< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

98/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام الحائض /مسائل مربوط به حائض مساله 27 و فصل جدید

 

مساله 27 اگر استبرائ امکان نداشت به خاطر ظلمه یا کوری، وظیفه چیست

مسألة ٢٧ : إذا لم يمكن الاستبراء لظلمة أو عمى فالأحوط الغسل والصلاة إلى زمان حصول العلم بالنقاء فتعيد الغسل حينئذ، وعليها قضاء ما صامت ، والأولى تجديد الغسل في كل وقت تحتمل النقاء.[1] در این رابطه که مسئله استبرا مطرح هست می فرماید اگر کسی در شرایطی قرار گرفت که وظیفه اش استبرا باشد استبراء رحم از بقاء دم در رحم . من حیث الحیض و الاستحاضه. اگر استبراء ممکن نبود لظلمهٍ برای اینکه تاریک بود و رنگ خون تشخیص داده نمی شد و یا عمایی وجود داشت که اصلا از اساسa قدرت تشخیص نداشت. فالأحوط الغسل والصلاة إلى زمان حصول العلم بالنقاء احتیاط این است که غسل کند و نماز بخواند تا زمان حصول علم به نقاء. فتعيد الغسل حينئذ یعنی حین حصول العلم بالنقاء، وعليها قضاء ما صامت ترجمه واضح است و لازم نیست که وقت شما را بگیرم. مسئله از این قرار است که اگر کسی مرأه ای نتواند که عملیات استبرا انجام بدهد. احتمال بقاء دم در رحم دارد چه کند؟ می فرماید که این عملیات انجام بدهد غسل کند، نماز بخواند تا وقتی که علم حاصل بکند به نقاء یعنی احتیاط. و پس از آن که علم حاصل کرد باز هم احتیاطاً یک غسلی بکند که غسل حیض بحساب بیآید. و روزه ای هم که گرفته است قضا کند. احتیاط. وجه این احتیاط چیه؟ طبیعتاً وجه این احتیاط این است که استظهار بقاء حیض صورت بگیرد از یک سو ، و از سوی دیگر هم که انقطاع دم صورت گرفته و احتمال تمام شدن و کامل شدن حیض هم وجود دارد. دو احتمال متقابل که در کار بود نتیجه اش می شود احتیاط. این احتیاط هم نتیجه اش همان است که نمازش رو بخواند و با غسل روزانه و روزه اش را هم بگیرد و آخر هم، روزه را قضا کند. این مقتضای احتیاط هست دیگر.

دوقسم احتیاط

سوال: ایا این احتیاط وجوب دارد یا براساس علم اجمالی هستش؟

جواب: این احتیاط به طور کلی دو قسم است. یک احتیاطی که در اطراف علم اجمالی هست و یک احتمالی که بین دو دلیل و دو تا حجت، مکلف گیر می کند. جمع بین حجتین می شود احتیاط. اینجا از باب علم اجمالی نیست. از باب این است که دو تا طریق دارد یک طریق استصحاب که حکم به حیض اعلام میکند. طریق دیگر هم انقطاع هست. که ظاهر حال انقطاع این است که حیض تمام شده است. بر اساس این دوتا حالت باید احتیاط کند تا علم به امتثال حاصل بکند. نتیجه احتیاط هم که علم به امتثال هست.

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید که این صورت از مسئله جایی برای احتیاط ندارد. چرا برای اینکه استصحاب جاری نمی شود به جهت اینکه استصحاب به توسط نصّی که داشتیم. کتاب وسائل، باب هفده، حدیث شماره4، که موثقه سماعه هست. بوسیله نصّ حکمی بیان شده است استبرا.[2] این قاعده را هم عنایت کنید. هرکجا استصحاب بود و در مقابل روایتی داشتیم بر خلاف استصحاب طبیعتا روایت مقدم میشود بر استصحاب و برای استصحاب زمینه اجرا باقی نخواهد ماند. موثقه سماعه. وعن المفيد، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن يحيى، عن محمد بن علي بن محبوب، عن العباس، عن عثمان بن عيسى، عن سماعة، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قلت له: المرأة ترى الطهر وترى الصفرة أو الشئ فلا تدري أطهرت أم لا؟ قال: فإذا كان كذلك فلتقم فلتلصق بطنها إلى حائط وترفع رجلها على حائط كما رأيت الكلب يصنع إذا أراد أن يبول، ثم تستدخل الكرسف، فإذا كان ثمة من الدم مثل رأس الذباب خرج، فإن خرج دم فلم تطهر، وإن لم يخرج فقد طهرت. [3]

سندش رو خواندیم : عن المفید عن احمد بن محمد عن محمد بن یحیی عن محمد بن علی بن المحبوب ( که مشایخ شیخ مفید هستند) عن العباس عن عثمان بن عیسی (که از اجلا و ثقاتند) عن سماعه (که خودش موثقه و منتها واقفی هست. در وثاقتش شبهه ای نیست، سند میشود موثق)، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قلت له: المرأة ترى الطهر وترى الصفرة أو الشئ فلا تدري أطهرت أم لا؟ قال: فإذا كان كذلك فلتقم فلتلصق بطنها إلى حائط این موثقه ای که با خصوصیات استبرا را بیان می کند.

سوال: عباس کیه که در متن روایت آمده است.

جواب: عباس ابن معروف از اجلا و ثقات است.

برای شما بگویم که این حدیث از نظر سند اگر سماعه نبود می شد صحیحه و الان موثق است سند درست دلالتش هم بر مطلوب درست مضافا بر مبنای کیفیت ، استبرا را بیان کرده است با یک اضافه ای کیفیت، در نتیجه میتوانیم بگوییم که زمینه برای استصحاب وجود ندارد استصحاب که زمینه نداشت قضیه برمیگردد. امر دائر میشود بین المحذورین. بین المحذورین یعنی یا صلات واجب است یا اینکه حرام است. بین این دوتا میشود. بین المحذورین هیچگاهی احتیاط جا ندارد. امر منتهی میشود به تخییر. این فرمایشی است که ایشان فرموده اند. فرمایش ایشان تا جایی که به نظر می رسد از لحاظ بررسی استصحاب مشکلی ندارد منتها رای سید را هم می شود تقویت کرد برای اینکه ممکن است بگوییم استصحاب که دیگر معارضی که ندارد. جزئی نص میگوییم درباره نص که می گوییم استبرا آمده است استبرا در صورتی است که ممکن باشد، استبرا در این فرض مسئله، ممکن نبود. فرض مسئله چه بود ظُلمت و حماء. استبرا ممکن نبود. در صورتی که استبرا ممکن نباشد طبیعتا ادلّه استبرا کامل نیست. ادله استبرا که کامله. استبرا خودش الزام ندارد چون کار ناممکنی است. استبرا که ممکن نبود یک شک در بقاست بدون معارض. استصحاب جاری میشود و احتیاط هم اون هست و از من حیث العمل هم فتوای سید یزدی مطابق ما احتیاط است که امتثال قطعی انجام شده است. غسل میکند نمازش را میخواند روزه اش را می گیرد، و بعد هم روزه اش را قضا میکند. اینجا امتثال قطعی است. از جهت اینکه استصحاب هم زمینه دارد رای سید و فتوای متن درست به نظر میرسد و الله هو العالم . اما می دانیم که در من حیث العمل فتوای عمل که مطابق با احتیاط است قریب به واقع خواهد بود.

سوال: عسر و حرج هست؟

جواب: بله عسر و حرج در تکالیفی است که طبیعت اولیه اش مُعسر نباشد. اما اگر تکالیفی که طبیعت اولیه اش ضرری مثل خمس و زکات و یا طبیعت اولیه اش معسر و محرج باشد مثل صوم ، در اینجا عسر و حرجی نیست. اینجا خود تکلیف، روزه که بالاخره فشار می آورد. مشقت می آورد. اینجا عسر و حرجی نیست. مگر اینکه روزه گرفتن مثل شیخ و شیخه یک حرج فوق العاده ای داشته باشد که نزدیک به هلاکت برسد انجاست که می گوییم دیگه حرجی آمد تکلیف حرجی بالذات. هر تکلیفی که ضرری بالذات باشد یا حرجی بالذات باشد اون مورد عسر و حرج نیست. اون عسر و حرج عنوان ثانوی است که عارض بشود. حرج ذاتی حرج نیست حرج عارضی حرجِ. ضرر ذاتی حرج نیست ضرر عارضی عنوان ثانوی است. این مطلب را گفتید و تمام.

تا اینجا مسئله معلوم شد. بیان سید را هم متوجه شدید. سید الحکیم در مستمسک جلد 3 صفحه 274 هم همین مطلب رو میگه که مسئله از باب تخییر باشد نه از باب احتیاط که جواب گفته شد

فصل في حكم تجاوز الدم عن العشرة

مساله 1: من تجاوز دمها عن العشرة ـ سواء استمر إلى شهر أو أقل أو أزيد ـ إما أن تكون ذات عادة أو مبتدئة أو مضطربة أو ناسية ، أما ذات العادة فتجعل عادتها حيضاً وإن لم تكن بصفات الحيض ، والبقية استحاضة وإن كانت بصفاته ، إذا لم تكن العادة حاصلة من التمييز بأن يكون من العادة المتعارفة ، وإلا فلا يبعد ترجيح الصفات على العادة بجعل ما بالصفة حيضاً دون ما في العادة الفاقدة. وأما المبتدئة والمضطربة بمعنى من لم تستقر لها عادة فترجع إلى التمييز ، فتجعل ما كان بصفة الحيض حيضاً وما كان بصفة الاستحاضة استحاضة بشرط أن لا يكون أقل من ثلاثة ولا أزيد من العشرة وأن لا يعارضة دم آخر واجد للصفات كما إذا رأت خمسة أيام مثلاً دماً أسود وخمسة أيام أصفر ثم خمسة أيام أسود ، ومع فقد الشرطين أو يعتبر اتحاد البلد ، ومع عدم الأقارب أو اختلافها ترجع إلى الروايات مخيرة بين اختيار الثلاثة في كل شهر أو ستة أوسبعة. وأما الناسية فترجع إلى التمييز ، ومع عدمه إلى الروايات ، ولا ترجع إلى أقاربها والأحوط أن تختار السبع [4]

استاد: من تجاوز دمها عن العشرة ـ سواء استمر إلى شهر أو أقل أو أزيد ـ إما أن تكون ذات عادة أو مبتدئة أو مضطربة أو ناسية ، أما ذات العادة فتجعل عادتها حيضاً کسی که رویت دم از ده روز تجاوز کند برای او، تا یک ماه یا بیشتر یا کمتر از سه صورت بیرون نیست.. یا ذات عادته، اینجا جزو کلیات یا قواعد باب حیض و استحاضه است. یا ذات عادته یا مبتدعه است یا مضطربه یا ناسیه. اما اگر ذات عادت بود أما ذات العادة فتجعل عادتها حيضاً مثلا 15 روز خون دید. هفت روز که عادتش بود حمل بر حیض کند، فتجعل عادتها حيضاً وإن لم تكن بصفات الحيض هرچند به صفات حیض نباشد، و البقیه استحاضه و ان کانت بصفاته، بقیه استحاضه است، هرچند به صفات حیض باشد، چرا ؟ که اماریت عادت مقدم است بر اماریت صفات. رتبه بندی است. اول اماره عادت است، اگر عادت نبود به صفت مراجعه میشود. به عادت اخذ میشود ولو به صفت حیض نیست و بقیه استحاضه اعلام میشود هرچند بصفت حیض باشد. این مطلب را که گفتیم مورد اتفاق فقهاست. محقق حلی کتاب معتبر جلد یک صفحه 203 میفرماید و هو اجماع العلما،[5] این حکم که شما گفتیم این مورد اجماع علماست. در عین حال که مورد اجماع علما هست در این رابطه نصوصی هم داریم که میتوانیم از این نصوص هم استفاده کنیم. محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، وعن محمد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان جميعا، عن حماد بن عيسى، عن حريز، عن محمد بن مسلم قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المرأة ترى الصفرة في أيامها فقال: لا تصلي حتى تنقضي أيامها، وإن رأت الصفرة في غير أيامها توضأت وصلت.[6] سندش صحیحه است: محمد بن علی عن علی بن ابراهیم عن ابیه و عن محمد بن اسماعیل (محمد بن اسماعیل بزی همطبقه با علی ابن ابراهیم که علی بن ابراهیم میتواند از او نقل کند، علی ابن ابراهیم از طبقه هشت، محمد بن اسماعیل بزی هم طبقه هشتم یا نهم. چون از هشتم از خود هشتم میتواند نقل بکند و از نهم هم میتواند نقل بکند، عن فضل بن شاذان (که طبقه شش هست) عن حماد بن عیسی ( پنج) عن حریز بن عبد الله( پنج) عن محمد مسلم ( که چهار و پنجه) قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المرأة ترى الصفرة في أيامها فقال: لا تصلي حتى تنقضي أيامها، وإن رأت الصفرة في غير أيامها توضأت وصلت درست متنی که اینجا بود. که اگر ایام عادتش بود حمل به حیض کند هرچند سفره دیده و رنگ، رنگ خون حیض نیست. و اگر و ان رأه السّفره فی غیر ایامها اگر سفره ای در غیر ایام حیض دید و طبیعتا وضو بگیرد و نماز بخواند که حمل بر استحاضه میشود. تا به اینجا مطلب اشکالی نداشت. اجماعا و نصّا، اجماع العلما بود و نصوص که همین یک روایت رو گفتم، که یک روایت یا دو یا سه روایتی که از مطلب گفتیم مستند کامل است دیگر نیازی به روایات دیگر نیست و فقط اشاره میکنیم

اما مسئله بعدی میفرماید: وإن لم تكن بصفات الحيض ، والبقية استحاضة وإن كانت بصفاته تا اینجا تمام که اهل عادت باشد، إذا لم تكن العادة نعم یک قیدی دارد این عادت مقدم است اگر که عادت حاصل از تمییز نباشد بلکه عادت، عادت متعارف باشد . اگر عادت برگرفته از تمییز به صفات باشد فلا يبعد ترجيح الصفات على العادة بجعل ما بالصفة حيضاً دون ما في العادة الفاقدة. عادت بر اساس متعارف نیست. عادت را از طریق صفات اخذ کرده . عادت را برای خودش ثبت کرده. که این پنج روز دارای این صفاته. از طریق صفاته. تمییز یعنی صفات. از طریق صفات اگر گرفته باشد سید میفرماید که بعید نیست که اینجا صفات را مقدم بکند اگر دم دارای صفات دیده بشود مقدم داشته شود چرا چون همان عادت معتبره همان اماره شرعیه که گفتیم اینجا میشود صفات چون عادت از صفات گرفته شده . نتیجتا به این نکته توجه کردید که عادت میتواند براساس ایام اخذ بشود و میشود احیانا عادت بر اساس صفات تعیین بشود. اگر عادت بر اساس صفات تعیین شد جایی که شبهه بوجود بیاد باید به صفات توجه بشود. و صفات، اماریت دارد. این فرمایش ایشان را بگیریم و ببینیم که چه میشود.

عادت متعارفه و تمییز

سوال: عادت متعارفه چیست؟

جواب: عادت متعارفه اینه که از طریق صفات نگرفته از طریق شمارش روزها گرفته. اولِ هرماه چند روز رویت دم داشته. به صفات توجه نداشته، این شده برایش عادت. این عادت متعارفه.

سوال:

جواب: مگر اینکه عادت برگرفته از تمییز باشد. تمییز یعنی همان صفات. اگر از روی صفات عادت محقق شد دیگه در حقیقت عادت میشود همان ایّامی که دارای صفات است. خود عادت شکل دیگری به خودش میگیرد. در حقیقت همان عادت است منتها با شکل و شمایل دیگری.

سوال:

اینجا قاعده امکان هم پشتیبانش هست. قاعده امکان که در آنجا محکمش کردیم، در کل این فروع جریان دارد. اما ما فعلاً اماریت عادت که اماره معتبره ایست در این باب در اولویت است قاعده امکان هم پشت سرش هست تاییدش میکند.

مبتدئه و مضطربه

وأما المبتدئة والمضطربة بمعنى من لم تستقر لها عادة فترجع إلى التمييز ، فتجعل ما كان بصفة الحيض حيضاً وما كان بصفة الاستحاضة استحاضة بشرط أن لا يكون أقل من ثلاثة ولا أزيد من العشرة وأن لا يعارضة دم آخر واجد للصفات دوتا شرط دارد. اولا مراجعه کردن به تمیز ، محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه، همان کتاب معتبر که در حقیقت معتبر است به معنای کلمه، یرجع الی التمیز را میفرماید که هو مذهب فقهاء آل البیت علیه السلام ، و صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه، کتاب جواهر الکلام، جلد3، صفحه 299 که میفرماید که وجوب الی التمیز است در اینجا بلاخلافٍ اجده لاطلاق ادله و لروایت سنن،[7] که روایت سنن چه روایتی بود؟ روایت سنن همان روایتی بود که صل رسول الله سنناً ثلاثه، ... بله صاحب جواهر قبلا مطلب رو فرمودند.

بنابراین این روایت سنن را که قبلا خوانده ایم اصل حدیث حدیث مرسلی بود که روایت یکی دو صفحه است. در باب سه از ابواب حیض حدیث شماره 4 روایت شده بود، وعن علي بن إبراهيم، عن محمد بن عيسى، عن يونس بن عبد الرحمان، عن غير واحد سألوا أبا عبد الله عليه السلام عن الحائض والسنة في وقته، فقال: إن رسول الله صلى الله عليه وآله سن في الحائض ثلاث سنن (إلى أن قال:) وأما سنة التي قد كانت لها أيام متقدمة ثم اختلط عليها من طول الدم فزادت ونقصت حتى أغفلت عددها و موضعها من الشهر فإن سنتها غير ذلك، وذلك أن فاطمة بنت أبي حبيش أتت النبي عليه السلام فقالت: إني أستحاض ولا أطهر، فقال لها النبي صلى الله عليه وآله: ليس ذلك بحيض، إنما هو عرق فإذا أقبلت الحيضة فدعي الصلاة. وإذا أدبرت فاغسلي عنك الدم وصلي، و كانت تغتسل في وقت كل صلاة، وكانت تجلس في مركن لأختها فكانت صفرة الدم تعلو الماء، [8]

قال أبو عبد الله عليه السلام: ... روایت طولانیست به همین مقدار اکتفا می کنیم. عن یونس بن عبد الرحمن که گفته بودیم مرسله یونس بن عبد الرحمن است عن غیر واحدٍ که اصطلاح غیر واحدٍ را هم سیدنا الاستاد میفرماید و هم شما قبول دارید که غیر واحد از عوام که نیست غیر واحد روات است که قطعا مورد اعتبار خواهد بود. سألوا أبا عبد الله عليه السلام عن الحائض والسنة في وقته، ان مطلبی که مراجعه به تمیز بشود برایتان بگویم تمام، میفرماید: ، و كانت تغتسل في وقت كل صلاة، وكانت تجلس في مركن لأختها فكانت صفرة الدم تعلو الماء، نکته این است که مراجعه کند به تمیز. اون حرفی که شما گفتید که کیفیت و موثقه سماعه جور دیگری گفته است. اینجا میبینیم کیفیت جور دیگری گفته شده است. به یک جایی که ظرف آبی باشد بشیند. میبیند که الان علامتی از آب خون بالا آمد و رنگ اون خون را تشخیص میدهد صفره را تشخیص میدهد و پس از تشخیص می شود اماره. بنابراین مبتدعه و مضطربه مراجعه میکند به تمیز بلااشکالٍ و لا شبههٍ. اما تا اینجا مطلب کلی گفته شد که مضطربه و مبتدعه ای که عادت مستقر ندارند باید به تمیز مراجعه کنند با دو شرط . شرط اول این بود که این مدت خون کم از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد. اگر بیشتر از ده روز و کمتر از سه روز بود که از ابتدا شرط حیضیت را ندارد. گفته بودیم که شرط حیضیت کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد. شرط دوم وأن لا يعارضة دم آخر واجد للصفات این قسمتی که واجد صفات پیدا میکند یک پنج روز مثلا باشد. اما اگر یک پنج روز دیگری که با یک رنگ دیگری دیده شود و معارضه کند دیگه بازهم تمییز محقق نمیشود. ان موقع راه دیگری دارد که باید مراجعه کند به عادت اقارب خودشون در عدد ایام، میفرماید که به شرط وأن لا يعارضة دم آخر واجد للصفات كما إذا رأت خمسة أيام مثلاً دماً أسود وخمسة أيام أصفر ثم خمسة أيام أسود ، معارض شد دیگه یک پنج روز دم اسود یک وصف، پنج روز دیگر دم اسود وصف معارض، اینجا دیگه وصف اعتبار ندارد، وصف اضطراب دارد، وصف هم باید مستقر باشد، وصف مضطرب تاثیر ندارد، ، ومع فقد الشرطين عدم ایام و عدم معارض که معارض دارد یا ایامش زیاد است ، ومع فقد الشرطين أو يعتبر اتحاد البلد ، ومع عدم الأقارب أو اختلافها ترجع إلى الروايات مخيرة بين اختيار فمع فضل الشرطین او کون الدم لونا واحدا ، یا اینکه دم یک رنگ باشد ، دیگه کل اون ایام که یک ماهه تقریبا، یک رنگه دیگه صفتی نیست تمییز نیست که به صفات مراجعه کند، چه کند، ترجع الی اقاربها، نصا و اجماعا مراجعه میکند به اقارب خودش، فی عدد الایام، در عدد ایام ، که اقراب و امثالشان عدد حیضشان چند روز هست همان رو بگیرد منتها بشرط اتفاقها، اینو شرط دارد، به شرط اینکه اقاربشون اتفاق داشته باشد. اگر اقارب یکی پنج روز، یکی هفت روز، یکی اول ماه یکی وسط ماه اختلاف داشته باشد به اونها که نمیشه مراجعه کرد، بشرط اتفاقها او کونٍ نادر کالمعدوم، یا اینکه اختلاف نادر و کالمعدوم باشد، او کون المخالف نادراً کالمعدوم، سید اصطلاح محاوراتی بیان کرده است که خیلی هم عالی هم هست. و لا یعتبر اتحاد البلد ، لازم نیست در یک بلد باشد، یکی تهران است و یکی بغداد، عیبی ندارد، ومع عدم الأقارب أو اختلافها ترجع إلى الروايات مخيرة بين اختيار با نداشتن اقارب ، اگر اقارب هم نبود مراجعه میشود به روایات مخیّرتاً، مخیرتا چجوریه؟ جمع بین روایت نتیجش تخییر هستش، و رجوع به اقارب هم نص و اجماع.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo