< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

98/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام الحائض /فصلً فی الأحکام الحائض. اولین مورد از مسائل مربوط به مرأة حائض

 

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله و سلام علي عباده الذين اصطفي و الصلاه و السلام علیک یا مولای یا اباصالح المهدی و رحمه الله و برکاته. بعد از تعطیلات نسبتاً طولانی شما عزیزان را زیارت می کنیم و می بینیم و جلسه بحث فقه اهل بیت شروع می شود. من که به شما گفتم یک طلبه اگر در این حد برسد انشاءالله یا این حالت را پیدا کند یک مژده است. کدام حالت؟ این حالت که اگر روزی درس نباشد، خودش را در تنگنا احساس کند. نفس باز نیست و روزی که درس شروع بشود می بیند که نفس آزاده یعنی هوا مطبوع. الان نفس میرود بالا و می اید پایین. با این وضعیت اگر شد، می شود کسی که تنفسش علم باشد. تنفسش فقه بشود. کسی که تنفسش فقه شد به امید خدا این تنفس آدم را میرساند به سر حد کمال فقه که انشاءالله از فقها بشود. اگر ما بحث کنیم که یک حقیقتی را بیان کنیم و آن این است که در هر راهی که این عمر و این سرمایه را ازدست بدهد به اصطلاح عوام صرف ندارد نمی صرفد مگر بعد از عبادت در راه کشف فقه اهل بیت و نکته اش هم اینه هر علمی که برود بالاخره تا حدودی یک اندازه و حدی دارد که تمام میشود اما فقه هر قدر کار کنید باز هم زمینه دارد تمام شدنی نیست تا کجا؟ تا جایی که انشاءالله خود آقا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف که تشریف بیاورد باز می بینیم که نه فقه یک افق بیشتری باز کرد توفیقی است که در جلسه بحث فقه هستیم حدیث اش را قبلاً برای شما خوانده بودم اکر کسی بداند که در تحصیل علم چه ارزشی است با تمام تلاش دنبال حکت خواهد کرد خداوند انشاء برای همه ما و شما توفیق بحث و درس فقهی عنایت کند. یک چیزی هم بگویم معاملاتی ما اهل معامله ایم در دنیاییم، آدم را که در شئون زندگی روحی و جسمی می تواند اقناع بکند و آرامش بدهد فقط فقه است که هم آرامش روحی می دهد هم آرامش جسمی می دهد ما با دوستانمان این تجربه را داریم می گوییم که اگر کسالت دارید نخوابید، خودتان را نزنید به تمارض. یک درس فقه بیایید درس فقه را گوش بدهید و برمی گردید با نشاط خوابیدید، کسالت دو برابر می شود. امروز کِسِلم به درس فقه نروم، نه اینکار رو نکنید. امروز کِسلم بروم تجربه کنم، میروی طرف درس فقه برمیگردی نشاط برمیگرده و خود فقه حتی زندگی مادی آدم را هم مدیریت میکند یک کسی که دنبال درس فقه است به طور دقیق تارک دنیا نباشد برای دنیاش عادی حرکت کند هیچ وقتی نیازمند نمی شود هیچ وقتی گرفتار نمی شود مشکلش به نحو معجزه آسا حل میشود انشاء الله. پس فقه چه می کند؟ از باب معاملاتی فقه هم معنا می دهد هم ماده مادیات و معنویات را فقه برای ادم تأمین میکند سلامت جسمی: فقه سلامت روحی: فقه آبرو: فقه توفیق: فقه رشد: فقه کمال: فقه انسان یک دانه کمال دارد بعد از عبودیت و ان فقط فقه. کمالات دیگر نسبی کمالات اتم اش دیگر فقه. لذا در تاریخ هم فقها تاریخ سازاند بعد انبیاء و اؤلیاء، فلاسفه و دانشمندان خوب اند عیب ندارند ما با انها مخالف نیستیم ولی تاریخ دست فقها است. انشاءالله که خداوند به برکت فقه برای توفق فراگیری فقه و فقه هم می دونید چیه؟ معاملاتی که هست انگار که این فقه یک موجودی است که میفهمد. این ها مطالب فرامعادلاتی دیگر مثل اربعین سید الشهدا که با عقل و معادله و حساب و کتاب جور نمی آید. فقه هم همین طوری. یک چیزی خلاف معادلات انگار بگویید فقه می بینه شما را با شما معامله می کند اگر خوب احترام کردید ان هم به شما احترام می کند اگر سَبُک گرفتید ان هم شما را سبک می گیرد انگار میبیند احترام متقابل دارد. اگر جدی گرفتید ان هم زندگی شما، رشد شما را با جدیت تحت پوشش قرار میدهد. اگرنه که گفتید کارمان برسد، بیکار بودم درس هم میایم، نه، دیگر این به درد کسی نمی خورد. بنابراین جدیت در فقه ما در یک جمله گفتیم کسی که در فقه احترام کند فقه برای او احترام خَلق میکند. کسی که فقه را سبک بشمارد فقه هم او را سبک جلوه میدهد. سبک در جامعه تحویل میدهد در مسائل ابتدایی اگر دید که جمعیتی است مسئله را بلد نیستید اگر بگویید نمیدانم فکر می کنید که آبروتون میرود یک چیزی از پیش خودتون بگویید، این دیگر معامله را خراب کردید. یواش یواش آبروی آدم میرود اگر نگفت من نمیدانم نگران نباش آبرو نمیرود آبرو را گناه میبرد مردم خوب بگویند بد بگویند آبروی آدم نه بالا می برد نه پایین گناه آدم است که آبروی آدم را می برد تقوای آدم است که آبرو برای آدم میاورد بلد نبودید فقه را احترام کنید فقه محترم است مهم است نمیدانم صبر کن مطالعه کنم با مهلت با مطالعه برید دقیق جوابش را پیدا کنید خودتان محترم می شوید فقه برای شما احترام میکنه و کار شما رنگ فقهی معنوی. آخر سر میدانید فقه چیه؟ در اصطلاح ارباب ذوق گفته میشود فقه همان شعاع انفاس قدسیه معصومین است؛ به عبارت خاص آن تنفس های امام صادق است مرحوم آقای مطهری میگفت که من در شیراز بروم شبی بخوابم تا از اکسیژنی استنشاق کنم که شیخ ملاصدرا استنشاق کرده. اما فقه چیه؟ جلسه فقه بیایم فضایی را ببینم که آن فضا از نفس قدسی امام صادق آمده بیرون فقه یعنی استفاده از نفس قدسی امام صادق (علیه السلام و صلات). برای شادی روح امام صادق علیه السلام صلوات ختم کنید.

 

فصلٌ في أحكام الحائض وهي أمور

أحدها : يحرم عليها العبادات المشروطة بالطهارة كالصلاة والصوم والطواف والاعتكاف[1]

بحث ما رسید شکر خدا به بیان احکام. از خود بحث حیض و اقسام و پیچ و خمی که داشت مسائل بیرون آمدیم فضا آزادتر شد. بحث احکام حائض که بیان احکام شرع است موضوع مهمی در بین انسانها یعنی در بین نسوان است تحت عنوان حیض و استحاضه و نفاس که احکامی دارد از سوی شرع این احکامش را ما طلبه ها وظیفه داریم بفهمیم و بیان کنیم که احکام مهمی است. درباره این احکام همانطور که در ابتدا آمده است میفرماید: که صؤم و صلاه و طواف اعتکاف و مسح اسم الله و قرائت عزائم و دخول در مساجد، اینها از احکام است.

اقوال قدماء:

شیخ مفید قَدَّسَ الله نَفسَهُ الزَکیه می فرماید که خانم که حیض بشود احکامی دارد که باید رعایت کند پنج تا حکم را به طور کلی ذکر میکند صؤم و صلاه و مسح کتابت قرآن و اسماء الله و دخول مسجد و قرائت عزائم [2] و شیخ طائفه قَدَّسَ الله نَفسَهُ الزَکیه همین پنج تا مورد را ذکر می کند که واجب است رعایت بشود احکام الزامیه است[3] و محقق حلی قَدَّسَ الله نَفسَهُ الزَکیه هشت تا حکم برای حائض ذکر میکند که همین احکام برای اونها است [4] و علامه حلی ده تا حکم برای حائض ذکر میکند[5] و متن خود ما کتاب عروه الوثقی سید یزدی قَدَّسَ الله نَفسَهُ الزَکیه در همین فصل یازده حکم برای این عنوان یادآور می شود که رعایت بشود. پس از اینکه این مطلب را گفتیم در مبسوط مراجعه کنیم. کتاب مبسوط شیخ طوسی قَدَّسَ الله نَفسَهُ الزَکیه برای این عنوان بیست تا حکم آمده است.[6]

سوال: چرا تعداد احکام فرق دارد؟

این فهرستی بود که برای شما گفتم. قطعاً یک سوال در ذهنتان آمد و جوابی هم حاضر می کنید. سوال این است که این فقها و قدما و مشهور و متأخرین چرا این همه اختلاف در کمیت احکام حائض دارند بیست تا هست تا پنج تا چرا اینهمه تعدد در کمیت؟ جوابش این است که قسمتی از بیان فقها مربوط می شود به عناوین کلی و جزئیات را جدا جدا بحث نمی کنند. چند تا حکم را تحت یک عنوان مطرح میکنند مثلاً می فرمایند: یَحرُمُ عَلَیهِم ما یَشترَطُ فیهِ طَهارَه صلاه هست صؤم هست اعتکاف هست طواف هست و تشرف در حرم های مقدسه هست بنابراین در یک عنوان پنج تا حکم مندرج می شود و آن که بیست تا میگوید، این عنوان کلی را تجزیه می کند. یکی یکی. پس جواب سوال معلوم شد که اختلاف در این کمیت ما را سرگردان نکند. سرّ در این اختلاف همین بود که برای شما گفتم.

اولین حکم عبادات است که مورد لجماع و تسالم و ضرورت است

اما اولین مطلبی که گفته میشود این است يحرم عليها العبادات المشروطة بالطهارة كالصلاة والصوم این اولین حکمی است که گفته میشود درباره این حکم طبیعتاً شما به ذهن شریفتان دارید که این حکم جزء احکام ضروری است احکام ضروری یعنی چه؟ احکام گاهی از باب تراکم آراء در حد شهرت میرسد و از شهرت بالاتر میرورد در حد نفی خلاف میرسد و از نفی خلاف یک مقدار بالا میرود اجماع میشود از اجماع بالا میرود اوج میگیرد تسالم میشود از تسالم هم اگر بالا رفت میشود ضرورت شما میدانید که این حرمت صلاه برای حائض جزء ضرورت است صاحب جواهر قَدَّسَ الله نَفسَهُ الزَکیه می فرماید که این صؤم و صلاه جزء ضرورت است حرمت صؤم و صلاه برای حائض جزء ضرورت است.[7] محقق حلی قَدَّسَ الله نَفسَهُ الزَکیه می فرماید: این حکم اجماع است تعبیر معتبر این است و هو اجماعٌ،[8] این نکته برای تحقیقات شما یادتان نرود. اجماعی که در معتبر ذکر میشود یا حتی توثیق راوی که در کتاب معتبر از سوی محقق آمده است عند المحققین اعتبار دارد. سرّش این است که خود محقق، محقق به معنای کلمه محقق است و ایشان هم رأی مشهور را رعایت می کند اجماعی که میگوید قطعاً دیگر مشهور نیست، اجماع محققی است می فرماید اجماعاً حتی میشود گفت که اجماع محقِق که یک اجماع محقَق است در حد نزدیک به تسالم است. میفرماید مسئله مورد اجماع است. و اما سید الاستاد قَدَّسَ الله نَفسَهُ الزَکیه میفرماید این مطلب مورد تسالم اصحاب است. [9] بعد از که ما مورد ضرورت گفتیم معلومه به در ما میخورد کجا؟ جایی که به درد ما میخوره اینه که ما باید اگر انشاءالله خدا بخواهد از تقلید بیاییم بیرون. هر حکمی که دیدیم مورد تسالم و ضرورت است، فقط همین ضروری بودنش را که اعراض کردیم بگذریم، ولی این هم یک ذره کار مشکلی است ضروری بودن و غیر ضروری بودن را هم به سادگی نمی شود تشخیص داد. وقتی که تشخیص دادی ضروری است دیگر نیازی به بحث ندارد انجا دیگر تقلید هم نمی خواهد اجتهاد هم نمیخواهد اجتهاد شما کجا لازم؟ مسائلی که نظری باشد مورد بحث و تحقیق باشد انجا نیاز به تحقیق دارد شما بروید و کار کنید بنابراین از سویی گفته میشود که اجتهاد کار ساده باشد چون خیلی از احکام ضروری است و بعدش برمیگردیم می گوییم نه تشخیص ضروری هم کار ساده نیست. ضروری را در حدی باشید که بتوانید ضروری را تشخیص بدید وقتی که تشخیص دادید ضروری دیگر نیازی به استدلال ندارد اعتبارش قطعی است چون اعتبار ضروری اعتبار خود مذهب است ختم می شود به دل مذهب اعتبارش میشود برگرفته از اعتبار خود مذهب لذا چراگفتیم در تسالم مدرکی و غیر مدرکی نداریم؟ چون رنگ ضرورت دارد ضرورت که شد اعتبارش از جای دیگری می آید اعتبارش از جهت توافق آراء نیست اعتبارش از جهت اعتبار خود مذهب بوجود می آید.

سوال: صرف این که فلان عالمی فرمودند می تواند ضروری باشد کافی است برای ما یا باید تحقیق بکنیم؟

جواب: برای خودتان هست یا برای کس دیگری هست اما برای خودتان فرق میکند مثلاً شما یک روایتی را می بینید که سید الخوئی گفته است که این سند درست است خودتان اعتماد می کنید چون شخصاً به ایشان اعتماد دارید. اطمینان شخصیتان است این یک مطلبی نسبت به خودتون ضروری هم می گویند که شما به ایشان اطمینان دارید. می گویید ضروری گفته شما هم می گویید ضروری است. نسبت به خودتان درست است. اما طبق قاعده کافی نیست باید خود انسان تحقیق کند بررسی کند تا برسد به جایی که بفهمد این ضرورت و فهم ضرورت هم البته فحص اجتهادی لازم دارد لذا اجتهاد و مجتهد شدن یک فحص سراسری از ابتدا تا انتها می طلبد منتها آن فهمی که درباره ضرورات است یک مرحله است ضرورت ها را که تشخیص دادی دیگر نیاز نیست بروید و بگردید مدارک اش را که چرا ضروری شده ضروری را در یک مرحله باید بگردید و نظریات را در مرحله تحقیقی باید تحقیقاً ادله اش را تا جایی بدست بیارید که خودتان یا علم یا اطمینان حاصل بکنید تا علم یا اطمینان حاصل نکنید حکم بی ضروری نمی شود خب ما این مسئله را هم که ضروری اعلام کردیم حالا چون جلسه، جلسه بحث است مدرک روایی اش را هم بگیویم لذا بعضی از محققین فقط به اجماع و تسالم و ضرورت بسنده کنند و نصوص اش را نگویند حق دارند. ولی قاعدتاً ما نصوص اش را هم بگوییم. که حرام است صؤم و صلاه در حال حیض اجماعاً و نصاً. اجماعش را گفتیم که در حال تسالم نزدیک به ضرورت و اما به نص هم حداقل اشاره ای بکنیم.

نصوص

روایت اول: محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، وعن محمد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان جميعا، عن حماد بن عيسى، عن حريز، عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السلام قال: إذا كانت المرأة طامثا فلا تحل لها الصلاة .[10] محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن أبیه. این نقل شیخ کلینی را که از مشایخش نقل می کند از علی ابن ابراهیم نقل می کند را بلدید. وثاقت و اعتبارش بحثی ندارد. و عن محمد بن اسماعیل. هم عن أبیه نقل میکند و هم از محمد بن اسماعیل که محمد بن اسماعیل از اجاء و ثقات است . توثیق خاص دارد. عن الفضل بن شاذان. فضل بن شاذان نیشابوری که از اصحاب آقا امام رضا است جمیعاً عن حمّاد بن عیسی که از اصحاب اجماع است عن حریز که حریز بن عبدالله است و از اجلاء و ثقات معروف عن زراره عن ابی جعفر(ع) قال: إذا كانت المرأة طامثا فلا تحل لها الصلاة . موقعی که مرأه طامث و حائض باشد صلاه برایش جایز نیست. سند درست بود صحیحه بود شما نگویید که ابراهیم بن هاشم توثیق خاص ندارد که ان مسلک ما را هم که آشنا هستید که توثیق خاص دارد. مضاف بر ان دو زاویه بود. عن علی ابراهیم عن أبیه و عن محمد بن اسماعیل از دو طریق بود سند صحیح است بلا شبهتین بلا اشکالین. بنابراین سند صحیح دلالت هم کامل در این رابطه هیچ اشکالی وجود ندارد.

روایت دوم: محمد بن علي بن الحسين في ( عيون الأخبار) وفي ( العلل ) باسانيده عن الفضل بن شاذان ، عن الرضا علیه السلام قال : إذا حاضت المرأة فلا تصوم ولا تصلي ، لأنها في حد نجاسةٍ ، فاحب الله أن لا يعبد إلا طاهرا ، ولأنه لا صوم لمن لا صلاة له. [11] سند روایت را که می بینیم. شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار که عیون اخبار امام رضا علیه السلام است. و در علل. این سند که در وسائل آمده است باسانیده عن الفضل بن شاذان. طبق تحقیق رجالی اسناد شیخ صدوق به فضل بن شاذان متاسفانه کامل نیست اما عیون اخبار الرضا و علل که دو جا نقل میکند و بعد هم در روایت قبلی هم فضل بن شاذان در سند قریب به این مضمون آمده بود، این سند را هم می شود که بگوییم خالی از اعتبار نباشد. وجه اعتبارش چی بود؟ یک. عیون اخبار رضا ع که در عیون اخبار الرضا علیه السلام ، شیخ صدوق کل روایات امام رضا(ع) را جمع آوری کرده و براساس اطمینان خودش همه روایاتی را که از امام رضا نقل میکند اطمینان دارد بنابراین با اعتماد به شیخ صدوق و عیون اخبار رضا و با اعتبار و اعتماد به علل و با توجه به اینکه فضل بن شاذان به سند دیگر هم قریب همین مضمون آمده بود میتوانیم بگوییم مجموع این امتیازات یک نوع اعتباری برای این روایت به وجود می آورد؛ مضاف براین که مضمون روایت مأمور به عند الاصحاب است. که ما در اعتبار روایت یک نکته ای که گفته بودیم بعد مسلک ما چه بود؟ مسلک ما این بود که اعتبار روایت تنها اختصاص به صحت سند ندارد بلکه مجموع امتیازات که بتواند هر امتیازی پس از تراکم اطمینان به وجود بیاورد اعتبار برای سند ثابت میشود چون موضوع حجیت خبر وثوق به صدور است نه وثوق به سند، وثوق به سند طریق است. موضوع وثوق به صدور وثوق به صدور یکی از راه هایش وثوق به سند. راه های دیگر اش از امتیازات. ما اگر بتونیم امتیازات را جمع بکنیم که در نتیجه یک وثوق به صدور به دست بیاید، برای ما کفایت میکند. نتیجتاً این روایت خالی از اعتبار نباشد.با حدیث اول که صحیحه بود بهماغنیً و کفایه. یکی از امتیازات برای اعتبار سند عمل اصحاب بود مضمون این روایت نه تنها مأمور به است که مجمع علیه عند الاصحاب هم است بنابراین این سند هم میشود بگوییم خالی از اعتبار نیست با سند اول که صحیحه بود و کفایت از لحاظ نصوص. این مطلب تا به اینجا تمام شد. پس این حکم نصاً و اجماعاً همین است که در متن کتاب آمده است یَحرُمُ عَلَیهَ الصَلاه وَ الصَؤم.

سوال: حدیث دوم الان میشود مرسله؟ اسناداش را قبول نکردید

جواب: مسند که است. اسناد است اسناد در برابر ارسال. منتها اسناد صحیح و اسناد ضعیف. اسناد دو قسم است. مرسله ای در کار نیست. اسناد دارد مرسل نیست ولیکن اسناد اش گاهی اسناد صحیح که راوی ها همشه شان درست و موافق اند گاهی اسناد اسناد ضعیفه که بعضی از راوی ها راوی های ضعیفه. این مطلب کامل شد

سید الاستاد قَدَّسَ الله نَفسَهُ الزَکیه در همان منبعی که برای شما گفتم تنقیح جلد7 ص 327، این مطلب تا اینجا معلومه بحث در این است که قبل از نقاء و طهارت قبل از انقطاع و پایان مدت حیض که قطعا صلاه و صؤم و حرمت دارد که حرمت ذاتی یا حرمت تشریعی که بحث میکنیم اما اگر بعد از نقاء حاصل بشود نقاءاصل شده است و نقاء انقطاع پیدا کرده مدت به پایان رسیده اما غسل نکرده اینجا اگر یک مرأه اقدام بکند به نماز خواندن یا روزه گرفتن مثلا روزه گرفتن چه حکمی دارد؟ این درسته یا درست نیست؟ این مسئله را باید بررسی کنیم. می فرماید که در این رابطه فرق نمی کند. برای اینکه صؤم و صلاه مشروط به طهارت است ولؤ از منظر حیض مسئله مورد توجه قرار نگیرد از منظر اشتراط به طهارت برای ما مطلب واضح است که صلاه مشروط به طهارت است اینجا که طهارتی نیست مثل این است که صلاه من غیر قبله باشد از این جهت باطل است که فاقد شرط است تمام و فرق دیگری نمیکند و اما گفته می شود که صلاه و صؤم در بعد از نقاء هرچند با قصد قربت نباشد به عنوان نماز مشروع وارد شده از شرع نباشد یک نماز صوری باشد اگر یک مرأه که از حیض فارغ شده است و غسل نکرده می تواند چنین نمازی را بخواند یا نمیتواند؟ میفرماید که این مسئله مورد بحث است رأیی براین است که امکان ندارد قبل از غسل مرأه به نماز مبادرت کند نماز به جا بیاورد مضاف بر اینکه نماز مشروع و آورده شرع نباشد نماز صوری باشد نمیتواند چرا؟ برای اینکه یک روایتی داریم محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن مسعدة بن صدقه أن قائلا قال: لجعفر بن محمد عليهما السلام: جعلت فداك إني أمر بقوم ناصبية وقد أقيمت لهم الصلاة وأنا على غير وضوء فإن لم أدخل معهم في الصلاة قالوا ما شاؤوا أن يقولوا، أفأصلي معهم ثم أتوضأ إذا انصرفت وأصلي؟ فقال جعفر بن محمد عليه السلام: سبحان الله أفما يخاف من يصلي من غير وضوء أن تأخذه الأرض خسفا. [12] روایت مسعده بن صدقه است که نقل میکند ازامام صادق(ع) که مردی آمد از شیعیان امام صادق خدمت آقا عرض کرد که آقا من گذرم افتاد به جمعی از ناصبی ها که نماز میخواندند من اگر با آن ها در نماز شرکت نمیکردم درباره من حرف و حدیث داشتند بنابراین گفتند هرچه میخواستند و ایستام با آنها نماز خواندم ولی وضو نداشتم چه می شود؟ می شود دیگر نمازم را دوباره وضو بگیرم و مجدداً بخوانم آن نمازی که خواندم بدون وضو بوده اشکالی نداشته باشد امام میفرماید فقال جعفر بن محمد عليه السلام: سبحان الله أفما يخاف من يصلي من غير وضوء أن تأخذه الأرض خسفا می فرماید که آیا نمیترسد کسی که نماز بدون وضو بخواند که زمین با خصمش آن را مورد عذاب و گرفتاری قرا بدهد. بیچاره اش کند. گرفتارش کند. این بیان اعلام می کند که عبادت بدون طهارت اطلاقاً، مشکل دارد و مورد عقاب و عذاب است. این عبادت درست نخواهد بود. سید الاستاد می فرماید که این استدلال قابل التزام نیست اولاً این استدلال در برابر یک تسالم است. تسالم این است که رکوع و سجود و اذکار صلاه و صورت ظاهری صلاه بدون قصد قربت بعد از نقاء اشکال نداره و ثانیاً این حدیث از حیث سند درست نیست چون که مسعده بن صدقه توثیق ندارد اعتبار ندارد سند ضعیف است و دلالتش هم کامل نیست مثال می زند برای اینکه اگر یک خانمی در حال نقاع قبل از غسل بیاید نماز را تعلیم کند برای بچه اش صورت نماز را دلیلی برحرمتش نداریم بنابراین این استدلال کامل نیست سنداً و دلالتاً. این تا اینجا بود فرمایش ایشان.

یک نکته بگویم و دیگر تمام و نکته این است که مسعده بن صدقه را داستانش را به ذهن خودمان بسپاریم سید الاستاد میگوید توثیق خاص ندارد درسته اما مسعده بن صدقه یک مقبوله دارد آن روایتی که درباره بینات آمده (حتی یستوین أو یقوم به بینه) از مسعده بن صدقه آن روایت مأمور به است پس مورد عمل قرار گرفته، به طورقطع روایت مقبوله دارد. اگر بگویید که مقبوله جزئی است موردی است. مقبوله قابل تعمیم نیست. این حرف خلاف ظاهر رجال و علم رجال است. وقتی که مقبول افتاد یک سند دیگر تبعیضی در آن نیست این اولاً و ثانیاً این مسعده هم در سند تفسیر علی بن ابراهیم آمده هم در سند قانون زیاره آمده قانون ما چه بود؟ دو تا توثیق عام مساوی با یک توثیق خاص بنابراین مسعده توثیق دارد سند معتبر است اما دلالت که اشکال دارد ما این را حمل میکنیم به ارشاد به اهمیت که شبیه اخلاقی میشود. دعب ما چه بود؟ دعب ما این بود که اگر روایت سندش درست نبود دلالتش را دیگر باید یک توجیهی بکنیم چون ما وظیفه داریم در برابر انجام روایت ادای مسئولیت بکنیم توجیه اش چه شد؟ ارشاد به اهمیت است و لحن هم لحن اخلاقی است بنابراین تا اینجا مطلب تمام.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo