< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 53 سوره یونس درباره ولایت امیرالمومنین و اهل بیت

آیه شماره 53 سوره یونس: قال الله تعالی: «وَيَسْتَنبِئُونَكَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَرَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَمَا أَنتُمْ بِمُعْجِزِينَ»

 

ترجمه

نبا خبر است استنباء از باب استفعال خبر را جستجو می کند و خبر را می پرسد. از تو ای پیامبر می پرسند و خبر می خواهند به دست بیاورند که «احق هو» که «احق» یک کلمه نیست دو کلمه است هم حرف استفهام است و هم خود کلمه حق است. «احق هو» سوالیه است، اینجا اسم تفضیل نیست. «قل ای و ربی» با سوگند بله به خدا قسم، چه تاکیدی شده و چقدر مطلب شدید اللحن بیان شده. از تو می پرسند تو بگو بله قسم به خدا، باز هم تایید می کند که «انه لحق» او در هر آینه به حق است و شما نمی توانید منکر بشوید. این آیه را با این خصوصیت می بینیم که خیلی خصوصیت عجیبی دارد از تو که می پرسند او حق است از خدا نمی پرسند که خدا حق است چون گفته قسم به خدا، خدا به حق است قسم به خدا که نمی شود پس چیز دیگری است.

 

مراجعه به تفاسیر

باید تفسیر مراجعه کنیم. تفسیر عیاشی و هم تفسیر قمی و هم تفسیر برهان. منتها من تفسیر قمی را آورده ام که کامل تر است و در بین فقهاء شهرت بیشتری دارد و تفسیری است که روایاتش همه اش اعتبار دارد آن هم حتی بر مبنای سیدنا الاستاد که در بحث رجال ایشان اصاله السندی هستند با آن هم این روایات نقل شده و این سلسله سندهایی که در تفسیر آمده است را معتبر اعلام کردند. در تفسیر همین آیه متنی که در اینجا آمده است این است روایت از امام باقر نقل شده در ذیل آیه آمده است «ثم قال و یستنبئونک یا محمد اهل مکه» که کفار قریش و این صنمی ها و بت پرست های چهل ساله «فی علی احق هو ای امام قل ای و ربی انه لحق امام ثم قال ولو ان لکل نفس ظلمت آل محمد حقهم ما فی الارض جمیعا لافتدت به فی ذلک الوقت یعنی الرجعه»[1] اینهایی که حق آل رسول را پایمال می کنند و امامتش را قبول نمی کنند یک روزی می رسد رجعت می آید آنجا دیگر ندامت فائده ندارد.

 

روایتی از اصول کافی

برای تایید این مطلب که امامت امیرالمومنین از سوی خدا حق اعلام شده است یک روایت را از کتاب اصول کافی عن فضیل بن یسار عن ابی جعفر، فضیل که از اجلاء و ثقات است از امام باقر روایت نقل می کند سند خوب، ما بحث سندی نمی کنیم برای اینکه بحث سندی اختصاص به فقه دارد. «قال ان الله عزوجل نصب علیا علیه السلام علماً بینه و بین خلقه» که اینجا سوال می شود که فرقش با پیامبر چه می شود؟ آن یک جوابش می شود که «انفسنا و انفسکم» است یعنی علی و پیامبر یک روحی است در دو بدن. «علما بینه و بین خلقه» خدا علی را علم بین خود و بین خلقش قرار داده. علی یعنی آن علم هدایت و علی یعنی آن نماء و نور معنویت و دین و عبودیت. «فمن عرفه کان مومنا و من انکره کان کافرا و من جهله کان ضالاً» ببینید مومن، کافر، ضال یک چیز دیگر هم باقی ماند «و من نصب معه شیئاً کان مشرکا» یک کس دیگری که در عداد حضرت علی خود مردم نصب کنند اینها مشرک اند. «و من جاء بولایته دخل الجنه»[2] کسی که به ولایت حضرت علی علیه السلام دلبسته باشد و اعتقاد داشته باشد در این مسیر آمده باشد داخل بهشت شود. اما یک نکته ذوقی هم بگویم داخل بهشت هم می روند آنهایی که بخواهند ولی بعضی ها نمی خواهند بروند می گویند یا علی هر کجا تو باشی، بهشت را می خواهم چه کنم بهشت من روی توست. پس دیدیم خدا این نعمتی که به ما داده چقدر بزرگ است. ورودی بهشت علمی که خدا او را نصب کرده است و امام به حق از سوی خداست. اینها منابع معرفتی ماست. اینها را که داشتیم و به دست آوردیم یک حقیقتی را به دست می آوریم و آن این است که ارتباط با خدا و نجات از ظلمت فقط در پرتوی نور خداست و نور خدا فقط امیرالمومنین است و این تنها راه است. شما دیدید که درباره امیرالمومنین «نصبه علما» خلقتش بین او و بین خلقش است. که در شعر می گوید «ها علی بشر کیف بشر، ربه فیه تجلی و ظهر». لذا درباره شیخصیت علی سلام الله علیه آنهایی که از معرفت هم بهره ندارند علمی هم بحث کردند که جرج جرداق گفت که اگر من بگویم از مسیح بالاتر است دینم اجازه نمی دهد و اگر بگویم مسیح از او بالاتر است وجدانم اجازه نمی هد. از نظر علمی هم که شده است دنیا تاریخ بشر مثل حضرت علی سبک نکرده، این علم، این تقوا، این جلالت، این آقایی. آن نظریه های باطلی گفته می شد زمان قدیم و الان هم هست در جهان علم تا حدودی مورد توجه هم هستند که می گویند بشر ابتدایش از نظر میمون بوده، ولی آخرین تحقیقات علمی این است که بشر هنوز نتوانسته جواب بگوید که چرا از بین مواد و عناصر مادی جهان قسمتی نباتات شده و قسمتی بی جان مانده، چرا گیاه شده؟. قرآن جواب می گوید «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم».[3] این آخرین تحقیق است هنوز جواب داده اند دانشمندان چرا آمد گیاه، همه اش تکامل بود دیگر، چرا یک قسمتی گیاه و گل شد. تکامل که اشکالاتی دارد بعد آخرش می گوید اگر این جوری هم بود ما درباره شخصیت معصوم امیرالمومنین که بحث بکنیم که علم بشر نمی تواند احاطه کند کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم. وجود امیرالمومنین مسئله تکامل و افرادی که بگویند سابقه انسان این بوده همه را بهم می ریزد یک وجودی است که نور خداست و یک کمالی که در تاریخ بشر جلوه داشته است که او قطعاً بشر کیف بشر معلوم می شود که این نظریه های خرافات همه اش خرافات است. برای اینکه نور خدا خودش نشان داده است که نور خداست و آن کمالات با معادلات و با معیارهای آموزش و پرورش و تمامی مقدمات و موخراتی که در اختیار بشر و عمود تکامل است تطبیق نمی کند. برتر از آن است که ما فکر بکنیم. بنابراین یک فردی را می گویند که یک زمانی گفته بود که اگر انسان از نسل میمون هم باشد عیبی ندارد اشکالی ندارد و الان شده آدم، حالا که دین دارد، یک کافر را می گوید چرا چهل سال مشرک بودی، الان می گوید مسلمان شدم. گفت این حرف را گفته بودند پیش علامه طباطبائی که گفته است انسان اگر نسلش میمون باشد اشکال ندارد علامه طباطبایی با ظرافت خاصی گفت که برو به ایشان بگو که پیامبر و علی نسل ما که معلوم است اگر تو می گویی میمون برای نسل خودت می خواهی میمون درست کنی ولی برای ما نسل ما دیگر دخالت نکن. و آن دانشمند هم ظاهرش بر این است که در جلسات بعدی توجیه کرد بحثش را که من این جوری نگفتم و بحث چیز دیگری است. این امیرالمومنین چه فوائدی که ولایت ندارد برای ما. این شعرای قدیمی فارسی می گویند با خدا مناجات می کند هر چی می خواهی بگیری این ولایت را نگیر. بنابراین این ولایت که چه آثاری ندارد علم را آورد علم باطن و تکامل را آورد که پیامبر و علی بشر است پس پیامبر و علی ثابت می کند که وجودشان و نورشان و روح شان روحی است که در عالم هستی واسطه فیض هستند آنها به عالم تکامل می دهند نه عالم به آنها تکامل می دهند آنها کمال اند او برای انسانها و برای بشریت و برای موجودات تکامل می دهد. تکامل به وجود آنهاست. پس اول از نظر علمی تکامل را قطع کرد که کل بشر انسان اند. «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»[4] است. ما که مسلمانیم همه مان بندگان خدا و جنس ما از جنس علی بن ابی طالب است. نکته دیگری که دارد در رفتار و کردار ما ولایت چیزی می دهد که غرور و خودخواهی را حذف می کند برای اهل ولایت غرور و خودخواهی نیست. و قبر و قیامت و عالم آخرت را سبک نمی شمارد. یک روزی یک فردی رفت در باغی دید حضرت علی به سجده افتاده هر چه منتظر نشست دید سرش را بلند نمی کند نزدیک هم آمد و صدا هم زد ناراحت آمد خانه حضرت علی، ‌به حضرت زهراء خبر داد که مولی از دنیا رفته و در این باغ بود هر چی انتظار کشیدم. حضرت زهراء جوابش فرمود که شما نشناخته اید آن سجده های طولانی ابوالحسنین است. حالا ما بیاییم یک نفر به ما امامت جماعت یک مقدار سجده اش را طولانی کند مسجد را خالی می کنند. در تهران من یک جایی نماز خواندم آخر نماز یک نفر آمد با من تقریبا دعوا کرد گفت من حال ندارم که اینقدر سجده های طولانی داشته باشم. بنابراین آدم دلش می آید جماعت بخواند ولی آن جماعتی که اصلا فرهنگ شده که نماز را تند بخوانید. طبیعت صلاه اقتضاء می کند که کامل و صحیح باشد طبع اولی نماز این است که نماز باید کامل و درست و طمانینه خوانده بشود. از مولی که پیروی کنیم که برای اهل علم یک مقدار خود را بزرگ دیدن و خود را بزرگ نشان دادن و خود را فکر کردن خطری است. مردم احترام می کنند بشر است دیگر، هیچ کسی کسی نیست فقط لطف خداست هر چه هست چیز دیگری وجود ندارد. غیر از لطف خدا چیزی نیست و وجودی نیست. یک دلیل بگویم اختیار خودت را داری می توانی خودت را به زور حفظ کنی؟ نه، پس چیزی نیست همه اش بسته به آن لطف است. تواضع از مولی که در قصه معروف شنیدید که کنیزکی گرفتار شد پیش قصاب رفت قصاب با دست به سینه مولی زد هیچی نگفت. فقهایی که به جایی رسیده اند یک نکته اش تواضع شان است. زمان سید ابوالحسن اصفهانی بود و زمان شیخ عبد الکریم حائری این دو بزرگوار شاگرد آخوند خراسانی هستند و معاصر مرجعیت. شیخ عبدالکریم حائری موسس این حوزه است و مرجع است. سید ابوالحسن اصفهانی مرجع بلا معارض جهان شیعه است و مرجع کل نجف و شاگرد آخوند خراسانی است که خواست کفایه را توضیح بدهد در خواب دید که آخوند گفت که دست نزن. زمان سید ابوالحسن اصفهانی یک کسی آمد پیش شیخ عبدالکریم حائری گفت که یک وجوهاتی است به سید ابوالحسن اصفهانی بدهم؟ شیخ ناراحت شد گفت از من اجازه می گیری برای سید ابوالحسن اصفهانی، من نوکر ایشان هستم. یک مرجع بلا معارض تقریبا ایران بود که می شود تا الان موسس حوزه که ان شاء‌الله می رود تا زمان ظهور این حوزه شکوفا و بالنده باشد. که ولایت آدم را در فکر آن دنیا می اندازد چون می بیند مولای ما به این دنیا که وابستگی نداشت آنچه بود در فکر آن دنیا، آدم به فکر آن دنیا می اندازد. یکی از مراجع معظم تقلید که الان در حال حیات هستند مرحوم احمد آقای امام خمینی را دوست داشت و رفت و آمد داشت با ایشان بعد گفت بعد از رحلت امام از احمد آقا سوال کردم که شما امام را خواب دیدید؟ گفت خواب دیدم، گفت چه فرمود، گفت که امام فرمود که خیلی سخت است من گذشتم، گفت ما چه کار کنیم؟ گفت سه بار تکرار کرد خوب شو، خوب شو، خوب شو. ما الان هم دیگر پیام ما این باشد که باید سعی کنیم که خوب بشویم. خدایا توفیق عبودیت برای همه ما عنایت فرما.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo