< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تتمه بحث در مورد صوم

در این رابطه گفتیم که اگر کسی خودش را جنب کند و تا صبح تا طلوع فجر جنب باقی بماند قطعاً روزه اش باطل است بلا خلاف. که در این رابطه ادله ما کتاب و سنت و اجماع است. اما درباره صوم ندبی اگر کسی روزه مستحبی بگیرد و شب جنب باشد تا طلوع فجر جنب باقی بماند آنگاه غسل کند حکمش چیست؟ می فرماید: «نعم الجنابه العمدیه فی اثناء النهار» که اگر جنابت عمدی باشد در وسط روز که معلوم است روزه را باطل می کند روزه واجب باشد یا روزه مستحبی. بعد درباره روزه ندبی رای و نظر سید طباطبایی این شد که روزه مستحبی مشروط به طهارت است ولیکن اگر سحرگاه یا اول طلوع فجر کسی جنب باشد به روزه مستحبی ضرر نمی زند غسل کند و روزه را ادامه بدهد. در این رابطه بحث مفصلی انجام داده اند سیدنا الاستاد که خلاصه اش در جمله های کوتاه از این قبیل است: روزه مستحبی از نصوص آنچه که استفاده شد فقط روزه واجب مشروط به طهارت شد از اول طلوع فجر برای روزه مستحبی اشتراط طهارت در نصوص دیده نمی شود. اگر کسی جمود کند به ادله می تواند بگوید که در روزه مستحبی شرط نیست که باید مکلف قبل از طلوع فجر غسل کند. اما اشاره شد قبلا الان با یک اشاره کوتاه این قسمت از بحث را جمع کنیم که احوط این است که در روزه مستحبی هم غسل انجام گیرد و از حدث اکبر باید مکلف خودش را بیرون بیاورد و حدث اکبر خالی از اشکال نیست. این احوط بود اما درباره وجه احتیاط گفتیم که سیره متشرعه و مناسبت حکم و موضوع که عبادت آن هم صوم با حالت حدث اکبر مناسبتی ندارد لذا هم سیره و هم مناسبت حکم و موضوع برای ما کمک می کند که اعلام کنیم در روزه مستحبی هم احتیاط لزومی این است که مکلف باید متطهر باشد. یعنی از حدث اکبر خود را بیرون بیاورد و طهارت حاصل کند. این ماحصل بحث ما بود نسبت به اشتراط صوم نسبت به غسل. در ادامه یکی دو تا نکته واضحی در متن آورده اند که جای بحث ندارد فقط متن را می خوانیم: می فرماید: «الجنابه العمدیه فی اثناء النهار یبطل جمیع الصیام حتی المندوبه منها» این جزء ضروریات است. «و اما الاحتلام منها فلا یضر بشئ منها حتی صوم رمضان». یک نکته تکمیلی اینجا دارد تمامی روزه ها حتی روزه مندوبی که گفته شد در روزه مندوبه طهارت در اول وقت یعنی طلوع فجر شرط نیست حتی در روزه مندوبه اگر جنابت عمدیه باشد روزه را باطل می کند که این از ضروریات است و جای بحث نداریم. «و اما الاحتلام فلا یضر بشئ» احتلام ضرری نمی رساند. درباره احتلام به یک نکته باید توجه کرد می گوییم اگر کسی در روز رمضان محتلم بشود روزه اش باطل نمی شود اشکالی ندارد می تواند با تانی و تاخیر غسل انجام بدهد اینجا قابل ذکر است که تاخیر به معنای تسامح و بی اعتنائی دلیل ندارد. هرچند فوریت نیامده است اما غسل که وظیفه این فرد هست لازم است در اولین فرصت ممکن پس از احتلام غسل انجام بدهد.

 

نکته تکمیلی

در اوامر یک نکته گفتیم و آن این بود که اوامر را مشهور می گویند طلب طبیعت است دلالت بر فور و تراخی، مره و تکرار ندارد. اما نکته این بود که گفتیم امر وجوبی اگر این جوری باشد طبیعت امر وجوبی متناسب با فوریت است. خود طبیعت کسی که این مقدار اطلاع و درک از معنای امر الزامی داشته باشد از درون الزام فوریت در می آید. الزام یعنی حتما از خود حتما فورا باید اقدام بکند تاخیر دلیل می خواهد. مضافا بر اینکه حق الطاعه که شهید صدر فرمودند و قاعده عبودیت و مولویتی که محقق نائینی فرمودند اقتضاء می کند که امر مولی باید فورا انجام بشود و خود عقلاء هم حکم عقلاء ببینید فرق است بین سیره عقلاء، ارتکاز عقلاء و حکم عقلاء. فرق بین سیره و ارتکاز را که گفته ام.

 

فرق سیره عقلا و حکم عقلا

و اما فرق بین سیره عقلاء و حکم عقلاء: ما به سیره مشی و رفتار عملی عقلاء است ارتکاز مطلبی که جزء مرتکزات ذهنی عقلاء است اما حکم عقلاء این است که به عقلاء که مراجعه کنیم حکم ازشان بگیریم به طور عمده کل عقلاء بر این هستند که امر اگر از مولای دارای مقام مولویت صادر بشود متناسب این است که باید فورا انجام بشود بدون عذر تاخیر را عقلاء قبول ندارند. لذا در این مسئله غسل جنابت که این شرح را برایتان دادیم روز رمضان اگر کسی محتلم بشود با این شرحی که داده شد غسل امر دارد دیگر، آن امر به مقتضای همان الزامی که هست و مناسبتی که هست و حکم عقلائی که هست و مناسبت خاصی که با خود صوم دارد باید غسل بدون عذر فورا انجام بگیرد.

 

سوال: در واجب موسع امر الزامی است ولی خود شارع اجازه داده است که می توانید این وقت انجام دهید

پاسخ: در همان جا که توسعه تفضلی است که سیدنا الاستاد می فرماید لذا اول الوقت رضوان و آخرها غفران، این اولاً آن توسعه به این معنا نیست که در تمام آن مقاطع یک درجه باشد یک تفضل است و بعد اول رضوان است و آخر هم غفران است این یک. و ثانیاً امر بما هو امر جایی که توسعه نیامده باشد فقط امر است دیگر توسعه نیامده آنجا مقتضای طبیعت امر الزامی فوریت است. این شبهه ای نیست. بحث ما در این قسمت که «فصل ما یتوقف علی الغسل من الجنابه» کامل شد.

 

فصل فیما یحرم علی الجنب

رسیدیم فصل دوم «فیما یحرم علی الجنب و هی ایضا امور الاول مس خط المصحف علی التفصیل» در این فصل بحث می کنیم از چیزهایی که بر جنب حرام است. و اینها چند امر است «الاول مسح خط المصحف علی التفصیل الذی مر فی الوضو و کذا مسح اسم الله تعالی و سائر اسمائه و صفاته المختصه به و کذا مسح اسماء الانبیاء و الائمه علیهم السلام علی الاحوط»[1] در این جا سه تا مسئله است: 1. مسح مصحف، 2. مسح اسماء الله، 3. مسح اسماء انبیاء و ائمه. اما مطلب اول که مسح مصحف باشد که بحثش را در وضو داشتیم. در اینجا هیچ اختلافی وجود ندارد بلکه امر در حد تسالم است. یعنی از اجماع هم بالاتر بلکه ضرورت است که مسح قرآن مسح کتابت قران جایز نیست که جنب مسح بکند یعنی حرام است که به عنوان شرح مسئله اشارت هایی داشته باشیم:

 

اما نظر شیخ طائفه در معنی مصحف

    1. شیخ طائفه قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «لا یمس المصحف و لا شیئاً فیه اسم من اسماء الله مکتوبا»[2] به عنوان یک مطلب مسلّم یعنی مورد اتفاق نصاً و اجماعاً و فتواً جایز نیست که کسی مصحف را بدون غسل و بدون وضو مسح بکند و همین طور چیزی که اسم جلاله در آن نوشته شده باشد.

 

نظر محقق حلی

و همین طور محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «یحرم علی الجنب مسّ کتابه القرآن و هو اجماع»[3] این مس کتابت که جایز نیست و اجماع هم هست مورد اجماع فقهاء است. یعنی دو تا دلیل داریم: یکی اجماع و دیگری هم آیه «لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»[4] و بعد می فرماید: و همچنین «یحرم مس ما علیه اسم الله ولو کان فی درهم او دینار» که محل مشغولیت و محل استفاده هم باشد باز هم «لا یجوز مسحه للمکلف بلا شبهه»

 

روایت

و در این رابطه روایتی داریم که سندش هم درست و معتبر است موثقه عمار بن موسی ساباطی که دو تا سند محمد بن الحسن عن المفید از شیخ خودش شیخ مفید عن احمد بن محمد که شیخ شیخ مفید عن ابیه محمد بن عیسی عن محمد بن یحیی و احمد بن ادریس جمیعاً عن محمد بن احمد بن یحیی اشعری عن احمد بن الحسن بن علی بن فضال که از بنوفضال است که «خذوا ما روا و ذروا ما راوا» عن عمرو بن سعید که توثیق دارد عن مصدق بن صدقه که مصدق بن صدقه هم توثیق دارد عن عمار بن موسی که از اجلاء و ثقات است. چرا موثقه شد؟ به خاطر خود ابن فضال. عن ابی عبدالله علیه السلام «قال لا یمس الجنب درهما و لا دیناراً علیه اسم الله»[5] دلیل درست و معتبر و صحیح بود. تا اینجا هیچ شبهه و اشکالی نداریم. روایت مضافا بر اینکه سند درست و متن صریح است و مورد عمل اصحاب هم هست در آن بحث و شبهه و اشکال نداریم. اما این روایت معارض دارد که رای علامه حلی را درباره حرمت مسح مصحف یادآور بشویم آنگاه برویم به سراغ معارضه. علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «یحرم مسّ کتابه القرآن و علیه اجماع»[6]

 

آیه و استدلال به آن

بعد می فرماید: مضافا بر اجماع آیه قرآن «لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» استدلال به این آیه مورد بحث قرار گرفته است فعلاً ما از این آیه این مقدار استفاده را بکنیم ببینیم از این آیه استفاده می شود حرمت مسح یا استفاده نمی شود؟ در روایت دیدیم که آمده بود که در متن معتبر و در متن تذکره آمده بود استناد به این آیه که به آیه «لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» استناد شد و اعلام شد که قطعا مسّ کتابت قرآن بدون طهارت از حدث اکبر جایز نیست و حرام است بلا شبهه. اما طریقه استدلال به این آیه به چه صورت است؟ گفته می شود که این آیه در جمله خبریه آمده است انشاء نیست. در صورتی که جمله خبریه باشد طبیعتاً خبر می دهد از واقعیتی. ممکن است خبر بدهد از حال و رفتار و تعبد مومنین که مومنین اینها هستند. اما انشاء نیست حکم صادر نشده است. شما اگر بگویید که اگر جمله خبریه در مقام انشاء بیاید آنجا آکد می شود که این را در کفایه خواندید جوابش را می گوید در صورتی است که در مقام انشاء بیاید و احراز بشود که این مقام مقام انشاء است اینجا سیاق و ریخت و ترتیب آیه طوری است که اخبار نشان می دهد انشاء بودن ثابت نیست مضافا بر اینکه اگر شک بکنیم در انشاء بودن آن قابل استناد نمی شود چون جمله خبریه در مقام انشاء که خلاف اصل است هر چیزی که خلاف اصل بود باید به طور جزم ثابت بشود که اینجا خلاف اصل اراده شده است. و اما اگر جزم نبود شکی در کار بود طبیعتاً به اصل عمل می شود اصل در اخبار اخبار است و اصل در انشاء انشاء است. این اشکال را که گفته ایم که اشکال از محققین اصولی است درباره استفاده مطلب از این آیه. ما وارد بحث شدیم گفتیم چگونه استفاده می شود از این آیه اشتراط طهارت؟ برای اینکه می بینیم این آیه اخبار هست تا حالا شرح دادیم اخبار که بود پس دلالتش ثابت نیست. حالا در جواب این اشکال گفته شده است که هرچند اخبار هست ولی این اخبار یک نتیجه می دهد نتیجه اخبار نهی است اخبار خبر از یک منهی می دهد این امر منهی است یعنی مسح بدون طهارت منهی است. پس خبر از منهی داد برای ما کافی است و ما می توانیم نتیجه بگیریم که مسح کتابت بدون طهارت منهی عنه است. تا به اینجا استدلال محقق حلی و علامه حلی را در جهت استفاده از این آیه تصحیح بکنیم. اما این آیه را بعدا که شرح می دهیم سیدنا الاستاد و سید الحکیم اشکال دیگری می کند که آن را شرح می دهیم. تا به اینجا استدلال به آیه هم درست شد. روایت هم آن طوری که توجه فرمودید کامل بود.

 

اما تعارض خبر

اما تعارض و راه حل آن: تا به اینجا روایت بود و آیه قرآن بود و اجماع و عمل اصحاب بود اما در مقابل روایاتی داریم که می فرماید کسی که جنب باشد مسّ اسماء الله اشکال ندارد اگر در درهم و دینار باشد. آن روایت دوم عبارت است از روایت محمد بن مسلم و روایت ابی ربیع که هر دوی این روایت را محقق حلی نقل می کند در معتبر وسائل هم از محقق حلی این روایت را نقل کرده که نقل می کند از جامع بزنطی که در آن روایت از محمد بن مسلم نقل شده است. روایتی که از جامع بزنطی نقل بشود و روایتی که از سرائر نقل بشود اینها به طور کل در پوشش اعتبار هستند. اگر یک فقیه از خود کتاب بزنطی روایتی را نقل بکند معتبر است چون جامع بزنطی جامع روات معتبره است از جامع بزنطی روایتی را نقل می کند از محمد بن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام «قال سالته هل یمسّ الرجل الدراهم الابیض و هو جنب» آیا کسی مردی دراهمی را مسح بکند جنب باشد درست است؟ منظور از دراهم ابیض دراهمی است که منقوش به اسماء الله باشد. این اصطلاح است. دراهم ابیض را مسح بکند جایز است؟ امام می فرماید: «فقال ای نعم انی و الله لاوتی بدرهم فآخذه و انی لجنب»[7] می گوید بله، امام فرموده که برای ما اتفاق افتاده درهمی به دست من آمده درهم ابیض و من آن را گرفته ام و مسح کرده ام اشکالی ندارد. این مطلب را که گفتیم درست با روایت قبلی که موثقه عمار بود تعارض می کند. اسماء الله ملاکاً همان کتابه القرآن و اسماء الله در یک سنخ هستند. لمسش روایات عمار فرمود جایز نیست و در اینجا می گوید که امام فرموده است که اشکالی ندارد. در روایت عمار هم عین مطلب آمده بود «لا یمس الجنب درهما و لا دینارا علیه اسم الله» درست نسبت به یک محور خاص مس درهمی که اسماء الله در آن باشد روایت عمار می گوید که «لا یجوز» این روایتی که محمد بن مسلم در کتاب شیخ بزنطی آمده است می فرماید: اشکال ندارد امام فرموده است من مس کردم. در علاج تعارض گفته شده است که این دو روایت قابل جمع است. و اگر قابل جمع هم نباشد روایت اولی مقدم است. اما اینکه قابل جمع این است که در روایت اول روایت عمار صریح آمده است مس کتابت قرآن جایز نیست و در مس اسماء الله صریح آمد مس اسماء الله بود در روایت محمد بن مسلم آمده است مس درهم ابیض قابل جمع است ممکن است این درهم چون دارای نقش مقدس هست خود درهم در بین مومنین یک قداستی داشته باشد که سوال شده است درهم منقوش به این نقش بدون طهارت مسحش جایز است؟ امام فرمود بله جایز است من خودم مس کردم یعنی خود درهم بدون مس آن نقوش مقدسه. اما در روایت اولی می گوید مسح خود نقوش مقدسه اسماء الله حرام است پس قابل جمع است معنایش این شد که آن درهم را اگر مسح کنید خود آن نوشته را اسماء الله حرام است اگر درهمی که دست به نوشته اش نزنید از کنار آن نوشته ها به اصطلاح لمس کنید اشکالی ندارد. قابل جمع است. پس جمع مشکلی نداشت. مضافا بر اینکه تعارضی نیست چون ترجیح وجود دارد در صورتی که ترجیح وجود داشته باشد نوبت به تعارض نمی رسد مرجحات قبل از تعارض است ترجیح این است که روایت عمار معمول بها عند الاصحاب است و این روایت بعدی که محقق نقل می کند معرض عنهاست نه تنها معمول بها نیست که معرض عنها هست به هیچ وجه تعارضی در کار نیست روایتی که معرض عنها باشد از اعتبار ساقط است و آن روایتی که معمول بها هست در نهایت اعتبار. بنابراین از این تعارض بسیار به خوبی خارج شدیم. مضافا بر اینکه روایت اولی موید به متن قرآن هم هست آیه «لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» هم موید و قرینه بر صحت این روایت اولی می شود در نتیجه روایت عمار که ذکر شد قابل استناد هست و روایت بزنطی به جهت اینکه خلاف مشهور بود قابل اعتبار نیست و تعارض حل شد تا اینجا دو مسئله اجمالاً گفته شد مسئله سوم باقی ماند. مسئله اول مس خط مصحف و مطلب دوم مس اسماء الله اما مس اسماء انبیاء و ائمه فردا ان شاء الله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo