< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/06/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 55 سوره مائده در موضوع اهل بیت علیهم السلام

سوره مائده آیه 55 قال الله تعالی: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ». از حسن اتفاق بحث تفسیر ما آمد به این آیه به پایان رسید. شروع بحث تفسیر ما هم این آیه شده است آیه بعد هم آیه غدیر است.

 

ترجمه

آیه پنجاه و پنج سوره مائده: منحصرا ولایت مال خداست و پیامبر و آنهایی که ایمان آورده اند اقامه صلاه و ایتاء زکات دارند «وَهُمْ رَاكِعُونَ». دأب ما در تفسیر این بود که اولا متن را یک دقتی می کنیم بعد به تفسیر مراجعه می کنیم بعد هم به یک آثار و رفتارهایی که ما باید داشته باشیم. ترتیب بحث ما هم به طور کل اگر رنگ تفسیر گاهی به خودش رنگ بحث اخلاق می گیرد شما اشکال نکنید، اولا اخلاق از تفسیر خیلی فاصله ندارد، اخلاق در قرآن است دیگر. ما اگر خدا توفیق بدهد گفته باشم که حقیقتاً انسان حقیقی معرفتش در قرآن است، اخلاق حقیقی معرفتش در قرآن است. آن انسانی که انسان حقیقی است از قرآن باید استفاده بشود آن اخلاقی که اخلاق درست است باید از قرآن استفاده بشود. بنابراین ما از دل همین آیات که اخلاق استفاده کنیم به عبارت دیگر اخلاق نتیجه قرآن است. اخلاق نتیجه رسالت پیامبر است. «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق».

 

حصر ولایت به سه مورد

به متن مراجعه کنیم به سه مورد ولایت حصر شده است. ولایت مال خدا از آن خدا و از آن رسول الله و بعد به تناسب حکم و موضوع ولایت خدا ولایت یک مولی به یک عبد نیست. مولای عرفی به عبد عرفی، ولایه الله است. یعنی آنچه دارید مال اوست. در احاطه اراده اوست و در قلمرو مشیت اوست از خود چیزی نداریم همه اش مربوط به خداست آنچه داریم. «وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ» پیامبر ولی است، ولایتی دارد بر مردم. و سومین ولی «وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ» و کسانی که ایمان آورده اند اقامه صلاه و ایتاء زکات دارند و راکعون هستند. این بیان جلب توجه می کند. ایمان آورده اند ایمان آوردن عادی نیست. «امنوا» یعنی در اصل او اهل ایمان است او یک معرفت حق معرفتی دارد. آنکه در عداد رسول است آن ایمان به تناسب و براساس قرینه صیاغ ایمانی که پس از پیامبر قرار بگیرد که ایمان در حد اعلای خودش باشد. و آنها صلاه را اقامه می کنند و زکات را اداء می کنند. و آنها راکعون هستند. این را ما باید مراجعه کنیم که در جمع اقامه صلاه و ایتاء زکات که دو تا وصف عملی برای ایمان است، کسی که ایمان دارد در بیان قرآن و طبق بیانی که در قرآن آمده است عملی که بعد از ایمان می آید اقامه صلاه و ایتاء زکات است. این اقامه صلاه و ایتاء زکات یک معنای معروفی دارد و یک معنای فهمی یا معرفتی هم دارد که ان شاء الله بشود در فرصتی بحث بشود که اقامه صلاه و ایتاء زکات که زکات یعنی پاکی است. آن چهره هایی که پاکی را آوردند اگر نبودند از پاکی خبری نبود. آن چهره ها، و آن چهره هایی که اقامه صلاه و عبودیت را آورده اند یعنی تجسم عبودیت اند. و اینها راکع اند، خب این رکوع را چرا اینجا آورده است پشت سر «يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ» یک رمزی داشته باشد که در این رکوع باید یک نکته ای باشد که ما دقت بکنیم. تا اینجا که ما رسیدیم از متن این مقدار فهمیدیم «وَهُمْ رَاكِعُونَ» که به خصوص آورده است باید پی نکته اش برویم. نکته اش را از تفاسیر استفاده می کنیم.

 

مراجعه به تفاسیر

یکی تفسیر فرات کوفی که فرات کوفی از قدماء است و از محدثین معاصر شیخ کلینی است مقدم بر شیخ مفید است. شاید هم معاصر علی بن ابراهیم باشد، جزء محدثین ولی متاسفانه آثارش و کتاب هایش نمانده، گفته می شود که در بغداد حکام جور کتابهایش را تلف کرده باشند از بین برده باشند که چیزی برای ما دقیق ثابت نیست. فقط تفسیری از ایشان به جا مانده همین تفسیر که بسیار مهم است. خود فرات بن ابراهیم کوفی دیگر از اعلام غیبت صغری است. و در وثاقت و اعتببار خودش شکی نیست. تفسیری با این اعتبار که می شود بگوییم معاصر با علی بن ابراهیم و تفسیر ایشان در اعتبار در حد تفسیر علی بن ابراهیم قمی باشد که من در قضاوت نمی توانم بگویم تفسیر قمی هرچند شهرتش بیشتر است اعتبارش بالاتر از تفسیر فرات کوفی باشد. در این تفسیر و تفسیر قمی این آیه تفسیر شده است. اول از تفسیر قمی بگویم. علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خودش ضمن روایت صحیحه ابوحمزه ثمالی، هرچند کل روایات تفسیر قمی اعتبار دارد براساس توثیق عام اما این روایت مخصوصا صحیحه ابوحمزه ثمالی است. آمده است که آیه «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ» که نازل شد برای پیامبر. پیامبر نشسته بود از جایش بلند شد به طرف مسجد تشریف برد وسط شخصی را دید که سائل بود گفت سائل از کسی چیزی را خواستی، طلب کردی؟ گفت آره، گفت از کی؟ اشاره کرد که از علی بن ابی طالب در حال رکوع. پیامبر اعظم فرمود استفاده شد که این آیه در شأن امیرالمومنین سلام الله تعالی علیه نازل شده است.[1] علی بن ابراهیم همین یک روایت صحیحه را گفته است و بس. اما فرات کوفی چندین روایت درباره این آیه آورده است که من به دلیل گفتنی های زیاد به یکی دو تا آیه اکتفاء می کنم و بعدش هم برویم به شواهد التنزیل. روایتی را که فرات کوفی نقل می کند روایت اول از ابی جعفر امام باقر علیه السلام. نقل شده است که پیامبر اعظم در مسجد بود عبدالله بن سلام در صحن مسجد بود. گفت سوال کردم از حضرت رسول «جعلت فداک هذا الذی عنده علم الکتاب» اشاره به فردی، حالا فرد در بین القوسین آمده ابن. سوال شد که این «عنده علم الکتاب» است رسول الله «قال لا ولکنه صاحبکم علی بن ابی طالب علیه السلام نزل فیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ». نه آنکه پیش او علم الکتاب هست علی بن ابی طالب است. او کسی است که درباره اش «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ» نازل شده است. کتاب فرات کوفی حدیث دیگر نقل می کند باز هم از امام صادق علیه السلام که جابر آمد پیش امام باقر علیه السلام گفت «یابن رسول الله حدثنی عنک خیثمه» از زبان شما خیثمه به من خبر داده است که «انما ولیکم الله نزل فی علی بن ابی طالب قال صدق خیثمه» فرمود خیثمه درست گفته است.[2] فرات کوفی روایاتی که در این رابطه نقل می کند عدد روایات عبارت است از حدود دوازده روایت. دوازده روایت نقل می کند که آمده است آیه «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ» نازل شده است در حق علی بن ابی طالب. اجمالاً این نصوص معتبر است و سندهایش هم احیانا ذکر می کند خود فرات معتبر، کتاب مورد تایید اعاظم و در اعتبار سند دو چیز مهم است مولف و خود کتاب. این کتاب پیش فقهاء اعتبار و مولف از اعلام غیبت صغری است. و اسناد را هم ذکر می کند. پس از که از فرات کوفی گفتیم الان می رویم به تفسیر شواهد التنزیل که از ابناء عامه است و از اعتبار بالایی پیش ابناء عامه بهره مند است. که در آن بیست و چهار تا روایت که مفسر سنی دو برابر نقل کرده است. بیست و چهار روایت آورده است که این آیه در شأن علی علیه السلام است. یک روایت اول را بخوانم بعد روایتی که یک کمی نکته دارد بخوانم و بعد برمی گردم به آن نکته ای که در تفسیر فرات بود. روایت اول از ابن عباس آمده با سند معنعن یعنی مسند. « ». فی قول الله تعالی انما ولیکم الله قال نزلت فی علی بن ابی طالب علیه السلام به طور صریح می گوید که این آیه درباره علی بن ابی طالب نازل شده است. تا به اینجا روایات را که بخوانیم همه اش انس نقل می کند که از سران ابناء عامه است در اعتبار با اسناد معتبر و مسند و معنعن نقل شده است در یکی از اسناد عمر هم آمده است که این روایت گویا از دید ابناء عامه اعتبار بالایی دارد. اما در جمع این بیست و چهار تا روایت یک روایت یک شرحی داده و نکته ها دارد. می فرماید که رسول الله در مسجد بود، از مسجد بیرون آمدند و در مسجد کسی باقی نماند غیر از امیرالمومنین و او ایستاده بود نماز ظهر و عصر را می خواند که یک مستمندی وارد شد از فقرای مسلمین دید کسی نیست هیچ کسی نیست. غیر از حضرت علی که در حال نماز بود. گفت «یا ولی الله بالذی یصلی له ان تتصدق علیّ بما امکنک» گفت ای دوست خدا تو را قسم می دهم به آن کسی که برای او نماز می خوانی به من کمک کن آنچه را در اختیارت است. «و له خاتم عقیق یمانی احمر یلبسه فی الصلاه فی یمینه فمدّ یده فوضعها علی ظهره و اشار الی السائل بنزعه» خودش هم نزع نکرد سائل اشاره کرد که تو نزع کن. «فنزعه و دعا له و مضی» این گذشت «و هبط جبرئیل» این که انجام شد جبرئیل نازل شد که این نص هم سنی ابن عباس از سعید بن جبیر و سفیان و اعمش یک ثقات و اجلایی برای خودش است. با این سند و با این خصوصیت چه گفت آخرش؟ «فقال النبی صلی الله علیه و آله و سلم لعلیّ لقد باه الله بک ملائکته الیوم اقرأ انما ولیکم الله» پیامبر خطاب به حضرت علی گفت که ای علی خدا به ملائکه خودش مباهات کرد به این کاری که تو انجام دادی. قرائت کن آیه «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ» خدا مباهات کرد به ملائکه خودش فرمود که ولی که برای مردم است خداست و پیامبر است و این امیرالمومنین است. یک مباهاتی خدا برای ملائکه خودش در مورد این کاری که انجام دادید.[3] و مباهات خدای متعال چقدر مقام دارد که فقط ما از دور درکش می کنیم دیگر با خصوصیاتش که نمی توانیم برسیم.

 

اما اشکالات وارده

سوال:

پاسخ: کسی که با داعی عناد وارد می شود یک انسانی را که می بیند آرام و آهسته راه می رود می گوید چقدر متکبر است. یک انسانی که با تبسم حرف می زند می گوید چقدر مسخره می کند. از سر عناد، عناد را نمی شود جمع کرد. ما آیات و ظواهر و احکام و قوانین و قواعد مسلم را در نظر می گیریم. از نظر قواعد و قوانین مسلم در نماز بعضی از موارد نماز را آدم باید ترک بکند. در فقه شیعه و سنی مراجعه کنید. اگر کسی بچه ای می خواهد بیافتد از یک پرتگاهی در حد مرگ هم نباشد در حد یک ضرری است نمازت را ترک کن. کسی سلام می دهد جوابش را بدهید. و همین طور اگر بشود برای مردم در حال نماز هدایتی بکند شما پیش نمازتان در حال قرائت جهریه است اخفاء می کند شما آخر نمازید شما هدایتش کنید نمازتان بهم نمی خورد. یک دسته از کارها در حالت نماز به ماهیت نماز ضرر نمی زند. این اولاً و ثانیا در متون شیعه آمده است که تطوع بوده، تطوع در حال راه رفتن هم آدم می تواند آدم نماز بخواند در حال اشاره هم می تواند نماز بخواند، چپ و راستش را نگاه کردن هیچ اشکالی ندارد. فقط کلام مخل در نماز را نگوید. و در متن سنی هم آمده که ظاهرا وقت نماز ظهر و عصر، چون در مسجد پیامبر بوده علی علیه السلام بوده چرا نماز را فرادی خوانده؟ در وقت نماز ظهر و عصری کسی که بیاید سوال بکند و آن هم قسم بدهد و خود قرآن هم می گوید «وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ».[4] دستور قرآن است. و آن هم باز یک اشاره انگشت که آدم رکوعش را بهم نزد به انگشت اشاره کند این یک ذره اشکال که ندارد و اگر کسی اشکال بکند نهایت عناد است. خب حالت خضوع بوده، حالت خضوع معنایش این است که در نماز از ابتداء تا انتهاء که آدم توجهی به خدا که می کند یعنی در حد عبودیت توجه می کند در این حد نیست که آدم در حالت نماز هیچ درکی و هیچ احساسی و هیچ شعوری نداشته باشد. اگر آن جوری باشد آدم دیگر رکوع و سجود را نمی تواند، درک و شعور از بین برود ترتیب نماز را هم از دست می رود. بنابراین آن حداقل درک ها و شعورها در وقت نماز قطعا هست و الا رکوع و سجود نیاز به درک و شعور دارد. آدمی که غش کند بی حال بشود رکوع و سجود نمی تواند بگوید یک الله اکبر بگوید و بیافتد. بنابراین در نهایت عناد است کسی که بگوید که این نماز صدقه دادن در حالت نماز منافات دارد. نه رکوع را بهم زده است دست خودش هم بیرون نیاورده انگشتر هم از دست مبارک نکشیده، با اشارتی. شما می دانید کسی که دنبال مال می رود مالیاب ها و بندگان خدا که نیاز به تکدّی دارند آنها آدم های زرنگی اند زود متوجه می شوند هر کسی هدف خودش را زود می گیرد. زود به انگشتر توجه کند و از دست آقا درآورد. اینها مطالبی است که اصلا کوچک ترین اشکالی در رابطه با اهدای انگشتر ندارد، فقهاً در نماز عده ای از اعمال که انجام بشود جایز است حتی برای شما گفتم اگر رکوع و سجودتان فاصله داشت فاصله را کم کنید که فاصله را کم کنید یک قدم راه رفتن است. و بعد هم جواب سلام بدهید، برای امام جماعت هم تذکر بدهید و با اشاره و هدایت اگر کسی نیاز دارد می توانید کمکش کنید و اگر هم ضرورتی هم آمد نمازتان را می توانید قطع بکنید. اینها مسائل فقهی است و در فقه آنچه که مخل ماهیت و صورت نماز نباشد اشکال ندارد. بنابراین آن انگشتر با آن وضعیت آن هم یک نفر که هیچ اخلالی پیش نیامده، مستقیم آمده قسم هم داده مستقیم از دست مبارک برداشته، کوچک ترین اختلالی ایجاد نشده است.

 

سوال:

پاسخ: تیر درآوردن از پای مبارک امیرالمومنین معنایش این است که امیرالمومنین سلام الله تعالی علیه تحفّظ بر صلاه را ترجیح و برتری داد بر دردی که بر خروج تیر وجود داشت. معنایش این نبود که تیر دردش نداشته باشد. توجه اش در این حد بود که در حال نماز حفظ بر صلاه مقدم داشت بر دردی که به وسیله بیرون آوردن تیر صورت می گرفت. سائلی که سوال کند و مصلی که شعور و قوه سامعه اش را از دست ندهد مطلب جدایی است. هیچ گاهی هیچ عاقلی نمی تواند قبول کند که مصلی در حال نماز غشوه و حالش در حدی است که سامعه اش از بین می رود. سامعه که از بین رفت تمام مشاعر از بین می رود مشاعر که از بین رفت رکوع و سجود را نمی تواند باید غش کند و بیافتد. پس خضوع مساوی با غش نیست، مگر خضوع غش است؟ خضوع توجه به عبودیت است «ایاک» می گوید فقط تو را عبادت می کنم غش نیست حواس اش کار می کند اگر حواس اش کار نکند باید بیافتد.

 

سوال:

پاسخ: سوال شد که نظیرش در سوره یوسف آمده است که آنجا هم آن آلام و درد چاقو در برابر آن عبودیت از نظر دور انداخته می شد یعنی عبودیت را ترجیح می داد بر آن درد چاقو. یعنی درد چاقو برایش مورد توجه قرار نمی گرفت چون عبودیت را ترجیح می داد. این هم یادتان نرود در آوردن تیر از پای مبارک نکته اصلی این است که تحفظ بر صلاه مقدم داشته است بر دردی که در اثر بیرون آوردن تیر از پا به وجود می آید نه اینکه احساس نکند غش می شود تمام حواس از کار می افتد نماز خوانده نمی شود. تا اینجا این آیه را گفتیم تتمه اش را هم انشاء الله در هفته بعد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo