< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:تحقیق در مستحبات غسل جنابت

امرار ید

پنجمین مستحب گفته شد امرار الید علی الاعضاء است که گفتیم این مورد هم نصی دارد که روایتی است از علی بن جعفر و سند هم معتبر است در این متن آمده است «ینبغی له ان یتمضمض و یستنشق و یمرّ یده»[1] کلمه امرار آمده است. همین طور روایت موثقه عمار ساباطی هست از امام صادق در ذیل این روایت نسبت به غسل مراه آمده است «ثم تمرّ یدها علی جسدها»[2] پس ما این امرار ید را از این دو روایت استفاده می کنیم. چرا حمل بر استحباب می کنیم؟ حمل بر استحبابش این است که آمده است «جری علیه الماء فقد اجزءه»[3] یا «فما جری علیه الماء فقد طهر»[4] چون که نص آمده است جریان آب کافی است این امرار را حمل بر استحباب می کنیم که قاعده جمع بین نصوص بود. تا اینجا دلالتش گفته شده است اما تحقیق این است که این دو تا روایت دلالت بر مطلوب ندارند برای اینکه امرار ید موضوعیت ندارد طریقیت دارد. پس از که طریقیت داشت به طور طبیعی است که امر متعلق به آن نخواهد بود. چون منظور این است که آب بدن را فرا بگیرد آب زیاد باشد و اضافه بشود یا آب کم باشد با امرار ید، منظور از این نصوص فراگیری آب است که آب بدن را فرابگیرد. امرار موضوعیت ندارد بنابراین دلالتش را نمی توانیم به طور کامل ملتزم بشویم ولیکن فقهاء که امرار ید را ذکر کرده اند و این دو تا حدیث اشعاری داشته باشد بر این مطلب از باب قاعده تسامح بگوییم این مورد مستحب است.

السادس تخلیل الحاجب

مورد ششم می فرماید: «السادس تخلیل الحاجب الغیر المانع لزیاده الاستظهار» مورد ششم تخلیل حاجب است. حاجب موی بدن یا مثلا بعضی چین و چروک های اطراف گوش و دماغ باشد از این قبیل که آن حاجب مانع نیست از وصول آب اگر مانع از وصول آب باشد که می شود واجب که باید مقدمه واجب واجب است. وجوب وصول ماء به بدن است و اگر حاجبی مانع باشد واجب است رفع بشود. اما حاجب غیر مانع تخلیل بشود. چرا؟ «لزیاده الاستظهار» برای اینکه استظهار بیشتر بشود در این رابطه روایتی را یادآور می شوند در مورد غسل زوجات پیامبر، صحیحه محمد بن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام در ذیل این حدیث نسبت به غسل و دستور به غسل نسبت به زوجات پیامبر آمده است «فقد ینبغی لهن ان یبالغن فی الماء»[5] باید در شستشو توجه و دقت بیشتر بکنند که مبالغه و دقت بیشتر در شستشو مساوی است با تخلیل حاجب. از این جهت گفته می شود که از این حدیث هم استفاده به عمل بیاید و عمل بشود عمل مستحب شرعی. حدیث دیگر هم صحیحه جمیل بن دراج است. آنجا هم در ذیل حدیث آمده است که «ثم قال یبالغن فی القصد»[6] یعنی در شستشو توجه و فحص بیشتری صورت بگیرد که بشود تخلیل حاجب. این دو تا روایت در حد یک استناد ابتدائی مطرح شده است اما علی التحقیق چنانکه سید الحکیم می فرماید: دلالت این روایات بر مطلوب محل تامل است. البته احتمال خصوصیت وجود دارد و ثانیا مبالغه در شستشو ممکن است مربوط به موی سر بانوان باشد که از حجم و از ممانعت نسبی برخوردار است نسبت به وصول ماء. و اطلاق داشته باشد که هر مانعی را تخلیل بکند اطلاق ثابت نیست. لذا در این فراز یعنی در این مورد از موارد مستحب اشاره شده است به استحباب راجح که فرموده است «تخلیل الحاجب غیر المانع لزیاده الاستظهار» در متن هم آن رجحان را آورد استظهار در غسل حسن دارد و زیادت استظهار هم حسن دارد عملی است مستحسن یک عملی که حسن داشته باشد و هیچ مانع شرعی نداشته باشد طبق مذاق شرع از مطلوبیت برخوردار است. یک مطلوبیت مّا از سوی شرع مساوی با مستحب راجح است.

السابع غسل کل من الاعضاء الثلاثه ثلاثاً

مورد هفتم می فرماید: «السابع غسل کل من الاعضاء الثلاثه ثلاثاً» آنچه در این رابطه به عنوان مستند ارائه بدهیم در نصوص فقط شستن سر سه بار آمده است و در بعضی از نصوص «ثلاث اکف» آمده است و اما اینکه کل اعضاء ثلاثاً شستشو بشود در نصوص چنین تصریحی وجود ندارد. بنابراین این مورد جزء مواردی است که بگوییم فتوای فقهاء مستند این مستحب باشد. اشاره کنیم مواردی نصوصی که در آن نصوص شستن سر سه بار آمده است که هر دو حدیث صحیحه است اولی صحیحه محمد بن مسلم است دومی صحیحه زراره است که در ذیل این حدیث آمده است «ثم تصب علی راسک ثم تصب علی سائر جسدک»[7] و در حدیث دوم آمده است «ثم صب علی راسه ثلاث اکف»[8] که تعبیر اکف آمده است، سه کف از آب. در این دو حدیث که اولا سه کف آمده است نه سه بار شستن، ممکن است یک بار شستن به همین سه کف باشد. و ثانیا فقط درباره شستن سر آمده است نه بقیه اعضاء، بنابراین استفاده غسل اعضاء ثلاث مرات از این دو روایت در نهایت صعوبت و دشواری است. لذا گفته می شود که این مورد از مستحبات فقط بر مبنای فتوای فقهاء باشد که فرموده اند «غسل کل من الاعضاء ثلاثاً» و پس از آنکه در نصوص معتبره داشتیم که جریان آب کافی است طبیعتاً غسل هر عضو ثلاث مرات حمل بر استحباب می شود.

سوال:

پاسخ: گفته بودیم که استحباب شرعی یا نصی داشته باشد یا فتوای فقهاء که قدمای اصحاب باشد و آن قدمای اصحاب هم بما اینکه ما می دانیم که مشایخ ثلاث مثل شیخ مفید و شیخ طوسی و شیخ صدوق کتب شان متون فتوایشان برگرفته از روایات است. حالا اگر فقهاء فتوا دادند بنابر قاعده تسامح که در نظر بگیریم می شود مستحب شرعی نه مستحب راجح ولیکن اگر در یک مستحبی که دیدیم پشتوانه اش فقط فتوا یا اقوال فقهاء است و اگر دیدیم که ملاک رجحان آنجا وجود دارد طبیعتا «النتیجه تابعه لاقوی المقدمتین» آنجا که ملاک رجحان وجود داشته باشد حمل می کنیم بر استحباب راجح.

الثامن التسمیه (بسم الله گفتن)

«الثامن التسمیه» هشمین مورد از موارد استحباب تسمیه است درباره تسمیه دلیل آن را روایت صحیحه ای آورده اند سند صحیحه است باسناده که اسناد محمد بن الحسن شیخ طوسی است عن احمد بن محمد عن الحسین بن سعید عن حماد عن حریز عن زراره که رجال همه موثقون و امامیون است و سند صحیحه است. عن ابی جعفر علیه السلام «قال اذا وقعت یدک فی الماء فقل بسم الله»[9] بسم الله تسمیه است هرچند کلمه «بسم الله الرحمن الرحیم» کامل نیامده است ولی «بسم الله» آمده است که تسمیه است. درباره این استدلال گفته شده است که این استدلال کامل نیست برای اینکه اولاً مختص به باب وضو است اطلاق آن را ما نمی توانیم احراز بکنیم بنابراین گفته می شود که مورد مخصص نیست مگر احتمال عقلایی درباره خصوصیت مورد وجود داشته باشد. مجرد احتمال را با تناسب حکم و موضوع برمی داریم اگر احتمال عقلایی بود پس شک در شمول می شود. درباره وضو که آمده است احتمال عقلایی است بنابراین ما شک در شمول می کنیم و حمل بر اختصاص از این حدیث نمی توانیم استفاده کنیم منتها عموماتی داریم نبوی معروفی بود «کل امر ذی بال لم یبدأ ببسم الله فهو ابتر» این نبوی معروفی است که نبوی معروف هم می تواند یک مدرکی باشد برای استحباب مشکلی ندارد چون معروف است نیاز به سند ندارد اما مضافا بر این در کتاب فقه رضوی روایتی داریم که درباره بسم الله بیانی دارد که دلالت بر مطلوب می کند. نسبت به غسل جنابت می فرماید: «فاذا اردت الغسل من الجنابه فاجتهد ان تبول حتی تخرج فضله المنی فی احلیلک» که این هم موید بر آن مطلبی که ما قبلا گفتیم و تا اینجا که می رسد «و تسمّی بذکر الله قبل ادخالک فی الاناء» یعنی بسم الله بگو یا اسم خدا را ببر که اسم خدا با «تسمّی» که آمد با بسم الله شروع کن که غسل مستحباتش انجام بشود. در فقه رضوی هم که روایاتی آمده است این روایات فقه رضوی یک جا قطعا به کار ما می آید در مستحبات. ما روایات فقه رضوی با بحثی که مفصل مکرر داشته ایم استفاده می کنیم به عنوان موید می گیریم ولی جایی که به درد کار ما می خورد اگر یک عمل مستحبی را در فقه رضوی داشتیم آنجاست که ما می توانیم استحباب اعلام بکنیم.

التاسع الدعاء المأثور

و اما درباره نهمین مستحب می توانیم از روایتی استفاده کنیم که آمده است این روایت همین متن را آورده است که در کتاب عروه آورده است «التاسع الدعاء الماثور فی حال الاشتغال و هو اللهم طهر قلبی و تقبل سعیی و اجعل ما عندک خیرا لی اللهم اجعلنی من التوابین و اجعلنی من المتطهّرین» این متن که دعای ماثوری است مرسله علی بن حکم آمده است. در این مرسله می خوانیم «اللهم طهر قلبی»[10] این مرسله همین ابتدای این دعا را دارد بعض فرازهایش فرق می کند در ادامه در موثقه عمار ساباطی که عین همین عبارت را که در کتاب آمده، پس خواندن این دعا یک مستحبی است دارای عقبه نص معتبر که «قال قال ابوعبدالله علیه السلام اذا اغتسلت من الجنابه فقل اللهم طهر قلبی الی و اجعلنی من المتطهرین»[11] بنابراین این مستحباتی که گفتیم اکثریت قریب به اتفاق این مستحبات را می توانیم مستحبات شرعی اعلام بکنیم که مستند آن را برای شما ارائه کردیم.

العاشر الموالات

اما رسیدیم به دهمین مستحب، «العاشر الموالاه و الابتداء بالاعلی فی کل من الاعضاء فی الترتیبی»[12] دهمین مورد از مستحبات غسل جنابت موالات است که باید غسل اعضاء را که از سر شروع می کنیم سمت راست و سمت چپ پشت سر هم انجام بدهیم پی در پی و ابتداء هم از اعلی از سر شروع کنیم این که می گوییم ابتداء از اعلی شروع کنیم در استحباب آورده اند اما آوردنش در استحباب خالی از اشکال نیست. برای اینکه در غسل ترتیبی شروع کردن از سر جزء ترتیب الزامی است و معنای استحباب اینجا قابل التزام نیست. اما اگر بگوییم نسبت به هر عضو اعلای آن عضو خلاف متعارف است کسی سرش را بشوید از چانه اش شروع کند رو به بالا یا کسی پهلوی راستش را بشوید از پا شروع کند بیاید به طرف شانه چنین چیزی اگر باشد امکان عقلی دارد امکان عملی و عادی ندارد. منتها بنابراین آوردن ابتداء از اعلی در مستحبات خالی از اشکال نیست. اما موالات، موالات را مفصل شرح دادم که سید الحکیم هم در بحث از موالات که می رسد استحباب موالات را می فرماید: به جهت اینکه اقتضاء امر و طبیعت عمل موالات می طلبد لذا موالات مستحب است. ما گفتیم موالات شرط است برای اینکه این موالات است که وحدت عمل درست می کند یک غسل و الا سمت راست را قبل از ظهر شستشو کنیم سمت چپ را بعد از ظهر کسی غسل واحد نمی گوید و طبیعت امر و مقتضای طبیعت امر و سیره متشرعه و جمود بر امر به صبّ الماء و ترتیبی که در نصوص بیانیه آمده است که کیفیت غسل را بیان کرده است شستشوی هر عضو پس از عضو دیگری است. این فاصله که آمده است یک دغدغه داشتیم و آن این است که روایتی داشتیم درباره جاریه ای که در حال احرام بود و سرش را شسته بود مثلا قبل از ظهر و بعد هم بقیه بدنش را بعد از ظهر فرموده بود درست است. ما این دغدغه را که رفع کنیم از ذهن مان می گوییم خصوصیت مورد و بعد هم ممکن است منظور از این شستشو این باشد که شستن سر برای بانوان در وضعیت احرام کار سنگینی است آن را که بشوید یک نوبت و نوبت دیگر از باب عسر و حرج اگر با فاصله بدن را شستشو کند اشکالی نداشته باشد. بنابراین با تحلیلی که داشتیم گفتیم شاید آنها «قضیه فی واقعه» و آن تفکیک از حیث لزوم عسر و حرج باشد و بنابراین غسل همان است که تمامی اعضاء متوالا انجام بشود الاحوط اللزومی هو رعایه الموالاه فی غسل الجنابه و الله هو العالم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo