< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث اغسال

روایت در مورد فقه

تقبل الله و خیر مقدم می گویم برای خدمت شما عزیزان روز شروع درسی را برای شما تبریک می گویم توفیق بزرگی است که خداوند برای بنده خودش عنایت کند که پا جلسه فقه اهل بیت بنشیند. یک روزی که آدم از زندان بیرون بیاید زندان روح انسان بدن انسان است از زندان که بیرون بیاید چیزهایی را می بیند آن روز می بیند که فقه اهل بیت چه بوده، و چه بهائی داشته و چه ارزشی. خداوند برای همه ما و شما توفیق بدهد که از برکات این فقه اهل بیت بهره ای ببرید. در ابتداء یک حدیثی را درباره جایگاه وارزش فقه برای شما بگویم از امام موسی بن جعفر سلام الله تعالی علیه و بعد شروع درس هست یک مختصری بحث کنم تا ان شاء الله برسیم به بحث اصلی.

 

مصداق العلم نور

اما حدیث: امام موسی بن جعفر سلام الله تعالی علیه می فرماید: «تفقهوا فی الدین فان الفقه مفتاح البصیره و تمام العباده و السبب الی المنازل الرفیعه و الرتب الجلیله فی الدین و الدنیا» یک شرحی بگوییم که از حدیث استفاده می شود. من برای شما یک تجربه هستم اگر انسان این اوضاع و اشتغالات زندگی را تجربه کند در آخر سر تمام رشته ها را تجربه کند در آخر به جایی می رسد که بگوید هر مقدار خدا به من عمر بدهد دوباره زنده شوم بیایم فقه اهل بیت که «العلم نور» تطبیق می شود که مصداق بارز آن فقه است.

 

نکاتی در فضیلت تعلیم و تعلم فقه

شما می دانید نورانیت فقه از قدمای اصحاب از فقهاء و از محققان این وادی تلألو می کند. یک کسی که خدا توفیق داده است با فقه سر و کار دارد از رنج و غم بیمه است. دلی که کانون فقه باشد کانون غم و غصه نیست. و کار به جایی می رسد که یک کلبه محقری هم یداشته باشد یک دنیا عزت و یک جهان لذت. استادنا العلامه شیخ صدرا اگر در نجف بودید می دیدید یک خانه گنبدی کلافی که یک کارگر مهاجر در ایران به سادگی آنجا نمی نشیند خانه اش بود، ولی بی مبالغه مما یشار بالبنان بود وقتی که راه می رفت آقای شیخ صدرا آقای شیخ صدرا. عزتی که ایشان داشت برخواسته از همین فقه و اصول بود که فقه و اصول درس می گفت و این را بارها به شما گفتم که ایشان می فرمود که اگر من درس نگویم می میرم. تنفس اش حیاتش درس بود. یک فاضل و فقیه اگر بخواهد به جایی برسد باید تنفس درس بشود. نفس اصلی زندگی اش باید فقه باشد. برای شما بگویم تجربه آن روحانی موفق روحانی است که مضافا بر اینکه بینش اش روحانی است بینش روحانی این است که برای هیچ کسی بدی نخواهد خیرخواه همه مردم باشد. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه که از او سوال شده بود که رمز موفقیت تان چی بود؟ یکی از فضلاء مثلا گفت استعداد، دیگری زحمت، علم خودشان هم فرمود نه دو چیز بود: 1. برای هیچ کسی بدی نمی خواستم، همه را می خواستم همه مردم راحت باشند آرام باشند و در آرامش باشند. بدی کسی را نمی خواستم حتی کسانی که اذیت کرده بودند که دنیاست دیگر اذیت می کنند حتی کسانی که اذیت کرده بود فرمود که آنهایی که اذیت کردند مرا هر چیزی را گفتند بخشیدم مگر یک چیزی بعضی ها آمده بودند گفته بودند که سید شجره نسبش درست نیست این یکی اش را نمی بخشم پیش جدم روز قیامت یخه اش را می گیرم. دیگر هر چیزی که برایم گفتم بخشیدم. تمام کسانی که من را بد گفته است من دوست دارم موفق باشند. این باطن روحانی است. یک روحانی اگر یک روحانی یک طلبه بنشیند الان حسادت بد بینی بدگویی با فرهنگ طلبه جور در نمی آید. طلبه باطنش پاک باشد پاک یعنی به هیچ کسی در ذهن چیزی نداشته باشد. خدای نخواسته اگر چیزی در ذهن تان است کار کنید که پاک بشود. نکته دومش هم این بود که روحانی روی واجبات و محرمات عامل نباشد عامل کافی نیست حساس باشد که غیر از عامل بودن است. عامل کسی نمازش را می خواند دیگر نه حساس وقت نماز بشود آرامش سلب بشود نه الان نماز که قضاء نمی شود وقت که داریم صبر کنیم قصه را گوش بدهیم. غیبت حالا می کنیم چاره ای نیست درد دل می کنم با شما توجیه می کند. موقعی که حساس نباشد روحانی روی واجبات و محرمات باطن روحانی اش پا نمی گیرد. ذهن آن جوری رب اشرح لی صدری و حساسیت روی واجبات و محرمات. و انگهی در درس و بحث که وارد می شود کارها را اصلی فرعی کند این یادتان نرود کارها دو قسمت کند اصلی و فرعی. کار اصلی درس باشد بقیه همه کارها فرعی و جنبی. شد شد نشد نشد اما درس باید بشود نشد نشد ندارد باید بشود. یک درس اگر ترک می شود آرامش را از بین ببرد. این بنده حقیر از نجف یک روز می رفتم بغداد برای تمدید پاسبورد یک روز از درس آشیخ صدرا محروم می شدم واقعش آن روزی که برمی گشتم یک اضطرابی بود. با شاگردان فاضل شیخ صدرا با مطالعه درس را پس می دادم که این مقدار بود یا نبود آرامش می آمد. روح آدم با درس انسی بگیرد که جدایی اش تعسر آور و برای آدم نگران کننده باشد این می شود روحانی. روحانی که به این شکل وارد میدان شد کار اصلی اش درس را قرار داد آن هم فقه اهل بیت موفق است دیگر، توفیق از همین جا می آید. از همین راه آن حدیث عنوان بصری را خوانده اید که امام صادق سلام الله تعالی علیه به این مضمون فرمود که شما راهت را درست بروی امور زندگی تان را ما مدیریت می کنیم. شما درس تان را خوب ب خوانید شما راه تان را درست بروید و واجبات و محرمات را رعایت بکنید امور زندگی تان با ما. واقعا هم همین طوری است یعنی این را داشته باشید من برای شما هم برای فضلاء هم برای این عزیزان جوان یک تجربه هستم کسی که کار خودش را دقیقاً دنبال بکند و درست پایبندی به واجبات و محرمات، درس قربه الی الله دقیق و محکم یک جلسه درس بدون وضو وارد نشود. آداب طلبه نیست که بدون وضو به جلسه بیاید. درس یک عبادت است مخصوصا درس فقه مثل همین که در اعتکاف نشسته باشید این عبادت دست آدم را می گیرد و آثار دارد: 1. آثار روحی 2. آثار زندگی.

 

روایت از امام علی علیه السلام و منظور از فقه چیست؟

آثار روحی اش این است که شما یک روایتی از امیرالمومنین سلام الله تعالی علیه یادم آمد که تقویت اعصاب این روایت خیلی قشنگ است مضمونش این است که تمامی اعضاء و جوارح دست و پا و گردن و کمر اینها تمرین لازم دارد که تقویت بشود این اعصاب یک ورزشی دارد که تقویت بشود این ورزش یا کاری که اعصاب را تقویت کند چیست؟ عاملی که اعصاب آدم را تقویت می کند درس علوم آل البیت درس فقه یک فقیه اعصابش قوی قوی است. لذا بعضی از فقهاء ما شاء الله می بینید صد و ده، صد و بیست و صد و سی، سال آخر عمر هم یاد آدم می رود و فراموشی یک چیز طبیعی و غیر طبیعی است آخرها یاد آدم می رود فقیه صد و ده صد و بیست ساله اعصابش آرام، حواس اش جمع مشکلی از نظر اعصاب اصلا ندارد بنابراین روایت از امیرالمومنین بزرگ ترین و مهم ترین مقوی اعصاب به این مضمون خواندن درس فقه اهل بیت است. خب دیگر بالاتر از این می شود؟. شما سلامت بخواهید سلامت اعصاب مخصوصا این فقه این سلامت جسمی و روحی که اعصاب هم جسمی می شود هم روحی. و اما مدیریت زندگی این تجربه را باز هم برایتان بگویم یک طلبه فاضل پایبند به واجبات و محرمات هیچ گاه در مسائل زندگی مادی که خانه و زن و بچه و خرج هیچ وقت در مسائل زندگی با مشکل روبرو نشده و نمی شود. هر طلبه ای که به مشکل روبرو می شود شما تحقیق نکنید ولی واقعش این است یا درس و بحثش مشکل دارد یا آن واجبات و محرماتش سست است این تجربه قطعی است سبحان الله تعالی. خب دیگر ما چی می خواهیم مشکلی نداریم ما در زندگی درست است چیزی قابل توجهی که رفاه باشد ممکن است نداشته باشید خیلی چیزها از نظر میوه و خوراک های خیلی خوب شاید نشود ولی حدی که می شود زندگی کرد که زندگی را در حدی گذراند قطعاً شدنی است. از سیدنا الاستاد قصه معروفی رسیده است که فرمودند در دوران مرجعیتش که تا وقتی که می توانستم غذایی خوراکی بتوانم بخورم نداشتم الان که دارم نمی توانم بخورم اینها را دارد دیگر منتها قصه معروفی است بین ما طلبه های نجف. بنابراین آن زمانی که می توانست بخورد و نداشت اما غصه نداشت به قول عوام بخور و نمیری داشت مشکل خاصی برنمی خورد ولی عوض آن این را داشت این درس و بحث و قدرت علمی را داشت. تا به اینجا که نکته های مقدماتی را به سمع و نظرتان رساندم. این فقه است که ما را عروج می دهد و ما را بالا می برد و به ما عزت می دهد. هر چیزی که در این دنیا برایش ارزش قائل باشیم بالاتر از عزت نیست. فقه است که عزت می دهد. فقهاء عزیزند با فقه خدمت می شود. الان اگر در دنیا بروید یک بررسی بکنید شما مثلا می گویید پروژه تحقیقات یک پروژه تحقیقاتی بکنید عزیزترین قشر بین مردم مردمی که هر قشری یک مردمی دارد عزیزترین قشر چه قشری است؟ فقهاء است. اینقدر عزیزند که واقعاً نظیر و مثیلی ندارد جزء اولیاء الله و انبیاء و ائمه عزت را این می دهد پس بالاتر از این نیست. تلاش فطری و غریزی انسان این است که به عزت برسد عزت از راه فقه میسور و میسر است. این دنیا که دنیای تجارت است خرید و فروش است چه سرمایه ای دارید؟ عمر و استعداد. در هر راهی هزینه کنید افراط نکنید علمی و تحقیقی. در هر راهی هزینه کنیم یا پشیمانی دارد یا یک مشکلاتی دارد ولی اگر در راه فقه اهل بیت هزینه بشود دیگر اصلاً نگرانی ندارد واقعا یک تجارت رابحه است. که مرحوم امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه درباره سیدنا الاستاد فرمود که آن موقع نود ساله اش بود کسی که نود برگ عمرش را در راه فقه اهل بیت هزینه کرده است طرفداری از ایشان مگر اشکال دارد؟ در یک جوی این را فرموده بود. بنابراین عزت چه می دهد؟ فقه است برای آدم عزت می دهد. حدیث هم که خواندم معلوم شد که فقه درسی را می گوید یعنی فقه به معنای علم الاحکام است که بعد آن تتمه اش را که گفت نشان داد. نکته بعدی در متون روایات فقه به معنای لغوی نیامده به معنای اصطلاحی آمده است. فقه در لغت به معنای فهم است الفقه فی اللغه الفهم ولی فقه در لسان روایات که فقیه می گویند و فقهاء می گویند کسانی نیستند که فقط فهم داشته باشند فقهاء کسانی هستند که عالم به احکام فقهی باشند.

 

سوال: پس فقه اکبر اعتقادات چیست؟

پاسخ: اولاً بعض تعبیرات یادتان نرود که فقه اکبر داریم که فقط علم العقیده است. آن فقه اکبر است. آن طبیعتاً تا عقیده نباشد که احکام زمینه ندارد اصلاً. فقه اکبر فقه عقیده است اما بقیه علوم اگر تعریف و تمجیدی اولا که روایی نداریم بر فرض درباره علوم دیگر هم روایی داشته باشیم یک مقدار برمی گردد به حسن ذاتی علم که مقدار هم برمی گردد به مبالغات که تشویقی است نه تحقیقی. قطعا در روایات و در اجماعات ارزشی در حد ارزش فقه اهل بیت وجود ندارد. این در آن شبهه ای نیست و از مسلمات است. بنابراین فقه اهل بیت علیهم الصلاه و السلام باعث می شود که یک انسان با این فقه یک عزت یک قدرت یک عنوان پیدا کند. شما می بینید در تاریخ خدمت برای دین و مردم چه قشری داشته؟ فقهاء بودند فقهاء خدمت کردند. اگر فقهاء نبود از دین و مذهب خبری نبود. امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه با عنوان فقیه اقدام کرد و قیام کرد. بنابراین خدمت هم در تاریخ برای دین و مردم از فقهاء به ثبت رسیده است. و همین طور دیانت و پاکی و همین طور مردم نگری و مردم دوستی از سوی فقهاء در تاریخ به ثبت رسیده است. در هر صورت این تعریف مختصری بود که از فقه داشتم.

 

بحث اغسال

و اما یک شروع مختصری از درس داشته باشیم. بحث فقه ما بحث اغسال است. در بحث اغسال یک نکته مقدماتی هست و آن این است که در فقه اهل بیت آن مقدار توجهی که به غسل شده است و آن عددی که درباره غسل آمده است در هیچ مکتب و مسلکی شاید وجود ندارد. اغسال واجب و مستحب مثلاً هفت تا غسل واجب داریم و عدد زیادی شاید حدود دهها مورد غسل مستحبی داریم که چقدر برای انسان از نظر زندگی شما که در وضعیت امروز و تمدن و بهداشت زندگی می کنید چقدر از نظر سلامت و بهداشت مهم است که درباره غسل توجه شده است. نظافت، پاکی، پاکیزگی چه دینی است و چه مذهبی است که با فطرت و روح انسان همخوانی دارد. در اغسال واجبه که هفت تا غسل واجب است اولین غسل واجبی که در فقه یعنی در کتاب عروه متن ما کتاب عروه الوثقی سید طباطبایی یزدی هست اولین غسلی که در اینجا مطرح شده است غسل جنابت است. که چقدر مهم و قابل توجه و با چه شرائط و چه خصوصیاتی برای این غسل بیان شده است. اگر بیایند افرد محققی از خارج مطالعه کنند که ما درباره زندگی شخصی انسانها چه برنامه هایی داریم از نظر فقه از جمله همین غسل واقعا انگشت حیرت به دندان می گذارند. واقعا به حیرت می افتند که این دین در آن عصری که از علم و فرهنگ و بهداشت خبری در دست نبود چه برنامه های کامل بهداشتی دارد غسل جنابت چه احتیاطاتی چه مکروهاتی و چه آدابی و غسل جنابت هم غسل واجب برای انجام عبادت. این غسل را با این خصوصیات انجام بدهید واجب که خود انسان پس از انجام غسل جنابت احساس یک آرامش جسمی و روحی به طور مشهود و ملموس خواهد داشت. گفته بودم که در فقه آمده است که عامل اصلی جنابت دو چیز است: انزال و جماع. این دو عامل است که گفته شد بالاتفاق یا بالضروره. منظور از ضرورت یعنی متسالم علیه عند الفریقین، ضرورت دینی نه ضرورت مذهبی. یک چیزی که بین فریقین متسالم علیه بود می شود ضرورت دینی. و چیزی که فقط در مذهب متسالم علیه بود می شود ضرورت مذهبی. و چیزی که فقط بین فقهاء در حد یک تسالم هست نه در بین عوام می شود ضرورت فقهی. بنابراین این دو عامل اصلی برای تحقق جنابت است و جنابت هم سبب وجوب غسل می شود و جوب غسل هم برای نماز است غسل واجب در اثر انزال و جماع. و گفته بودم که منظور از جماع چه باشد یک خصوصیاتی در این رابطه بحث دارد که جماع اگر فرض کردیم جماع با خنثی چه می شود این را ان شاء الله در جلسه آینده بحث می کنیم اجمالش این است که جماع با خنثی در شرائطی که ما امروز زندگی می کنیم تقریبا زمینه ندارد لذا بحثش می شود مثل بحث عبید و اماء که دیگر زمینه ندارد. چون اولا خنثی وجود خارجی که شک بکنیم وجود ندارد و ثانیاً آنچه از کارشناسی ها استفاده می شود از لحاظ علمی یک جنبه بر جنبه دیگر غلبه اش با علم کشف می شود که هر جنبه ای که غلبه داشت محکوم به آن وصف می شود یا رجل یا مراه. در هر صورت خصوصیاتی در این رابطه بحث وجود دارد که ان شاء الله فردا بحث کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo