< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/06/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توضیح تکمیلی غسل وجه

نظر مشهور

گفته شد که غسل وجه بالنص و الاجماع همان است که گفته شد از قصاص شعر تا زقن. عرض اش هم ما بین الابهام و الوسطی، هم پشتوانه اش نص معتبر بود صحیحه زراره و هم اجماع بود به تعبیر علامه حلی و هم تسالم بود که محقق حلی فرمود «هذا مذهب آل البیت» مذهب آل البیت که گفته بشود در حد تسالم است.

 

نکات

اولا گفته بودیم مشهور مطابق متن لعمه و متن شرائع است، اول متن شرائع بعد لمعه یک لمعه یک طبقه پایین تر از شرائع است. که شهید اول شاگرد فخر است و فخر شاگرد علامه حلی است و علامه حلی شاگرد محقق حلی است سه نفر فاصله دارد. اول شرائع بعد لمعه این مطابق مشهور است. اما گاهی دیگر این فن اجتهادی می طلبد از ضمن کلام محقق یک چیزهای اشارت هایی به عمل می آید که می شود بگوییم ظهور کلام شان یا اشارت ضمنی کلام ایشان است این را نمی توانیم بگوییم نظر مشهور است چون به طور صریح نیست ذهن شخص ایشان چیزی را که اعلام می کند ضمنی یا اشاره ای آن را حمل به مشهور نمی کند. نکته دوم هم یادتان نرود اگر یک جایی ادعاء شد که اجماعی است بعد به آن اجماع که اشکال کردند آن حکم یا آن مطلب تغییر حالت پیدا می کند و از مجمع علیه برمی گردد می شود مشهور. لذا در بیانات سیدنا الاستاد که مراجعه کنید که در اجماع اشکالاتی دارند پس از آنکه ادامه می دهد می گوید «هو المشهور» ادعای اجماع که بشود حداقل در سطح مشهور دیگر هست.

 

بیان ابهام و وسطی

پس از این در ما بین الابهام و الوسطی کلمه سبابه هم در یک نصی آمده است که مرحوم کلینی نقل می کند ولیکن آن سبابه از باب توضیح و استفصال است دخل به تحدید ندارد چون وسطی بالاتر از سبابه است چیزی که حد بالاتر از آن تعیین بکند چیزی که پایین تر از آن است دیگر حد بیان نمی کند. به عنوان توضیح حمل می شود نه تحدید. دیروز گفته شد که علامه حلی و محقق حلی درباره غسل عذار آورده اند که عذار هم جزء وجه باشد.

 

کلام شهید ثانی

شهید ثانی می فرماید که از کلام محقق حلی که مسالک شرح شرائع است و گفته می شود یا محتملاً بهترین شرح برای شرائع مسالک است. دوستانی که می خواهند به سمت اجتهاد بروند توصیه ما بروند مبسوط را داشته باشند و شرائع و مسالک را مرور کنند. بنابراین علامه حلی هم تذکره را که نقل می کند نظر و نگاه به دو مطلب دارد: یک مطلب اقوال مذاهب عامه را گفته است. شهید ثانی می فرماید که محقق حلی فرموده است که وجه عرض اش بین الابهام و الوسطی است اگر ابهام و وسطی از عذار تجاوز کند باید بر ید متعارف اخذ کنیم. از این بیان استفاده شده است که فرموده است اگر ما بین الابهام و الوسطی از عذار تجاوز کند آنگاه باید براساس ید متعارف غسل را در نظر گرفت از این مطلب می گوید معلوم می شود که ایشان عذار را جزء وجه می داند می فرماید «و هو حسن» عذار قسمت وتد اذن است، این نخی گوش که اینجا هست تقریبا به صورت وصل است که این عذار هم اطلاق به پوست صورت می شود هم اطلاق به شعر متوضی. و اما عارض که از عذار به بعد است تقریبا قسمت روی فک می شود این را شهید ثانی می فرماید «لا خلاف فی وجوب غسله». عذار جزء وجه است. و بعد می فرماید در صحاح آمده است که «عارضه الوجه صفحتا خده».[1] لذا در اشعار می خوانیم گلعذار. این عارض این گونه است. این عارض این گونه است. بنابراین در تحقیق و اقوال فقهاء و از شیخ طوسی تا سید مرتضی و تا علامه حلی شستشوی عذار جزء وجه نیامده.

 

کلام سید مرتضی

سید مرتضی علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه درکتاب ناصریات که کتاب فقهی سید مرتضی است و از جدش نقل می کند، جدش امامزاده ناصر است. امامزاده ناصر که براساس تطبیق نوه امام موسی بن جعفر علیهما السلام باشد. چون سید علم الهدی حدود پنج پشت فاصله دارد با امام موسی بن جعفر. سید ناصر جدش است. سید مرتضی اسمش علی بن الحسین بن ناصر، ناصر جدش است. هر مطلبی که از جدش نقل کرده کتاب درست شده ناصریات. ایشان در کتاب ناصریات از امامزاده ناصر نقل می کند که شستن عذار وجه ندارد چون عذار تحت پوشش مو قرار می گیرد و در حقیقت حکمش می شود حکم لحیه. لحیه چطوری شستن آن و تخلیل آن واجب نیست بالاجماع، عذار هم واجب نیست. این توضیح تکمیلی بود که نسبت به وجه برای شما گفتم. «نزع» که آنجا کنار پیشانی قرار داد خالی گاه قطعا از وجه نیست. تحزیف که این قسمت موی سر آمده پایین آن هم جای بحث ندارد. و صدغ که در خود نص تصریح شده است که صدغ از وجه نیست. عذار هم از ضمن کلام محقق حلی استفاده می شد که دیدیم آن هم وجهی ندارد. و عارض که گونه هاست که دیگر شستشو می شود طبیعتا.

 

سوال:

پاسخ: اضطراب در روایت تعریف دارد، اضطراب این است که صدر و ذیل تناقض داشته باشد و خود متن معنایش چند پهلو باشد و با ادبیات و اصول قطعی ادب درنیاید. این را می گویند اضطراب.

 

اشکال و جواب

در اینجا یک اشکال و جوابی است که ثمره عملی آنچنانی ندارد در عمل دو تا خط فکری با هم التقاء پیدا می کند اما در مبنا فرق دارند لذا این را فقهاء ذکر کرده اند. شیخ بهائی قدس الله نفسه الزکیه که ایشان کتاب هایی دارد از جمله کتاب هایی که در فقه و احکام ارتباط برقرار می کند اربعین ایشان است و کتاب حبل المتین. در کتاب حبل المتین می فرماید: شستن وجه با شیوه ای که فقهاء و اصحاب گفته اند به اشکال برمی خورد.[2] این اشکال ایشان را محدث کاشانی که مرحوم فیض است. محدث کاشانی همان صاحب کتاب وافی و صاحب تفسیر صافی و صاحب محجه البیضاء است. ایشان هم در کتاب مفاتیح الشرائع با بیان شیخ بهائی هماهنگ شده است و تایید کرده است.[3] دو محقق ریزنگری که بسیار دقیق اند. شیخ بهائی که علامه بود یعنی تنها فقه و اصول نبود هندسه و علوم دیگر در حدی که هنوز گفته می شود که نقشه حرم امیرالمومنین علیه السلام را که شیخ بهائی طرح کرده است هنوز هر مهندسی که آمده است هنوز هر مهندسی که آمده است به اش اشکالی نتوانسته بگیرد. لذا بقیه حرم ها ساختمان ها شاکله تغییر داده شده حرم امیرالمومنین هر مهندسی آمده می گوید روی این هندسه نمی شود اشکال کرد. ایشان می فرماید که ببینید اشکال در اصل وجوب غسل نیست بلکه اشکال ایشان در شیوه اصحاب است. می فرماید اصحاب گفته است که دست تان بکشید از رستنگاه مو که قصاص آن است همین طوری ابهام و وسطی بیاید تا زنق این کافی است. می گوید این شیوه درست نیست. اولا این شیوه که رستنگاه مو در نظر باشد با ابهام و وسطی نزع را فرا می گیرد. و غسل نزع قطعا واجب نیست چون نزع جزء سر است جزء صورت نیست. نزع خالیگاهی که در دو طرف پیشانی است. و بعد ممکن است شامل صدغ هم بشود. صدغ هم که در نص دیدیم که جزء وجه نیست لذا این شیوه درست نیست. این شیوه که درست نیست می گوید یک مرکزی فرض کنید در وسط صورت و این ابهام و وسطی را بچرخانید این می شود درست، نه نزع را می گیرد دائره، در نص هم آمده است «دارت» که از دور است. آخر نص هم آمده «مستدیر» پس شکل می شود یک شکل هندسی، با این شکل که کار کنید نه نزع می رود زیر پوشش شستن و نه صدغ به مشکل برمی خورد و نه متن دست می خورد. متن هم همان متنی که ما ظاهرش را می گوییم «دارت» از دوران است و کلمه «مستدیر» هم آمده دیگر. با دقتی که ایشان دارد و محدث کاشانی که با آن دقت بحث را دنبال می کند گفته اند این گونه درست است. این اشکال در شیوه کار بود. اما نتیجتاً همان می شود که وجه شستشو بشود. در نتیجه اختلافی وجود ندارد. این اشکال را صاحب جواهر و شیخ انصاری و فقیه همدانی و سیدنا الاستاد این اشکال را مطرح کرده اند و جواب داده اند. اول صاحب جواهر می فرماید این معنا را که در نظر دارید این با ساختار روایات و نصوص که بیان ظاهری دارند و با این رموزی که شما می گویید در شأن نصوص نیست. شأن نصوص همین است که دست تان را بگیرید بین ابهام و وسطی قرار بدهید و بکشید این شأن نصوص است. دایره هندسی شأن نصوص نیست.[4] شیخ انصاری می فرماید که این مطلب واضح است. نیاز به این دقت ها ندارد. بین ابهام و وسطی گفته است حد وجه است و کشیدن آن طبیعی است.[5] و فقیه همدانی به روایت شماره دو باب هفده ابواب وضوی وسائل الشیعه جلد یک استناد می کند می گوید آنجا مراجعه کنید موثقه هم هست درست استفاده می شود که نحوه و شیوه شستن همین شستن مستطیلی است. این دائره ای اصلا وجود ندارد. منظور از اطراف دائره این است که اطراف صورت، محیط اطراف صورت می شود صور البلد، صور الوجه، دائره البلد. از این باب است.[6] سیدنا الاستاد هم می فرماید که ما به ظهور عرفی باید تمسک بکنیم ظهور عرفی روایت آبی از شکل هندسی دقیق است که شما می گویید. در نتیجه آن کلمه «دائرت» که شبهه ایجاد کرده بود محقق حلی و علامه حلی ترجمه کرده اند که «دارت یعنی اشتملت». «دارت یعنی احاطت». چرا مستدیر گفته اند؟ مستدیر یعنی دائره وجه یعنی محدوده وجه. بنابراین اشکال ایشان با آن دقتی که گفته اند این اعاظم می گویند وارد نیست اما براساس مسلک ما عیبی ندارد آن از جهت هندسی و این آراء از جهت ظهور نتیجه یکی است.[7]

 

سوال: اینجا جای ظهور عرفی هست

پاسخ: بله ظهور عرفی در نصوص است. نصوص که می گویند «حد الوجه من قصاص الشعر الی الزقن» این ابتدایش و انتهایش که معلوم است و کشیدن آن می شود مستطیلی این ظهور عرفی است و عرض اش هم که ابهام و وسطی را تعیین کرده است. بنابراین حد وجه که بحث ما توضیح تکمیلی درباره حد وجه و رفع اشکال کامل شد.


[3] مفاتیح الشرائع، محدث کاشانی، ج1، ص45.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo