< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فصل فی الاستبراء

و لیس علی المرأه استبراء

بعد از که بحث استبراء را کامل کردیم و خصوصیات عملیات استبراء هم گفته شد در نهایت ان شاء الله شرح می دهیم که استبراء استحباب دارد و یا ندارد. در ادامه بحث از استبراء سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «وليس على المرأة استبراء، نعم الأولى أن تصبر قليلا وتتنحنح وتعصر فرجها عرضا، وعلى أي حال الرطوبة الخارجة منها محكومة بالطهارة وعدم الناقضية ما لم تعلم كونها بولا». این مسئله استبراء بانوان که مطرح شده است به عنوان یک اولی و یک احتمال خوب یا یک احتیاط یک عملی را جایگزین استبراء اعلام کرده است این مطلب برای این است که قولی به لزوم استبراء هم گفته شده است.

 

نظر فقهاء در استبراء زن

علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «الرجل و المرأه فی الاستبراء سواء»[1] بانوان هم استبراء دارند اما کیفیت استبراء را ایشان شرح نداده است. درباره کیفیت استبراء محدث بحرانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اکثر اصحاب بر اینند اده است. درباره گفته شدهکه مرأه استبراء ندارد ولی «قیل أنها تستبرأ عرضا»[2] این مقدار کیفیت در حدائق ذکر شده است. و اما علامه حلی استبراء را که اعلام می کند اضافه هم دارد یعنی درباره استبراء بانوان که آمده است تنحنح بکند سرفه بکند تا مجرا پاک بشود در کتاب تذکره الفقهاء می فرماید: بعد از مسحات رجال هم تنحنح بکنند. اما اکثریت بر این هستند که استبراء برای بانوان نیست.[3] فقیه همدانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: درباره استبراء بانوان موضوع منتفی است یعنی آن وضعیت و حالتی که زمینه برای استبراء است مجرائی است و بقیه قطرات ممکن است آنجا باقی بماند، برای جنس نساء چنین چیزی نیست لذا سالبه منتفی به انتفاء موضوع است.[4] فرمایش ایشان درست است ولیکن خواندیم که استبراء با آن شاکله موضوعیت ندارد، جایگزین دارد. با صبر کردن به یک مدت طولانی هم استبراء صورت می گیرد. لذا می شود بگوییم برای بانوان استبراء به آن شکل که نیست به شکل دیگری ممکن است. این طرح مسئله و امکان آن.

 

اما تحقیق

اما تحقیق یا اکثریت قریب به اتفاق فقهاء و اصحاب بر این هستند که در مرأه استبراء نیست فتوای متن هم همین است، «لیس علی المرأه استبراء». صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: استبراء از لحاظ نصوص اختصاص دارد به رجال و برای بانوان نیامده است از بیانات نصوص. بنابراین دلیلی بر استبراء بانوان در نصوص وجود ندارد.[5] اما قولی که گفته شده است مخصوصا علامه حلی که علامه حلی درباره ایشان و معاصرین شان گفته می شود که شاید طبقه وسطی دقت و تعمق برتری داشته باشند حتی نسبت به بعضی از افراد طبقه اولی، که این حرف را عامل این رأی علامه حلی شده باشد. علامه حلی که طبقه وسطی است یعنی مرز متقدمین و متاخرین است این مطلب را که فرموده اند وجه اش همان غرضی که از استبراء به دست می آید خواهد بود که غرض از استبراء حصول نقاء بود. و استبراء خود عملیات استبراء که موضوعیت نداشت بنابراین بانوان صبر بکنند که در متن آمده است و سرفه بکنند و تنحنح کنند و فشاری بدهند محل را تا اطمینان یا یقین به پاکی مجراء پیدا بشود اولی است. در اولویتش شکی نیست،

نظر سید الخوئی

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه هم می فرماید: این مطلب یک احتیاطی است که احتیاط به جا و درستی است. بنابراین تا به اینجا مشکلی نداشتیم. اما در پایان بحث از استبراء و قبل از اینکه مسئله یکم را شروع کنیم در جمع بندی و اعلام نظر نهایی استبراء در نصوص متعددی آمده است و مخصوصا صحیحه محمد بن مسلم که با آن خصوصیات مطلب را بیان می کرد و مصححه عبدالملک و موثقه سماعه همه این نصوص نسبت به استبراء بیانات کافی داشت، ماحصل و مستفاد از نصوص این است که استبراء یک امر مستحب است و استحباب آن قابل انکار نیست. اگر که گفتیم این روایات ارشادی هستند با همه آن احتمالات خلاف که بگوییم ارشادی هستند و ارشادیتش هم مسلم است نفی استحباب نمی کند از دو جهت: 1. بعضی از روایات جنبه ارشاد ندارد لحن تعبد است که اخبار می کند چنانکه صاحب جواهر می فرماید. و اگر بگوییم اشکال سندی دارد به توسط قاعده تسامح از اشکال سند بیرون می آییم. بنابراین علی الاقل استحباب از باب رجحان مطلق قابل انکار نیست. صاحب جواهر می فرماید: «لا خلاف بین المتاخرین فی استحباب الاستبراء» بنابراین استحباب که ثابت شد احکام شرع آثار و فوائد زیادی دارد.

 

مطلب

یک مطلبی را ما از اساتذه مان از نجف به یاد داریم که می فرمودند اگر کسی به تمامی واجبات و محرمات و مستحبات و مکروهات در حد وسع خودش پایبند باشد مریض نمی شود، بیمار نمی شود کسالت جسمی پیدا نمی کند. این رعایت واجبات و مستحبات تا این حد هم موثر است. از جمله گفته اند آمده است در آزمایشگاه ها و مختبرات علمی که کسی که استبراء بکند گرفتار بیماری پرستات به سادگی نشود، این هم جزء فوائدش است مصداقی می شود برای آن کلی که ما گفتیم. اما بدانیم که استبراء واجب نیست جایگزین دارد غرضش هم معلوم است که نقاء است. مضافا بر آن روایتی داریم صحیحه جمیل بن دراج که از اصحاب اجماع است، در این روایت صحیحه آمده است که اگر بول و ادرار قطع شد «صبّ الماء»[6] از استبراء و عملیات استبراء چیزی در این روایت نیامده است. بعد از قطع ادرار امر به تغسیل کرده است و صریحا دلالت می کند که استبراء واجب نیست ولی فائده ای دارد که فائده اش را گفتیم.

 

نکته تکمیلی

یک نکته تکمیلی و آن این است که می فرماید: رطوبت خارج از بانوان بعد از بول محکوم به طهارت است، رطوبتی که دقیقا قطرات بول نباشد یعنی با یک مقدار فاصله یعنی احتمال بدهد که این بول یا بول نیست محکوم به طهارت است و عدم ناقضیت، اگر علم به بولیت نداشته باشد. هم خلافی نیست از یک سو و از سوی دیگر هم اصاله الطهاره اینجا کارایی دارد و اصل عدم ناقضیت هم درباره عدم ناقضیت مورد استناد است و فتوا هم همین است که فرمودند «و علی ای حال الرطوبه الخارجه منها محکومه بالطهاره و عدم ناقضیه ما لم تعلم کونها بولا».

 

مسئله 1 مقطوع الذکر

مسئله 1: «من قطع ذکره یصنع ما ذکر فیما بقی»، کسی که مقطوع الذکر باشد به طور طبیعی آن قسمتی که قطع شده است سالبه منتفی به انتفاء موضوع است اما عجان که باقی است، عجان یعنی بین المقعد و اصل القضیب، اینکه باقی است باید عملیات استبراء انجام بگیرد، این انجام براساس قاعده المیسور لا یسقط بالمعسور، هر چیزی که از دست رفت که رفت آنچه که باقی مانده است حکمش هم باقی است. موضوع است و حکم و هیچ مانعی ندارد. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: دستور به استبراء یک دستور تعبدی نیست بلکه براساس ارتکاز دستوری است در جهت حصول نقاء و تعبدی در کار نیست. جایی که غرض عمل واضح و روشن باشد امر تعبدی نیست و امر می شود ارشادی. بنابراین براساس این ارتکاز نقاء که باید حاصل بشود قسمتی از محل که قطع شده است آن قسمت باقی مانده باید مسح بشود و مجرا تصفیه شود. بعد از این می فرماید: این توجیه که گفته شد درست است ولیکن در حد استحسان. ما استحسان را که رد می کنیم یا بالاتر از آن شهرت را که رد می کنیم و بالاتر از آن روایات ضعیف را که رد می کنیم این گونه تلقی می شود که از اساس ساقط است، این گونه نیست اعتبار درجه یک ندارد، استحسان دلیل نیست اما یک امتیاز است. روایت ضعیف دلیل معتبر نیست اما یک موید است. شهرت در حد یک اجماع نیست ولی یک موید است. این اصطلاح در بحث های ما طوری شده است که آن قسمتش را تعرض نمی کنیم. شهرت اعتبارش ثابت نیست یعنی ساقط است، نخیر. و همین طور روایتی که سندش ضعیف است اگر اشکال دیگری نداشته باشد و فقط ضعف سند باشد در حد یک موید است.[7]

 

سوال:

پاسخ: گفته ایم صدق روایت یک خصوصیتی دارد، یکی از موارد صدق روایت ثبتش در کتب اربعه است. قیاس از اساس چون که بطلانش شرعاً اعلام شده است و یک راه اشتباه ذوقی است از اساس باطل است و به هیچ وجه نمی تواند موید باشد. اما در رابطه با این مطلب که شخص مقطوع الذکر ما بقی را باید تصفیه بکند، سید فرمودند علاوه بر این استحسان روایتی داریم که روایت حفص بن البختری که در بحث های قبلی گذشت که در آن روایت آمده است در انتهاء آن حدیث که در عملیات استبراء «ینتره»[8] یعنی جذب کند که مسیر و مجراء را پاک کند. این مسیر و مجراء پاک کردن که اطلاق دارد آن قسمت از مجرائی که باقی مانده است هم طبق این روایت باید پاک بشود.

 

مسئله 2

مسئله دوم: «مع ترک الاستبراء یحکم علی الرطوبه المشتبهه بالنجاسه و الناقضیه» اشاره شده بود قبلاً که استبراء فائده اش چیست و این مسئله ضرر عدم استبراء را بیان می کند. با ترک استبراء حکم می شود نسبت به رطوبت مشتبه به نجاست و ناقضیت. استبراء نکرده است تطهیر کرد و بعد از آن رطوبتی خارج شد این رطوبت چون که استبراء نشده است محکوم به نجاست و ناقضیت است هم نجس است و هم ناقض. دلیل بر این مطلب مفهوم صحیحه محمد بن مسلم است، در متن آن صحیحه آمده بود که اگر کسی استبراء بکند وانگهی رطوبتی ببیند اعتناء نکند. این صحیحه «ان» داشت یعنی جمله شرطیه مفهومش این می شود که اگر استبراء نکند و رطوبتی را ببیند دیگر باید اعتناء کرد و ناقض است و نجس.

 

مفهوم شرط

و در بحث های اصولی نسبت به مفهوم شرط بحث می کنیم اما در بحث روایات و استفاده های فقهاء هر کجا مفهوم شرط است یک امر مسلمی است که شرط مفهوم دارد. هرچند در اصول هم گفتیم مشهور این است که شرط مفهوم دارد و خلاف مشهور هم کسانی هستند که اشکال بکنند. براساس مفهوم شرط مستفاد از حسنه یا صحیحه محمد بن مسلم اگر کسی رطوبتی را ببیند و استبراء نکرده باشد محکوم به نجاست و ناقضیت است. مضافا بر این فهم فقهاء شیخ طائفه قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «و ان لم یفعل ما قلناه من الاستبراء ثم رآی بللا انتقض وضوئه».[9] این هم فهم فقهاء و فتوای قدماء که موید بر مطلب و مقصود می شود. بنابراین این مطلب از لحاظ ادله و فتوا هیچ اشکالی ندارد.

 

نکته تکمیلی سید الخوئی

یک نکته تحقیقی سیدنا فرموده است اشاره کنیم می فرماید: رطوبت مشتبه پس از که از خروج بول و خروج قطرات بول کامل شده باشد رطوبتی دیده شود طبق اصل این رطوبت محکوم به طهارت است. شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: شارع در اینجا ظاهر را بر اصل مقدم داشته. در اصطلاح قبل از تطور آشنا هستید درگیری اصل با ظاهر و ظاهر با اصل و اصطلاح ظاهر و اصل که قبل از تطور چه بود و بعد از تطور چیست این است که ظاهر یعنی ظاهر حال و اصل یعنی مقتضای جریان طبیعت که اصطلاح قبل از تطور است. می فرماید: ظاهر را مقدم کرده است به اصل، ظاهر این است که مجراء بول می آید این ظاهر را مقدم کرده است بر اصلی که اصل مقتضای طبیعت این است که انسان غیر از بول ترشحات دیگری هم دارد و اصل طهارت هم جاری است. می فرماید: از تقدم ظاهر بر اصل است لذا اگر بللی دیده بشود و استبراء انجام نشود در اینجا کار مشکل می شود. سیدنا الاستاد با آن دقت اصولی که دارد می فرماید: این متن عروه درست است. چون در متن گفته است «یحکم» از سوی شرع این بلل مشتبه به حکم بول است. بول حکمی است. چون بول واقعی طبق اصل نمی تواند باشد، بول حکمی است در حکم بول است تعبداً. در هر صورت آنچه که بعد از این تحلیل علمی نتیجه به دست می آید این است که اگر استبراء ترک بشود طبق نص و مفهوم صحیحه و قول قدماء و فتوای متن باید آن بلل به حکم بول باشد که ناقض است و نجس. بعد می فرماید: «و ان کان ترکه من الاضطرار» مطلبی دارد قابل بحث ان شاء الله برای فردا.


[5] جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج1، ص58.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo