< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرط سیزدهم اخلاص

شرط سیزدهم: می فرماید از شرائط وضو «الثالث عشر الخلوص فلو ضم الیه الریاء بطل سواء کانت القربه مستقله و الریاء تبعاً او بالعکس او کان کلاهما مستقلاً»[1] دیروز گفته شد که در بحث خلوص فقهاء در کتب فقهی بحث خلوص را به طور مفصل مطرح نفرموده اند اما بحث ریاء‌ را صاحب عروه سید طباطبایی مفصل عنوان کرده است. خلوص را عنوان فرمود بعد وارد ریاء و اقسام ریاء‌ شد. گفتیم که در این بحث باید ابتداءً خلوص بحث بشود که دیروز قسمتی از آن بحث را برای شما یادآور شدیم که خلوص معنایش چیست و اقسام خلوص کدام اند.

 

معنای اخلاص در روایات

اما برای تکمیل معنای خلوص از منبع معتبر و متن متقن اضافه ای هم اشاره بشود. در این حدیث معنای خلوص یا عمل خالص را ذکر می کند حدیث هم سندش با دید ابتدائی موثق است «و العمل الخالص الذی لا ترید ان یحمدک علیه احد الا الله»[2] این می شود عمل خالص. چشم داشتی در برابر انجام عمل از هیچ کسی نداشته باشد انتظار ستایش از کسی غیر از خدا نداشته باشید این می شود عمل خالص. پس سند اصلی که روایت بود برای ما اخلاص را معنا کرد مضافا بر آنچه ما گفته بودیم و شاهد دیگر متنی که شیخ قدس الله نفسه الزکیه در کتاب تبیان در تفسیر آیه 83 سوره ص می فرماید: منظور از «عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» کسی که اخلاص داشته باشد بعد می فرماید: «الاخلاص ان یقع طاعه خالصا لوجه الله بدون الریاء و السمعه»[3] معنای اخلاص همین بود که فقط لوجه الله باشد و سمعه ای در کار نباشد. اخلاص را فقهاً گفتم که قصد قربت بود و قصد قربت انجام عمل به داعی امر الهی. شاهد و دلیل روایی برای این مطلب: صحیحه عبدالله بن سنان، محمد بن علی بن الحسین شیخ صدوق عن ابیه علی بن الحسین عن سعد بن عبدالله عن یعقوب بن یزید که توثیق خاص دارد عن محمد بن ابی عمیر عن عبدالله بن سنان که از اجلاء و ثقات. مطلبی که ما از قول فقهاء نقل کردیم که ما بدانیم فقهاً اخلاص یعنی انجام عمل به داعی امر خدا نه آن معانی که در بعضی از احادیث آمده است که آن معانی اخلاقی بود. مستند ما در این رابطه این صحیحه است. «قال کنا جلوسا عند ابی عبدالله علیه السلام اذ قال له رجل اتخوف ان اکون منافقا» آدمی بود با احتیاط و متدین گفت که می ترسم من منافق باشم. «فقال له اذا خلوت فی بیتک نهارا او لیلا الیس تصلی فقال بلی» اینکه «اتخوف» از قرینه مقام معلوم می شود که می گوید من نماز که می خوانم مردم می بینند پس منافق باشم. امام فرمود: «اذا خلوت فی بیتک نهارا او لیلا الیس تصلی فقال بلی فقال فلمن تصلی فی بیتک قال لله عزوجل قال فکیف تکون منافقا و انت تصلی لله عزوجل لا لغیره»[4] یعنی نماز می خوانی، نماز را به دلیل امر خدا می خوانی یا به دلیل دیگر؟ شاهد داخل خانه تان که کسی نیست نماز می خوانی برای امر خداست و دیگر منافق نیستید و مومن هستید و مخلص. این شاهد مثال بود.

 

دلیل اصلی و مستند اخلاص آیه سوره بینه

معنای اخلاص گفته شد و در فراز بعدی که گفته بودم منبعی که برای اهمیت و اشتراط اخلاص آمده است هم اشاره کنیم. دیروز یک آیه اشاره شد که در سوره بینه «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ»[5] فقهاء دلیل اصلی و مستند مبدائی برای اخلاص این آیه را در نظر گفته اند. و برای تاکید چند آیه دیگر هم یادآور بشویم. آیه دوم سوره زمر خدای متعال می فرماید: «فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ»‌ امر به عبادت است با وصف مخلص یعنی در حالتی که مخلص باشید حالت در حقیقت وصف هم هست حال یک نوعی از وصف است منتها با یک خصوصیت. بنابراین «فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا»‌ وصف عبادت این است که از سر اخلاص باشد. همین سوره آیه یازدهم خدای متعال می فرماید: «قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ»‌ امر شده ام برای عبادت که از سر اخلاص انجام بدهم. این آیاتی بود که منبع اصلی ما برای اشتراط اخلاص در عبادت و اما درباره نصوص که مراجعه کنیم نصوصی که درباره اخلاص آمده است روایات زیادی دارد دو تا روایت که در آن کلمه اخلاص صریحا ذکر شده است را برای شما یادآور بشوم. روایت اول که سندش موثق است. عن ابی عبدالله علیه السلام «قال قال امیرالمومنین علیه السلام فی حدیث و بالاخلاص یکون الخلاص»[6] این نتیجه اخلاص آزادی مطلق است. اگر آزادی بطلبد در این دنیا از گرفتاری های زندگی و از عقبات و عقاب های اعمال اخلاص داشته باشد. حدیث دوم آمده است که از امام باقر علیه السلام است ولیکن این حدیث مرسله است و در حد موید می تواند باشد. عن بعض اصحابنا عن ابی جعفر علیه السلام «فی حدیث فلو انه اخلص لله لجائه الذی یرید فی اسرع من ذلک»‌ یعنی ثواب، موفقیت و عبودیت در صورتی که اخلاص در کار باشد زودتر از آن می رسد که آدم فکرش را بکند. این مطلب تا اینجا منبعی بود برای اخلاص کتاباً و سنتاً‌ و اجماعاً. که اصل اخلاص در عبادت مورد اتفاق بلکه مورد از ضرورات است. بنابراین ما معنای اخلاص و اقسام اخلاص و مستند اخلاص کتاباً و سنتاً‌ و اجماعاً گفتیم و بعد از آن می رسیم به نقطه مقابل، نقطه مقابل را کتاب عروه و سیدنا الاستاد درباره ریاء بحث مفصلی را عنوان فرموده اند، اقسام ریاء و معنای ریاء و نصوصی که درباره مذمت ریاء‌ آمده است کتاباً‌ و سنتاً.

 

اخلاص عقیدتی

سوال:

پاسخ: گفتیم اخلاص فقهاً قصد قربت است و قصد قربت داعی امر خداست. اما گفتم که روایت یک وصفی هم برای عمل خالص اعلام کرده است آن یک وصف روایی، چیزی را که می خواهیم معرفی کنیم گاهی من حیث الذات معرفی می کنیم گاهی من حیث الاوصاف. آنجا در روایت اخلاص و عمل خالص را من حیث الاوصاف معرفی کردیم. و اما اخلاصی که در خطبه امیرالمومنین سلام الله تعالی علیه آمده است از توحید بحث می کند می فرماید: «وكَمَالُ تَوْحِيدِه الإِخْلَاصُ لَه، وكَمَالُ الإِخْلَاصِ لَه نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْه»[7] این مطلب یعنی این اخلاص قسم سوم اخلاص است. ما گفتیم اخلاص فقهی و اخلاص اخلاقی و اخلاص معرفتی و عقائدی. این آن اخلاص اعتقادی است که اصل آن اخلاص توحید است که فقط یک آفریدگار است و شریک ندارد. اخلاص نفی الشریک است نفی الشریک درباره عمل هم می آید که می شود ریاء،‌ درباره اعتقادات نفی الشریک عن الله در این صورت آن اخلاصی که در آنجا آمده است به معنای یک توحید کامل نفی هر گونه شریک برای خدا حتی دفع توهم می کند که اگر صفات خدا را در نظر بگیریم صفات خالق،‌ رازق و صفات ذاتیه عالم، حی، قیوم این صفات هم درباره خدا می گوییم اسماء‌ و صفاتش را تا نشناسیم عبادت و ایمان کامل نمی شود. لذا در نمازی که می خوانید اگر توجه می خواهید به دست بیاورید یا به عبارت دیگر حضور قلب چه کنیم؟ می گوییم «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»‌ با قصد معنا، «الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»‌ به قصد معنا، «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» با قصد معنا، «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» این گونه خدا را که رب العالمین است مالک یوم الدین است رحمان و رحیم است «إِيَّاكَ نَعْبُدُ»‌ با این وصف تو را عبادت می کنم این می شود قصد در توحید. بنابراین در حضور قلب هم اگر شما خواستید نمازتان حضور داشته باشد به این شکل وارد بشوید. با توجه به این نکته «وكَمَالُ تَوْحِيدِه الإِخْلَاصُ لَه، وكَمَالُ الإِخْلَاصِ لَه نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْه» یعنی صفات خدا صفات عارضی و کسبی نیست صفت خدا یک فعالیت در برابر خود خدا ندارد که صفت یک کاری بکند مثل رای اشاعره تعدد قدماء که خود خالقیت که قدیم است یک کارایی جدا و مستقلی دارد که در مجموع بشود از شرکاء نستجیر بالله. «نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْه»، صفات درباره ذات خدا یک موجودیت مستقل و یک قدیم ازلی جداگانه نیست نفی صفات که شد یعنی فقط ذات هست اگر صفاتی را ما بفهمیم آن صفات عین ذات هست نفی الصفات یعنی نفی صفات عارضی و کسبی و اشتراکی. نفی این گونه صفات یعنی فقط ذاتی که صفاتی که دارد آن صفات عین ذات است. که آن قسم سوم اخلاص است و می شود اخلاص عقیدتی که در حقیقت عنوان توحید بود آن اخلاص معنای توحید است یعنی اعتقاد به وحدانیت خدا بمعنی الکلمه ذات نامتناهی کمال مطلق وجود مطلق که هیچ شریکی که ندارد ذات هم کمال مطلق است که کمال مطلق یک مصداق دارد و مصداق متعدد ندارد. اگر مشابه و شریک فرض کنیم کمال مطلق کمال مطلق دیگر نخواهد بود. او کمال مطلق است و او واحدی است بلا ند له. اخلاص یعنی توحید به آن معنا. به عبارت دیگر اخلاص عقیدتی یعنی توحید به معنای کلمه. نتیجتاً اخلاص معنای اخلاقی وفقهی و عقیدتی اش معلوم شد و براساس این سه تا معنی اخلاص سه قسم شد و اما منبع اعتبار اخلاص همان شد که گفتیم که اخلاص شرط است در عبادات بالضروره و کتاباً‌ و سنتاً.

 

نکته تکمیلی

یک نکته تکمیلی که اخلاص خدای متعال که فیض وجودی اش مطلق است و اضافه فیض هم از مصدر فیاضیت است یعنی غرض در کار خدا نیست در معقول غرض برای کسی است که نیازی داشته باشد، غنی مطلق غرض ندارد. خدای متعال گفته می شود که در امرها هم اوامر و نواهی اش ظهور دارد برای خود مکلف. یک مورد برای خودش نسبت داده در کل عبادت ها و عنایت ها یک امر را به خودش نسبت داده که اخلاص باشد. «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ» این مخلصین یعنی طلب خدا از بندگانش این است که کار عبادت شان را از سر اخلاص یعنی لوجه الله و اطاعتاً لامر الله انجام بدهد. این اخلاص که صورت گرفت اخلاص در توحید و اخلاص در عمل این هر دو اخلاص اگر محقق شد آنجاست که مخلَص به وجود می آید. مخلَص بدون تحقق این دو مرحله نیست: اخلاص عقیدتی و اخلاص عمل، این دو تا که با هم جمع شد مخلَص می شود. کسی که مخلَص شد از خطر افتادن بیرون است دیگر خطر افتادن ندارد. خود قرآن می گوید «وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»[8] مخلَص که شد و این دو مرحله را که کامل شد خطر افتادن ندارد یعنی از خطرات شیطان و وساوس هم بالا رفته است و دیگر خطر وسوسه او را تهدید نمی کند. معنای مخلَص را فهمیدیم و نکته تکمیلی هم گفته شد بحث ما فردا ان شاء‌الله طبق متن ریاء را بحث کنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo