< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:تفسیر آیه بیست و دوم سوره رعد درباره ولایت امیرالمومنین و اهل بیت علیهم السلام

آیه شماره بیست و دو سوره رعد خدای متعال می فرماید: ﴿وَالَّذِينَ صَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلاَنِيَةً وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ﴾[1]

ترجمه

کسانی که صبر داشته باشند به جهت به دست آوردن رضایت خدا و نماز اقامه کنند و انفاق هم داشته باشند خصوصیات را بیان می کند اول اینکه قصد وجه الله باشد بعد از که قصد وجه الله باشد اقامه صلاه در راس است و بعد از اقامه نماز انفاق هم در حال علنی و مخفیانه که مرحله سوم است

عوامل حسن عاقبت چیست؟

و در حقیقت اگر ما بخواهیم از قرآن یک مطلبی را استفاده کنیم بگوییم عوامل حسن عاقبت چیه، در این آیه آمده است چهار مطلب:

1-برای بدست آوردن رضای خدا پایداری می کنند مقاومت می کنند سختی ها را تحمل می کنند تا رضایت خدا لوجه الله باشد صبر و پایداری لوجه الله، صبر و پایداری برای به دست آوردن مال دنیا برای به دست آوردن مکنت برای به دست آوردن هدفی اینها جزء این آیه نیست. «صبروا ابتغاء لوجه الله» صبر در این جهت باشد این نکته اول. پایمردی در اعمال و افعال درست خودمان یعنی وظیفه عبدی و عبودیت برای رضای خدا، بنابراین یکی این است که «صبروا ابتغاء وجه الله» باشد ابتغاء وجه الله یعنی لوجه الله و لرضایه الله.

2-دوم درباره نماز اقامه صلاه که کار ساده نیست اقامه صلاه این است که آدم اولاً نماز را خودش طوری بخواند که با این نماز خودش اقامه نماز صدق بکند. یک طلبه در یک جمعی است صحبت گرم و شیرین است وقت نماز می شود باید از جایش بلند بشود برود به طرف نماز. صحبت خیلی شیرین است و خیلی گرم است ولی اقامه نماز هست. بالاخره اهل علم که نمازش را حمل بر صحت کنیم نمازش را خوب می خواند ولی تقریبا اکثریت مخالف با این هستند که من می گویم نماز را طولانی بخوانید می گویند کار داریم. چند تا عامل و چند تا نکته برای حسن عاقبت «وَالَّذِينَ صَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهم» انفاق کمک مالی بکنید خیلی مهم است کمک برای مردم خیلی مهم است مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی قدس الله نفسه الزکیه در یک مکاشفه ای یا خوابی دیدند گفتند چی به دردتان خورد؟ گفت «جسر الکوفه» که آن موقع شط پل نداشت یک پل درست کرده بود که مردم رفت و آمد بکنند. تا اخیرا هم اسم آن جسر بود جسر السید ابوالحسن. به اندازه وسع ما یک هزار تومن یک نان که هست، کمک مالی «وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهم» از باب مثال طلبه شهریه می گیرد یک هزار تومنش را بدهد.

3-این نکته سوم بود چهارم هم «وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» به حسنه به خوبی رد می کند و دفع می کند سیئه. یک کسی بدی بکند در برابرش خوبی می کند. یکی از مراجع بود آخوند خراسانی بود یا مراجع دیگر بود کسی خیلی اذیتش می کرد فحش می داد و جسارتش می کرد بدهکار شد آن آقا، آن مرجع رفت خواست و احوالپرسی و بدهی هایش را داد. اگر کسی آمد به شما بی احترامی کرد یا بدی کرد در برابر بدی اش اگر شما بدی چند برابر در نظر بگیرد این دیگر از حسن عاقبت خبری نیست حسن عاقبت کسی دارد که «وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» بسیار راحت هم هست آدم هم خودش راحت است روحش هم راحت است اعصابش هم راحت است یک کسی بدی می کند به خدا می سپارم من در برابر بدی اش خوبی می کند. کار درستی است البته یک تبصره دارد تبصره این است که اینها تا جایی است که در حد ضمانات شرعیه نرسد یعنی بار حقوقی نداشته باشد مثل اینکه مال کسی را بگیرد و کتکی بزند یا جرحی وارد کند یا از این قبیل تا جایی که در مرحله اخلاق است عمدتاً در برخوردهاست. اگر بار حقوقی داشت باز هم جا برای عفو هست ولی طبق قاعده شرعی می تواند احقاق حق بکند و حق خودش را بگیرد. تا اینجا اخلاقی بود «وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ» این دسته از مردم حسن عاقبت دارند. پس معلوم شد که اگر کسی به دنبال حسن عاقبت باشد خالصا لوجه الله اقامه صلاه و انفاق و دفع سیئه به حسنه. تا اینجا فهمیدیم ظاهر را اما ببینیم تفسیر درباره این آیه چه می گوید؟ کتاب تفسیر قمی «قال فنعم عقبی الدار قال نزلت فی الائمه علیهم السلام و شیعتهم الذین صبروا»[2] اینها حسن عاقبت دارند آنهایی که به طور کامل صبر لوجه الله داشتند و اقامه صلاه و انفاق سر و علانیه و دفع سیئه به حسنه در صدر و به نحو کامل ائمه هستند و بعد از آن شیعیان واقعی ائمه. «و حدثنی ابی یعنی ابراهیم بن هاشم عن ابن ابی عمیر عن جمیل» که صحیحه جمیل بن دراج است عن ابی عبدالله علیه السلام «قال نحن صبرنا و شیعتنا اصبر منا لانا صبرنا بعلم و صبروا علی ما لا یعلمون» آن علمی که ما داریم که آنها ندارند شما اگر بگویید که ما هم علم داریم دو تا جواب:

    1. نوعاً علم ندارد با مثلا اطمینان می آید.

    2. موارد استثنائی مثل اباذر و مقداد و سلمانی که آن علم قطعی را دارد آنها استثناء هستند صحبت نوعی است. این آیه هم بحث اخلاقی داشت و هم اعلامی بود شیعه گری را اعلام می کرد و هم مژده بود.

آیه بیست و هشتم و چهار قسم قبله

بعد از این «و قوله تعالی» آیه شماره بیست و هشت همین سوره «و قوله تعالی الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» ترجمه اش این است که نشانه ایمان را اعلام می کند و شرحی است بر ای ایمان، اینها مطمئن به ذکر الله هستند بعد هم تاکید هم حرف تنبیه، بدانید که به ذکر «تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» است هر امکانات هر مسائل هر وسائط که انسان در اختیار داشته باشد اطمینان قلب نمی آورد «تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» فقط به ذکر الله است. حالا این ذکر الله را شرح بدهیم از تفسیر که باشد «و قوله تعالی جل ذکره الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّه قال الذین آمنوا الشیعه و ذکر الله امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام فمقال أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ» تتمه این آیه را ببینیم که به چه صورت تفسیر برای ما اعلام می کند در ادامه علی بن ابراهیم قمی یک مطلبی را آورده است که عن الحسن بن محبوب عن علی بن رئاب عن ابی عبیده عن ابی عبدالله علیه السلام «قال طوبی» که حافظ می گوید سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض به هوای سر کوی تو برفت از یادم، نیست در لوح دلم از الف قامت یار، که چه کنم چیز دیگر یاد نداد استادم. یک نکته ای عرفاء گفته اند گفته می شود که قبله چهار تاست: قبله جماد است قبله نبات است قبله حیوان است قبله انسان. قبله جماد مکه است قبله نبات شجره طوبی است قبله حیوان است ناقه صالح است. قبله انسان امیرالمومنین است. «نحن کعبه الله» قبله معنایش چیه؟ وجه الله جهت به سوی خداست و اینها آدم را به سوی خدا دعوت می کند. به یاد خدا می اندازد ناقه صالح معجزه ای بود که به یاد خدا می اندازد کعبه آدم را به یاد خدا می اندازد جهتی است به سوی خدا.

آیه 29

مراجعه به تفاسیر

«قال طوبی شجره فی الجنه فی دار امیرالمومنین علیه السلام و لیس احد من شیعته الّا و فی داره غصن من اغصانها و ورقه من اوراقها یستظل تحتها امه من الامم» و عنه «قال کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یکثر التقبیل فاطمه علیها السلام» زیاد تقبیل و بوسیدن داشت از فرزند عزیزش کوثر نور فاطمه الزهراء سیده النساء، «فانکرت ذلک عائشه» این وضعیت را نادرست تلقی کرد، انکار کرد یعنی این حالت را نادرست تلقی کرد. «قال فقال رسول الله یا عائشه انی لما اسری بی الی السماء دخلت الجنه فادنانی جبرئیل من شجره طوبی و ناولنی من ثمارها فاکلت فحول الله ذلک ماء فی زهری عائشه فما قبّلتها قدت الا وجدت رائحه شجره طوبی منها» فاطمه این است خیال کردی عائشه، هیچ تقبیلی نیست مگر اینکه من رائحه شجر طوبی را استشمام می کنم. آیه بعدی «الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ» تا اینجا تفسیر قمی بود ببینیم تفسیر فرات کوفی از ابن عباس «قال النبی» عین همان قصه معراج را نقل می کند و اینجا می فرماید که روایت از ابن عباس و از طریق ابناء عامه «فی قوله تعالی طوبی لهم قال النبی صلی الله علیه وآله و سلم لما اسری بی الی السماء فدخلت الجنه فاذا انا بشجره کل ورقه منها توتی الدنیا» تا اینجا می رسد که این شجره طوبی ریشه اش در دار من است پیامبر فرمود در خانه من است تا آخر می رسد که «فاین منتهاها یعنی اصلها قال فی دار علی بن ابی طالب ابن عمک»[3] در روایت دیگر آمده است که طوبی شجره اش که ریشه اش در خانه حضرت رسول است و امام باقر سلام الله تعالی علیه فرمود: «قال شجره فی الجنه اصلها فی داری و فرعها علی اهل الجنه» این روایت که آمد تا اینجا «قالوا یا رسول الله سألناک فقلت اصلها فی داری» سوال کردم از شما فرمودید که اصل این شجره در خانه من است و «ثم سالناک فقلت اصلها فی دار علی» این چگونه می شود؟ پیامبر جوابش را داد «فقال ان داری و دار علی واحده»[4] این نکته اصلی است در آنجایی که بهشت هست و زندگی می کنیم خانه من و خانه علی بن ابی طالب یکی است گاهی می گویند شجره طوبی اصلش در خانه من است گاهی می گویند در خانه علی بن ابیطالب فرق نمی کند که حقیقت این است که خانه ما یکی است همان طوری که در مدینه خانه مولی امیرالمومنین و خانه رسول الله الاعظم یکی بود. حضرت زهرا را که فرستاد خانه شوهر بعد از چند روز کوتاهی حالا یک هفته کمتر یا بیشتر حضرت رسول آمد از دخترش سری بزند، آمد دید که حضرت علی یک جایی گرفته که کسی به سادگی آنجا سکنی نمی گزیند، دید دخترش است امیرالمومنین است فاطمه الزهراء است امیرالمومنین است ابتدای ازدواجش است فرش او هم یک پوست گوسفند است گفت بیایید با هم زندگی کنیم به زبان حال و قال گفت چرا خانه خوب، مگر نداریم؟ خانه که نداریم کرایه خانه خوب هم که نداریم کجا برویم؟ خب حالا حضرت رسول فرمود که بروید خانه خود ما و آورد خانه خودشان و اتاق بغلی را به دخترش حضرت صدیقه طاهره داد اینجا مسجد بود پشت سر مسجد یک اتاق کوچکی بود آن طرفش هم یک اتاقک نسبتا بزرگتری که خودشان بودند، این زندگی حضرت بود الان هم نشانه و جای خانه زهرا در پشت سر مرقد مطهر محفوظ است هنوز. «فقال ان داری و دار علی بن ابیطالب واحد» تا حالا تفاسیر شیعه بود این تفسیر سنی ابناء عامه که حاکم حسکانی شواهد التنزیل می فرماید: «حدثنی حاکم الوارد ابومحمد اخبرنا عمر بن احمد بن عثمان واعظ ببغداد» تا روایت می آید تا اینجا «قال سئل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عن طوبی قال هی شجره اصلها فی داری و فرعها علی اهل الجنه ثم سئل عنها مره اخری فقال هی فی دار علی فقیل له فی ذلک» سوال شد که این مطلب چیست یک مرتبه می فرمایید در خانه من است یک مرتبه می فرمایید در خانه حضرت علی، «فقال ان داری و دار علی فی الجنه بمکان واحد»[5] روایت دوم هم به عنوان تاکید بگویم، در روایت دوم هم «فقیل له» راوی سوال کرد از حضرت رسول «سألناک عنها عن طوبی یا رسول الله فقلت اصلها فی داری ثم سالناک عنها مره اخری فقمت شجره فی الجنه اصلها فی دار علی و فرعها علی اهل الجنه فقال ان داری و دار علی واحده» با توجه به این تفاسیر معتبر گوشه ای از آیات دال بر مقام ولایت مولی امیرالمومنین و اهل بیت اطهار را آشنا شدیم. تا اینجا آیه شماره بیست و نه سوره رعد را برای شما ترجمه و تفسیر کردیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo