< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معنی کعبین

در جلسه قبل گفته شد که مسئله مسح رجلین مطالبی دارد که باید مورد بررسی قرار بگیرد از جمله شرح معنای کعبین که آمده است «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ».[1] منظور از کعبین چیست، کدام موضع پا که حدی برای مسح تعیین شده است کعب است. برای توضیح این معنا ابتداء به آراء قدمای اصحاب مراجعه کنیم آنگاه به لغت نامه ها سری بزنیم و در نهایت از این نصوصی که در این رابطه آمده است بهره ببریم.

 

آراء صاحب نظران در معنی کعب

آراء قدماء در مورد تفسیر کعبین به طور واضح برای ما مطلب را شرح می دهد از قدماء شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «و الکعبان هما قبه القدم امام الساقین بین المفصل و المشط و لیسا الاعظم التی عن الیمین و الشمال من الساقین الخارجه عنهما کما یظن ذلک عن عامه». فرمودند کعبینی که در آیه «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ» آمده است دو قبه قدم است قبه یعنی برجستگی روی پا. بعد شرح می دهد «بین المفصل و المشط». مشط انگشتان را به تعبیر شانه، انگشت ها مثل شانه است مشط شانه است تعبیر می کند از شانه. قبه این قسمت روی پا که یک برجستگی مختصری است «بین المفصل و امام الساقین بین المفصل و المشط». این می شود قبه القدم، مسح از اینجا تا به اینجاست این بیان شیخ مفید. و بعد اشاره ای هم دارد که ردّ بر برداشت ابناء عامه که آن اعظم و استخوان هایی که در یمین و شمال است که در فارسی می گویند قوزک پا این قسمتش را قوزک می گویند و این قسمتش را نام نمی برند. این دو قسمت عظم یعنی استخوان ها اینها از ساق است. و بعد می فرماید: «و العرب تسمی کل واحده منهما بالظنبوب»[2] عرب که اهل خبره است، عرب که مرجع فهم معنای عربی است، شیخ مفید که خودش هم عرب است بغدادی است و مفسّر و لغوی و ادیب هم هست ایشان می فرماید که عرب می گوید که این دو قسمت یعنی قوزک پا اینها اسمش هست ظنبوب نه کعبین. و اما کعب همان است که گفتیم. 2. سید مرتضی علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: هما (الکعبان) العظمان ناتئان أو نابتان» دو نسخه آمده است ناتئان و نابتان. اگر نابتان بگوییم که معنا واضح است آنجا سبز شده و روییده. ناتئان هم به معنای روییدن است. «عظمان ناتئان فی ظهر القدم عند معقد الشراک».[3] همان برجستگی روی پا با یک علامت که محل کنار بند کفش است و گره می زنند. تا به اینجا رأی سید هم مطابق بود با رأی شیخ مفید درباره معنای کعب. 3. شیخ طائفه قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مسح تا کعبین است «و هما نابتان فی وسط القدم».[4] این اقوال قدماء، و اما مشهور محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «الکعبان هما العظمان ناتئان فی وسط القدم عند معقد الشراک»،[5] علامه حلی در کتاب تذکره عین همین عبارت را دارد «هما العظمان ناتئان فی وسط القدم عند معقد الشراک» یک جمله هم اضافه می کند «اعنی به مجمع المفصل و المشط».[6] برای شرح بیشتر رأی ششم شهید قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «الكعبان عندنا مقعد الشراك وقبتا القدم وعليه اجماعنا».[7] شهید و علامه حلی و محقق حلی هر سه نفر پس از بیان معنای کعب می فرماید: «علیه اجماع العلماء» یا «هذا عند فقهاء اهل البیت» یا «هذا عند علمائنا اجمع». به طور کل این سه فقیه این معنا را به عنوان مجمع علیه اعلام می کنند. از این رو صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: درباره معنای کعبین اطاله کلام نکنیم. برای اینکه معنای کلام همان قبّه القدم است به اجماع الفرقه بلکه می فرماید به ضرورت فقهیه.[8] اما استدلالی که در بیان این فقهاء دیده می شود جالب توجه است استدلال شهید است. در مرحله استدلال شهید قدس الله نفسه الزکیه بعد از آنکه می فرماید معنای کعبین همین قبّه القدمین است بالاجماع، وانگهی اشاره می کند به لغت و ایه قرآن. می فرماید که علامه اللغوی عمید الروساء کتابی نوشته است به نام الکعب، در این کتاب لغت دلیل زیاد و فراوان و شواهد متعددی نقل می کند این علامه لغوی که منظور از کعب همان قبه القدم است نه آن اعظم یمین و شمال ساق و نه مفصل. این مطلب تا اینجا معلوم شد و دلیل هم از لغت آورد و پس از آن می فرماید از نصوص متواتر هم این مطلب استفاده می شود. و نکته دیگری که ایشان دارند این است که می فرماید: آیه قرآن که فرموده است «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ» ظهور دارد بر اینکه منظور از کعبین همان قبه القدم است نه آن دو قسمت از استخوان های برجسته اطراف ساق که ابناء عامه می گویند. اگر آن دو قسمت بود هر پا به طور طبیعی دو تا کعب دارد و دو برجستگی در طرف راست و چپ ساق دارد. اگر آن معنا مراد بود در آیه گفته می شد «و امسحوا بروسکم و ارجلکم الی الکعاب» تا جمع بشود، چهار تا کعب که دو تا نیست. کعبین گفته است منظور این است که هر پا یک کعب دارد یعنی دو طرف ساق پا کعبین نیست. روایات را می فرماید که در این رابطه به اندازه ای است که می توانیم بگوییم که در حد تواتر است. تا به اینجا از لحاظ آراء فقهاء و استدلال معنای کعب برای ما روشن شد.

 

مراجعه به لغت نامه

اما نگاهی به لغت نامه ها: لغت نامه های معتبر و معروف از مجمع البحرین و المصباح المنیر و قاموس و لغت نامه ابن اثیر و غیره مراجعاتی که به عمل آمده دو تا مطلب به دست می آید: 1. در لغت نامه ها تصریح شده است که شیعه منظور از کعب همان قبّه القدم را تلقی کرده اند. «معنی الکعب عند الشیعه کافه قبّه القدم». و اما خود معنای کعب لغتاً بین ارباب لغت اختلاف وجود دارد به مفصل گفته شده است، قبّه القدم گفته شده است به آن دو استخوان که گویا قزوک پا و آن برجستگی مقابلش باشد دو طرف ساق پا گفته شده است در اینجا یک اختلاف واضحی بین آراء لغویین دیده می شود که شهید با دقت و استقصاء که دارد آن نهایی ترین تحقیقات را اعلام می کند که درباره کعب یک کتاب نوشت و ادله اقامه شده و اعلام شده است که کعب قبّه القدمین نه دو قبّه چسبیده به ساق. پس از لغت نامه چیز خاصی به دست نیامد هرچند اگر با دید ابتدائی بنگیریم می توانیم بگوییم که به رأی علامه لغوی اعتماد باید کرد اما علی التحقیق کار مشکل است، از لغت نامه ها چیزی استفاده نشد.

 

نظر تحقیقی و تفصیلی

اما رأی تفصیلی و تحقیقی، سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه معنای کعبین را شرح می دهد و انصافا در نهایت جودت است. ورودی بحث شان از این قرار است می فرماید: لغت نامه ها را که ما معتبر می دانیم از باب اهل خبره. در اصول گفته بودیم حجیت قول لغوی را که ما معتبر می دانیم از باب اهل خبره و سیدنا در اصول اشکال می کردند که شیخ هم اشکال می کند اما در فقه همین جا تصریح می کند که حجیت قول لغوی را که از جهت حجیت قول اهل خبره معتبر می دانیم

 

دو شرط حجیت قول لغوی

حجیت قول خبره دو شرط دارد مثل حجیت عرف که دو شرط داشت: 1. نظر قطعی باشد، 2. اختلافی نباشد. اگر اختلافی در کار بود از اعتبار ساقط است. می فرماید پس از که در لغت این اختلاف را مشاهده می کنیم دیگر از اعتبار لغت خبری نیست. یک توضیحی هم بگویم در لغت نامه ها که مراجعه کنید برای یک لغت چند معنا ذکر می کنند که در دید ابتدائی می گویید همه الفاظ مشترک است، این نیست. نکته اش این است که برای یک لفظ چند تا معنی که ذکر می شود عمدتاً توضیحی است مترادف است که آن لفظ را خوب معنایش را روشن کند. چند تا معنی نیست کسی با لغت نامه ها آشنا نباشد فکر می کند برای یک لفظ چند تا معناست. مثلا درباره کلمه روشن که فارسی است، این را برای عرب ها ترجمه کنید می گویید واضح، مبیّن، مستبان، معلوم، قابل للفهم، پس روشن پنج تا معنا دارد، این پنج تا معنا نیست این فهم لغت نامه که یک لفظ را به چند معنایی که نزدیک هم هست توضیح می دهند. اما از لغت نامه اگر کلّ اهل لغت یک معنا را برای لفظ بگویند و اختلاف نداشته باشد اعتبار دارد. اگر اختلاف داشت از اعتبار ساقط است. سیدنا الاستاد می فرماید که بعد از که دیدیم از لغت نامه ها چیزی استفاده نشد باید به مصادر دیگر مراجعه کنیم. بهترین مصدر در جهت فهم معنای کعب روایات و نصوص است که معنای کعب را برای ما توضیح داده است. حتی اگر لغت نامه هم برای ما معنایی را اعلام می کرد و نص معتبر معنای دیگری را اعلام بکند آن نص مقدم است. اینجا که لغت نامه ها چیزی ندارند باید به نصوص مراجعه کنیم.

 

مراجعه به نصوص

از جمله این نصوص موثقه میسر، سند معتبر است از امام باقر روایتی را نقل می کند که امام باقر فرمود: «الا احکی لکم وضوء رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم ثم اخذ کفّا من الماء فصبّها علی وجهه» این وضعیت و کیفیت وضو را به طور کامل شرح داد تا رسید به اینجا «ثم مسح رأسه و قدمیه ثم وضع یده علی ظهر القدم» همان قبّه القدم، «ثم قال هو الکعب» فرمود آن کعبی که شما دنبال می کنید همین است. یک ردّی برای ابناء عامه اعلام کرده است و فرموده است آن استخوان هایی که در دو طرف ساق پا قرار دارد که مرغوب هم گفته می شود آن کعب نیست او ظنبوب است که شیخ مفید و شیخ طوسی و شیخ صدوق چیزی نمی گویند مگر از آنچه استفاده کرده اند از نصوص. «و قال و أومأ بیده الی الاسفل العرقوب ثم قال ان هذا هو ظنبوب»[9] اینکه خیال کردند ابناء عامه که کعب باشد این ظنبوب است کعب نیست. این حدیث با سند معتبر و مضمونش هم درست برداشت شده از سوی قدمای اصحاب، معنای کعب را برای ما شرح می دهد. و ما از این مسئله بسیار به سادگی استفاده می کنیم که منظور از کعب همان قبّه القدم است. روایت دومی را هم به عنوان موید ذکر می کنند که به همین روایت می توانید اکتفاء کنید. صحیحه بزنطی از امام رضا علیه السلام، سند صحیح است، «سالته عن المسح علی القدمین کیف هو فوضع کفّه علی الاصابع فمسحها الی الکعبین الی ظاهر القدمین»[10] که ظاهر القدمین همان قبّه القدم است چون انتهایش که می شود مفصل و ابتدایش هم که معلوم است نیست ظاهرش یعنی روی پا می شود قبّه القدمین. با استفاده از این نصوص معنای کعب برای ما روشن شد.[11] قول قدماء، اجماع فرقه، اجماع فقهای اهل بیت و نصوص معتبر معنای کعب را برای ما اعلام کرد و مطلب کامل شد. اما چرا می گوییم «الاحوط الی المفصل» قولی است و نصی است معتبر و قول هم از علامه حلی که می گوید کعب مفصل است. شرحش ان شاء الله برای فردا.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo