< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

98/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/تفسیر آیات ولایی قرآن /تفسیر ایات 38 و 39 سوره حج

 

﴿إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ﴾[1]

این آیه یک مژده ای است برای کسانی که ایمان به خدا دارند و ایمان کامل از اعتقاد به خدا و پیامبر و ائمه معصومین تا حجة ابن الحسن المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف. ایمان که کامل بود خدای متعال از آن ها دفاع می کند. یعنی کسی که، خب ما طلبه هستیم. برای خودمان می گوییم. ایمان داریم و ایمانمان کامل بود تا اینجایی که الان میبینیم که تحت عنایت ویژه ارباب عالم حضرت حجت ابن الحسن علیه السلام هستیم. با این وضعیت که ایمانمان کامل باشد. ﴿إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا ۗ﴾ کسانیکه اینگونه ایمان دارند خداوند دربرابر سختیها و مقابله با دوشمنان و گرفتاری های روزگار از او دفاع می کند. و مشکل ما در زندگی این است که راه اصلی را پیدا نمی کنیم. به دنبال راههای فرعی می رویم. راه اصلی ما ایمان به خداست و ایمان کامل یعنی خود را در محضر خدا به تعبیر امام خمینی عالم در محضر خداست و خود را در محضر ولی الله اعظم ببینیم. این دنیا مخصوصاً شیعیان امیرالمومنین در معرض نگاه و نظارت و عنایت اقا امام عصر عج هست و مشکلی در زندگی برنمیخوریم که آقا به ما عنایتی نکند. ﴿إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا ۗ﴾ .

﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ﴾[2]

این آیه را با تفسیر معنا کنیم که تفسیر قمی است که مضمون آیه چه باشد.

﴿وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِيدِ.﴾

این آیه را با تفسیر معنا کنیم که تفسیر قمی است که مضمون آیه چه باشد.

تفسیر قمی می فرماید: (وهدوا إلى الطيب من القول) قال التوحيد والاخلاص. (وهدوا إلى صراط الحميد) قال إلى الولاية.[3] یعنی به هدایت شده اند به ولایت مولا امیرالمومنین. مولا امیرالمومنین می فرماید وبالإخلاص الخلاص. به این مضمون.

اما ایه 39 سورة حج

تفسیر قمی می فرماید: أذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا وان الله على نصرهم لقدير) قال نزلت قوله: (﴿الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق﴾) قال الحسين (عليه السلام) حين طلبه يزيد لعنه الله ليحمله إلى الشام فهرب إلى الكوفة وقتل بالطف. حدثني ابي عن ابن ابي عمير عن ابن مسكان عن ابي عبدالله (عليه السلام) في قوله " أذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا.. الخ " قال: إن العامة يقولون نزلت فيرسول الله (صلى الله عليه وآله) لما أخرجته قريش من مكة وانما هي للقائم (عليه السلام) إذا خرج يطلب بدم الحسين (عليه السلام).[4]

﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ﴾[5] چه کسی است که از دیارشان بدون حق اخراج شده‌اند، می‌فرماید قال، الحسین(علیه السلام)

بعد روایتی در ادامه‌اش از امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید که الذین اخرجُ من دیارهم...و لینصرالله ولینصره قال...؛

ولی از امام صادق روایت شده است انما هی للامام الحجه اذا خرج یدلب به دم الحسین(ع) وهو قوله: نحن أولياء الدم وطلاب الدية ثم ذكر عبادة الائمة (عليهم السلام) وسيرتهم فقال: (الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلوة وآتوا الزكوة وأمروا بالمعروف ونهوا عن المنكر ولله عاقبة الامور)؛ اینها ائمه معصومین هستند. آیه‌ی 45 همین ترتیب ادامه دارد تا می‌رسد به آیه‌ی 45.

﴿فَکَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَکْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلي‌ عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشيدٍ﴾[6]

می‌فرماید: این قصر مشید چه هست به تفسیر مراجعه می‌کنیم ما انقدر می‌دانیم که معطله و قصر مشید بسیار مهم است به تفسیر مراجعه کنید. می‌فرماید: واما قوله: (وبئر معطلة وقصر مشيد) قال هو مثل لآل محمد (صلى الله عليه وآله) قوله: (بئر معطلة) هي التي لا يستسقى منها وهو الامام الذي قد غاب فلا يقتبس منه العلم " والقصر المشيد " هو المرتفع وهو مثل لامير المؤمنين (عليه السلام). والائمة وفضائلهم لشرقة على الدنيا وهو قوله (ليظهره على الدين كله) وقال الشاعر في ذلك: بئر معطلة وقصر مشرف * مثل لآل محمد مستطرف فالقصر مجدهم الذي لا يرتقى * والبئر علمهم الذي لا ينزف.[7] یک چاهی که تعطیل شده، این چاه چه هست که آب حیات دارد و تعطیل شده، معنایش را ما نمی‌دانیم ظاهرش این است تفسیر می‌گوید که آن بئر معطله عبارت است از وهو الامام الذي قد غاب فلا يقتبس منه العلم، از او مستقیماً مردم استفاده نمی‌کنند والقصر المشيد " هو المرتفع و قصر مشید، این قصر مشید چه هست؟ والقصر المشيد " هو المرتفع وهو مثل لامير المؤمنين (عليه السلام). والائمة وفضائلهم لشرقة على الدنيا وهو قوله (ليظهره على الدين كله) وقال الشاعر في ذلك: بئر معطلة وقصر مشرف * مثل لآل محمد مستطرف فالقصر مجدهم الذي لا يرتقى * والبئر علمهم الذي لا ينزف؛

مطلب را گرفتیم الآن پنجره‌ای برای استفاده، ما چه استفاده‌ای می‌توانیم بکنیم از این نصوص و روایتی که اینجا خواندیم، قوله (ص) «أنا مدينة العلم و على بابها» و قول أمير المؤمنين (ع) «و عندنا أهل البيت أبواب الحكم و ضياء الامر.[8] وعندنا معاقل العلم وفصل ما بين الناس[9] مسند ابن ابی عامر؛ ما اهل بیت پیش ما هست تمام مجموعه‌های علم و انواع علوم و روشنیِ امر و فصل بین مردم، این ماییم و اهل بیتیم که این فضائل را خدا برای ما داده است پنجره‌ای برای کار ما. هر کجا برویم هر عملی را که انجام بدهیم، هر تلاشی که بکنیم هر ریاضتی که بکشیم، هر فلسفه و حکمتی را، هر سلوک و عرفانی را که طی بکنیم، باید راه اصلی را پیدا بکنیم که صلاة الحمید است و امیرالمؤمنین است. تا در این مسیر مستقیم نباشیم، تا ما طلبه‌ها الان خودمان را جیره‌خوار آقامان ندانیم، تا ما اذعان نکنیم که سر سفره‌ی مولایمان نشستیم رونق نمی‌گیرد کار ما، رونق کار ما، رشد ما که الحمدالله در حوزه‌ی علمیه هستند، یعنی حوزه‌ خالی نیست از کسانی که با آقا و با ارباب ارتباط دارند و مورد عنایت هستند، قطعاً هستند. ما برای خودمان از باب تذکر می‌گوییم، تا این ارتباط را برقرار نکنیم از این طریق که نتوانیم خودمان را به جایی برسانیم راه‌های دیگر، راه‌هایی نیست که به هدف برسد، صراط حمید نیست، راه پسندیده نیست و اگر هم علم بخواهیم، علم هم پیش اهل بیت است علوم آل البیت، شما می‌دانید الان مثال برای آل البیت فقه است. این فقه، که مادر همه‌ی علوم انسانی هست، یک فقیه جامع الشرائطی که واقعاً به طور کاملِ کامل، یک فقیه باشد در هیچ مسئله، از مسائل زندگیِ بشر، در هیچ بُعدی کم ندارد. علوم آل البیت سفره‌ای است که نعمتش تمامیِ جوانب زندگیِ آدم را می‌تواند اشباع بکند، در همین رابطه می‌خواهیم از نمونه‌هایی هم یادی بکنیم و بعد هم از طریقه‌ی استفاده از این نعمت‌ها هم یادآور بشویم. کسانی بودند در تاریخ علم و فقه، که یک مقدار غرور یا انحراف یا خودبزرگ‌بینی برایشان حاصل شده است، درس را می‌فهمیدند و به جایی هم رسیده بودند ولی رفتند از حوزه بیرون. می‌بینیم بعضی‌هایشان عمامه و لباس ندارند، ریش‌هایشان را هم می‌زنند، زندگی می‌کنند آخرش هم می‌میرند و هیچی، یک فردی که کسی شاید به سادگی ترحم درباره‌اش نداشته باشد یعنی رحمة الله علیه درباره‌اش نگوید، و اما می‌بینیم در تاریخ فقها که گفته‌ایم اگر دنبال عرفا می‌روید دنبال عرفایی بروید که فقها باشند، اول فقیه باشند بعد عارف، اگر دنبال تربیت می‌روید اول بروید از فقیه جامع الشرایع یا از عالمی که خود عامل باشد، احکام تربیتی را بیاموزید، مشکل ما این است که یک مقدار پس از اینکه وارد وادیِ طلبگی شدیم، خطر غرور، خطر حسد، بسیار به طور شدید برای ما رو می‌آورد تا جایی که ارتباطمان ضعیف با آقایمان یا به دست فراموشی سپرده می‌شود. یک لحظه‌ای غافل از شرح نباشید، شاید نگاهی کند آنگاه نباشید.

آقا خیلی مهربان است، خیلی لطف دارد خیلی کَرَم دارد. ما به کرم آقا که او اهل کرم واقعی هست دل ببندیم و همه‌ی توجه ما به وجود مقدس او باشد آنگاه می‌بینیم از بین این دسته‌ها کسی در می‌آید مثل سید بحرالعلوم، سید بحرالعلومی که می‌بیند امکاناتش تمام شد، حوزه را ترک نمی‌کند. این حوزه‌ی علمیه‌ی قم، همین طلبه‌ها در بین همین‌هاست. شما یک نفر طلبه را دیدید یک مقدار در اثر غفلت یا یک ذره این تبلیغات جور واجور یک مقدار کارش درست نبود تفصیل نکنید. یکی از نکته‌های خیلی کلیدی که اساتید می‌گفتند اساتید شاگردان میرزای نائینی، که به فقیه توهین جایز نیست. چون دو حیثیت دارد، یک حیثیت شخصیتی دارد یک حیثیت اضافه دارد سرباز آقا امام زمان است. یک فقیه یک فقیه سرباز سرسپرده و نوکر آقا است. توهین خطر دارد. توهین خطر کفر دارد برمی‌گردد به مقام مقدس و موجب کفر می‌شود. لذا کلّ این طلابی که در همین حوزه هستند یک نفر را دیدید که از ایشان کار خطا سر زد تفثیق نکنید. توصیه‌ام این است که اهل علم با همدیگر... ما در شهرستان رفته‌ بودیم دو تا طلبه همدیگر را دیدیم با هم احوالپرسی کردیم، مردم گفتند با هم آشنا هستید، گفتیم فرهنگ طلبگی این است اعتماد، اکرام، خوش‌بینی. من طلبه‌ی حقیر هر طلبه‌ای را بر اساس اصالت الصحه‌ی خودمان در دید اول آدم درستی می‌دانم مگر اینکه اشکال ثابت بشود. این حوزه، در مجموع تحت نظر خود آقا است. یک نظری از بالا روی اینها هست. یک نظر نوری روی اینها افتاده، اشراقی است اشراق فلسفه‌ی اشراقی نیست. اشراق نور الهی است که روی حوزه است. این حوزه که الان اداره می‌شود از نظر مالی شاید 80 درصد شاید بالاتر، معادلات درآمد طلبه با خرجش تطبیق نمی‌کند، حالا شما اشکال نکنید که مراجع تقلید و دولت پول نداشته باشد به ما پول نمی‌دهد، به ما ربطی ندارد. هر کسی باید جواب خودش را بدهد و هر کسی باید از نظر تربیتی پرونده‌ی خودش را بررسی کند، کسی حق ندارد پرونده‌ی دیگری دست بزند. علیکم انفسهم. این راه اصلاح است اولین راه اصلاح آدم خود آدم است. کار اجتماعی، تبلیغاتی، امر به معروف و نهی از منکر بود، طبق قاعده عمل می‌کنیم. و دخالتی در پرونده‌های دیگر نمی‌کنیم. مسئولیت‌شناسی چه هست، آدم هر کسی را مسئول نسبت به خودش می‌داند. خودت را اصلاح کن، من لم یصلح، نفسه لم یصلح غیرهُ، روایت از امیر مؤمنین خودتان را که اصلاح کردید به طور طبیعی می‌توانید مصلح جامعه هم باشید.

حوزه‌ی علمیه که تحت سرپرستیِ آقا هست، قطعی هم هست یعنی این مقدار کمکی هم که می‌رسد برکت دارد. ما دیروز در تشیع جنازه‌ی سردار سلیمانی گفتم تشیع شد معادلاتی و تبلیغ نبود. مردم جلو افتاده‌ بودند و تبلیغ پشت سرشان بودند. این مقدار نفوذ در دلها معادلاتی نیست. هر مؤمن و عالمی که آیت الله می‌گفتند اینجوری می‌گفتند آیت الله یعنی یک فقیه در روح انسان نفوذ بکند. این آیت الله است. سرّش ولایتش به امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه‌ی طاهره بود. اخلاصش به حضرت صدیقه‌ی طاهره بود. به همین دلیل نفوذ در دلها پیدا می‌کند. بنابراین شمشیر برّان‌تر در میدان موفقیت بالاتر از ولایت نیست اگر بدانید با روح الهی نفوذ می‌کند حضرت مهدی که تشریف می‌آورد، انشاءالله، نفوذش، نفوذ قلبی و روحی است. یک مرتبه با یک بیان همه را جذب می کند. این که می‌گوید اسلحه از کار می‌افتد این آقا بوده، تا حالا ندیده بودیم، سرباز آقاست احترامش را کنید برای اینها بدبینی و یا ضربه زدن و اذیت و آزار خطر دارد. برای سرباز آقا چطور کسی جرأت کند.

بعد از اینکه ولایت آمد هر چقدر شکر کنیم کم است که ما معمم به لباس سربازی آقا امام زمان هستیم. می‌توانم قسم یاد کنم که هر نعمت و مقام و منزلتی به این برابری نمی‌کند. دنیا به ما بد بگوید، قسمت بد می‌گوید قسمت خوب را هم می‌گوید بدی را کار نداریم ما معامله با ارباب می‌کنیم

ما شاخه درختیم پر از میوه توحید    هر رهگذری سم زند عار نداریم

بشنو ز دل زنده‌ی شمس الحق تبریز    از دوست بجز وعده‌ی دیدار نداریم.

همین حوزه این مبلغ کم برکت دارد برکت از مدیریت بالا است. و هیچ کس به مشکلی بر نمی‌خورد. یک وقتی آیت الله العظمی گلپایگانی، وقت شهریه رسید تقریباً چهل سال پیش، نداریم شهریه بدهیم رفت جمکران از طرف جمکران برگشتم از پشت سر با اسم صدا کرد آقای فلانی بیایید این مبلغ را بگیرید درست مبلغ شهریه را به من داد و رفت. سید بحرالعلوم مکه نشسته بود، برای حج رفت، سابق اینطور بود که می‌رفتند گاهی نمی‌رسیدند تا مکه رسید درس را شروع کرد پول که جواب نمی‌داد کسی هم نمی داد مملکت هم سنی و وهابی بودند درس را شروع کرد، خدمتکارشان می‌گوید یک روز نشسته بودیم و خرجمان هم تمام شده بود ارتباطی هم نداشتیم. دیدیم یک آقایی آمد مردم و طلاب می‌آمدند و رفت و آمدی بود دیدیم یک آقایی آمد یک مرتبه برگشت و کوچک شد دیدم دست از پا نمی‌شناسد، دو زانو نشست دست به سینه و مودّب هر چه اظهار می‌کند مولایی، سیدی، مولای من، سید من، آقا دستور می‌دهد آنچنان سید کوچک شده است، آن عالم و سیدی که وارد شده است و جوان هم هست، آنچنان ابهتی دارد عجیب، بعد تا آن سیدی که وارد شد از جایش بلند و کفشهایش را پیش پایش گذاشت. موقع رفتن یک حواله‌ای داد، حواله را گرفتند نوشته بود به بازار صراف‌ها نزد حاج حسن ببرید. رفتیم و پول گرفتیم و آوردیم این خادم می‌گوید به ذهنم رسید که این چه کسی بود که سیدی با این عظمت خرد و کوچک شد. جرأت نکردم از خود سید سوال کنم، گفتم بروم بازار از همان حاج حسن سؤال کنم، رفتم کنار صفا و مروه در بازار صراف‌ها، دیدم بازار صراف‌ها نیست. گفتم اینجا بازار صراف‌ها کجاست، گفتند اینجا بازار صرافی نیست، وادی‌ای بوده است، خود آقا برای کسی که ولایتش درست باشد مستقیماً کمک می‌کند فهمیدم ارباب عالم بوده آدم عنایتی به سید بحر علوم داشته. خدایا ولایت را در عمق جان ما نافذ بفرما. خدایا به لطف و کرمت توفیق عبودیت برای ما عنایت بفرما.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo