< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

98/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام الحائض /مسائل مربوط به حائض،مساله 18

 

تتمه مسئله هیجدهم

ابتدای مسئله را شرح دادیم رسیدیم به تتمه این مسئله که کامل کنیم انشاالله تا اینجا گفتیم.

مسألة ١٨: إذا رأت ثلاثة أيام متواليات وانقطع ثم رأت ثلاثة أيام أو أزيد فإن كان مجموع الدمين والنَقاء المتخلل لا يزيد عن عشرة كان الطرفان حيضاً وفي النقاء المتخلل تحتاط بالجمع بين تروك الحائض وأعمال المستحاضة وإن تجاوز المجموع عن العشرة فإن كان أحدهما في أيام العادة دون الآخر جعلت ما في العادة حيضاً ، وإن لم يكن واحد منهما في العادة فتجعل الحيض ما كان منهما واجداً للصفات وإن كانا متساويين في الصفات فالأحوط جعل أوّلهما حيضاً وإن كان الأقوى التخيير ، وإن كان بعض أحدهما في العادة دون الآخر جعلت ما بعضه في العادة حيضاً ، وإن كان بعض كل واحد منهما في العادة فإن كان ما في الطرف الأول من العادة ثلاثة أيام أو أزيد جعلت الطرفين من العادة حيضاً وتحتاط في النّقاء المتخلل وما قبل الطرف الأول وما بعد الطرف الثاني استحاضة ، وإن كان ما في العادة في الطرف الأول أقل من ثلاثة تحتاط في جميع أيام الدمين والنقاء بالجمع بين الوظيفتين.[1] این احتیاطی که گفته میشود، با آن فتوایی که را که تایید می کنیم این است که نقاء متخلل در حکم حیض است. و نصوص هم بلکه قریب به اجماع بلکه رای محققین را که گشتیم این است که نقاء متخلل در بین عشرت ایام محکوم به حیض است. در اعلام فتوا هم این بود. اما اینجا که تحتاط گفت، گفتیم درسته یک قانون یادتان هست که گفتیم فتوا با احتیاط تعارض ندارد.اینجا که سید فرمود تحتاط، این احتیاط را تایید کردیم به این توجیه انشاالله متقاعد بشوید که احتیاط را می پذیریم که بهترم هست شبهه ای هم ندارد هرچند که طبق ادله نقاء متحلل خلال بین عشره می شود از مجموع حیض. و اما ادامه این مسئله را برای شما ذکر کنم. می فرماید وإن تجاوز المجموع عن العشرة فإن كان أحدهما في أيام العادة دون الآخر جعلت ما في العادة حيضاً این یک فرق. می فرماید که اگر مجموع با نقاء متخلل از ده روز تجاوز کرد و بیشتر از ده روز شد . شروط اصلی داریم. 1- باید از ده روز بیشتر نباشد. 2- بین الحضتین باید ده روز وجود داشته باشد 3- باید مکلفی که دم رویت می کند در سن بلوغ باشد. این شروط اصلی ما ست. اگر از ده روز تجاوز کرد شرط اصلی برای حیض از بین رفت. این جا میفرماید که در این صورت فإن كان أحدهما في أيام العادة دون الآخر جعلت ما في العادة حيضاً اگر دوتا خون بود یکی در ایام عادت بود دیگری خارج از ایام عادت طبیعتا ان خونی که در ایام عادت هست را حیض تلقی کند خونی که خارج از ایام عادت هست استحاضه. چرا؟ برای اینکه عادت اماره شرعیه است و حجت معتبر شرعی. در اینجا هم امارتش محفوظ هست. طبق اماره عمل کند.

حجیت علم ذاتی است

یک نکته. در باره تشخیص رجال اهل علم مسئله را بیان می کنند. اما در بیان پس از آن باید بداند که مرأه خودش مکلف است. در صورتی که مکلف بود او باید تطبیق کند تطبیق به دست خودشه تطبیق از این قراره هرکجا که یقین کند این حیض است ولو در ایام عادت نباشد ولو در وضعیت طبیعی نباشد ولو یقین داشته باشد و علم حاصل کند از باب قرائنی که پیش خودشه. علم حجیتش ذاتی است. طبق علم خودش عمل کند. این یک مطلب که اگر علم داشتید در هر شریطی کسی حق دخالت ندارد. امور داخلی نسوان است. که یقین دارد که این الان حیض است. اما اگر شک دارد در صورت شک نوبت به اماره میرسد. دو مورد یعنی بیشتر از ده روز یعنی دو زمانی را به عنوان رویت دم دارد این دو زمانی که این رویت دم هست این زمانی که با عادتش تطبیق می کند اصل حیض می کند از باب قاعده امکان و از باب اماریت عادت . دوتا دلیل برای ما کارگشاست. قاعده امکان و اماریت عادت. تا اینجا معلوم شد.

وإن لم يكن واحد منهما في العادة فتجعل الحيض ما كان منهما واجداً للصفات وإن كانا متساويين في الصفات فالأحوط جعل أوّلهما حيضاً عادت خبری نیست هیچکدام در عادت نبوده هردو خارج از عادت است. چه کند. می فرماید که بعد از که عادت که یک اماره است وجود نداشت باید مراجعه کند به صفات اسود و عن دفقٍ و عن غیرهما که گفتیم صفات را بحث کرده باشیم. درباره صفات عنایت کنید صفات بعد از عادت می آید. دو اماره است در طول هم. اول عادت پس از عادت صفات. در نصوصم که آمده است که مراجعه بشود به عادت و صفت هم ذکر شده است اصل همان عادت است و صفت در مرحله دوم قرار دارد. طبیعتاً در این صورت هرکدام از این دو وضعیت دارای صفات بود آن وضعیتی که دارای صفات بود را حیض قرار بدهد چون صفات هم اماره است در اینجا هم بحثی و اشکالی نداشته باشیم بطور کل مطلب کامل است. اما می فرماید که وإن كانا متساويين في الصفات فالأحوط جعل أوّلهما حيضاً در این رابطه می فرماید که و ان کان متساویین فی الصفات هردو از ایام عادت خارجند و در صفات هم هردو متساویین. چقدر کار مشکل می شود هیچ اماره و طریقی نداریم برای اینکه حمل بر حیضیت بکنیم میفرماید: فالاحوط جعل اولهما حیضاً . احوط این است که اول این دوتا را حیض قرار بدهد. خب به چه دلیل. اول بودن دلیل میشود. دلالتی دارد. شرحی که برای بیان سید طباطبائی یزدی گفته میشود از این قرار است که اولین دمی که میبیند خارج عادت صفات را دارد. صفات متساوی است. صفات را دارد .مانعی هم ندارد. چه می شود؟ قاعده امکان این وضعیت اول حمل به حیض می شود بلامعارض. و بعد از اینی که این وجه برای حمل به حیض کردیم پس از آن در زمان بعدی یک وضعیت مثلش بوجود میاد . در وقتی که این وجهه اول را حمل به حیض کرده اید تعارضی وجود ندارد. تعارض چیه. معنای لغوی دارد. در عرض هم نه در طول هم. اینها در طول همن. اول بوده وصف را داشته بلامعارض. پس از آن معارض بیاید معارض گفته نمی شود. لذا شرحی که برای کلام سید گفته می شود این است که فرد اگر توجه داشته باشد اولی را حیض قرار بدهد به دومی که برسد دیگر استحاضه است. چون حیض بیشتر از ده روز نیست.

کلام سیدالحکیم

اما سیدناالحکیم قدس الله (سید محسن حکیم در ایران شما که جوان هستید می گویید سیدباقر حکیم که پسرشه که فاضل هم بود و سیاسی و انقلابی بود. سید محسن حکیم در زمان آقای بروجردی معاصر ایشان بود. کتاب مستمسک نوشته است با بهترین ذوق، عروه الوثقی را اسم گذاشته فی المستمسک فی العروه الوثقی، آیه قرآن است و فقد استمسک بالعروه الوثقی لن فصام لها... آیه الکرسی255) بنابراین در این رابطه ببینید که این سید بسیار محقق بلند آوازه است که در آن زمان سیدنا الاستاد کرسی تدریس اصول را داشت که یک تدریسی بود و صدها مجتهد پای درس ایشان بود.در مسجد خضرا. مجتهدی که به اصطلاح نجف مجتهد می گفتند. صدها مجتهد پای درس ایشان بود درس میگفت که انگار روی یک کشتی علم اصول در جولان است و طوفان شکن است. ولی در همان زمان مرجع عمومی عامه مومنین سیدحکیم بود صاحب مستمسک که مستمسکش ایشان را مرجع درست کرده بود. لذا شما خیلی هاتون جمعی از تیزهوشان و فرزانگان هستید. و شخصیت علمی هستید. اینا خیلی جوان هستند و نمی شناسید که سیدحکیم مقامش چیه و سیدخوئی مکانتش چیه. اینها را عن علمه عن معرفته که واردش بشید خیلی مسئله دارند. بنده که در جوانی که درس سیدنا الاستاد با چه جاذبه ای که جذب بودیم مقلد آقای حکیم بودیم. خلاصه عامه مردم مقلد آقای حکیم بودند. این سید حکیم که کتابش را شناختید المستمسک فی العروه الوثقی جلد سه البته چاپ نجفه که شما ندارید همین بحث مسائل حیض) کتاب مستمسک می فرماید: که این فرمایشی که سید دارد (سید در اصطلاح اصولین نجفی یعنی صاحب عروه در اصطلاح قدما سید یعنی علم الهدی) می فرماید این فرمایشی که سید دارد که اگر هردو جامع صفات بود جمع شود قرارداده شود اول آن هردو حیض. یعنی اولی را حمل به حیض کنید. می فرماید دلیلی ما نداریم. چرا برای اینکه این دوتا که متساویین بودند در حقیقت تعارض میکند. چطوری تعارض میکند برای اینکه تعارض هرچند باید در عرض هم باشد ولیکن اگر نسبت به وظیفه واحد و یا نتیجه واحد دو دلیل ولو با اختلاف زمانی نسبت به نتیجه واحد در هر مرحله استفاده باشد تعارض می کند. یک بار دیگر: اگر دو دلیل هرچند در عرض هم نباشند ولی در نتیجه با همدیگر مشترک باشد و یک نتیجه داشته باشد این نوع اختلاف منتهی می شود به تعارض چون هرکدام به سمت و سوی یک نتیجه می رود و در حقیقت بالنتیجه تعارض صورت می گیرد. این نکته ظریفی بود. در صورتی که تعارض صورت گرفت طبیعتا مرحجی نداریم مرحجی هم که نداشتیم تعارض صورت میگیرد. (تعارض بالعرض جایی که از جایی یک دلیل سومی داشته باشیم که ان دلیل سوم اعلام بکند که اینجا یک مطلب است دو تا نیست. وحدت مطلوب. از خارج دلیل داریم که یک حکم است یا نفی یا اثبات این میشه تعارض بالعرض) سید الحکیم فرمودند که تعارض است.[2] تعارض را هم شرح دادیم بعد از تعارض میرسیم به ترجیح. ترجیح چیزی وجود ندارد فقط یک احتمال اینکه یک شهرتی نسبت به اخذ اولین رویت دم وجود داشته باشد این شهرت اگر وجود داشته باشد ما میتوانیم شهرت را جزو مرحجات قرار بدیم. که قبلا گفتیم در صورتی که متعارضین متساویین باشد اگر یک طرف از شهرت بالایی برخوردار باشد طبیعتا ان شهرت مرجّح میشود و این ترجیح را هم گفته میشود که یک ترجیحی است که عقلا اعلام میکند که یک طرف که از شهرت برخوردار بود احتمال مطابقتش با واقع بیشتر است و عقلا این را تایید میکند که گفتیم ترجیح به شهرت یک امر عقلایی است و نیازی به دلیل هم نداریم در عین حالی که اخبار علاجیه هم میتواند موید باشد برای این مطلب. اگر شهرت بود خوب بود. منتها شهرت در حد یک ادعاست و ثابت نیست در صورتی که شهرت ثابت نباشد هیچگونه نقشی و اثری نخواهد داشت پس ترجیحی در کار نیست. ترجیحی که درکار نبود تساقط می کند تساقط که بکند چه می ماند؟ یک علم اجمالی. علم اجمالی آیا علم اجمالی راهی برای انحلال دارد یا ندارد. انحلالی هم وجود ندارد چون قدر متیقنی هم نداریم. انحلالی که وجود نداشت چه گفتیم؟ گفتیم که علم اجمالی منجّزیتش در علم تفصیله. فرق نمی کند علم است منتها فرقش اینه که متعلق علم اجمالی تفصیل دارد و متعلق علم اجمالی متعلّقش اجمال دارد وگرنه همش علم است و کشف تام است. براساس علم اجمالی احتیاط می کنیم. مقتضای علم اجمالی این است که هردو را احتیاط کنیم یعنی جمع بین اعمال حیض و استحاضه در هردو وضعیت. هم در قسمت رویت دم اول و هم در رویت دم دوم. احتیاط می کنیم و جمع می کنید بین اعمال حیض و استحاضه تا علم اجمالی برسد به امتثال قطعی.

وإن كان الأقوى التخيير سید طباطبایی می فرماید که هرچند احوط جمع اولشان حیض است و هرچند اقوی تاخیر است گفته می شود که براساس شرحی که از مستمسک آمد تاخیر وجه ندارد علم اجمالی در هردو مرحله در هردو مورد جمع بین اعمال.

وإن كان بعض أحدهما في العادة دون الآخر جعلت ما بعضه في العادة حيضاً ، می فرماید که اگر بعضی از دو مورد در عادت بود. مثلا در پنج روز اول یک روزش در عادت بود، دیگری اصلا خارج عادت بود، قرار بدهد آن موردی را که بعضی از آن در عادت است، چرا براساس اماریت عادت. اماره همانطوری که میتواند عادت را بطول کلی برای ما اعلام بکند، هم دلالت مطابقی و هم دلالت تضمنی دارد و هم دلالت التزامی. این سه دلالت را امارت دارد. لازمه اش و ضمنش را و کل مدلول را اثبات می کند. اینجا مشود دلالت تضمنی عادت را اثبات در آن وضع و بعد هم کامل میکند ان وضع را تا اینکه عدد کامل بشود و تمام

وإن كان بعض كل واحد منهما في العادة فإن كان ما في الطرف الأول من العادة ثلاثة أيام أو أزيد جعلت الطرفين من العادة حيضاً وتحتاط في النّقاء المتخلل وما قبل الطرف الأول وما بعد الطرف الثاني استحاضة اگر هردو طرف بعضی از عادت را داشت. به یک علامت مراجعه میکنید. اون علامت اینکه که طرف اول اگر سه روز داشت این را حمل بر حیض بکنید. سه روز اقل حیض میشود و تحقق حیض شرعا قطعی می شود . اگر نه ان طرف دیگر این خصوصیت را نداشت طبیعتا رای و نظر سید این است که اینجا هم یک علامتی هست و دلیلی است بر اخذ مورد اول را بعنوان حیض چون سه روز در عادت بوده و عنوان حیض قطعا محقق شده است این یک مرجّحه و ان طرف ثانی که سه روز نداشته و کمتر از سه روز رویت دم داشته از دایره ساقط میشود چون مورد اول حکم را تمام و کمال اعلام میکند و چیزی برای مورد دوم باقی نمی ماند. تا اینجا که معلوم شد و روشن بود و اما طبیعتا امکان فإن كان ما في الطرف الأول من العادة ثلاثة أيام أو أزيد جعلت الطرفين من العادة حيضاً وتحتاط في النّقاء المتخلل طبیعتا طرفین را قرار بدهد دو طرفی که سه روز در حالت رویت دم بوده در عادت و سه روز یا مثلا پنج روز یا چهار روز یا هفت روز دیگه خارج بوده. این را حیض قرار بدهد . و نقاء متخلل در بین این عادت که سه روز و در بین این چند روز دیگه نقاء متخلل را حکمش همان که گفتیم. وتحتاط في النّقاء المتخلل وما قبل الطرف الأول وما بعد الطرف الثاني استحاضة ، طبیعتا ما قبل از طرف اول که در عادت نیست و ما بعد الطرف الثا نی که باز هم در عادت نیست میشود استحاضه. تا اینجا معلوم بر اساس تحقق عنوان حیض این تحقق عنوان برای ما فقها میتواند مرجّح باشد. وإن كان ما في العادة في الطرف الأول. أقل من ثلاثة تحتاط في جميع أيام الدمين والنقاء بالجمع بين الوظيفتين.. سه روز بود. اقل از ثلاثه باشد. دیگر اگر سه روز نبود دلیلی نداریم که ما مورد اول را ترجیح بدهیم. طرفین می ماند در قلمرو علم اجمالی بنابراین جمیع ایام دمین هردو دم در مورد اول گفت. احتیاط کنیم به جمع بین الوظیفتین. جمع بین هردو وظیفه که احکام استحاضه که نماز را بخواند و احکام حیض که مسجد نرود و ....

مساله بعدی فردا. سلامتی امام زمان صلوات.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo