< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق تکمیلی درباره ترتیب مسح رجلین

گفته شد قدماء قدس الله انفسهم الزاکیات فرموده اند که باید مسح رجل یمنی مقدم داشته شود بر رجل یسری. شیخ طائفه قدس الله نفسه الزکیه در کتاب خلاف فرمودند «علیه اجماع الفرقه». این مطلب را شرح دادم و از لحاظ اقوال می شود گفت مشهور بین قدماء بلکه مورد اجماع است که شیخ طائفه به آن اجماع اشاره فرموده است.

 

نصوص دال بر ترتیب و قول به آن

مضافا بر این شهرت یا اجماع صحیحه ای در این باره وجود دارد که دلالت دارد بر ترتیب. سند این است: عن علی بن ابراهیم که شیخ کلینی نقل می کند عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن ابی ایوب که ابی ایوب چند نفرند هر کدام باشند در این سند که ابن ابی عمیر از او نقل می کند معتبر است. عن محمد بن مسلم عن ابی عبدالله علیه السلام فی حدیث، در حدیثی که شرح افعال وضو در آن حدیث داده شده است آقا فرموده است «امسح علی القدمین و ابدأ بشق الایمن».[1] در اعمال وضو مسح کن بر قدمین یعنی روی پاهایتان و ابتداء به آن پای راست. این حدیث از نظر سند معتبر است و از نظر دلالت هم کامل است می شود مستندی باشد برای قول قدماء که هم مشهور است و اجماع فرقه درباره اش اعلام شده است و این حدیث صحیح هم مطلب را کامل می کند. تا به اینجا این مطلب اعلام می شود که رجل یمنی باید در مسح مقدم داشته شود بر رجل یسری. قول قدماء گفته شد و دلیل هم ارائه شد.

 

قول مشهور

براساس ترتیب بحث مان مرحله دوم رأی و نظر مشهور: مشهور این است که تقدم یمنی بر یسری واجب نیست بلکه بر عکس هم می شود مسح انجام داد. محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «و لا ترتیب فی المسح بین الرجلین»[2] که رجل راست را مقدم بداریم بر چپ، می شود هر دو را با هم مسح کرد، ترتیب که نیست یعنی مقدم داشتن پای راست بر پای چپ، اما از تقدم و جواز مسح پای راست بر پای چپ بحث نمی کنند ترتیب لازم نیست می تواند پای راست را مقدم بدارد و می تواند دو تایش را با هم مسح کند. که اگر بناء شد با هم مسح نکند باید پای راست را مقدم بدارد. محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «لا ترتیب بین الرجلین» بعد دلیلی که اقامه می کند این است که «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ »[3] چون کتاب در این رابطه تفصیل نداده، «ارجلکم» مطلقا حکم را اعلام کرده است مقتضای اطلاق نفی ترتیب است ترتیبی در کار نیست. بعد یک اشکال و جوابی هم به طور اشاره ذکر می کند می فرماید: این با ذراعین قیاس نمی شود که در قرآن آمده «فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ» تا شما اشکال کنید که در ایدیکم هم اطلاق دارد باید دست راست را مقدم ندارید. می گوید مقایسه نمی شود، برای اینکه در مورد ذراعین دلیل داریم، نصوص معتبره در حد استفاضه آمده است که در غسل ذراعین یمنی بر یسری مقدم داشته باشد.[4] این قول مشهور است،

 

تفصیل و تحقیق

اما تفصیل و تحقیق: صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه مسئله را شرح می دهد در مورد کلام محقق حلی که می رسد «لا ترتیب بین الرجلین» شرح می دهد که این قول مورد رأی و نظر عده ای از فقهاء هستند از جمله علامه حلی می فرماید: ترتیبی بین مسح رجلین در کار نیست.[5] پس از که صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه این حکم را از لحاظ آراء فقهاء مورد توجه قرار می دهد تا جایی که اعلام می شود این رأی رأی مشهور است. پس از آن به ادله مشهور اشاره می کند می فرماید: آنچه که دلالت می کند بر این حکم یعنی بر عدم ترتیب بین مسح رجلین این است که اطلاقات کتاب است که ارجلکم آمده است، و اطلاقات سنت و مهم تر از همه که عمده ترین دلیل می تواند باشد این است که وضوهای بیانیه که در باب پانزده از ابواب وضو آمده است وضو را شرح داده و پس از شرح وضو مسح و غسل و ترتیبی که در آنجا در کار بوده است بیان شده، چیزی باقی نگذاشته و تا اینکه رسیده است به دست راست و چپ شرح داده است که با یک کف آب ذراع و دست راست را پیامبر شست و با یک کف آب پس از آن دست چپ شریف شان را برای وضو شستشو کرد تا رسید به مسح قدم فرمود «ثم مسح رأسه و قدمیه الی الکعبین» بدون هیچ شرحی، مقام بیان است اگر ترتیبی در کار بود گفته می شد. آن نصوصی که در این باب است حدیث 2 و 3 و 11 همین باب پانزده و احادیث دیگر که آمده است، مثلا از امام رضا سلام الله تعالی علیه حدیثی نقل شده است «و مسح الرأس و الرجلین مره واحده» بدون اینکه ترتیب ذکر شود. می دانید مقام بیان آن هم سائل از امام صادق می پرسد و امام باقر شخصا می فرماید: «الا احکی لکم وضوء رسول الله» حکایت وضوی رسول الله تا می رسد به مسح قدم، می فرماید: «و مسح مقدم رأسه و ظهر قدمیه» بدون ذکر ترتیب. اگر از ترتیب خبری بود در مقام بیان با این خصوصیت ذکر می شد. بنابراین چون از ترتیب هیچ خبری نیست آن هم در مقام بیانی که امام حکایت می کند وضوی رسول الله، کشف می شود که از این ترتیب در شرع اثری نیست. صاحب جواهر دلیل سومی را به عنوان نص خاص در این رابطه ذکر می کند می فرماید: مضافا بر عمومات کتاب و سنت و دلالت وضوهای بیانیه روایتی است از عبدالرحمن هاشمی که در این روایت صاحب جواهر می فرماید: قریب به صریح است که بگوییم ترتیب در کار نیست بلکه مستحب هم شاید نباشد. این روایت عبارت است از: محمد بن الحسن عن المفید عن احمد بن محمد عن ابیه عن محمد بن یحیی، این حدیث سند طولانی دارد بقیه روات مورد توثیق هستند فقط خود عبدالرحمن بن کثیر هاشمی این توثیق ندارد ولی دو تا وصف دارد وصف اول که در همین سند هم آمده مولی محمد بن علی، مولای امام باقر است. در اصطلاح حدیث مولی به معنای غلام و نوکر هم می آید به مناسبت، اگر مولی اضافه شد به امام می شود نوکر مولی. غلام امام باقر، و یک وصف دیگری هم دارد که آن وصف وصف متاخرین است که هاشمی است هم هاشمی است و هم نوکر و غلام آقا امام باقر است. در بحث رجال گفتیم یکی از توثیقات خادم بودن برای امام است. اشکال را که جواب دادیم که «ربما خادم اصبح قاتلا»، گفتیم که قانون عقلی نیست که استثناء نداشته باشد استثناء که می تواند فرزند امام معصوم هم فرزند پیامبر هم فاسد بشود ولی ما قاعده بحث می کنیم قاعده این است که کسی که خادم است در محضر امام است خدمت می کند تا علم به فسادش پیدا نکنیم مردم، عقلاء، مومنین قاعده می گوید این آدم درستی است. خلاف قاعده یک مورد بجلد در آمده است آن استثناتات جای خودش را دارد. لذا در ذوق و مذاق محدثین هم خادمیت یک توثیق است که برای هاشمی هم گفته شده عبدالرحمن بن کثیر الهاشمی مولی محمد بن علی امام باقر عن ابی عبدالله. در این رابطه توثیق نیامده ولی دو توثیق عام درباره این عبدالرحمن به دست آوردیم این عبد الرحمن هم در سند کامل الزیارات آمده است و هم در سند تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده است. دو تا توثیق عام مساوی است با یک توثیق خاص. بنابراین با وصفی و مدحی که درباره اش آمده و با دو توثیق عامی که دارد سند می شود لا بأس به. حدیث طولانی است تقریبا یک صفحه است در ذیل آن حدیث آن مطلبی که مورد استشهاد ما هست ذکر می شود می فرماید: «ثم مسح رأسه فقال اللهم غشنی برحمتک و برکاتک و عفوک ثم مسح رجلیه فقال اللهم ثبتنی علی الصراط یوم تزل فیه الاقدام»[6] از این جمله صاحب جواهر این استفاده را فرموده است که در این حدیث مفصل تمامی افعال وضو تک تک جدا جدا ذکر شده و پس از آن دعایی برایش آمده است. هر کجا یک فعل مستقل بوده پشت سرش دعایی است در مسح رجلین که می رسد فقط می فرماید: «ثم مسح رجلیه» و پشت سرش دعا، یک عمل است و یک دعا. یعنی ترتیبی در کار نیست. از تنسیق این روایت و متن و شرحی که در این روایت آمده است استفاده می شود که درباره مسح رجلین ترتیبی وجود ندارد. این حدیث با این متن و هرچند صاحب جواهر این حدیث را به عنوان خبر گفته است نه معتبره و حسنه و صحیحه، ولیکن در ادامه این یک مویداتی برای این حدیث ذکر شده است و آن این است که این حدیث را کل مشایخ قدماء شیخ طوسی و شیخ کلینی و شیخ صدوق، شیخ مفید و احمد بن محمد بن خالد برقی همه این اعاظم که صاحب کتاب و رجال و موثّقین هستند این حدیث را نقل کرده است که نقل همه این اعاظم یک نوع دلالت بر وثاقت و اعتبار دارد. سند هم که معتبر شد و دلالت هم درست شد می توانیم بگوییم که این حدیث خالی از اعتبار نیست و دلالتش هم کامل است.[7]

 

سوال:

پاسخ: صاحب جواهر می فرماید که تمامی افعال وضو را بعد از که امیرالمومنین در آن روایت شرح داد و هر عملی را جدا پشت سرش یک دعا گفت تا رسید به مسح پا، مسح پا که رسید فقط مسح رجلین گفت و یک دعا پشت سرش. دست راست دعای جدا و دست چپ دعای جدا. با توجه به مناسبت حکم و موضوع و با توجه به تنسیق و نظمی که در این حدیث بود اگر اینجا ترتیبی بود پای راست برای خودش پای راست و یک دعا داشت و پای چپ برای خودش یک دعا داشت. صاحب جواهر می فرماید در حد تصریح می نماید که اینجا ترتیبی در کار نیست.

 

اشکال توقیع

در ادامه روایت دیگری هم ذکر شده است که گفته می شود این روایت دلیلی است بر عدم وجوب ترتیب. در این حدیث که در حقیقت توقیع است احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی فی الاحتجاج عن محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری عن صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف «أنه کتب الیه یسئله عن المسح علی الرجلین بایهما یبدأ بالیمین أو یمسح علیهما جمیعا معاً» حدیث توقیع است حمیری از آقا امام زمان عجل الله فرجه الشریف سوال کرده است عین مسئله را که مسح رجلین با مسح پای راست شروع می شود یا هر دو را با هم مسح بکند درست است؟ آقا در جواب فرموده اند: «فاجاب علیه السلام یمسح علیهما جمیعا معاً» صریح است ترتیبی در کار نیست مسح کند بر هر دو پا با هم «فان بدأ باحدهما قبل الاخری فلا یبدأ الّا بالیمین»[8] یا با هم مسح کند جایز است اگر بخواهد جدا جدا مسح کند باید پای راست را مقدم بدارد. دلالت این حدیث درست همان قولی است که مشهور می گوید و همان فتوایی است که در متن عروه آورده. اما اشکال این است که حدیث، که گفته بودم که اعتبار توقیع بالاتر از اعتبار یک روایتی است که از بقیه ائمه باشد. چون راهش کوتاه تر و نزدیک تر است و اگر شک در توقیع بکنیم شک در اعتقادات است. اما اشکالی که دارد سیدنا الاستاد می فرماید: اسناد شیخ طبرسی به حمیری ثابت و معتبر نیست. این مشکل را دارد سند. اگر اسناد شیخ طبرسی را به حمیری معتبر بدانیم اعتبار توقیع ثابت است و اشکالی ندارد. چون که سند ثابت نیست لذا روایت مورد اعتبار نیست و در بحث فقه مورد اعتماد نخواهد بود. تا به اینجا قول مشهور هم گفته شد تحقیق و تفصیل هم اشاره شد، تفصیل تکمیلی رأی و نظر سیدنا الاستاد و تحقیق فردا ان شاء الله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo