داد با آن لهجه خاصی که داشت گفت حالا باور کردی؟ در توقیع مبارک که این توقیع در کتاب غیبت شیخ طوسی است «من کان من الفقهاء حافظا لدینه صائنا لنفسه مطیعا لامر مولاه فللعوام أن یقلدوه. اینها مطیعا لامر مولاه» هستند که این خط اطاعت است تا اینجا کشیده می‌شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo