< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسئله 45 از ابواب وضو

مسئله 45: سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرمایند: «الاسراف فی ماء الوضو مکروه لکن الاصباغ مستحب و قد مرّ أنه یستحب أن یکون ماء الوضو بمقدار مدّ»[1] این مطلب اشاره شده بود آخر بحث بود توضیحش کامل نداده شد. می فرماید: اسراف در آب وضو مکروه است.

 

معنای اسراف در وضو

عنوان به ذهن می نماید که اسراف که از لحاظ فقهی حرام است اما اینجا آمده است که اسراف در آب وضو مکروه است این به چه معناست؟ معنایش این است که این اسراف اسراف لغوی متناسب به خود وضو است. آن اسراف محرّم در خرج و صرف بی رویه مال و تضییع مال هست. اینجا هرچند تضییع مال صورت نمی گیرد ولی زیاده روی می شود از حد واجب و مستحب بیشتر استفاده می شود. این استفاده بیش از حد مکروه است. و در عبادات اگر مکروه و کراهت نفوذ کند مثل این است که یک نقصی در عبادت نفوذ کرده است قولی هم هست که ما به آن قول توجه کنیم هرچند به طور کامل آن قول را معتمد و معتبر ندانیم ولی قابل ذکر هست که هر امر مکروهی در حال نماز حرام است. لذا گفته می شود در حال نماز اگر آدم با محاسن خودش به اصطلاح دست ببرد و جمع و جور کند مکروه و مکروه هم در حال عبادت شبهه حرام دارد. چون که مکروه هم نهی دارد هرچند نهی اش تنزیهی است چیزی که نهی دارد قابلیت تقرب در آن ممکن نیست. این توضیح که داده شد، خود این اسراف سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اسراف در آب وضو که مکروه به حساب می آید مبتنی بر دو سه تا نکته ای است که با دیده اغماض بنگریم. نکته اول این کراهت از یک روایتی استفاده می شود که شیخ کلینی قدس الله نفسه الزکیه آن روایت را نقل می کند عن ابی عبدالله علیه السلام «قال ان لله ملکا یکتب سرف الوضو»[2] می فرماید خداوند فرشته ای را موکّل کرده است که می نویسد اسراف وضو را. این متن دلالت می کند بر کراهت اسراف ولی به شرط اینکه دو نکته را اغماض کنیم: اولا سند این روایت ضعیف است، در این سند محمد بن حسن بن شمّون آمده که شیخ نجاشی این محمد بن حسن بن شموم را صریحا تضعیف کرده است. و راوی دیگر سهل بن زیاد آمده که درباره سهل بن زیاد قاعده داریم که «الامر فی سهل سهل» ولی سیدنا الاستاد این راوی را ضعیف می داند. سند ضعیف است می فرماید باید بگوییم که تسامح در ادله سنن جا دارد. که سید قائل به این مطلب نیست و قاعده تسامح در ادله سنن قابل التزام نیست. در مورد قاعده تسامح که مدرک اصلی ما روایات من بلغ است یعنی یک عده روایات که عنوان شده است به روایات من بلغ، آن روایات از لحاظ اعتبار در حد استفاضه بود. سند مشکل نداشت، اما از حیث دلالت هم مدلول آن روایات آن می شد که هر عمل خوبی که ثوابی برای آن احتمال می رود اگر انجام داده شود ثواب به دست می آید هرچند آن روایات ضعیف اصل نداشته باشد. اشکال سید این بود که استحباب شرعی ثابت نمی شود اما خود آن عملی که خوب است و ثواب برایش اعلام شده ثواب قطعا برای مکلف داریم. ما گفتیم عملی که خوب باشد و احتمال ثواب در آن باشد انجام بدهید ثواب را دارد. عنوان استحباب شرعی ثابت نشود نشود. قاعده تسامح را گفتیم نتیجه همان باشد که سید فرموده ضرری به حرف ما نمی زند چون ما پی به دست آوردن ثوابیم و انجام عمل،

 

دو قسم استحباب

و بعد گفتیم استحباب دو قسم است: استحباب به معنای مطلق رجحان و استحبابی که از سوی شرع اعلام بشود. اگر استحباب به معنای مطلق رجحان باشد این اعمالی که اعمال خیر دیده می شود و ثواب هم دارد تحت عنوان استحباب هم قرار می گیرد. یک نکته دیگر را هم اغماض بکنیم و آن این است که بگوییم قاعده تسامح اختصاص به مستحبات ندارد هرچند در عنوان آمده است تسامح در ادله سنن از باب تغلیب است، چون غلبه با مستحبات است تغلیبا سنن گفته شده ولی در حقیقت تسامح در ادله احکام غیر الزامیه است که شامل مکروهات هم می شود. بنابراین در صورتی که قاعده تسامح شامل مکروهات هم بشود که این نکته را هم اغماض بکنیم از این حدیث استفاده می شود که اسراف در آب وضو مکروه است.[3] وانگهی می فرماید «لکن الاسباغ مستحب» اسباغ مستحب است. اسباغ با اسراف چه فرق می کند؟ اسراف زیاده روی است اسباغ پوشاندن محل وضو به طور صحیح با آب یعنی محل را درست به طور ملموس زیر جریان آب قرار دادن، سبوغ یعنی فراگیری محل به توسط آب وضو نه بیش از حد وجوب و استحباب. در این رابطه روایات زیاد و صحاحی هست از جمله روایتی که سند صحیحه است «و فی ثواب الاعمال عن ابیه عن محمد بن یحیی» ثواب الاعمال که کتاب شیخ صدوق است عن ابیه که علی بن بابویه است عن محمد یحیی عن العمرکی که میم در ضبط لغت با فتحه آمده، عمرکی بن علی که از توثیق خاص برخوردار است و همین طور سند کامل صحیحه عن علی بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر عن ابیه جعفر بن محمد علیهما السلام «قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من اسبغ وضوئه و احسن صلاته و ادّی زکاه ماله و کفّ غضبه و سجن لسانه» غضبش را مهار کند زبانش را زندانی کند در سجن نگه دارد «و استغفر لذنبه» اهل استغفار باشد، «و ادی النصیحه لاهل بیت نبیه» نصیحت اهل بیت را گوش بدهد. «فقد استکمل حقیقه الایمان» اگر شما یک وقتی خواستید برای کسی ایمان را و مظاهر ایمان را کامل تعریف بکنید این حدیث سندش صحیح است، با این حدیث صحیح استناد کنید. «و ابواب الجنه مفتحه له»[4] این مژده را هم بدهید. محل استشهاد ما این جمله «من اسبغ وضوئه» بود. شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «و الفضل فی الاسباغ»[5] اسباغ استحباب دارد در تعبیر شیخ استحباب به فضل تعبیر می شود گاهی. این مسئله کامل شد. بعد می فرماید: «و الظاهر أن ذلک» یعنی مقدار مدّ برای آب وضو «لتمام ما یصرف فیه من افعاله و مقدماته من المضمضه و الاستنشاق و غسل الیدین» منظور ما مضمضه و استنشاق و غسل الیدین که استفاده می کنید به عنوان مقدمات وضو. شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مضمضه و استنشاق سنت موکده است. و بعد هم می فرماید از کمتر از سوار معنا ندارد اگر کسی مضمضه و استنشاق بکند باید سه بار انجام بشود. این مقدمات بود و این مستحبات تا اینجا گفته شد.

 

مسئله 46

مسئله 46: «یجوز الوضوء برمس الاعضاء کما مرّ و یجوز برمس احدها و اتیان البقیه علی المتعارف بل یجوز التبعیض فی غسل عضو واحد مع مراعاه الشروط المتقدمه من البدئه بالاعلی و عدم کون المسح بماء جدید و غیرهما»[6] در این مسئله چهل و شش به یک نکته اشاره می کند که قبلا بحث کردیم. گفته بودیم وضوی ارتماسی با خصوصیات بحث شد اینجا می فرماید اگر خواستید تبعیض کنید دست راست تان را ارتماسی انجام بدهید دست چپ تان را وضوی ترتیبی متعارف مانعی ندارد تبعیض می شود. چون دلیل وضو اطلاق دارد و دلیل ارتماس هم اطلاق دارد تقییدی نیامده است بیان خصوصیتی اعلام نشده است که وضوی ارتماسی باید از بدو تا ختم ارتماسی باشد. بنابراین مشمول ادله هست و بلا شبهه. اما تحقیق این است که تبعیض خلاف عرف متشرعه می نماید. بنابراین احتیاط این است که اگر ارتماسی شد همه اش ارتماسی بشود و اگر ترتیبی بود همه اش ترتیبی که اصحّ و اوثق این است.

 

مسئله 47

مسئله 47: «یشکل صحه وضوء الوسواسی اذا زاد فی غسل الیسری من الیدین فی الماء من جهه لزوم المسح بالماء الجدید فی بعض الاوقات بل ان قلنا بلزوم کون المسح ببله الکفّ دون رطوبه سائر الاعضاء یجئ الاشکال فی مبالغته فی امرار الید» می فرماید: وضوی وسواسی صحتش مشکل است، اگر در شستن دست چپ خودش اصرار کند و تکرار کند و زیاده روی کند. آب می ریزد روی دست چپش ذهنش نمی گیرد دوباره تکرار می کند سه بار چهار بار این دیگر از حد آب وضو می رود بیرون می شود آب جدید، با این آب جدید مسح مشکل پیدا می کند. بعضی اوقات این جوری می شود. و همین طور اشکال به وجود می آید اگر ما بگوییم که مسح باید به رطوبت کف دست باشد پس اگر وسواسی زیاد آب را روی دستش بریزد و به طور مکرر دستش را بکشد از آرنج تا به سمت سر دست آب ذراع یعنی آب خود دست می رسد به کف دست که باز هم به اشکال بر می خورد. چون مسح باید با رطوبت خود کف دست باشد نه به رطوبت عضو یا آرنج مگر در حال ضرورت که آب کف دست خشک شده باشد. «لانّه یوجب مزج رطوبه الکفّ برطوبه الذراع»، بعد می فرماید: «فی غیر الوسواسی اذا بالغ فی امرار یده علی الیسری لزیاده الیقین لا بأس به ما دام یصدق علیه أنّه غسل واحد نعم بعد الیقین اذا صبّ علیها ماء خارجیا یشکل و ان کان الغرض منه زیاده الیقین لعدّه فی العرف غسله اخری و اذا کان غسله للیسری باجراء الماء من الابریق مثلاً و زاد علی مقدار الحاجه مع الاتصال لا یضرّ ما دام یعدّ غسله واحده»[7] شرح این برای فردا، اما یک نکته درباره وسواس گوش بدهید. سیدنا الاستاد می فرماید که علاج وسواسی در تجربه شخصی من می فرماید من یک برهه ای از زمان وسواسی بودم علاجش این است که دو تا وضو بگیرید برای مدتی، یک وضو را همان طور که مردم وضو می گیرند یک وضوی دیگری را به شکل وسواسی خودتان هر قدر با آب انجام دادید تا آرام بگیرید. مدتی این کار را که انجام بدهید از وسواس نجات پیدا می کنید می فرماید من یک برهه ای از زمان این جوری بودم این کار را کردم. اما توجه کنید علاج وسواس حدیثی که در ذهنم هست سند معتبر دارد خود این عمل عمل وسواس است اختلالی است از سوی شیطان و وسوسه است. در موردی که وسواس روبرو می شوید فقط علاجش لا اله الا الله را تکرار کنید حداقل ده بار، این را که تکرار کردید قطعا تاثیرگذار است. یک نکته ای را اضافه کنید و آن این است که آدمی که وسوسه دارد یا خودش اگر می فهمد مراجعه کند که بعید است بفهمد چون وسواس عقل عقلائی اش را از دست می دهد باید یک فردی که نسبت به او نفوذ داشته باشد بگوید که طهارت و نجاست و افعال وضو ساخته خود بشر نیست یک اعتبار شرع است. اعتبار شرع که بود در طهارت همان طوری که یک شئ ای را داخل آب جاری خودتان تطهیر کرده باشید پاک است چیزی را که نجاستش را ندیده باشید مثل همان است چون نجاست و طهارت اعتبار است واقعی نیست. بر فرض شئ نجس است فعلا ما علم نداریم محکوم به طهارت است چون طهارت و نجاست اعتبار شرع است نه واقع. لا اله الا الله و توجه به معنای طهارت و نجاست و احکام شرع علاج وسواسی است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo