< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه هشتاد و ششم سوره هود درباره ولایت امیرالمومنین و اهل بیت

آیه هشتاد و شش سوره هود ﴿بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ﴾

بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین ترجمه

می فرماید بقیه الله خیر است برای شما، بعد تتمه ای دارد می فرماید: اگر که جزء مومنان باشید. این چه باشد. و بعد می فرماید: «وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ» من بر شما محافظ نیستم به قول عوام خود دانید. من دست شما را نمی گیرم به زور نمی آورم. این چه باشد، بقیه الله خیر لکم به شرط مومن بودن، چه می تواند باشد؟. معنا را بسیار واضح می فهمیم از جمله آیاتی است که معنایش هم واضح است در این حد ولی سوال به وجود می آید که این بقیه الله چه باشد و ان کنتم مومنین» منظور چیست و «وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ» چه معنی دارد.

مراجعه به تفاسیر

مراجعه می کنیم به تفسیر. کتاب تفسیر فرات کوفی که از تفاسیر معتبر و قدماء و مورد اعتماد و از اعلام غیبت صغری است خود این مفسر، در زمان غیبت صغری بوده. این فرات کوفی روایت را خودش نقل می کند درباره بقیه الله، آیه ﴿بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ﴾ راوی فرات «قال حدثنی جعفر بن محمد معنعنا» تا می رسد به «قال رجل لجعفر بن محمد علیهما السلام نسلّم» یک فردی سوال کرد «نسلّم علی القائم بامره المومنین قال لا» گفت آقا من به آقا امام زمان که سلام می کنم می گویم «السلام علیک یا امیرالمومنین» امام باقر فرمود نه، این جوری نیست. سلام این جوری نیست. «ذلک اسم سما الله به امیرالمومنین علیه السلام» این امیرالمومنینی که آمده است به عنوان وصف از ائمه یک اسمی است که خدای متعال برای امیرالمومنین تعیین کرده است نامگذاری کرده است. اسم امیرالمومنین اسمی نیست که ما گفته باشیم بشر یا آدم عادی یا حتی خود حضرت رسول اسم امیرالمومنین برای علی بن ابیطالب «سمی الله به امیرالمومنین» خدا این نام را گذاشته. یک امیرالمومنین در دنیا بیشتر نیست اگر آدم یک عقل تحقیقی داشته باشد امیر که می تواند باشد؟ واقعا امیر واقعی کی می تواند باشد؟ غیر از علی بن ابی طالب امیر مومنین کسی دیگر نمی تواند باشد. سوال و جواب: پیامبر چی؟ پیامبر نفس هم اند انفسنا و انفسکم هست آنجا سوال نمی شود. امیرالمومنین غیر از علی بن ابیطالب واقعا امیرالمومنین کسی دیگر نیست. خدای متعال که اسم گذاشته اسم واقعی گذاشته است. امیرالمومنینی که دنیای امروز می گوید و سیاسیون می گویند سردمداران باید بیایند مدیریت کشور را از نامه علی بن ابی طالب به مالک اشتر سرمشق بگیرند. این امیرالمومنین است. البته ائمه که همه شان نور واحد هست کل ائمه هر کدام شان امیر هست نعم الامیر، ولی امیرالمومنین که اسم گذاشته شده خصوصیتی دارد یعنی امیر کل جهان مومنین من البدو الی الختم، از آغاز تا فرجام این امیر مومنین است این امارت مال این است امارت مال کسی است که بتواند واقعاً هدایت گری، ارشاد، اسوه بودن از جهت انسانیت و کمال یک و یک باشد برای کل مومنین آن می تواند امیرالمومنین باشد. ائمه دیگر هم هستند امیری بگوییم برای سید الشهداء گفته شده امیری، من آن جمله امیری را خیلی دوست دارم. یکی از اصحاب بود در کربلا خودش آمده بود با فرزند یازده ساله اش این خودش شهید شد خودش که شهید شد فرزند یازده ساله اش زمان قدیم عرب ها هیکلی بودند و رشد هم زودتر بود یازده ساله هیکلی داشت تقریبا نوجوان آمد پیش مولی سید الشهداء گفت آقا اجازه ام بده من بروم جانم را فدایت کنم و از شما حمایت و دفاع کنم. آقا اخر سر اجازه داد میدان که رفت در میدان جنگ رسم این است که به اش می گوییم رجز. رجز این است که این فردی که رجز می خواند خودش را در مقام بالاتر نشان می دهد نسبت به آن کسی که مقابل اوست یعنی این منم حواست جمع بدان که با چه کسی طرفی این رجز است. این بچه یازده ساله آمد در میدان که رجز بخواند هر کسی رجزی می خواند اگر کسی بتواند رجزها را جمع بکند خیلی هنر خوبی است. من یک رجز یادم نمی رود یک رجزی را زمان طاغوت عراق یعنی صدامی که چقدر برای شیعیان نظام بعثی کمونیستی شکنجه داد یک رجزی را مردم داشتند از آن رجز هم خیلی خوشم می آید که در شدت سختی ها می گفتند بعد که آزاد شد و نفس ها که باز شد آن را فریاد زدند «ابد و الله ما ننسا حسینا ابد و الله ما ننسا حسینا» به عمق دل آدم جا می گیرد. رجزی که از دل برخیزد به دل می نشیند. رجز این جوان یازده ساله را گوش بدهید آمد در میدان در برابر دشمن قدر قداره بند خطرناک آدم کش که ایستاد خواست رجز بخواند گفت «امیری حسین و نعم الامیر». حقیقتاً نعم الامیر سید الشهداء است نعم الامیر ائمه است ولی امیرالمومنین به چند معنا که به یک معنا برای کل بشریت و معنای دیگر هم امیر خود ائمه هم علی بن ابیطالب است یعنی امیرالمومنین است بنابراین این تکه تفسیر فرات کوفی را غنیمت بشمارید سند هم به تعبیر خودش معنعن است یعنی سند متصل است. «قال لا ذلک اسم سمی الله به امیرالمومنین علیه السلام لا یسمی به احد قبله و لا بعده الا کافر» معاویه که کافر است امیرالمومنین اگر به اش می گفتند. هر کسی که قبل از حضرت علی یا بعد از حضرت علی اسمش را امیرالمومنین بگذارند کافر است. بعد این آقا سوال کرد که چطوری سلام بدهیم «فکیف نسلم علیه» چگونه سلام بدهیم بر آقا امام عصر فرمود: «قال تقول السلام علیک یا بقیه الله قال ثم قرء جعفر بن محمد بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» دو تا نکته سلامت آن جوری باشد و این عنوان عنوان کتابی است بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین. ما برای طلبه ها گفته ایم ایمان و اعتقادی که داریم به آقا از مرحله تصور اگر به تصدیق برسانیم دیگر مشکل نداریم. مشکل ما این است که گاهی این اعتقادمان در مرحله تصور است که آقا هست بالاسر ولی در تصدیق نرسیدیم تصدیق یعنی تصدیق قلبی که الان ما آنچه که ما داریم و نداریم مدیریت در این جهان یک مدیر دارد که خود آقا امام زمان است. «بیمنه رزق الوری بوجوده ثبتت الارض و السماء» پس از که اعتقاد ما در تصدیق رسید دیگر خیر است «بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ». این جوری مومن باشید که مشکل اگر جای خیلی حساسی رسید نگویید که دست ما نمی رسد او اشراف دارد او انسان کامل است او نزدیک ماست او احاطه به ما دارد یک استغاثه از قلب یک توجه از دل جواب می دهد. بارها برای اهلش جواب داده بارها. مضطر نگشته ای که نگیری مراد خویش، مرحوم آقای مامقانی رجالی دارد که بسیار معروف است یک رجال بسیار معروف و مشهوری است که شاید اگر معجم رجال استاد آقای خویی نبود رجال مامقانی تا الان اول بود در این رجال می فرماید. که مکرر گفتم کار اصلی آدم آموزش علم و تعلیم و تعلم باشد کارهای دیگر فرعی است. شما نگویید که ما کارهایمان زیاد است نه علمت را زیاد کند آن کارها کم می شود خودش سبک می شود خودش. مثل اینکه علم با آدم صحبت می کند مثل اینکه فقه به آدم زبان دارد چهره دارد روبرو است اگر خوب با او رفتار کردی با او خوب رفتار می کند اگر سبک گرفتی سبکت می کنی اگر خوب تعظیم کردی از تو تعظیم می کند تجربه قطعی است شک نکنید. پایان نامه ات را دست دوم بگیر برو به طرف فقه اهل بیت، فقه را که قوی کردی پایان نامه خودش می آید. شما فقه و اصول تان را خوب محکم کنید پایان نامه یک هفته می شود. یک مرتبه می گویی آقا چرا درس نمی آیی؟ پایان نامه دارم، هر کسی بگوید پایان نامه دارم و درس نمی آیم با ذهنی که من دارم کاملا کار اشتباهی است شما درس تان را هیچ وقت سبک نکنید و هیچ وقت تعطیل نکنید پایان نامه بنویسید ما مخالف نیستیم راحت در حاشیه بنویسید در متن درس را قرار بدهید. مرحوم مامقانی که موفق شده است به این همه آثار و تالیفات کار اصلی اش را درس و بحث قرار داده که تا توان داشته است در بیست و چهار ساعت که توان و کششی داشته کار علمی می کرده تا اینکه از خستگی خوابش می برده یا اینکه بی حال می شده. یک وقتی می گوید که نیمه شب بود سه ساعت هم به صبح بود یک مطلبی را می خواستم بنویسم مربوط می شد به کتاب رهن شیخ طوسی، این کتابش را نداشتم و الان ساعت را که نمی توانم معطل بکنم هرچه زحمت هم بکشم کتاب که نباشد نمی توانم چه کرد؟ گفتم که شرائط مادی برای آدم عادی در نظر گرفته می شود برای آقا امام عصر شرائط مادی در کار نیست هر شرائطی باشد خدای نخواسته از روی قله پرت هم بشوید در وسط آن پرت شدن یا بقیه الله بگویید شرائط مادی ندارد قدرت الهی شرائط مادی ندارد. نیمه شب چه کنم از ناراحتی یک مرتبه گفتم یا آقا امام زمان دیگر خودت کمک کن الان چی کار کنم نیمه شب دستم که نمی رسد و این کتاب هم واجب است کمکم کن. همین طوری که از آقا خواستم که کمکم بکنم یک مرتبه گویا اشراک شد در ذهنم که یک نوشته های خطی دور انداخته کنار گذاشته داشتم بروم آنجا تا رفتم اولین قسمتی که دست زدم برداشتم دیدم کتاب رهن شیخ طوسی با خط خوانا و زیبا. گرفتم و نوشتم و استفاده کردم بعد از آن دوباره رفتم مراجعه کنم دیدم که نیست. آقا می دهد دیگر، عنایتی است دیگر.

تزکیه و عصمت و ولایت

دیروز یک جایی گفتم حرکت روحانی حرکت نوری است هر موقع آدم خودش را با خط نور وصل کند عروج می کند. از غیر مسیر نور از راه دیگر نمی تواند برود. هر راه دیگری که بروید اشتباه است. بنابراین توجه کنید در حرکت نوری و معنوی خودمان یک نکته را به نظر بگیریم ایام ولادت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم است یک حدیثی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و خود ما هم استفاده کنیم می فرماید: «العلماء مصابیح الارض و خلفاء الانبیاء و ورثتی و ورثه الانبیاء»[1] حقیقتش همین است علمایی که مصداق واقع علماء باشد شرط اصلی آن ارتباط محکم با مولی است. ارتباط محکم با مولی نباشد مسیر نور پیدا نمی کند. ﴿اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ﴾[2] مسیر نوری است مسیر نور را پیدا نمی کند. یک نور بیشتر نیست آن فقط وجود مقدس آقا امام عصر است دیگر دنیا ظلمت است ظلمت نیست ظلمات است. هر کسی یک مقدار یک چیزی دارد کمالی دارد به آن نور وصل است. از آنجا می آید. بعد خودشان به آن نور که وصل شد نورانیت می گیرد می شود مصابیح الارض. مصباح ها می شود چراغ ها می شود چراغ راه. نور می دهد برای دیگران. یک وقتی شبیه اش را گفته بودم گفتم که تزکیه و عصمت یک پل ارتباط است. تزکیه پاکیزگی فرعی است عصمت پاکیزگی مرکزی است «کلما بالعرض ینتهی الی ما بالذات» آن پاکیزگی فرعی باید از آن اصلی بیاید دیگر، یک راه می خواهد با چه واسطه ای بیاید؟ با یک پل، پل آن چیست؟ پل بین عصمت و تزکیه ولایت است. با ولایت از عصمت آدم پاکیزگی می گیرد. نورانیت برای طلبه که بشود مصابیح، نور اصلی فقط نور اهل بیت است. انوار الله هستند به تعبیر محقق اصفهانی «الانوار القدسیه» ائمه اطهار «الانوار القدسیه» هستند. انسان یا به اصطلاح طلبه ها و اهل علم که بخواهد نورانیت بگیرد نورانیت فرعی چه کند؟ تا بشود مصابیح، انوار یک ذره ای که اینجا اثرش برسد می شود مصابیح. راه ارتباطش چیه؟ همان ارتباطی که آنجا گفتم منتها ولایت عملی، ولایت عملی این است که این اعتقاد خودمان را از تصور بیاوری در مرحله تصدیق که بگوییم آقا الان کمک ما می کند. لذا یک عالم دینی عقیده اش باید این باشد تعارف که نیست اگر علمی دارد کمالی داریم بگوید اگر چیزی داریم مال ما نیست مال سفره اهل بیت است اگر بگوییم مال خودم است کذب است اگر بگوییم نداریم هم دروغ است داده خدا دیگر، عنایت الهی است مال سفره اهل بیت است صریح هم می توانید بگویید مال امام صادق است. همین کسی که با امام صادق درس فقه بخواند کسی که با امام صادق ارتباطش را محکم نکند و امام صادق نظر نکند نمی رسد به جایی. از همین آیت الله مامقانی تکه دیگر یادم آمد گفت که در حالت مکاشفه یا رویا دیدم یک جای بلندی است رفیع، یک شخص بسیار نورانی یک نور بسیار خوش سیما تشریف دارد شناختم امام صادق است. رفتم خدمت آقا دستش را بوسیدم از او اجازه خواستم که اجازه بدهید پایت را ببوسم گفت آقا اجازه داد پایش را هم بوسیدم. بعد آقا یک جمله برای ما گفت که دیگر تا زنده باشد دیگر بس است برایش. آقا فرمود: دوستی و ولایت شما نسبت به ما محرز است. آن دوستی و ولایت است که آدم را مامقانی صاحب تنقیح المقال رجال می کند که حدود صد جلد کتاب نوشته و کتاب هایش کتاب های درست و حسابی است. در زندگینامه خود ما من یک چیز دیگر هم برایتان بگویم یکی از وسوسه ها این است که من که آقای مامقانی نمی شوم من همین درس های ابتدائی آشنا بشوم پایان نامه را بنویسم یک جایی استاد دانشگاه باشم من کجا و مامقانی کجا. این یک وسوسه فوق العاده خطرناک است. هیچ وقت یاس به خود ما راه ندهیم ما که کاره ای نیستیم آنجا کرم است فقط به کرم چشم بدوزیم کرم یک لحظه بگیرد ما را می برد بالا. به ذره گر ز کرم لطف بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند. یک ذره کرم کافی است کرم که کم نمی آورد کرم که قابلیت نمی خواهد کرم که انتها ندارد این است فقط کرم است و همه ائمه کریم اند. آمدیم تا به اینجا مصباح مصابیح اهل بیت علماء ارتباطاتش در حدی می شود که به شیخ انصاری که اگر کسی توسل می کرد به امام حسین یا می رود به حضرت عباس توسل می کرد از آنجا خبر می آورد که به شیخ انصاری می گفت برو به فریاد آن آقا برس که توسل کرده به من. به امیرالمومنین توسل می کرد گفته می شد خبر داده می شد به آقای مامقانی که برو به فریاد آن فرد برس. این است برنامه ارتباط با اهل بیت این جوری است. همین آیت الله العظمی مرعشی نجفی که شاگرد آقای مامقانی است و مامقانی معاصر آخوند خراسانی است می گوید پیش استاد درس می خواندم فقر و تنگ دستی اینقدر به من فشار آورد فقر و تنگدستی آن جوری نبود که بگوید من فقیرم الان یک موتور دارم ماشین ندارم فقر و تنگدستی نان خوردن نداشت لباس نداشت مرحوم علامه مدرس افغانی می گوید لباس نداشتم پاره بود رفتم یک مومنی از بغداد آمده بود کفن آورده بود برای میت یک کفن اضافی شده بود می گفت این را به من داد گفت من زنده کفن کردم برای خودم، خودم خیاط بودم کل لباسی که دارم سفید بیرون راه می رفتم و درس می خواندم. این اوضاع بود. خلاصه از کفن زندگی می کردند حرم امیرالمومنین را ترک نمی کردند. لذا علامه مدرس افغانی در درجه دو شیخ صدرا که شیخ صدرای باکویی قدس الله انفسهم الان کم مجتهدی باشد که شاگرد شیخ صدرا نباشد. و یا پیش علامه مدرس افغانی ادبیات نخوانده باشد یا ادبیاتش آنجا بوده و اصول و فقه و کفایه اش اینجا بوده. موفق بوده. خانه شیخ صدرا را اگر می رفتی می بینی الان یک کارگر افغانی که هیچی ندارد در گوشه شهر قائم در آن خانه نمی نشیند که شیخ صدرا زندگی می کرد. صوفی نبود امکانات نبود زندگی نمی شد. خلاصه آیت الله العظمی مرعشی نجفی گفت که مدرسه بخاری بودم گفت که ما یملکی که داشتم هر چی داشتم فروختم برای نان. یک رسمی دارد عراقی ها تا آخرها که ما بودیم این جوری بود هر چیزی که داشته باشی لباس کهنه هم که داشته باشی عربها می آیند می خرند با قیمت خودش می خرند رسم خیلی خوبی است. نو می آورند کهنه می آورند هر چی، تمام ما یملک را فروخت هیچی نبود غیر از کتاب چیز دیگری نداشتم لباس هم ندارم. آخر سه روز گرسنه ماندم آب می خورم زندگی این است که نجفی مرعشی می شود که حضرت معصومه می گوید من هوایت را دارم. بعد از سه روز گویا به امیرالمومنین استغاثه کردم که آقاجان دارم می میرم نان خشک هم گیرم نیامد چی کار کنم؟ گفت آقا همین طور اتاق نشسته بودم که به اصطلاح قدیم چادرشب می گفت الان شده ملافه که اصل آن ملحفه است یک پارچه بزرگی بسته بزرگی از پنجره اتاق من پرت شد داخل اتاق، کسی را ندیدم، تا خواستم این را ببینم کسی را ندیدم باز کردم که لباس هست سه اشرفی طلا هست بس است برای طلبه چند ماه نانش را جواب می دهد عبا و قباء هست و عمامه و عرقچین است کی بود نفهمیدم. آخرش بعد از چند سال در تهران که آمدم در مسجد شاه زمان قدیم مسجد شاه می گفتند گفت آمدم مسجد شاه دیدم مشهدی حسن آمد که خادم شیخ مامقانی بود احوالپرسی کردیم بعد از احوالپرسی گفتم بله زندگی این بود نجف بود و مشکلاتی بود یک روزی از گرسنگی داشتم می مردم یک بسته ای به اتاقم انداخته شد گفت آره سید آن را آقای مامقانی به من گفت من آوردم داخل اتاقت انداختم امیرالمومنین که توسل کرد دستور داده می شود به اقای مامقانی می آید مخفیانه می دهد به آقای نجفی. باور کنید شک نکنید تصورتان را به تصدیق بیاورید مشکلی نیست که «بقیه الله خیر لکم» رفع نکنید. در تعقیب نمازتان و در حرم که مشرف می شوید این سه جمله زیارت «السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه السلام علیک یا رحمه الله السلام علیک یا مولای یا اباصالح المهدی و رحمه الله و برکاته».


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo