< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:تفسیر آیه اول و پنجم سوره ابراهیم درباره ولایت امیرالمومنین و اهل بیت

الر کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور

«الَر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»

ترجمه

خدای متعال خطاب به پیامبر اعظم می فرماید: «الَر» که حروف مقطعه است. این قرآن نوشتاری است که نازل کردم آن را برای شما تا مردم را از ظلمات به سوی نور سوق بدهید به اذن خدای متعال به سوی صراط عزیز حمید. این ترجمه شد ولی نکته ها دارد که دقت کنیم:

نکات در مورد ظلمات

قرآن یعنی کتاب الهی منبع و مصدر برای این است که انسان از ظلمت ها نجات پیدا کند به سوی نور برود خارج بشود از ظلمات. این می نماید که انسان داخل ظلمات است «لِتُخْرِجَ النَّاسَ» یعنی طبیعت انسان در دل ظلمات است ظلمات هم ظلمتی پس از ظلمت از ظلمت ها خارج شود به سوی نور که نور یک حقیقت واحدی است و ظلمت ها هم زیاد در حقیقت انسان قرار گرفته در دل ظلمت هاست که عمدتا در این جهان زندگی انسان اگر با قرآن و عترت آشنا نباشد تا ابد در ظلمات است و اگر آشنا بشود از این ظلمات بیرون می آید. ظلمات چیه؟ می توانیم بگوییم «ظلمات کل شیء بحسبه» یک فردی ظلمات دارد که قدرت دارد ریاست دارد مکنت دارد ظلمات خودش را دارد یک فردی هم آدم عادی هست می گوید من راحتم نه ظلمات خودش را دارد. ظلمات فردی که قدرت و ریاست دارد باید عدالت اجتماعی و احوال تمامی مردم مستمند و جلوگیری از فساد و افساد اجتماعی و نداشتن غرور ظلمات خودش را دارد اما آدم عادی ظلمات خودش را دارد ظلمت دل بستن به دنیا یک ظلمتی است و ظلمت به مسائل شهواتی یک ظلمتی است ظلمت با دیگران حسن ظن نداشتن و سوء ظن ظلمتی است و خیانت در حد بسیار جزئی ظلمتی است، و الی آخر این ظلمات است. و یک ظلمت به نام حسادت است می تواند کل زندگی آدم را تاریک بکند و یک ظلمتی که به نام سوء ظن هست می تواند آدم را در تاریکی نگه دارد یعنی جدایی از نور و باطنش دیگر نور ندارد چشمش نور ندارد زندگی نورانی نیست ظلمت است.

راه نجات از ظلمات

راه نجات از این ظلمات در همین آیه دو چیز آمده قرآن و عترت. «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ» که این آدم را خارج می کند از ظلمات به سوی نور، خواندن قرآن و عمل کردن به محتوای قرآن ارتباط با قرآن استفاده از مضامین قرآن هدایت گرفتن از قرآن و توسل به قرآن آدم را از ظلمت نجات می دهد. ببینید گاهی ممکن است سوالی بشود که ما قرآن می خوانیم ما ندیدیم گرفتاری که داریم ندیدیم که یک نورانیتی برای ما به وجود بیاید این نورانیت ها قطعی است ولی لمس آن گاهی میسور نیست. قرآن خواندن اثر وضعی دارد قطعی است بعضی ها که در حد بالاتری از قابلیت است لمس هم بکند بعضی ها لمس نمی کنند ولی نور بخشی او قطعی است در آن شکی نیست. گفته می شود که قرآن خواندن اثرش اثر وضعی است مثل آبی که بخورد آدم و بنوشد اثرش سیراب شدن است. خود خواندن قرآن اثرش وضعی است نورانیت می دهد به قلب آدم نورانیت می دهد به زندگی نورانیت می دهد. آن روایتی هم در این رابطه هست که در خانه ای که قرآن خوانده می شود ملائکه نازل می شود نور از آنجا پس «مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» از ظلمت ها نجات بدهد به سوی نور. پس گفته می شود که علاج این است که آدم یک مشکل را اول لمس کند مشکل را که لمس بکند بعد به طور طبیعی پی علاج آن می رود. و مقدمه تلاش برای هدایت این است که آدم لمس کند که احتیاج دارد به هدایت. مقدمه رسیدن به نور نیاز دارد به اینکه آدم احساس کند که الان در ظلمات است در عمق ظلمات قرار دارد ولی فهمید و تشخیص داد که در عمق ظلمات قرار دارد دست و پا می زند آدمی که غرق می شود تلاش می کند که خودش را نجات بدهد اگر نه آدم غرق بشود غرق می شود و می رود. بعضی ها که در دل ظلمات است نمی فهمد که در دل ظلمات است مثل کسی که در دل آب افتاده غرق می شود و از بین می رود. احساس بکند که در ظلمات است پس از که احساس کرد که در ظلمات است وانگهی چاره ای هست یا نیست فکر کند که راه نجات هم هست پس از که فهمید که در ظلمات هست و راه نجات هم وجود دارد به طور طبیعی آدم تلاش می کند تمسک و توسل می کند به آن پنجره نجات و ان طریق که گفته است «إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ». بعد می فرماید: «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» تا خارج کنیم مردم را از ظلمات به سوی صراط عزیز حمید.

صراط حمید چیست؟

پس انسان در ظلمات است و پیامبر آمده به وسیله وحی و نزول کتاب که خارج کند مردم را از ظلمات به اذن خدا ببرد به سوی صراط عزیز حمید که این صراط عزیز حمید یعنی سمت راست و چپ و راه های مختلفی است هر کدامش یک ظلمتی دارد یک صراط عزیز حمید است که نور است روشن است عزیز است و حمید است ستوده و عزت بخش است. آنجا هم عزت است هم آرامش است هم ستوده است. این صراط حمید چه باشد؟ باید به تفسیر مراجعه کنیم، تفسیر قمی « كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ یا رسول الله لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ یعنی من الکفر الی الیمان إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ و الصراط الطریق الواضح و الامامه الائمه علیهم السلام»[1]

سوال:

پاسخ: استفاده از نصوص است و اینها حدیث است در ابتدایش قبل از این سوره هم روایت آمده از ابی عبدالله علیه السلام از امیرالمومنین که ادامه روایت از سوره قبلی است و این تفسیر مربوط می شود به آن حدیثی که آمده. نتیجه این شد که پیامبر با وحی ای که برایش نازل شده مردم را از ظلمات ظلمت فسق و ظلمت بت پرستی ظلمت کفر ظلمت دشمنی و عداوت و ظلم از همه این ظلمات بیاورد به سوی عبودیت و بندگی خدا و به صراط عزیز حمید هدایت کند که راهی که آن راه ظلمت ندارد نه ظلمت کفر نه ظلمت فسق نه ظلمت جهل آن راه پیروی از ائمه آل البیت است که هدایت می کنند به سوی خدا و در عمل انسانیت برای آدمیزاد می آموزد و تربیت و اخلاق انسانی را برای انسان می آموزد آن همان می شود که «یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا» این راه راه صراط عزیز و حمید است که پیامبر برای هدایت مردم تا ابد صراط عزیز حمید را نشان می دهد که یعنی امامت ائمه آل البیت علیهم السلام

آیه پنجم ولقد ارسلنا موسی بآیاتنا ان اخرج قومک

تا می رسیم به آیه پنجم این سوره «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» در این آیه گویا ارتباطی دارد ارتباطش این است که همان نحوه ای که خدای متعال به حضرت موسی فرموده بود که آیاتی را نازل کردیم برای تو تا قومت را از ظلمات به سوی نور هدایت کنیم و همان سبک برای پیامبر آمده است که «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» سبک همان سبک است یعنی این سبک پیامبران است

سه قشر تاریخ ساز و مقایسه آنها

در تاریخ افرادی که یعنی سه تا قشر برجسته تاریخ ساز داریم که اینها تاریخ برای آدم ساخته اند: 1. قشر سلاطین است، 2. قشر مبتکران و نوابغ است، 3. قشر انبیاء، مقایسه این سه قشر با هم آدم را به معرفت افزایی می کشاند. قشر سلاطین را دیده ایم هدفش هم حکومت بوده در تاریخ و تکیه به زور و قدرت از طریق زور با خدعه و نیرنگ، فقط حکومت بر مردم اگر جاهایی خدمتی هم شده است استثناءً یا مقدمه برای بقاء حکومت شان بوده یا احیانا قصدی داشته. و عمدتاً سلاطین در تاریخ با علم و دین کاری نداشتند احیانا بعضی هایشان دانشمند بودند و اصلا ابزار علمی برایشان ابزار اصلی نبوده. ابزار دینی برایشان ابزار اصلی نبوده فقط قدرت، این تاریخ است. قشر دوم تاریخی که بسیار برجسته است دانشمندان است و نوابغ است اینها را به اصطلاح می گویند سکر علمی، این قشر فقط آمدند اختراعات و ابتکارات، سکر علمی داشتند یعنی مست و مدهوش بودند در جهت علم برود کشفش را بکند این طائفه هم دعوت به سوی خدا نداشتند تقوا هم برای اینها ثبت نشده، پاک نفسی هم ثبت نشده و جزء اوصاف شان نیست، برای سلاطین که آلودگی جزء اوصاف شان است برای اینها نه پاک نفسی و نه آلودگی چیزی ثبت نشده فقط چیزی که ثبت شده این است که فقط در جهت کشف و عشق به کشف و ابتکار داشتند این یک قشر برجسته تاریخی در کل تاریخ سه قشر را و سه سلسله برجسته بیشتر نداریم. سلسله سوم سلسله انبیاء است، این امتیازاتی دارند همه اینها از طریق وصف ابتدائی و اصلی شان عبودیت و پاک نفسی بوده، دعوت شان هماهنگ به سوی خدا بوده، و عمدتاً از طبقه ثروتمند نبودند، قصد حکومت نداشتند و قصد اقامه عدل و امن و آرامش و خدمت برای مردم داشتند لذا گفته می شد اگر مکتب انبیاء نبود در دنیا از عدالت خبری نبود. که کل این سلسله یک نوع هم سنخ اند سنخیت دارند سنخیت این است که همه را از ظلمت های کفر و فسق و تخلف و تبهکاری به سوی آرامش و عبودیت دعوت می کردند یک سنخ است یک نوع است یک صدا. و درباره اثبات نبوت هم گفته می شود که همین تحلیل کافی است برای اثبات نبوت. انبیاء که این قدر سلسله برجسته است سلاطین که نیستند نوابغ هم که نیستند پس معلوم است که انبیای الهی هستند. ارتباط شان با خدا مردم را به سوی خدا دعوت می کردند و ارتباط خودشان را محکم بود خصوصیت اصلی شان عبودیت محکمی برای خودشان بوده و مردم را به عبودیت دعوت می کردند این وصف اصلی است. و وصف اصلی دانشمندان فقط کشف علمی کار دیگر ندارند. بعضی دانشمندان سابقه فسق دارند بعضی دانشمندان سابقه بی تفاوتی دارند به این چیزها کار ندارند فقط کشف علمی. سلاطین هم که فقط حکومت و قدرت طلبی به هر قیمتی و تازه اخلاقیات شان در فرهنگ سلاطین فسق جای بالایی دارد فسق و فجور جای بالایی را دارد. بنابراین «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» برای پیامبر فرمود: «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» یک خط و یک مشی، این خط نورانی نبوت است.

ایام الله چیست؟ قال ایام الله ثلاثه

بعد می فرماید: «أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ» این چه باشد؟ و یادآوری کنید آنها را به ایام الله، ایام الله چه باشد؟ ایام الله قیامت باشد، عاشوراء باشد. این که در بعضی شعارها گفته می شود «کل یوم عاشوراء و کل ارض کربلا» این غلط فاحشی است «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» این درست است و « لا ارض کارض کربلا» هیچ کجا کربلا نمی شود می بینیم که در این اربعین ها که چیه کربلا. بنابراین این ایام الله یک چیزی هست که ببینیم این ایام الله چه باشد. «إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» این صبار و شکور نکته دارد ایام الله هم چه باشد به تفسیر باید مراجعه کنیم «قال ایام الله ثلاثه یوم القائم و یوم الموت و یوم القیامه» این ایام الله است. خداوند به حضرت موسی فرموده است «وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ» البته مورد که مخصص نمی شود این «وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ» اطلاق دارد برای همیشه تذکر می دهیم به ایام الله. اگر یک انسان این سه ایام الله را واقعا در ذهن خودش داشته باشد و نصب العین بکند کارش درست است. روز قیام ولی عصر اول ایام الله است که تمام مژده و آرامش روحی و امید ما همین است که او خواهد آمد یوم ظهور نور است و یوم نور علی نور است. آن یوم واقعا اگر ما در ذهن بسپاریم یک آرامش داریم ظلمه و کفره دنیا و طواغیت دنیا شرق و غرب ظلم هایشان را بکنند روزی خواهد آمد آن مصلح جهانی خواهد آمد. و روز مردن، مردن را اگر انسان یک مقدار در فکرش بیشتر باشد تاثیر در رفتار آدم می کند اینها که می بینند ظلم و اذیت و تعدیات و فسق و فجور انجام می دهند اینها به طور کامل غافلند از مردم که روزی می میرند مرگ هست، آدم که می میرد چرا اینقدر حرص و جوش و چرا اینقدر نادرستی چرا اینقدر غفلت چرا اینقدر بی توجهی به امور دین چرا اینقدر خلافکاری، مرگ را فراموش می کند. و روز قیامت که دیگر حساب است که روایت از طریق شیعه و سنی آمده که روز قیامت قدم از قدم برنمی دارد مگر اینکه چهار چیز را جواب بدهد: 1. از مال دنیا که از کجا آوردی و به کجا خرجش کردی، 2. از مطلق عمر سوال می شود که عمر یک سرمایه ای است که خدا برای آدم داده که هیچ نظیر ندارد این را کجا خرجش کردی، 3. از جوانی که جوانی ات را به کجا هزینه کردی. عبودیت اگر از جوانی پا نگیرد در پیری سخت است عبودیتی که واقعا از جوانی پا بگیرد. 4. از محبت اهل بیت که درباره محب اهل بیت چقدر سرمایه گذاری کردی چقدر خرج کردی سوال می شود که باید جواب بدهد.

 

صبّار شکور

«إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» برای این ایام الله آیاتی است برای هر کسی که صبار و شکور است. این صبار و شکور را می توانیم بگوییم در هر شرائطی باید شکرگزار باشیم مخصوصا شکر نعمت ولایت، صبار باشیم در هر موردی مخصوصا صبر در مسیر انتظار فرج، صبار باشیم. یک لحظه به طرف نا امیدی نرویم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo