درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
98/10/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/تفسیر آیات ولایی قرآن کریم /تفسیر ایه 103 سوره مبارکه انبیاء
آیه 103 سوره انبیاء.
﴿لَا يَحزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّئهُمُ الْمَلَئكَةُ هَاذَا يَوْمُكُمُ الَّذِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ﴾[1] ﴿يَوْمَ نَطْوِى السَّمَاءَ كَطَىّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَعِلِينَ﴾[2] ﴿وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فىِ الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُونَ﴾[3]
ترجمه آیه
انشالله که زمینه اش فراهم بشود. آیه ای که برای شما تلاوت کردم ظاهر و ترجمه اش این است که خدای متعال می فرماید گویا روزی که فزع اکبر است. آن روز یک عده ای هستند که ﴿لَا يَحزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ﴾ کسانی هستند که فزع اکبر برایشان حزنی نمی آورد و ﴿تَتَلَقَّئهُمُ الْمَلَئكَةُ﴾ و با آنها ملائکه همراه هستند و روزی است که برای شما وعده داده شده است. ﴿يَوْمَ نَطْوِى السَّمَاءَ كَطَىّ السِّجِلِّ﴾ که از خصوصیات روز قیامت است و بعد هم می فرماید ﴿وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فىِ الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُونَ﴾ این که زمین را وارث می شود بندگان صالح من. این ترجمه آیه بود.
مراجعه به تفاسیر
حال برویم سراغ تفاسیر که ببینیم این آیه چه مطالبی را برایمان بیان می کند. نکته اول در این آیه ﴿فزع اکبر﴾ است. فزع اکبر یکی از اوصاف یا تعابیر مربوط به روز قیامت است. این جمع شما می دانید که به طور طبیعی روز حسابی است. حساب با مساله عفو و با مساله رحمت فاصله جداست. حساب حساب است و حسابی است خیلی هم دقیق. این روز حساب، خب همه ما طلبه هستیم وقتی روز امتحانات فرا می رسد چقدر گرفتاری هست چقدر دلهره است. بعضی ها هستند که حات عادیشان را در حین امتحان از دست می دهند. سرنوشت موقت زندگیش به امتحان بستگی دارد. از همینجا یک مثال می زنیم. آن کسی که درسش را خوب خوانده، من یک طلبه ای را می شناسم که می گفت امتحان روز خوش من و روز خوشحالی و نشاط من است. اهل درس بود. ای کاش امتحان زود بشود. امتحان یعنی خوشحالی. چرا؟ چون کارش را خوب انجام داده بود و کسی که کارش را خوب انجام بدهد راحت است و اگر کارش را خوب انجام نداده بود و درسش را خوب نخوانده بود دلهره داشت و به این تعبیر که گیر ندهند سخت نگیرند و خودتان بلدید و می دانید. من قدیم میامدند پیش من برا امتحان من قبول می نوشتم و می گفتند فلانی آسان می گیرد. من دلم نمی آید کسی را بندازم و نمره ندهم. کل نوع طلبه ها عنوان سربازی آقا دارند. این عنوان برای ما کافی است. یکی از اعاظم شاگردان میرزای نائینی می گفت که یک عالم دوتا حیثیت دارد. یک حیثیت شخصیه دارد که شخصش است و یک حیثیت اضافیه دارد که اضافه به آقا دارد و چطور می شود که طلبه ای که اضافه به آقا امام عصر عج دارد آن طلبه را سخت بگیرد یا اذیت کند یا آن را محکوم کند. اگر کسی اشتباه کرد یا تقصیری دیدید باید بگوییم معصوم که نیست. ما طلبه ها باید اول باید از اینجا کار راشروع کنیم. نسبت به همه نوع ما، اگر من را ساده اندیش می پندارید مشکل شماست من به اعتقاد خودم به این عقیده هستم که تمام اهل علم را اصل بر این است که درست ببینیم و اصل بر این است که باید احترام کنیم زیرا اینها به آقا امام عصر اضافه دارند.این طلبه ها نسبت به اقامون و مولایمان دارند. در یکی از مکاشفه ها آمده است که دعا کنید به این مضمون. به حق جیره خواران آقا. این طلبه ا را می بینید که صبحها در سرما و گرما به درس می آیند. این طلبه ها امکانات مادی ندارند. چی دارند. حمایت دولتی و سیاسی بالا ندارند، چیزی ندارند. بله دارند چی دارند؟ سرخوردگی دارند، محکومیت دارند، مورد اشکال هستند. پس چی هست با این شور و حال درس میخوانند و پای دین هستند. پس مورد اول ما این است که امتحانی که در پیش داریم همان فزع اکبر . در فرع اکبر همان امتحانی که در حوزه داریم. درس بخونید دقیق. درس نخونده که حوزه جذب نمی کند. درس که بخونیم از امتحان ترس نداریم. اگر امتحان بشود لذت می برد که برود امتحان بدهد ولی اگر درس نخواند همه اش ترس و دلهره است. فزع اکبر هم مثل همین امتحانات است ولی فزع اکبر یک ضمیمه می خواست. فزع اکبر چیست؟ اما فزع اکبر یک امتحان بسیار سنگین و سختر است. چرا؟ چون یک عمل که نیست. یکسال که نیست. سالیانی که این همه عمری که کردید همه اش حساب دارد. خداوند ارحم الراحمین است ولی ﴿یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ﴾[4] این را به شما بگویم که حساب قطعی است و رحمت و عفو آنها بعد ا حساب است. ممکن است بعدش هم باشد ولی قاعده اش بعد است. یک حسابی است. حساب پرونده خیلی بزرگ. یک درگیری است در اداره جات. خدا نصیبتان نکند. یک پرونده مختصر یکسال و دوسال و تا 5 الی 10 سال طول می کشد. این پرونده عمر است. یک عمر کارهایی که کردی.پرونده دنیا مختصر است ول پرونده عمر زیاد و طولانی. آن حدیث معروف را شنیده ای که از 4 چیز سوال می شود و قدم از قدم برنمیدارد تا این چهار سوال را جواب نداده است و این مشهور بین فرقین است شیعه و سنی. مثل امتحان درسی اگر کسی کارش را درست بکند راحت است. درست کردن کار چه جوری است. اولین مساله این است که يا أباذر حرث الآخرة العمل الصالح. .... یَا ابا ذر! الْمُتَّقُونَ سَادَةٌ وَ الْفُقَهَاءُ قَادَةٌ وَ مُجَالَسَتُهُمْ زِیَادَةٌ، إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَرَى ذَنْبَهُ کَأَنَّهُ تَحْتَ صَخْرَةٍ یَخَافُ أَنْ تَقَعَ عَلَیْهِ، وَ إِنَّ الْکَافِرَ لَیَرَى ذَنْبَهُ کَأَنَّهُ ذُبَابٌ مَرَّ عَلَى أَنْفِهِ، کسانی که اهل تقوا هستند آقایند، الفقهاءٌ قادةٌ، فقها رهبران و راهنمایان دین هستند. و مجالسةٌ زیادةٌ، مجالست فقها و متقون، باعث معرفتافزایی و افزایش معرفت و تقوا بشود. إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَرَى ذَنْبَهُ کَأَنَّهُ تَحْتَ صَخْرَةٍ یَخَافُ أَنْ تَقَعَ عَلَیْهِ، وَ إِنَّ الْکَافِرَ لَیَرَى ذَنْبَهُ کَأَنَّهُ ذُبَابٌ مَرَّ عَلَى أَنْفِهِ؛ مثال میزند مولا و میگوید اگر مؤمن یک گناهی ببیند، احساس میکند یک صخرهی سنگ بزرگی بالای سرش در حال افتاد است و میافتد و خردش میکند. إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَرَى ذَنْبَهُ کَأَنَّهُ تَحْتَ صَخْرَةٍ یَخَافُ أَنْ تَقَعَ عَان، گویا تحت صخرهای است. یَخَافُ أَنْ تَقَعَ عَلَیْهِ، بعد میفرماید که يا أباذر أصل الدين الورع ورأسه الطاعة.[5] [6] ، یک اصل داریم و یک رأس داریم. اصلمان بدنهی دین است که پارسایی و تقوا است انجام واجبات و ترک المحرمات رأس و آن حقیقت اصلیِ دین، طاعت خدا است، طاعت پیامبر و ائمه.
در فزع اکبر آدم وقتی میتواند مثل امتحان خودش را آماده کند و به مشکلی بر نخورد کارش این است که الان در فکر کار خودش باشد و سعی کند گناه نکند. واجباتش و محرماتش را انجام بدهد. این آمادگی برای فضای اکبر است و اینجا یک زمینه هم میخواهد و زمینه این است که تنها انجام واجبات محرمات به آدم اطمینان کامل نمیدهد چون معلوم نیست یک جایی آدم عیبی نداشته باشد یا قصد و غربتی یا اشتباهی نداشته باشد. به ازاء در کنار این واجبات و محرّمات، ولایت مولا امیرالمؤمنین را زمینه کند که خطِّ مستقیم و تصحیح عمل و در حقیقت پایهی اصلی برای درستیِ کار ماست. لذا اینکه خدای متعال میفرماید،﴿لَا يَحزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ﴾ این را الان میبینیم که منظورشان چه کسانی است.
منظور از فزع اکبر و رجوع به تفاسیر برای تفسیر آیه
وقوله ﴿لا يحزنهم الفزع الاكبر وتتلقاهم الملائكة هذا يومكم الذي كنتم توعدون ـ إلى قوله ـ إنا كنا فاعلين﴾ فانه حدثنى ابى عن ابن ابى عمير عن منصور بن يونس عن عمرو بن ابى شيبة عن ابى جعفر (عليه السلام) قال سمعته يقول ابتداءا منه: ان الله إذا بدا له ان يبين خلقه ويجمعهم لما لابد منه امر مناديا ينادي فاجتمع الانس والجن في اسرع من طرفة العين ثم أذن لسماء الدنيا فتنزل فكان من وراء الناس وأذن للسماء الثانية فتنزل وهي ضعف التي تليها فاذا رآها اهل السماء الدنيا قالوا جاء ربنا قالوا لا وهو آت يعنى امره حتى تنزل كل سماء تكون كل واحدة منها من وراء الاخرى وهي ضعف التي تليها ثم ينزل امر الله في ظلل من الغمام والملائكة وقضي الامر وإلى ربك ترجع الامور ثم يأمر الله مناديا ينادي " يا معشر الجن والانس ان استطعتم ان تنفذوا من أقطار السموات والارض فانفذوا لا تنفذون إلا بسلطان " قال وبكى (عليه السلام) حتى إذا سكت قال قلت جعلني الله فداك يا ابا جعفر واين رسول الله (صلى الله عليه وآله) وامير المؤمنين (عليه السلام) وشيعته؟ فقال ابوجعفر (عليه السلام) رسول الله (صلى الله عليه وآله) وعلي (عليه السلام) وشيعته على كثبان من المسك الاذفر على منابر من نور يحزن الناس ولا يحزنون ويفزع الناس ولا يفزعون ثم تلا هذه الآية " من جاء بالحسنة فله خير منها وهم من فزع يومئذ آمنون " بالحسنة والله ولاية علي (عليه السلام) ثم قال: " ﴿لا يحزنهم الفزع الاكبر وتتلقاهم الملائكة هذا يومكم الذي كنتم توعدون﴾.[7]
شیعیان امیرالمؤمنین در امن و امان هستند.
تفسیر دیگر: فرات قال : حدثني محمد بن الحسن بن إبراهيم معنعنا : عن علي [ بن أبي طالب. أ. عليهالسلام. أ ، ب ] قال : قال رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم [ وبارك. ر ] : يا علي إن الله [ تبارك و. أ ، ب ] تعالى وهب لك حب المساكين والمستضعفين في الارض فرضيت بهم إخوانا ورضوا بك إماما ، فطوبى لمن أحبك وصدق فيك وويل لمن أبغضك وكذب عليك. يا علي أنت العلم لهذه الامة من أحبك فقد أحبني [ ص : فاز ] ومن أبغضك هلك [ ر : فقد أبغضني ]. يا علي أنا مدينة العلم وأنت بابها وهل تؤتى [ أ : يؤتى ] المدينة إلا من بابها لایحسن الهم الفضائل الاکبر؛ قال رسول الله، عن علی(ع)، فرات الکوفی حدث المحمد الحسن ابن ابراهیم مانان المسند، عن علی ابن ابی طالب قال رسول الله(ص)؛ یا علی عن الله تعالی وحب لک حب المساکین و المستضعفین فی الحق...؛ یا علی انت العلم لهذا الامه من احبک و حب اهلی...؛.........[8] [9] در تفسیر همین آیه لایحزن الفضا الاکبر، حدیث طولانی است تا می رسد به آنجایی که فضع اکبر، دامنگیرِ شیعیان شما نمیشود.
حدثنا القاسم بن عبيد معنعنا : عن أبي عبد الله عن أبيه عن آبائه عليهمالسلام قال : قال رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم : يا علي أنت وشيعتك على الحوض تسقون من أحببتم وتمنعون من كرهتم وأنتم الآمنون يوم الفزع الاكبر في ظل العرش يفزع الناس ولا تفزعون ويحزن الناس ولا تحزنون.[10] من اریت این تفسیری هست که روایتش را امیر المؤمنین نقل میکند دربارهی این آیت، که امیرالمؤمنین و شیعیان آن آقا، روز قیامت از فضع اکبر در امان هستند ولی شرط دارد، شرطش این است که باید شیعه باشد.
تفسیر اهل سنت،﴿لَا يَحزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ﴾، وَ بِهِ قَالَ: [قَالَ] رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَلِيُّ فِيكُمْ نَزَلَتْ لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ [أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ] تُطْلَبُونَ فِي الْمَوْقِفِ- وَ أَنْتُمْ فِي الْجِنَانِ تَتَنَعَّمُونَ [11] ؛
خدایا ما را شیعیان امیرالمؤمنین قرار بده. از فزع الاکبر که در امن و امان هست شیعیان امیر چه کسانی هستند؟ عنوانی که برای تشیع دارد طلاب علوم آل البیت هست اینها در عمل شیعیان علی هستند. عالم و عارف اصلی در جهان هستی، امیرالمؤمنین هست و بعد از پیامبر اعظم و هر کسی طالب علوم آل البیت هست این علامتش هست. شیعیان امیرالمؤمنین اولاً یکی از اوصاف شیعیان طلاب علوم دینی است در حقیقت طلاب علوم آل البیت و امیرالمؤمنین خصوصیاتی دارند؛ 1. طلب و علم و درس کار اصلی است. خصوصیت اصلی، قصد قربت، به جایی میرسد یا نمیرسد از ذهن حذف کنید ولی یقین داشته باشید مدیریت بالا میبرد. اگر طلبه میخواهد خودش را بیمه کند باید کار اصلی را درسش قرار بدهد و پایبندی به واجبات و محرمات، این بیمهی طلبه است. اگر درس در حاشیه شد فایدهای ندارد. کارهای زندگی اول باشد و به درس هم برسیم فایده ندارد. این توفیق و سعادت میآورد و آخر سر هم پشیمانی نمیآورد هر کسی در آخر یک نگرانی دارد ولی طلبه نگرانی ندارد وقتی از دنیا برود. امام خمینی فرمودند من با قلب مطمئن و دل آرام به سوی خدایم میروم. شنیدهاید که شهدا خیلی احترام و منزلت دارند، دو آیت الله داریم آیت الله شهید و آیت الله فقیه، یکی از دوستانم گفت یک جوانی بود که میخواست ازدواج بکند ولی موفق نمیشد نفر آخری که به خواستگاریاش رفت گفت من با تو ازدواج نمیکنم برای اینکه پدر نداری من میخواهم پدرشوهر داشته باشم. جوان ناراحت شد و گفت پدر رفتی و شهید شدی الان کسی با من ازدواج نمیکند. شب خواب پدر شهیدش را دید که گفت من خودم نرفتم که شهید بشوم من به امر امام خمینی رفتم. تا گفت امام خمینی، امام خمینی آمد و با حالت جدی گفت بله من گفتم، بعد یک فرد شهید دیگری آمد امام به ایشان گفت تو دخترت را بده به ایشان و تمام. آدرسش را هم داد و ما هم رفتیم درب منزلشان در زدیم گفتند دیر آمدید، عالمی که رفیق ما بود گفت من خودم رفتم از نزدیک دیدم.
آیت الله یعنی خدا انسان را به سوی خدا دعوت و هدایت میکند و آیتی از خدا میشود و باعث حقانیت دین و مذهب. یک آیت الله دیگر، عالم و فقیه است. الان یک آیت الله داریم در گرگان هست به نام آیت الله میبدی، ایشان جزء شاگردان اول آیت الله خویی هستند مثل شیخ طراد و شیخ کاظم و...، ایشان جزء شاگردان اول ایشان هستند که پنج – شش نفری بودند. درسشان را خواندند و موقع خداحافظی آقای خویی بسیار گریه کردند. ایشان آمد و ایشان ظاهراً با یک خانم از گرگان ازدواج کرد و گرگانی شد و آنجا ماند. و الان بالای صد سال عمر دارند.
این آقای میبدی سید هم هستند، فقیه هم هستند و خدمت کردند، مردمی که با ایشان بودند میگویند گناه از ایشان ندیدند. ایشان آیت الله است چون در همان سنینی که تازه از نجف آمده بود سرحال و فقیه و مدرس و... یک نفری از چین به نام سید ابراهیم، که در چین مسلمان بود، گفت میخواهم حضرت رسول را ببینم، یک کسی نجفی گویا در مدینه رفت و توسل کرد و گفت یا رسول الله میخواهم پیش شما بمانم حضرت رسول گفت پیش من لازم نیست بمانی برو نجف، خودم اینجا هستند و جانم در نجف.
این آقایی که در چین توسل کرده علی الظاهراً اصلشان سنی است. بعد در خواب دید که پیامبر گفتند برو ایران برو به گرگان یک فردی به نام میبدی هستند که گویا نمایندهی من است. ایشان رفت و پیدایش کرد و گفت آقا من اینجوری خواب دیدم نه گرگانی میشناختم و نه میبدی، پیامبر فرمود برو گویا نمایندهی من ایشان است. آقای میبدی گفتند بله من به مضمون هر چه میگویم از پیامبر میگویم. ایشان آیت الله واقعی هستند. البته لقب مفهوم ندارد من آدمی نیستم که تعریض بکنم به کسی و بگویم این آیت الله هست و این آیت الله نیست. این را از روی نقد گفتم.
بنابراین آیت الله زنده نقد گفتم ولی به ما یک دستور می دهد و دستور این است که ما باید تمام حواسمان جمع باشد به کسب رضایت خدا، غضب و نظر مردم برای ما مهم نباشد. یک کسی بیخود ناراحت میشود و بحثی میکند ما نباید ناراحت بشویم تمام همّ ما رضایت خداست.
یک فراضی از بیان سید الشهدا؛ إلهي، فلا تحلل علي غضبك فان لم تكن غضبت علي فلا بالي سواك، سبحانك غير أن عافيتك أوسع لي، فأسألك يا رب بنور وجهك الذي أشرقت له الارض والسموات، وكشف به الظلمات وصلح به أمر الاولين والآخرين أن لا تميتني على غضبك، ولا تنزل بي سخطك، لك العتبى حتى ترضى قبل ذلك؛[12] خدایا بر ما روا ندار غضبت را اگر تو بر ما غضب نکنی دیگر باکی نداریم هر چه مردم غضب بکنند یا راضی باشند، یا رب نظر تو برنگردد، برگشتن دید مردم سهل است.
خدایا به لطف و کرمت گناهان ما را ببخش و بیامرز و توفیق عبودیت عنایت بفرما.