درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
94/11/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسي روايات مورد استناد استفاده از طلا و نقره
بررسي رواياتي كه مورد استناد در جهت استفاده از طلا و نقره قرار گرفته است
گفته شد كه مشهور بلكه در حد اجماع مسئله از اين قرار است كه استفاده از طلا و نقره در غير صورت ظرف اشكال ندارد نصاً و فتواً. اما گفته شد كه رواياتي است دال بر اينكه استفاده از طلا و نقره در هر شكلي كه باشد در صورت ظرف هم اگر نباشد اشكال دارد. در اين رابطه رواياتي مورد استناد قرار گرفت كه ديروز اشاره شد. بنابراين ما بايد يا اين روايات را كه مورد استناد قرار گرفتهاند پس از بررسي جهتي برايشان پيدا بكنيم و يا اينكه كار منتهي بشود به تعارض و تساقط بكند به اصول و عمومات مراجعه كنيم و يا اينكه روايات جواز را مقدم بداريم در اين رواياتي كه دال بر عدم جواز است.
روايت اسماعيل بن بزيع و بررسي آن
مرور كوتاهي داشته باشيم بر متن اين روايات صحيحه اسماعيل بن بزيع در اين روايت آمده است كه اسماعيل بن بزيع سوال ميكند از آقا امام رضا عليه السلام درباره ضرب ذهب و فضه آقا فرمود كه كراهت دارد، ابن بزيع سوال كرد گفت آقا روايت شده است بعضي از اصحاب ما روايت كردهاند كه ابي الحسن و منظور از اين ابي الحسن با قرينه خود آقا اميرالمومنين است كه الان قرينهاش را ميگوييم. «روي بعض اصحابنا أنه كان لابي الحسن عليه السلام مرآه ملبّسه فضه فقال لا و الله او لا و الحمد لله» چنين چيزي نيست اصلاً اشد انكاراً. بعد شرح داد آقا «انما كانت لها حلقه من فضه و هي عندي» بلكه آن مرآه و آينه يك حلقهاي از نقره داشت كه آن پيش ماست. بعضي از اشياء و اموال از امامي به امام ديگر به ارث مانده است مثلاً عمامه حضرت علي عليه السلام تا ائمه ديگر تا محضر خود آقا بقيه الله. «ثم قال ان العباس حين عذر قد عمل له قضيب ملبّس من فضه» آنگاه امام رضا فرمود وقتي كه عباس ختنه ميشد برايش يك قضيب كه قضيب اسباب بازي چوبي در شكل مثلا عصا يا چوب دستي ملبّس از فضه درست كرده بودند «من نحو ما نعمله للصبيان» طوري كه براي كودكان درست ميكنند اسباب بازي، «تكون فضه» نقره بود «نحوا من عشر دراهم» حدود ده درهم برده بود. «فأمر به ابوالحسن فكسر»[1] فرزندش حضرت عباس كه اين عباس حضرت عباس است طوري كه برايش هديه آورده بودند در وقت ختنه شدنش آقا اميرالمومنين كه با خبر شد آن را از بين برد شكاند، از اين ذيل استفاده ميشود كه هر گونه استفاده از طلا و نقره جايز نيست. اين روايت اول، اختصاص به ظروف ندارد. اما سند اين حديث كه درست است درباره سند كه اشكال نميكنيم سند صحيحه است از آن اسناد شيخ كليني كه از مشايخ خودش نقل ميكند. محمد بن يعقوب شيخ كليني از دو تا سند معروف نقل ميكند كه هر از سند مشايخ ايشان و معتبر است. سند اول علي بن ابراهيم قمي است و سند دوم محمد بن يحيي و احمد بن محمد بن عيسي اشعري قمي، مشايخ شيخ كليني است. محمد بن اسماعيل بن بزيع كه از اجله اصحاب امام رضا عليه السلام است. سند صحيحه است اشكال سندي نداريم. اما درباره دلالت سيدنا الاستاد قدس الله نفسه الزكيه اين روايات را نقد ميكند ميفرمايد: دلالت اين روايت كامل نيست، اين روايت از نظر دلالي مشكل دارد مشكلش اين است كه آن نسبتي كه به امام داده شده كه آينه داراي قاب نقره دارد و بعد هم اسباب بازي كه ده درهم نقره بهاش كار گرفته شده باشد اينها مربوط است به مراسم جشن و عروسي و مردم مرفّه، در شأن مومن است فضلاً در شأن ائمه. ميفرمايد امام كه به شدت انكار كرده است در حقيقت اصل اين خبر را تكذيب ميكند كه چنين چيزي در زندگي ائمه آل البيت در كار نيست. بنابراين اين روايت اصلاً دلالت بر عدم استفاده از طلا و نقره به طور عام ندارد اين اولاً. ثانياً ممكن است بگوييم كه اين ردّ بسيار شديدي كه آمده است درباره استفاده نكردن از مختصات و خصائص ائمه باشد احتمال خصوصيت ميدهيم. احتمال هم احتمال نسبتاً قابل توجهي است. قاعده اين است كه هر كجا در يك روايت يا در يك عام احتمال خصوصيت داديد روايت نسبت به آن خصوصيت جهت ميگيرد و عام نسبت به آن خصوصيت تخصيص ميخورد اما احتمال خصوصيت بايد احتمال عقلائي و واضح باشد، احتمال ضعيف كارساز نيست. احتمال ضعيف ملحق است به احتمال عقلي كه احتمال عقلي را در فقه راهي نيست.[2]
سوال:
پاسخ: و اميرالمومنين درباره زندگي شخصياش معلوم است كه تارك دنيا تقريباً به حساب ميآمد از مظاهر مادي استفاده نميكرد خلق و خوي امام علي ترك لذائذ دنيا بود. به مناسبت پس احتمال قويتر ميشود. اين مطلبي بود مربوط به دلالت اين روايت. شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه در مورد دلالت اين روايت ميفرمايد: بعد از كه امام رضا فرمودهاند كه آنيه ذهب و فضه مكروه است كه مورد استفاده قرار بگيرد سائل نقض ميكند ميگويد كه آنيه يعني ظرف، آينه هم ظرف دارد قاب ظرف است ديگر، لغتاً اناء وعاء است، وعاء ظرف، ظرف خوردن يا ظرف چيزي، ظرف است. بنابراين نقض ميكند كه عند الامام آينهاي بوده است داخل يك ظرف نقرهاي پس ميگوييد آنيه فضه و ذهب مورد كراهت است شنيده شده است كه عند الامام آينهاي بود و قرار داشته است در داخل ظرف نقره امام رد كرد گفت داخل آن ظرف نبوده بلكه يك حلقهاي نقره داشته از اين استفاده ميشود كه مطلق استعمال در شكل ظرف اگر نباشد اشكال ندارد.[3] دلالت صحيحه اسماعيل بن بزيع كامل نبود. اما روايت بعدي كه باز هم صحيحه است روايت صحيحه علي بن جعفر كه ميفرمايد: «سألته عن السلج و اللجام فيه الفضه أيركب به قال ان كان مبوّها لا يقدر علي نزعه فلا بأس و الا فلا يركب به» در اين روايت سوال شده است از استعمال ذهب و فضه در غير صورت ظرف، زين و دهنه اسب كه ظرف نيست احتمال ظرفيت وجود ندارد. نقره داشته باشد چه ميشود؟ آقا فرمود اگر امكان دارد كه آن مقدار نقره را از آن زين و لجام برداريد بگيريد خوب است و اگر هم امكان كندن نيست باكي ندارد و اشكال ندارد استفاده كنيد. اما اگر امكان نزع و جدايي وجود دارد و شما آن را جدا نميكنيد بايد از آن زين و آن دهنه استفاده نشود سوار بر آن اسب نبايد شد. اين ترجمه بود، اين حديث معتبر اعلام ميدارد كه استفاده از نقره و طلا در غير صورت ظرف هم جايز نيست، اين وجه استدلال و سند هم معتبر است. سيدنا الاستاد قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: دلالت اين روايت هم بر مدعايي كه اعلام شده است كامل نيست يعني اين روايت دلالت نميكند بر عدم جواز استفاده از طلا و نقره اطلاقاً. براي اينكه اولاً در خود متن دقت كنيد جواز استفاده ميشود كه ميفرمايد اگر مبوه نباشد اين مطلي نيست ديگر و مفضض هم نيست يعني تكههاي روكش است كه از دور بنمايد كه نقره است، اگر امكان جدايي است جدا كنيد و امكانش نيست عيب ندارد اين نشان ميدهد كه اگر حرمت شرعيه باشد و حرمت استعمال قطعي باشد جدا كردن و جدا نكردن لازم ندارد در هر صورت ميگويد حرام است و جايز نيست. و جدا نكردنش كه صورت اضطرار نيست كه بگوييم در صورت اضطرار جايز است و در صورتي كه اضطرار نباشد جايز نيست. وضع عادي است ميتواند آن اسب را اصلا استفاده نكند ميتواند پياده برود و اضطراري در كار نيست تا بگوييم اگر توان جدا كردن ندارد اشكال ندارد، از اين متن استفاده ميشود كه حرمتي در كار نيست. يك اولويتي ممكن است. و بعد از اين ميفرمايد: در عين حالي كه دلالت ندارد بر اينكه استفاده از طلا و نقره در صورت كه زين اسب يا لگام اسب باشد در عين حالي كه اين دلالت را ندارد ميبينيم كه اين حديث معارض دارد، معارض آن در خود همين سندي كه گفتيم آمده است از علي بن جعفر «سألته عن المرآه هل يصلح امساكها كان لها حلقه فضه قال نعم انما يكره استعمال ما يشرب به» صريحاً منع را اختصاص ميدهد به ظرفي كه براي اكل و شرب آماده باشد. اگر معارض هم در نظر بگيريم اولي صريح است و اين دومي يك ظاهر در صورتي كه صريح يا نص با ظاهر تعارض بكند طبيعتاً نص مقدم است. دلالت اين روايت هم به جايي نرسيد.
روايت محمد بن سنان و اشكالات آن
روايت سومي كه مورد استناد قرار گرفته است محمد بن يعقوب عن عده من اصحابنا، هر موقع شيخ كليني نقل بكند از عده از اصحابنا اعتبار دارد. اولاً خود يك عده از اصحاب همين عنوان كافي است و ثانياً اين عده من اصحابنا علي التحقيق شناسايي شده است كه جمعي از موثقين است. عن احمد بن ابي عبدالله عن ابيه عن محمد بن سنان، احمد بن ابي عبد الله كه توثيق دارد و پدرش هم كه ابي عبدالله از توثيق خاص برخوردار است عن محمد بن سنان عن حماد بن عثمان عن ربعي عن الفضيل بن يسار، دو نفر در اين سند محل اشكال قرار گرفته است. سيدنا الاستاد ميفرمايد: اين روايت سندش مشكل دارد چه رسد به دلالت. اشكال سندي در دو مورد است: 1. محمد بن سنان، محمد بن سنان را ايشان معتبر نميداند چون كه تضعيف دربارهاش آمده است و تضعيف را مقدم ميدارد. 2. ربعي هم توثيق ندارد از ضعفاء به حساب ميآيد، اين ربعي هم توثيق خاص از مشايخ معروف از شيخ نجاشي و شيخ كشي و شيخ طوسي توثيق ندارد. بنابراين ربعي و محمد بن سنان كه دو نفر ضعيف در يك سند باشد اعتبارش را از دست ميدهد. يك راوي ضعيف كافي است و دو راوي ضعيف كه در يك سند باشد ضعف مضاعف است. و اما تحقيق اين است كه محمد بن سنان توثيق از مشايخ معروف ندارد اما شيخ مفيد در ارشاد محمد بن سنان را توثيق كرده است و سيد بن طاووس هم ايشان را توثيق كرده است بنابراين توثيق شيخ مفيد از اهميت و اعتبار بالايي برخوردار است. مضافا بر اين توثيق اصحاب هم به روايات محمد بن سنان توجه دارند و عنايت دارند. بنابراين محمد بن سنان مشكلي ندارد. اما ربعي كه توثيق خاص ندارد و متاسفانه توثيق عام هم ندارد اما دو تا خصوصيت دارد كه براساس اين دو خصوصيت ميگوييم ربعي هم اعتبار دارد. خصوصيت اولش اين است كه درباره ربعي احمد بن محمد بن خالد برقي مدحي آورده است كه ربعي از اصحاب اميرالمومنين بوده و البته دو تا توثيق از ابناء عامه هم دارد و آن را در حد مويد قبول ميكنيم و آنچه كه مهم است برقي ايشان را ممدوح اعلام كرده است. مدح از يك سو، يك توثيق مايي ديگري هم دارد كه در خود اين سند ديده ميشود و آن اين است كه حماد بن عثمان از اصحاب اجماع است. در اصحاب اجماع ما به اين نتيجه رسيديم كه آن راوي اولي كه اصحاب اجماع از او روايت ميكند قدر متيقن است در صحت و اعتبار كه اگر آن راوي اول را نگيريم اجماع اصابه نسبت به اصحاب اجماع لغو و بي فائده ميشود چون توثيق خود آن هجده نفر كه مورد اجماع نيست. ميفرمايد: آنچه را كه اينها روايت ميكنند مورد صحت است اجماعاً. بنابراين سند مشكلي ندارد. قال فضيل بن يسار كه از اصحاب مشهور امام صادق عليه السلام است، ميفرمايد: «سألت اباعبدالله عليه السلام عن السرير فيه الذهب ايصلح امساكه في البيت» سوال كردم از صندلي كه از طلاست آيا درست است كه آن را در خانه خودش كسي نگهداري كند فرمود اگر طلا باشد «فلا و ان كان ماء الذهب فلا بأس»[4] آب طلا باشد عيب ندارد. اين حديث با اين متن به طور واضح دلالت دارد كه كه استفاده از ذهب در غير صورت ظرف هم جايز نيست، سرير كه ظرف نيست. بنابراين دلالت مشكلي ندارد. سيدنا الاستاد قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: استعمال و استفاده از سرير كه در اين روايت از استفاده از طلا درباره سرير كسي در خانه خودش از بالاترين تجملات است و اين شكل تجمل كه ديگر با وضعيت عمومي مردم صلاح نيست و سازش ندارد. بنابراين ممكن است اين نهي مربوط باشد به اين جهت كه اگر سريري از طلا بسازد شايد شبهه كنز هم در آن وجود داشته باشد كه كنز بكند فضه را، اين جزء كنز فضه به حساب بيايد كه در آيه قرآن صريحاً مورد تنبه قرار داده. در نتيجه اين روايت اطلاقي ندارد تا ما از اطلاق آن استفاده كنيم كه استعمال ذهب در هر شكل و هر صورت ظرف باشد سرير باشد وسائل ديگر باشد جايز نيست چنين اطلاقي در كار نيست. بنابراين دلالت اين روايت هم بر مطلوب كامل نيست.
كلام فقيه همداني
فقيه همداني قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: اين روايت فضل بن يسار دلالتش علي الاقل بر كراهت كافي است ميفرمايد سرير اگر از ذهب باشد نبايد استفاده بشود صريح است با اين نص صريح راهي براي توجيه نداريم. بنابراين با عنايت به روايات ديگر كه استفاده از طلا و نقره در غير صورت ظرف جايز است اين روايت را حمل بر كراهت بكنيم.[5]
نكته از سيد الحكيم
سيد الحكيم ميفرمايد: رواياتي كه درباره عدم جواز استفاده از طلا و نقره آمده است مخصوصاً روايت فضل بن يسار قابل حمل بر كراهت نيست، چون توضيح داده شده و به طور واضح بيان شده است كه «اذا كان ذهبا فلا و ان كان من ماء الذهب فلا بأس» ظاهر اين بيان آبي از حمل بر كراهت است. راه حل اين مسئله اين است كه بگوييم به طور مطلق استفاده كردن از طلا و نقره در شكل عادي و متعارض غير از صورت ظرف اشكال ندارد اما اگر صورت اسراف و كنز به خودش بگيرد به عبارت ديگر عنوان ثانوي پيدا بكند اگر عنوان ثانوي پيدا بكند اتراف و اسراف بشود تجمل گرايي اهل عيش و نوش بشود براساس آن عنوان ثانوي كه با مذاق شرع و سيره اهل بيت و صلحاء و مومنين و سيره متشرعه در كل مطابقت نكند در آن صورت بگوييم جايز نيست و از كراهت خبري نيست اما حرمت است منتها حرمت در صورت تحقق عنوان ثانوي كه بشود تجمل گرايي مطابق با شأن ارباب عيش و نوش مترفين كه خلاف سيره مومنين است و مطابق با شيوه مترفين است، در آن صورت و مشمول آيه كنز هم ممكن است بشود. بر اين اساس ميتوانيم بگوييم كه استفاده از طلا و نقره اگر به عنوان ثانوي كشيده بشود جايز نيست.[6]