< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسئله چهل و شش

سالروز ولادت با سعادت حضرت زینب سلام الله تعالی علیها را به محضر مولایمان بقیه الله الاعظم و بانوی کرامت حضرت معصومه تبریک و تهنیت می گوییم و برای شما عزیزان هم عرض می کنیم اسعدالله ایامکم. «اشرقت بنت علی فی المشرقین، اصبحت زینب اخت الحسنین، و ابوها شمس و الام قمر، و هی کوکب بنت القمرین، ما رات الا الجمیل و الجمال، و هو الوحی لاحد الحسینین». و اما بحث مسئله چهل و شش که گفته شد «لا اعتبار بشک کثیر الشک سواء کان فی الاجزاء او فی الشرائط او الموانع»[1] متن را دیدیم و فتوا را گرفتیم و رای و نظر فقیه حلی و شهید هم گفته شد و اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این مطلب که کانما قاعده ای است در کنار قاعده دیگر که «لا اعتبار بشک کثیر الشک فی الوضو» قاعده فقهی اصلی ما این بود که «لا شک لکثیر الشک فی الصلاه» آن یک قاعده فقهی متسالم علیها هست نصاً و اجماعاً. اما این قاعده که گفته شد می فرماید اساس این قاعده عسر و حرج نیست. چون عسر و حرج براساس ادله شخصی است یعنی هر جا که عسر باشد حکم مرتفع است نوعی نیست اگر نوعی باشد لازمه اش این می شود که احیاناً حکم بدون موضوع بشود یا انفکاک بین حکم و موضوع که در حقیقت می شود انفکاک بین علت و معلول و این شرعا و عقلا درست نیست.

 

در مرحله جعل و مجعول

در احکام وضعیه که احکام تابع مصالح و مفاسد است آنجا در مقام جعل و تشریع به طور قطع بگویید که مصلحت نوعی و ملاک نوعی است. چون ملاک شخصی و مصلحت شخصی که قبل از وقوع معلوم نمی کند. طبیعتاً براساس مصلحت نوعی حکم جعل می شود مثلا حرمت غناء یا وجوب نفقه‌ یا حرمت ربا اینها براساس مصلحت و ملاک نوعی جعل می شود. جعل و تشریع براساس ملاک نوعی است. اما در مرحله مجعول که یعنی مرحله عمل است در مرحله عمل قطعاً عناوین ثانویه یا وضعیه باید شخصی باشد. شما خوانده اید که حکم تابع موضوع خودش است. اگر موضوع محقق نباشد حکم معنی و مفهوم ندارد.

 

کلام شهید در تبعیت فرع از اصل

اما سید می فرماید: آنچه را که شهید فرمودند که این قاعده ملحق هست به قاعده «لا شک لکثیر الشک» از باب اشتراک تابع با متبوع در حکم. وضو تابع است و صلاه متبوع است و از باب اشتراک تابع با متبوع در حکم گفته می شود که همان قاعده «لا شک لکثیر الشک» که در صلاه بود در وضو هم هست چون وضو تابع است و تابع در متبوع در حکم مشترک اند بلکه گفته می شود که مقصود از تبعیت این است که امر فرعی از امر اصلی در حکم تبعیت کند. این وجهی بود که گفته شد برای تقویت بیان شهید در ذکری که فرمودند شک کثیر الشک در وضو را اقوی این است که ملحق کنیم به شک در کثیر الشک در صلاه.

 

مدارک شک کثیر الشک از نظر سید الخوئی

اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه مطلب را بحث می کند و بعد می فرماید: در این رابطه باید توجه کرد که تابع با متبوع در همه احکام مشترک نیست بلکه می تواند در ابرز احکام مثلاً یک مورد از احکام که شرکت داشت می تواند تابع باشد ولی در همه احکام متابعتش دلیل ندارد. دلیل بر متابعت به طور کامل وجود ندارد. بنابراین این بیان که بگوییم شک در وضو ملحق است به شک در صلاه که اگر در مرحله کثرت و تواتر برسد این الحاق وجهی ندارد.

 

مدرک اصلی نصوص

بنابراین اگر مدرک درباره عدم اعتبار شک کثیر درباره وضو عسر و حرج نشد و الحاق هم نشد می گوییم مدرک اصلی ما در این باب نصوص است. ما روایاتی داریم که از آن روایات استفاده می کنیم که کثیر الشک در وضو هم به شک خودش اعتناء نکند یعنی یک قاعده دیگر «لا شک لکثیر الشک فی الوضو». دلیل ما هم نصوص است.

 

سوال:

پاسخ: نظم و نسقی که در استدلال ها هست ما اول اقوال را بیان می کنیم اقوال که بیان شد ادله اقوال هم ضمن آن می آید اینجا اقوال اول گفته شد و ادله اقوال آمد الان ما دلیل اصلی خودمان را بیان کنیم که نصوص است. درباره این نصوص می توانیم دو صحیحه و یک روایت و خبر را مورد استناد قرار بدهیم. اما صحیحه اول عبارت است از صحیحه محمد بن مسلم، سند از این قرار است: محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی که محمد بن یحیی عطار قمی است عن محمد بن الحسین که محمد بن الحسین بن سفرجله که شیخ نجاشی توثیق می کند. عن صفوان عن علاء که علاء بن رزین عن محمد بن مسلم، که سند کاملا صحیح اعلائی است عن ابی جعفر علیه السلام، «قال اذا کثر علیک السهو فامض علی صلاتک فانه یوشک ان یدعک انما هو من الشیطان»[2] که سیدنا استناد می کند که ضمیر «هو» کثرت شک است و این کثرت شک از عملیات شیطان است این موضوع برای حکم است برای رفع احکام شکیات که اعتناء نکنیم. پس «هو» می رود به شک و یک مطلب کلی بیان می کند صلاه مورد بوده خیلی تلاش کنید می گویید مورد است و در مورد اگر وارد عام باشد مورد مخصص نمی شود. که «العبره بعموم الوارد لا بخصوصیه المورد». دلالت این صحیحه را ایشان می فرماید درباره حکم شک کثیر الشک در وضو تمام است که اعتناء نشود. اما صحیحه دوم عبارت است از صحیحه عبدالله بن سنان ، محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن ابن محبوب، این سند کاملش این است که محمد بن یعقوب شیخ کلینی عن محمد بن یحیی که عطار قمی است عن احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی است این سلسله سند قمی هاست و فقط شیخ کلینی که از کلین است و از اطراف تهران است. عن ابن محبوب که از اصحاب اجماع است عن عبدالله بن سنان، سند بسیار سند عالی است. در این صحیحه آمده است: «قال ذکرت لابی عبدالله علیه السلام رجلا مبتلی بالوضو و الصلاه» تصریح شده است،‌ «و قلت هو رجل عاقل» گفتم یک فردی است به وضو و نماز مبتلا است و گرفتار است وضو می گیرد تکرار می کند نماز می خواند تکرار می کند،‌ مبتلای به وضو و نماز یعنی کثیر الشک. بعد به آقا گفتم «و قلت هو رجل عاقل فقال ابوعبدالله علیه السلام و ای عقل له» کدام عقل، عقل ندارد. «و هو یطیع الشیطان» او اطاعت شیطان می کند. اگر عقل داشته باشد که از شیطان اطاعت نمی کند. یک نکته کلی است، کسی که از احساسات و از غضب و از عداوت و از کینه استفاده می کند در حقیقت عقلش ناقص است. «و ای عقل له و هو یطیع الشیطان فقلت ذلک و کیف یطیع الشیطان» گفتم برای امام چگونه اطاعت می کند شیطان را، «فقال سله هذا الذی یاتیه من ای شئ هو فانه یقول لک من عمل الشیطان»[3] از خودش سوال کن بگو این کاری که می کنی از کجا آمده این کار به تو تحمیل شده، خودش می گوید از شیطان. بعضی از عزیزان می گویند که یک خطورات بد و منفی می آید این را چه کنیم؟ یک لحظه که آمد فکر کنیم که این خطورات را الان خودمان می گوییم؟ فورا می گویید نه من نمی گویم پس یک کس دیگر آنجاست، از شیطان است پس اعتناء نکنید و ده بار لا اله الا الله تکرار کنید و گناه هم نیست. همان لحظه فکر کنید که این خطورات زشت آیا من می گویم؟ فورا جواب می گوید روح تان که تو نمی گویی، این معلوم می شود که از یک سو رد پای شیطان است و از سوی دیگر هم علاج مسئله است. این حدیث هم دلالت دارد بر اینکه شک کثیر الشک درباره وضو هم اعتبار ندارد. اینجا دیگر خود وضو ذکر شده است جایی برای این سوال و بحث نیست که ما وضو را به صلاه ملحق کنیم یا از عنوان کلی با الغای خصوصیت استفاده کنیم و مطلب کامل است. اما در اینجا یک اشکالی وجود دارد و آن این است که ممکن است این کثیر الشک وسواس باشد، اگر وسواس بود حکمش با کثیر الشک فرق می کند. که نسبت بین کثیر الشک و وسواس عموم و خصوص من وجه بود بنابراین حکمی که برای وسواس وجود دارد این است که قطعا آدم وسواسی چون که بنای وسواس بنای عقلائی نیست از دائره شرع خارج است به هیچ وجه وسواس حکم ندارد نه شکش و نه ظن اش و نه اطمینانش هیچ اعتبار ندارد از دائره شرع خارج است چون منشا وسواس منشا عقلائی نیست، آدمی است که از عقلانیت خارج می شود به تعبیر سیدنا الاستاد بالای دیواری که فاصله اش تا زمین پنج متر است نشسته وضو می گیرد زمین مشکوک النجاسه است فکر می کند و احتمال می دهد که از آن پنج متر فاصله ممکن است ترشح بیاید و به لباسش برسد که منشا عقلائی نیست. بنابراین عمل وسواسی اعتبار ندارد این ممکن است دلیل نشود برای اینکه ما کثیر الشک در وضو را مثل کثیر الشک در صلاه بدانیم و اعتباری برایش قائل نباشیم. در جواب این سوال گفته می شود که اولاً وسواس به طور کامل از کثیر الشک جدا نیست بلکه اعم و اخص من وجه است. می شود وسواس باشد و کثیر الشک در وضو باشد. این اولاً و ثانیاً درباره کثیر الشک در وضو قطعاً عملیات شیطان دخالت دارد یعنی شیطان در این مرحله از کار وارد می شود. دلیل بر این مطلب روایتی داریم از ابویحیی واسطی که متن آن این است باسناده عن محمد بن علی بن محبوب عن ابی یحیی الواسطی عن بعض اصحابه عن ابی عبدالله علیه السلام «قال قلت جعلت فداک اغسل وجهی ثم اغسل یدی و یشککنی الشیطان انی لم اغسل ذراعی و یدی‌ قال الی وجدت برد الماء علی ذراعیک فلا تعد»[4] سند مرسل است. توجه کنید مرسل دو قسم است: یک مرسلی است که در ارسال کاملا قطع است یا «عن بعض» یا «عن من سمع» آمده است و یا عن رجل که مجهول بشود این یک قسم است، قسم دوم از مرسل این است که در ارسال آمده است که «ابی یحیی الواسطی عن بعض اصحابه» این «بعض اصحابه» اشعار به اعتبار دارد به آن راوی اگر اعتماد دارید که معتبر است آن هم «بعض اصحاب» گفته است یعنی قطعا روایت می شود حسنه و از اتباع اهل بیت است توثیق شان ثابت نشده ولی در این حد هست که اعتبار ابتدائی دارد که رویش اعتماد شده و از اصحاب هم هست که از اتباع آل البیت است. اشعار به اعتبار دارد. که اگر ما چند روایتی داشتیم سندهای هیچ کدام درست نبود بعضی ها «عن بعض اصحابنا» در مجموع می توانیم امتیازات را جمع بکنیم یک وثوق به صدور به دست بیاوریم. سند از نظر محققین اعتبار ندارد و سند ضعیف است. اما سند هم ضعیف هم باشد ما گفتیم یک اعتبارمّایی دارد این از نظر دور ندارید که روایتی که در کتب معتبره باشد و مشایخ نقل بکنند یک نوع اعتبار ابتدائی دارد منتها اعتبار کامل ندارد. بنابراین این روایت با یک اعتبار ابتدائی منتها متنش مطلب را کامل بیان می کند که درباره وضو هست صورتم را می شویم و بعد دستم را می شویم شک می کنم شیطان من را به شک می اندازد که این ذراعم را شستم و دستم را شستم و صورتم را شستم یا نشستم، این شک و تردید برای من به وجود می آید در اثر عملیات شیطان، آقا می فرماید: «اذا وجدت برد الماء علی ذراعیک فلا تعد» اگر سردی آب یعنی اثر آب را به دست ات احساس کردی کافی است برای اینکه وضویت درست باشد و افعال وضو را انجام داده باشی. این حدیث دلالتش بر کثیر الشک وضو بر اینکه حکم کثیر الشک این است که به شک اعتناء نشود دلالت کافی و وافی دارد. اما متاسفانه سند روایت ضعیف است در حد موید می تواند باشد. می فرماید: این حدیث که مفهوم دارد مفهومش که با آن مدلول صحیحه درست در نمی آید. مفهومش این است که اگر کسی احساس نکند برودت آب را در اعضای وضو باید وضویش را اعاده کند. این با مدلول صحیحه تطبیق نمی کند. مدلول صحیحه مطلق بود که اگر کثیر الشک شد اعتناء نکند. اثر آب را ببیند و احساس بکند یا نکند. جواب این است که اینجا امام یک علاجی برای این کثیر الشک گفته است یک علاج اخلاقی تقریبا که کثیر الشک را حواس اش را جمع کند که برودت آب را که احساس می کنی کافی است و در مقام علاج وسوسه و کثرت شک است نه در مقام بیان حکم شرعی. بنابراین این اشکال هم وارد نیست. نتیجتاً حکم کثیر الشک که گفته شد کثیر الشک باید به شک خودش اعتناء نکند یا کثرت شک اعتبار ندارد از صحیحه محمد بن مسلم و صحیحه عبدالله بن سنان استفاده می شود به عنوان دلیل، و خبر ابویحیی واسطی هم در حد موید می تواند اینجا ایفای نقش بکند.[5] پس حکم همان است که در متن آمده «لا شک لکثیر الشک بالنسبه الی افعال الوضو» و الله هو العالم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo