درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
95/01/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسير آيه 3 سوره مائده در موضوع اهل بيت عليهم السلام
آيه شماره 3 از سوره مائده، آيه نسبتا طولاني است وسط آيه كه اين قسمت از آيه را استفاده كنيم كه مربوط به ولايت است. «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا». اين آيه كه در وسط كلمات و آياتي كه حامل حكم است قرار گرفته است البته سبك قرآن سبك خاص خودش است.
سبك قرآن
يك نكته در سبك قرآن عنايت كنيد اين است كه در ضمن بيان يك حكايت يا يك مطلب گاهي توجه ميكند به جواب سوال مقدر. كه در همان آيه تطهير بحث از بانوان پيامبر است يك مرتبه جواب سوال مقدر را ميدهد كه بانوان پيامبر اين باشند و اين باشند و اين جوري حجابشان را حفظ كنند، اين سوال پيش ميآيد كه اهل بيت چي؟ يك جمله جوابش است «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ»[1] شما جدا هستيد، دوباره آن مطلبي كه درباره بانوان است ادامه ميدهد. در تفسير قرآن يكي از نكات سبك شناسي است، اينجا هم كه بيان احكام اوليه است «حرمت» و احكام ثانوي «فَمَنِ اضْطُر»، اينها احكام است در وسط يك مرتبه از ولايت صحبت ميشود. البته ارباب تفاسير يك سوالات و يك جوابات ديگر دارند ما چون بحث تفسيري به آن معنا نداريم ولي اگر جايي داعي داشته باشيم به نكات ظريف تفسيري هم اشاره ميكنيم. ارباب تفسير يك نكات ديگري دارد ميگويد نزول آيات با تدوين آيات دو چيز است. اينها جدا جدا نازل شدند بعدا تلفيق شدهاند. و سيدنا الاستاد هم در البيان يك مطلبي دارد درباره اينكه آيات و صور قرآن در ضمن بحثي از يك موضوع مطالب مختلفي را تذكر ميدهد ميفرمايد: اين از خصوصيات قرآن است كه يك منظوره نيست تجلي نيست تجليات است. يك حقيقت را بيان نميكند حقائق را بيان ميكند. قرآن آن هم نه تنها به نسيه بگذارد در هر صفحه و هر سوره و هر ورق ببينيم حقائق مختلفي بيان ميشود. لذا بيان و ذكر حقائق متعدد و مختلف كه يك قاري و يك مراجعه كننده به قرآن در جايگاه استفاده بتواند از قرآن استفادههاي متعدد و متنوعي بكند.
نزول آيات با تدوين آيات دو چيز است
و در هر صورت آنچه با اين قرآن موجود كه گفتيم آن قرآن موجود در ابتداء گفتيم كه قرآني است در دست اميرالمومنين عليه السلام جمع آوري و تنسيق شده بود و زمان خلافت عثمان كه قرآنها را جمع كردند اين قرآن آمد يكي از معاني «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون» اين باشد قرآني كه مهجور بود پيش حضرت علي و همه رفته بودند به طرف خلافت و رياست و غصب فدك و امثال بناء نبود كه بيايند از حضرت علي بگيرند ولي طوري شد كه بالاخره در آخر بگويند كه حضرت علي قرآن را از خود حضرت رسول در حين وحي كاتب وحي بود اين هم ببينيم كه در كافي هم اين روايت دارد كه «لم يجمع القرآن كله الا الائمه». اين قرآني كه موجود است به اين عقيده هستيم كه قرآني است كه نزد اميرالمومنين تدوين شده بود و عثمان اين را گرفت و از باب «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ».[2] و دليلش هم كه سيدنا الاستاد آقاي خويي قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد دليلش هم ارجاع مطلق ائمه است كه ارجاع ميدهند به كتاب اطلاقا به همين قرآن موجود، معلوم است كه آن كتابي است.
سوال: در بعضي جاها دارد كه در آن كتاب شأن نزول هم بوده ولي قبول نكردند.
پاسخ: آن قرآن مفصل است آن مصحف است، آن الان است و نميپذيرند سند صحيح هم داريم كه آن است ولي آن تفسير است. در تفسير قمي و تفسير عياشي نمونههايي از آن تفسير است.
مراجعه به تاريخ زندگي فقهاء
سوال:
پاسخ: ما آنچه ميخواهيم بگوييم ما نظر فقهاء را ميگوييم آقاي نوري از فقهاء نيست يك محدث است. نظر فقهاء از شيخ طوسي تا سيد مرتضي شيخ مفيد و تا آخر البيان معركه است، البيان از يك طرف در تحقيق ثابت ميكند كه براساس مسلك ابناء عامه بايد قائل به تحريف بشود و از طرف ديگر براساس مبناي اهل بيت تحريفي وجود ندارد. «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ» امروز مايوس شد كساني كه كافرند از دين شما، مراجعه كنيم به تفسير عياشي و تفسير معتبر عند الفقهاء و المفسرين، ميفرمايد: اين آيه «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ يوم الامام العصر» كه منظور از آن ولايت باشد. «يئس بنواميه فهم الذين كفروا» آن بني اميه مايوس شدند من آل محمد عليهم السلام. ميخواستند آل البيت را به طور كل از دنيا پس كنند. وقتي كه عنايت خداي متعال تجلي تام به خود گرفت ولايت اعلام شد و امامت اعلام شد و ائمه اهل بيت هم صالح بعد صالح آمدند مايوس شدند كه ديگر نميتوانند اهل بيت را از جهان خاموش كنند و حذف كنند. «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»[3] هرچند تلاش بكنند نميتوانند نور خدا را خاموش كنند نور اهل بيت را خاموش كنند. نور اهل بيت كه خاموش نميشود، در اين دنيا در حد نسبي نور پيروان اهل بيت هم خاموش نميشود. كسي كه ولايت اهل بيت را هم دارد خاموش نميشود، در حد خودش نورانيتي داريم. ما داريم براي كساني كه يك نوع روح شناس كه از دور شيعه را با غير شيعه تشخيص ميدهد، حتما شما هم تا حدودي ميتوانيد. شيعه را از غير شيعه تشخيص ميدهيد. در يك لباس و در يك فرهنگ در يك قوم شيعه را از غير شيعه تشخيص داده ميشود نور است نور اهل بيت است، نور ولايت است. و يك درجه بالاتر يك نور ديگر هم از ولايت كه آن اعتقادي است كه فقه اكبر است و عملياش فقه اصغر است. فقه اكبر عقائد و فقه اصغر همين فقه احكام است. يك نفر فقيه اگر در لباس عادي هم باشد تمام سر و صورتش با آدم فرض كنيد كارگري مساوي هم باشد يك جور لباس هم بپوشد تشخيص داده ميشود نور فقه نشان ميدهد. نورانيت فقه از چهره فقيه پيداست. يك جواني بود در محله ما آن موقع حرم مسجد بالاسر تدريس بود كه مرحوم آقاي نجفي درس ميگفت كه نور ولايت داشت. يك جواني خيلي عادي پدرش ظاهرا راننده بود ميگفت ميروم درس آقاي نجفي مينشينم طرفش كه نگاه ميكنم خوشم ميآيد. اين خوش آمدن نور فقه است و نور ولايت است. يك كس ديگري را من ديدم از عوام خيلي وقتها زمان آقاي بروجردي آمدند كربلا و قم سوال شد كه مقلد كي هستيد؟ مقلد آقاي بروجردي، از كجا مقلد آقاي بروجردي چه ديدي؟ گفت طرفش ديدم خوشم آمد، نورانيت نور فقه. بنابراين بدانيم خداوند براي كسي كه توفيق تعلم فقه و توفيق تكامل در راه فقه و خصوصاً توفيق اجتهاد در فقه اگر عنايت كند چه ميشود كه «تفقوا في الدين فان الفقه مفتاح البصيره و تمام العباده و سبب الي المنازل الرفيعه و الرتب الجليله في الدين و الدنيا».
سوال:
پاسخ: فقه به معناي خاص آن فضائلي كه دارد همين علم الاحكام است در يك روايتي خوانده بودم در مقدمه معالم كه اميرالمومنين فرموده بودند بقيه علوم فنون است علم اصلي فقه اهل بيت است. فقه اكبر عقائد است منتها از خدا شناسي پيامبرشناسي و تا امام شناسي و تا به امام عصر معرفت كاملي پيدا نشود فقه اكبر كامل نشده است. نور اهل بيت كه آمد اهل ظلمت مايوس ميشود نور ميآيد. نور كه بيايد زندگي نورانيت ميشود فكر فرق ميكند شيوه فرق ميكند.
مراجعه به تاريخ زندگي فقهاء
آن فقهائي كه به جايي رسيدهاند قطعا از اين نور بهره گرفتند از اين عنايت بهره گرفتند. هر قدر فقيه يا مومن معرفتش به ولي الله بيشتر بشود و اندوختههايش عنايتي بيشتر بشود نورانيت و توفيقش بيشتر خواهد شد. اينكه فقهاء را آيت الله ميدانيد يك نكتهاش اين است برويد به تاريخ فقهاء مراجعه كنيد معادلات جواب نميدهد كه اين فقهاء در اين تنگناها چطوري به اين درجه رسيدند. شيخ طوسي در بحث زكات شتر را كه بحث ميكند برويد يك رشته شترشناسي در دانشگاه تشكيل بدهيد كه در آن حد مفصل نيست، از كجا؟ نه تلفني است و نه وسيله است و نه ارتباطي، از كجا؟ انواع شتر، رنگهايش، ساقهايش، سرزمينهايش، خصوصياتش اين يك قلم. و بعد برويد وارد بشويد كه مبسوط است در مبسوط شيخ. اينها عنايتي است، هر كسي فقيهي كه از آنجا نورانيت بگيرند هم توانمند و قدرتمند و رشد ميكنند و هم عنايتي مسائل خودشان را حل ميكنند و هم سبك و سياق و ديد و بصيرتش فرق ميكند. شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه كه يكي از فقهاي واصل است، واصل يعني ولايتش در حد تمام بگوييد. آن كسي كه و لايتش خيلي بالا هست براي سادات كه اضافه به اميرالمومنين دارند احترام ويژه دارد. يكي از فضائل شيخ انصاري كه آمده است ستّ الشيخ كه معروف بود در نجف در يك خوابي يا مكاشفهاي آقا اميرالمومنين ائمه اطهار تا حضرت بقيه الله بعد از آن فقهاي به نام نجف و فقهاء متأخرين، از فقهاء صاحب جواهر كنار آقا امام عصر بود كه ظاهراً درباره همان صاحب جواهر است كه گفته ميشد آقا شما زيارت حرم نميرويد رفت پشت بام خانهاش السلام عليك يا مولاي يا اميرالمومنين از حرم جواب آمد السلام عليكم و رحمه الله و بركاته. وصل بشود، شيخ انصاري كه وصل بود گفت ستّ الشيخ در عالم مكاشفه نشسته بودند صاحب جواهر آنجا و شيخ انصاري آمد پايينتر از صاحب جواهر نشست آقا فرمود كه بيا بالاتر در كنار صاحب جواهر و پشت سر آقا امام عصر بنشين. گفت سوال شد در همان عالم خواب كه شيخ را چطوري يك عنايت ويژه دربارهاش داشتيد گفت كه ايشان به سادات يك احترام فوق العاده دارد. يكي از نمونههايش را بگويم آمد و جلسه درس بود ديد درس تاخير شد و شيخ دير آمد، بعد از مثلا ربع ساعت و بيست دقيقه تاخير شد و وقت عادي گذشت شيخ آمد گفت كه چرا تاخير فرموديد با ادب و احترام فرمودند يك كسي سيدي بود ميخواست طلبه بشود و ميخواست درس ابتدائي شروع كند مثلا صرف مير به كساني گفته شده بودند و كسي حاضر نميشد به يك نفر درس بگويد، خودم نشستم برايش تدريس كردم از آن تدريس كه فارغ شدم آمدم اينجا. سبك فرق ميكند، منش فرق ميكند، ديد فرق ميكند. براي خود حيثيت و مقام و شخصيت كسي فرق نميكند. معامله فقط با خدا ميكند. مولايي است. «كفي بي عزا ان اكون لك عبدا و كفي لي فخرا أن تكون لي ربا». از مولا بايد بگيرد. شهيد صدر قدس الله نفسه الزكيه كه اهل حال بود و اهل مقال بود و اهل كمال بود و اهل جمال، يك چهره بود و يك جلوه بود. وقتي كه خبر شهادتش را به آقاي خويي دادند آقاي خويي ظاهرا در وسط مسجد خضراء بود نجف، خبر را بهاش دادند سيد كه راه ميرفت تا خبر را شنيد زمين افتاد به صورت افتاد زمين، اين قدر علاقه داشت. شنيده بودم نجف كه سيد الخوئي ميگفت براي عمر من شهيد صدر كافي است. اين شهيد صدر كه جزء شاگردان اول سيد الخوئي بود. در جوانيهايش ميرفت يك ساعت حرم اميرالمومنين شبها، كه يكي از عوامل پيروزي امام خميني اين بود كه هر شب ايشان بعد از جلسه ميرفت حرم اميرالمومنين بدون اينكه قطع و وصل بشود. شهيد صدر هر شب ميرفت يك ساعت به اين اميد كه فيضي از اين فضا و هوا و جلوهاي از اين تجليگاه برايش برسد. بعد از مدتي چه مانعي پيش آمد قطع شد و نرفت. خودش ميگويد يكي از بانوان محترمي كه زن عمويش يا مادربزرگش خواب ديد مولا اميرالمومنين سلام الله عليه كه بگو به باقر كه چرا حرم را ترك كردي؟ اينها واصلند، اينها ميرسند. كه علمشان به قالب معادلات نميگنجد، علم فقهاء به قالب معادلات نميگنجد و معادلات جواب نميدهد كه فقيه چقدر علم دارد. وقتي ميتواند آمد به اينجا برسد كه از نور ولايت استفاده كند وصل و اتصالش را به مولي بيشتر كند. خدايا دست ما را از دامان مولي در دنيا و آخرت كوتاه مفرما.