< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسئله دوازدهم مربوط به مسائل جبیره

سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید:‌ «محل الفصد داخل فی الجروح فلو لم یمکن تعفیره او کان مضراً یکفی المسح علی الغسله التی علیه ان لم یکن ازید من المتعارف و الا حلّها و غسل مقدار الزائد» می فرماید: محل فصد جایی که حجامت می شود زخمی به وجود می آید این فصد که محل حجامت است در حقیقت زخمی به وجود آمده درست همان حکمی دارد که جروح داشت. حکم جروح این بود اگر قابل تطهیر بود باید تطهیر بشود ابتداءً‌ رفع ید از تطهیر به عمل نیاید. یا خود حجامت کافی نیست برای عدم غسل، اول اگر امکان دارد شستشو کند و اگر امکان نداشت به ترتیبی که در جروح داشتیم اگر مضر بود یک وصله ای روی آن بگذارد تا اینکه جبیره انجام بگیرد.

 

سوال:

پاسخ: فعلا در حال شستشو محل بعدی است آن حجامت را قبلا انجام داده،‌ الان که می خواهد محل زخم را شستشو کند این شستشو ضرر دارد هرچند منشا آن خودش بوده ولی فعلا اضرار نیست و فعلا ضرر است. «یکفی المسح علی الوصله التی علیه ان لم یکن ازید من المتعارف و الّا» و الا اگر محیط اطراف این زخم حجامت بیش از حد متعارف باشد باید آن را باز کند و آن قسمت اضافی را باید شستشو کند پس از آن خود زخم را ببندد و روی آن مسح کند. «و ان کانت اطرافه نجسه طهرها و ان لم یمکن تطهیرها و کانت زائده علی القدر المتعارف جمع بین الجبیره و التیمم» اگر اطراف آن زخم امکان شستشو وجود نداشت و اندازه اش از حد متعارف بیشتر بود جمع بشود بین جبیره و تیمم. هر دو احتمالش در این مورد وجود دارد. احتمال هر دو عمل که وجود داشت و هیچ کدام متیقن و قطعی نبود جمع می کنیم هم تیمم و هم جبیره. احتمال جبیره که زخم است و احتمال تیمم که امکان شستشو وجود ندارد. امکان وضو مقدمه ای می طلبد که تطهیر محل باشد، تطهیر محل که وجود ندارد و امکان ندارد وضو هم امکان ندارد. در صورتی که وضو امکان نداشته باشد به طور طبیعی تیمم است. پس هر دو احتمال زنده است و کارایی دارد و هیچ کدام حکم را به قطعیت اعلام نمی کند نتیجه این می شود که جمع کند بین جبیره و تیمم. منتها بر مسلک ما باید هر یکی از این دو تا را‌ رجاءً قصد کند.

 

سوال:

پاسخ: در بحث وضو و جبیره و تیمم ترتیب محقق و مقدر است که جایی که ما وضو می گیریم و یک تیمم احتیاطی می کنیم اول وضو بعد تیمم. و جایی که جبیره می کنیم اول اطراف محل را شستشو می کنیم وانگهی وصله گذاشته و جبیره می گذارد. جبیره بعد از شستشوی اطراف محل است. این ترتیب طبیعی است که برای وضو و تیمم وجود دارد.

 

مسئله سیزدهم

مسئله سیزدهم سید می فرماید:‌ «لا فرق فی حکم الجبیره بین ان یکون الجرح او نحوه حدث باختیاره علی وجه العصیان ام لا باختیاره» در جبیره فرق نمی کند زخمی که به وجود آمده یا مانند زخم که یک کوبیدگی که روی دست هست ولی شستشو الان مشکل دارد فرق نمی کند که این زخم حادث شده باشد به وسیله اختیار مکلف بر وجه عصیان یا به اختیارش نبوده در اثر حوادث غیر اختیاری بوده، در این قسمت فرق نمی کند یعنی حکم جبیره فرق نمی کند اما ایجاد زخم و عدم ایجاد آن حکم خودش را دارد. طبیعتاً کسی که بر بدن خودش ضرری وارد بکند یعنی اضرار، اضرار به عنوان اولی محرم است. اضرار به نفس کسی که به خودش ضرری وارد بکند به عنوان اولی محرم است. دلیلش هم تقریبا هم مورد اجماع است و هم عدم دلیل بر جواز می شود دلیل بر عدم. و خلاف خلقت و صنعت و سنت الهی هم هست. خداوند نعمت هایی را داده برای آدم، آدم بگیرد جسم خودش را عمداً ضرر برساند آن خلاف خلقت الهی و سنت الهی است. البته این خلاف طبیعت خلقت و سنت از مویدات است و الا اصل مسئله اضرار به عنوان اولی محرم است. اما اگر از روی مصلحت باشد، مصلحت هم عقلائی باشد قطعاً در این صورت اشکال شرعی ندارد ولی به شرط اینکه مصلحت عقلائی باشد. یک کسی مصلحت عقلائی در نظر نمی گیرد. یک اهداف غیر عقلائی و اهداف کاملاً دور از منطق و عقل، خودشان را خالکوبی می کند و چیزهایی بر موضع وضو برجستگی و فرو رفتگی ایجاد می کند براساس یک هدفی. اینها اصلا مصلحت عقلائی نیست و مجوز شرعی ندارد و جایز نیست. بنابراین اصل اضرار و خود فرد بدنش را زخمی کند جایز نیست کار حرامی است ولی به این کار نداریم. این کار حرام است به عنوان اولی. اما آنچه که ما در بحث فقهی لازم داریم یک عنوان دیگری است و آن این است که تفویت قدرت نسبت به انجام واجب. اگر یک واجبی منجّز شده باشد و مکلف هم ملتفت باشد در این صورت اگر تعجیز نفس بکند و از خودش سلب قدرت بکند این کار حرام است. حرمت این کار همان حرمت عصیان است. که تفویت قدرت و تعجیز نفس حرام است، با اینکه «الناس مسلطون علی انفسهم»‌ آمده، جواب: همان حرمتی که عصیان دارد. دقیقا عصیان است عصیانی است که با خود ترک عمل فاصله ندارد. وقت نماز است آب دارد متوجه است همین آب را اگر وضو نگیرد دیگر آبی نیست. آن آب را می ریزد این حرام است، تفویت واجب منجز است. حرمتش برگرفته از حرمت عصیان واجب است. عصیان مترتب بر واجب منجز است. اما پس از اینکه این عصیان محقق شد این عصیان عمل بعدی را اثبات و نفی نمی کند. حکم بعدی مربوط می شود به تحقق موضوع خودش،‌ موضوع که محقق شد حکم می آید. موضوع بعدی عجز از وضو است. الان وضو نمی تواند بگیرد عجز از وضو که موضوع است در حقیقت محقق شده است و حکمش که تیمم هست خواهد آمد و حکم تابع تحقق موضوع خودش است. منتها این مکلف که جرح عمدی انجام داده در حقیقت گناه انجام داده است گناهی که از دو جهت وارد می شود: هم از جهت اضرار به نفس و هم از جهت تفویت یا تعجیز نفس.

 

مسئله چهاردهم

مسئله چهاردهم می فرماید: «اذا کان شئ لاصقا ببعض مواضع الوضو مع عدم جرح او نحوه و لم یمکن ازالته او کان فیها جرح و مشقه لا تتحمل مثل القیر و نحوه یجری علیه حکم الجبیره و الاحوط ضم التیمم ایضا»[1] می فرماید: اگر یک چیزی به بدن انسان بچسبد به بعض از مواضع وضو،‌ زخم نیست یا کسر نیست ولی یک چیزی روی عضو وضو می افتد و چسبیده. این چیزی که می افتد دو صورت دارد یا حجم دارد یا حجم ندارد. اگر حجم ندارد مثل رنگ هرچند خیلی تیره و تار باشد اشکال ندارد،‌ وضو یک مالش و فشار می دهیم و وضو درست است. رنگ حجمی که مانع بشود از وصول آب به پوست ندارد. مورد دوم این است که این شئ لاصق که لصوق پیدا کرده و چسبیده حجم دارد هرچند حجمش خیلی ظریف است. مثلا چسب های نواری که چسبیده و قابل زدایش نباشد. این چسب است یا ماده دیگری است یا یک نوع لصوقاتی که حجم دارد. این چیزها که در عضو وضو قرار بگیرد و بچسبد و به سادگی قابل زدایش نباشد. که چسب هایی هست برای التیام به بدن می زنند و بعد از که به بدن زده شد که چسب را بردارند لایه نازکی می ماند که آن لایه نازک حائل می شود بین آب و بشره و مانع از وصول آب می شود. در این صورت اگر برداشتن آن لایه نازک باز هم عسر و حرج باشد یا ضرری داشته باشد باید بماند مخصوصا آن هفتاد و دو ساعتی که احتمال ضرر در حد عقلائی است بماند و در آن صورت حکمش را این متن بیان فرموده که باید در نهایت امر احوط ضم تیمم است. اما ببینیم ادله در این رابطه بیانش در چه اندازه است.

 

بیان شهید در این مسئله که لاصقی به عضو وضو باشد

درباره این مسئله که لاصقی در عضو وضو باشد، مرحوم شهید قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در این صورت این مسئله ملحق هست به مسائل جبائر، جزء جبائر می شود.[2] جبائر یک محلی بود که رویش یک بسته قرار می گرفت و باز کردن آن مشکل داشت ولیکن ما مثالی که می زنیم با این مثال فرق می کند. مثال ما این است که در محل زخم نیست و یک لاصقی در غیر محل زخم آمده، اتفاق افتاده، می شود یک لاصقی آمده در غیر محل زخم. آیا اینجا اگر محل زخم باشد بحث نمی کنیم برمی گردد به بحث جبیره. شهید فرمودند که این ملحق می شود به جبیره. شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: دلیل و مستند قول شهید دو چیز است: 1. قاعده میسور، 2. حدیث مولی آل سام.[3] که این حدیث را مکرر خوانده ایم از این حدیث و قاعده میسور استفاده می شود که حکم این لاصق حکم جبیره است. خود شیخ انصاری پس از نقل قول شهید و پس از اشاره به مدرک قول شهید می فرماید: این دو تا دلیل هرچند قابل اشکال و خدشه باشد ولیکن از باب تنقیح مناط می توانیم بگوییم که اگر لاصق در غیر صورت زخم از روی عذر آمده باشد یعنی فرض کنید کسی کار می کند در حال کار کردن یک ترشحاتی از موادّ به عضو وضویش ترشح کرده است این از روی عمد است. در صورتی که از روی عذر باشد تنقیح مناط وجود دارد. آن مناطی که در جبیره بود اینجا هم می آید. در جبیره از روی عذر محل جبیره شده است اینجا هم از روی عذر محل جبیره شده است و مطلب تمام است. بنابراین در صورتی که از روی عذر باشد جبیره هست و حکم جبیره را دارد. تا به اینجا این شد که درباره لاصقی که به عضو وضو به وجود بیاید و روی زخم نباشد دو رای و دو فتوا وجود دارد: فتوای اول همین بود که گفته شد که اگر در موضع زخم نباشد و لاصق باشد و کندن آن کار مشکلی باشد یا ناممکن حکم جبیره را دارد، این فتوای اول است که گفتیم شهید و شیخ انصاری و متن خود ما عروه الوثقی بر این است. اما رای دومی که اینجا جا برای جبیره وجود ندارد چون دلیل جبیره مربوط می شود به جایی که زخم و جروح و قروح باشد. اینجا فقط وظیفه تیمم است ولیکن در نهایت امر احتیاط کنیم جمع بین وضوی جبیره ای و یک تیمم که قطع به امتثال حاصل بشود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo