< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی نصوص غسل وجه

بررسی نصوص مربوط به کیفیت وضو بود. گفته شد وضو اولین واجبش غسل وجه است و غسل وجه هم گفته شد که از اعلی شروع بشود به طرف اسفل. و اگر کسی آب بزند به صورت خودش یک کف آب را بگیرد بزند به وسط صورت مثلا بعد بکشد پایین اشکال دارد. در این رابطه ادله را گفتیم. نصوص کامل نشد، گفتیم نصوصی که در این باب آمده است به دو دسته اند: دسته اول نصوصی است که حکایت می کند وضوی رسول الله را که در وسائل جلد اول باب 15 از ابواب وضو حدیث 1 و 2 و 6 و 10 نصوصی بود که درباره حکایت وضوی حضرت رسول آمده بود. سند در حد استفاضه بود. استفاضه را هم گفته ایم کثرت طرق با وصف صحت موجب اطمینان می شود استفاضه. کثرت سند با وصف صحت در حد موجب علم می شود تواتر و کثرت سند با وصف صحت در حدی که موجب اطمینان بشود استفاضه است. روایات باب در حد استفاضه بود. اما اشکالی را که سوال کردند که حکایت فعل است سیدنا فرمود که آنچه از این روایاتی که حکایت می کند فعل رسول الله را به دست می آید این است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم این جوری وضو گرفته است. این حکایت است ممکن است پیامبر صورت راجح را در نظر گرفته باشد و بیان دلالتش در آن حد نیست که بگوییم قطعا وضو همین طوری است. آخرش هم ایشان گفتیم با تسالم مسالمت به عمل آمد که گویا ایشان تسالم اصحاب را قبول دارد مطلب همین است.[1]

 

دو قسم حکایات

اما درباره دلالت روایات توجه کنید حکایات به دو جور است: 1. حکایات به نحو قصص است، 2. به نحو بیان عمل شرعی. اگر حکایات به عنوان قصص بود مطلب همان است که گفته شد دلالت بر مطلوب نمی کند یعنی قصه این دلالت را که دارد که عمل باید این جوری باشد قصه می گوید که پیامبر وضویش این جوری بود شاید بهترین وضو بود وضوی در کمتر از آن هم ممکن است درست باشد. و اما اگر حکایات در شکل بیان عمل بود و قرینه داشتیم که اینجا بیان عمل است. می بینیم که امام باقر علیه الصلاه و السلام در صحیحه زراره برای زراره در مقام بیان هست عمل وضو را بیان می کند آن هم به مستحکم ترین شکل که این نحوه از عمل آن نحوه ای است که پیامبر جدم این جوری وضو می گرفته است. مقام که مقام بیان عمل باشد قطعا دلالتش بر مطلوب کامل است یعنی این حکایت دلالت دارد در مقام بیان که وضوی صحیح این است که برای شما بیان می کنم و پیامبر هم به همین شکل وضو می ساخته است. این اولا، و ثانیاً در اصول خوانده اید که قول و فعل و تقریر معصوم در یک حد از اعتبار قرار دارد. در اینجا فعل معصوم است، فعل خود پیامبر، فعل پیامبر سنت پیامبر است متابعت از سنت هم بلا شبهه واجب است و مخالفت آن شیخ طوسی فرمودند که اگر وضو به نکس باشد مخالفت سنت می شود. الان معنایش را فهمیدیم که عمل رسول الله سنت است مخالفت با این عمل می شود مخالفت با سنت. مضافا بر اینکه قدر متیقن از وضوی صحیح همین وضو است که در این روایت آمده و فهم متشرعه از این نصوص هم همین است. چون این وضو یک وضوی خلاف متعارف نبوده از کف آب گرفته است رسول الله از پیشانی و رستنگاه مو صورتش را شسته اند رو به پایین. خلاف متعارف نبوده است از این نص قدر متیقن وضوی صحیح این است. اولا در عبادات قدر متیقن لازم الرعایه است. و ثانیاً در خارج از حد قدر متیقن شک در سقوط می شود. شک در سقوط مساوی با عدم امتثال است. باید این جوری انجام بشود. ممکن است اشکال بکنید که دأب شما بر این بود که بر اعاظم نقد و اشکال نکنید الان رأی سید را گویا نپذیرفتید. می گوییم سیدنا الاستاد آنچه که فرمودند دقیقا متین و درست است اما با دو توجیه که مکرر گفته ام: 1.بحث اصولی و دقیق است، 2. از حد فهم عادی فراتر رفته است به دقت و امعان نظر پرداخته اند. بنابراین می گوییم رأی ایشان کاملا آن احتمالی که می دهند که ممکن است پیامبر به صورت راجح وضو گرفته باشد می گوییم این احتمالی که شما می فرمایید متین است اما برخواسته از دقت عقلی است. سر جای خودش درست است و خود شما هم در اصول این را قبول دارید در فقه با همین متن موافق هستید آنچه را می پذیرید که شهرت و اکثر پذیرفته اند. اکثر و شهرت بر این است که این نصوص دلالت شان بر مطلوب کامل است و حکایت حکایت عمل رسول الله است. بنابراین دأب ما و سنت ما هم باطل نشد. این دسته اول از روایات بود. دسته دوم از روایات روایاتی بود که دلالت داشت بر کیفیت وضو بدون شکل حکایت. بیان و شرح مسئله بود.

 

اعتبار قرب الاسناد

از این دسته از روایات حدیث معتبر ابی جریر رقّاشی است. عبدالله بن جعفر حمیری فی کتاب قرب الاسناد، روایاتی که در قرب الاسناد حمیری هست مورد اعتماد فقهاء است و اسنادش درست است. در این کتاب قرب الاسناد عن احمد بن محمد عن ابن محبوب عن ابن جریر رقّاشی. سند معتبر است البته شما با خبرید که سیدنا الاستاد مبنایش درباره اعتبار روایات با مبنای مشهور فرق می کند. ایشان در اینجا هم همان اشکالاتی که درباره مشایخ ثلاث آمده نگفته بودیم بزنطی و صفوان و ابن ابی عمیر که بالاجماع تقریبا نقل شان اعتبار دارد سید گاهی اشکال می کند که می گوید این روایت به طور خاص این راوی ضعیف را دارد اشکال عمده اش این است. ایشان درباره همی روایت هم اشکال می کند می فرماید: ابی جریر رقّاشی مهمل است مشترک است بین دو نفر. اصطلاح مهمل در تعبیر ایشان یعنی مشترک بین دو نفر، ثقه و غیر ثقه. و اصطلاح مهمل در اصطلاح حدیث یک عنوانی که اصلا درباره اش هیچ وصفی ذکر نشده باشد. می فرماید رقاشی از اوصاف ابی جریر در روایات نیامده، در نصوص نیامده. فقط ابی جریر یکی دو نفر است معروف است یکی ابی جریر قمی است و اما ابی جریر رقاشی ما در جوامع روایی نداریم. پس کلمه رقّاشی بر همان حسب اصطلاح حدیث و رجال هم می شود مهمل. مهمل که شد از اعتبار ساقط است. می گوید هرچند شما بگویید که قرب الاسناد معتبر است ولی قرب الاسناد معتبر هست درست است کتاب معتبری است مثال می زند که قرب الاسناد از کتاب کافی که بالاتر نیست. کتاب کافی چقدر اعتبار دارد، بالاترین اعتبار را دارد بعضی از راوی هایش ضعیف است. بنابراین در اعتبار قرب الاسناد شکی نیست ولی احیانا پیدا می شود بعضی از راوی ها که اعتبار و توثیق ندارد. این اشکال ایشان. اما درباره این سند گفته شد که سند معتبر است به سه دلیل: 1. همان که گفتیم کتاب قرب الاسناد، جامع بزنطی، تفسیر قمی، کامل الزیاره اینها کتبی هستند که مجموعه روایات شان دارای اسناد معتبره هستند. خود سیدنا هم اعتبار کتاب قرب الاسناد را انکار نمی فرمایند. 2. در سند آمده است عن ابن محبوب عن ابن جریر نقاشی، این موید یا دلیل یا شاهد دیگری است بر اعتبار. برای اینکه حسن بن محبوب از اصحاب اجماع است و در بحث اصحاب اجماع گفتیم که یک حداقل داریم که آن راوی بلا واسطه معتبر است. ابن محبوب از ابی جریر رقاشی نقل می کند و می شود معتبر. 3. عمل قدمای اصحاب به مضمون و مدلول این حدیث. خود سیدنا الاستاد عمل مشهور را که محل اشکال دارند یک تبصره دارند که عمل قدمای مشهور توثیق عملی است اما به شرط اینکه اثبات بشود که اثبات صغری مشکل است. اما در این مورد اثبات صغری شکی در آن نیست به این معنا که قدمای اصحاب به تصریح خود ایشان که به تسالم اشاره کردند قدمای اصحاب به مضمون این حدیث اعتماد کرده اند. براساس این ادله سه گانه ای که گفتیم و براساس این شواهد ثلاثه این حدیث از حیث سند معتبر است. سندش که اعتبار داشت دلالت این حدیث کامل و در حد تصریح است. «قلت لأبي الحسن موسى عليه السلام: كيف أتوضأ للصلاة؟ فقال، لا تعمق في الوضوء، ولا تلطم وجهك بالماء لطما» این جوری نباشد که آب را بگیری به صورت ات بزنی «لكن اغسله من أعلى وجهك إلى أسفله بالماء مسحا»[2] این نص است و صریح است هیچ شبهه ای نیست که هر قدر اشکال بکنید جایی برای اشکال ندارد. لذا در دلالت این حدیث به مطلوب هیچ شبهه ای دیده نمی شود و شرح هم داده که وضو گرفتن را به شکل آب زدن به صورت انجام ندهید آب را بگیرید از قسم بالا و اعلای صورت تان بریزید. لذا سیدنا الاستاد در دلالت این حدیث اشکال نمی کند. دلالت کامل و سند هم کامل است با داشتن این دلالت و سند هم که گفتیم اعتبار دارد شبهه ای باقی نخواهد ماند. یک موید مختصر دیگری را هم برایتان اضافه بکنم که مطلب کامل بشود. حدیثی که درباره حکایت آمده بود صحیحه زراره که شهید در ذکری[3] و علامه در منتهی یک تتمه ای را نقل کرده اند که آن تتمه را شیخ صدوق به عنوان مرسل آورده است. در ادامه حدیث صحیحه ای که نقل کرده است زراره حکایت وضوی پیامبر را که این گونه بود این تتمه آمده است «فقال هذا وضوء لا یقبل الله الصلاه الا به» این را شیخ صدوق به نحو مرسل نقل می کند اما می گوید «قال» مرسلی که صدوق قال بگوید یعنی خودش وثوق به صدورش دارد و مورد اعتماد است. مرسلی که صدوق «روی» بگوید می شود مرسل، مرسلی که «قال» بگوید یعنی موثق و معتمد عند الصدوق. این تتمه را که اضافه هم بکنیم در آخر «لا یقبل الله الصلاه الا به» خداوند نمازی را که به این شکل از وضو نباشد قبول نمی کند. فتحصل اینکه وضو که اولین واجبش غسل الوجه است باید با یک کف از آب با قصد وضو یعنی با قصد قربت من الاعلی باید ریخته بشود رو به اسفل. که قدر متیقن است و متمّم برای این مطلب آن مرسل شیخ صدوق بود که «لا یقبل الله الصلاه الا به» یعنی «الا بالوضوء بهذه الشاکله».


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo