< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث و تحقیق درباره عجب و مسائل مربوط به آن

مرحله چهارم حکم وضعی عجب، معنای عجب و منشا عجب و مذمومیت عجب بحث شد. رسیدیم به مرحله چهارم که عبارت است از بحث درباره مفسد بودن عجب نسبت به عبادت یعنی عجب باعث افساد و بطلان عبادت می شود یا نمی شود که این مرحله از بحث بحث از حکم وضعی عجب است.

 

دو رای در مسئله

در این رابطه دو رای و نظر وجود دارد:

 

رای اول بطلان عبادت است

رای اول این است که اعلام می کنند عجب موجب بطلان عبادت است. قائلین به این رای طبق بیان صاحب جواهر بعضی از مشایخ صاحب جواهر است. می فرماید بعضی از مشایخ ما الحاق کرده اند همانطوری که ریاء مبطل عبادت است عجب هم مبطل عبادت است هرچند می فرماید که من وجه اش را نفهمیدم. در ادامه می فرماید: بقیه فقهاء و اصحاب این مطلب را ندارند.[1] تا به اینجا یک رای از مشایخ صاحب جواهر درباره عجب اعلام شده است.

 

قول دوم عدم بطلان عبادت

قول دوم هم از سید بحر العلوم سوم سید علی بحر العلوم صاحب کتاب برهان، فقیه همدانی مسئله عجب را بحث می کنند می فرمایند: سید المعاصر فرموده اند که عجب موجب بطلان عمل است.[2] در شرح آمده است که سید معاصر که همان سید علی است می فرماید هرچند جد ما در مصابیح فرموده اند که عجب موجب بطلان نیست ولیکن اقوی بطلان است. برای اینکه اخباری که درباره عجب آمده است دلالت دارد بر بطلان عبادت به وسیله عجب.

 

دو دسته از روایات

این روایات به طور کلی به دو دسته تقسیم می شود: دسته اول روایاتی است که ظهور در بطلان عبادت دارد و دسته دوم روایاتی است که تصریح دارد که عجب عمل را فاسد می کند. از روایات اول به عنوان نمونه یادآور بشویم که از این دسته از روایات است. روایت معتبره اسحاق بن عمار است در ذیل این روایت آمده است که «ان المدل لا یصعد من عمل شئ»[3] مدل عجب در حد بالایی است. عجب دو درجه داشت: درجه اول عجب یعنی بالاترین درجه عجب بود این بود که یک انسانی و مکلفی که یک عبادتی انجام بدهد و عبادت خودش را بزرگ بشمارد آنگاه از خدای متعال خودش را طلبکار ببیند من از خدا طلب دارم این ادلال است و درجه بالای عجب است. که روایت ظهور در بطلان عبادت دارد. روایت دوم از همین دسته که ظهور در بطلان عبادت دارد از نهج البلاغه است از امیرالمومنین «قال سیئه تسوک خیر عند الله من حسنه تعجبک»[4] ظهور در بطلان دارد گناه که بهتر از آن عبادتی باشد که با عجب همراه است و آن عبادت دیگر عبادت مقبول نیست که سیئه از ان برتری داشته باشد این ظهور در بطلان دارد. این دو تا روایت به عنوان نمونه از روایات دسته اول که ظهور داشت بر بطلان عبادتی که همراه با عجب باشد.

 

دسته دوم روایاتی که دلالت بر فساد عبادت می کند

اما از دسته دوم روایاتی را نقل بکنیم که دلالت داشته باشد بر فساد به نحو صریح. در این رابطه حدیث علی بن سوید عن ابی الحسن «قال سالته عن العجب الذی یفسد العمل» موضوع سوال از عجبی است که عمل را فاسد می کند. اولا در ذهن سائل این مطلب مرتکز است که عجب عبادت را فاسد می کند منتها مصداقش را از امام سوال می کند. «فقال العجب درجات منها ان یزین للعبد سوء عمله فرآه حسنا فیعجبه و یحسب انه یحسن صنعا» ما حصل متن این بود که عجب درجاتی دارد دو درجه اش را فرموده است امام که می شود همان عجب عادی و ادلال. یک عملی که چیزی هم نیست آن را خیلی عالی و زیبا بنماید می گوید تو این عبادت را انجام دادی چقدر خوب. «و منها ان یومن العبد بربه فیمن علی الله عزوجل و لله علیه فیه المن» این دیگر ادلال دارد. بنده خدا که یک عبادتی انجام می دهد منت بر خدا می گذارد که چه عملی انجام دادم منت بر خدا می گذارد که چه عملی انجام دادم از خدا طلب دارم خدا باید برایم بدهد این همه برایش عبادت کردم که این می شود عجب. جوابش را روایت فرموده است «فیمن علی الله و لله علیه فیه المنّ»[5] در حقیقت منت خدایی را که توفیق داد این عبادت را انجام داد نه اینکه منت از او بر خدا باشد. در این دو روایت دیدیم که عجب صریحا موجب فساد عبادت می شود. سوال از افساد است و جواب هم بیان مصداق. سوال از عجبی که مفسد عمل است و جواب مصداق عجبی که مفسد عمل است صریح در افساد است. مورد دوم درباره دسته دوم از روایات که گفتیم تصریح دارد بر اینکه عجب عبادت را فاسد می کند، این روایت عبارت است از کلام مولی امام سجاد علیه السلام کتاب صحیفه سجادیه دعای بیستم این فراز «الهی لا تفسد عبادتی بالعجب» خدایا من را به عجبی که عمل را فاسد می کند گرفتار نکن. خب این دیگر تصریح است. سند همان طوری که اشاره شده است سند نهج البلاغه و سند صحیفه سجادیه مضافا بر اینکه از حیث رجال راویان این دو تا کتاب مقدس موثق و معتبرند برای اعتبار نهج البلاغه و صحیفه سجادیه نیاز به بحث سندی نداریم برای اینکه متن این دو کتاب متنی است که فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق، از خود جودت متن اعتبار به دست می آید. این دو دسته از روایت که مرد استناد بود گفته شد. یک تحلیل عقلی هم اضافه می شود و آن این است که می بینیم عجبی که مورد نکوهش بود و مذمت فراوانی درباره عجب کتاباً و سنتاً آمده است این عنوان و این وصف در جایی که با عبادت همراه بشود آن عبادت محبوبیت و مطلوبیت شرعی نخواهد داشت. چیزی که محبوبیت عند الشرع نداشته باشد قطعا عبادت صحیح نیست و مساوی با باطل است. در نتیجه با استفاده از این روایات و با توجه به این تحلیل عقلی برگرفته از کتاب و سنت اعلام می شود که عجب موجب بطلان عبادت است. سید المعاصر یعنی سید بحر العلوم سوم می فرماید: عجب اطلاقاً موجب بطلان است مقارن باشد یا متاخر. در مبطلیت آن شکی نیست با ریاء فرق می کند ریاء اگر متاخر باشد موجب بطلان نمی شود عجب اگر متاخر از عبادت هم باشد موجب بطلان است. چون ریای متاخر سرایت نمی کند ریاء ارائه بود و گذشت و عجب بزرگ شمردن نفسانی است که اینجا هست و در عبادت سرایت می کند و متاخرش هم موجب بطلان است. این رای اول تا اینجا کامل. اما رای دوم این است که عجب یک امر سیئ و عمل ناروا و قبیح است و از صفات رذیله است از رذائل اخلاقی است نقشی که دارد این است که عبادت را از حیث ثواب ناقص می کند نقص در ثواب و قلت ثواب دارد اما مبطل نیست. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این عجب را بعضی از مشایخ ما ملحق کرده اند به ریاء ولیکن اصحاب به طور کل رای شان بر خلاف است یعنی می فرمایند که اصحاب بر این است که عجب موجب بطلان عمل نمی شود. دلیل بر این مطلب در تتبع دیده ایم که اصحاب ریاء را از مبطلات آورده اند عجب که با ریاء پیوند دارد از صفات رذیله نفسانی است از مبطلات ذکر نشده است و اصحاب مبطلی را آن هم مجموعه ای از اصحاب فروگذار نمی شوند اگر مبطل بود ذکر می شد. آنچه که مسلم است می فرماید عجب حرام است که در بحث قبل گفت و مقلل ثواب، ثواب را از عبادت می گیرد اما باطل نمی کند. و بعد از این می فرماید: سید طباطبایی در کتاب مصباح که تعبیر صاحب جواهر سیدنا الاستاد بل استاد الاساتید علامه در مصابیح الاحکام تصریح دارد که عجب حرام است ولیکن عبادت را باطل نمی کند. رای و نظر فقیه همدانی: فقیه همدانی می فرمایند عجب همان طوری که صاحب جواهر فرمودند موجب بطلان نیست. برای اینکه دلیلی بر بطلان نداریم. یک تحلیل عقلی ارائه می کنند و یک دلیل روایی. تحلیل عقلی این است می فرماید: اگر بگوییم عجب مخصوصا عجب متاخر مبطل هست معنایش این می شود که فردی چهل سال عبادت کرده یک بار عجب از او سر زده همه را باطل ببکند می فرماید: بدیهی البطلان است. از ارتداد بدتر می شود. ارتداد چنین نقشی ندارد و منافی رحمت واسعه الهی است و با رحمت تطبیق نمی کند و با عدالت خدا تطبیق نمی کند. بنابراین بدون نظر به اجماع که این مطلب اجماعا این است که اگر کسی عبادت از قبل کرده و مدتی بعد عجب کرد عجبش مبطل نیست مضافا بر ان بدیهی البطلان است. اما می فرماید عجب مقارن روایاتی که عجب آمده است به طور کل ظهور دارد در نفی ثواب نه در افساد و بطلان. پس عجب موجب بطلان نیست.[6] سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه شرح بر متن عروه که سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه فرمود «الاقوی عدم البطلان» می فرماید عدم بطلان به جهت عدم دلیل بر بطلان است، اما مذمتی که درباره عجب آمده است از این جهت است که عجب یک صفت رذیله نفسانی است اما عجب با عبادت که همراه هم باشد منطبق نیست. عجب با عبادت در مصداق تطبیق نمی کند عجب یک عمل نفسانی است و عبادت یک عمل عبادی است در عالم خارج لذا متعلق نهی قرار نمی گیرد و عبادت مطلوبیت خودش را از دست نمی دهد و عنوان مبغوضیت پیدا نمی کند. در نتیجه عجب مبطل نیست[7] و در این رابطه رای تکمیلی از سیدنا الاستاد و روایتی درباره عدم مبطلیت عجب داریم که بحث تکمیلی درباره عجب جلسه آینده.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo