< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

98/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام الاستحاضة /تعریف استحاضة و...

تعریف استحاضة

تعریف استحاضه به طور کلی بیان شد. سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید دم الاستحاضة من الأحداث الموجبة للوضوء والغسل إذا خرج إلى خارج الفرج ولو بمقدار رأس إبرة ، ويستمر حدثها ما دام في الباطن باقياً ، بل الأحوط إجراء أحكامها إن خرج من العِرق المسمى بالعاذل إلى فضاء الفرج وإن لم يخرج إلى خارجه ، وهو في الأغلب أصفر بارد رقيق يخرج بغير قوة ولَذع وحرقة ، بعكس الحيض ، وقد يكون بصفة الحيض ، وليس لقليله ولا لكثيره حد ، وكل دم ليس من القَرح أو الجرح ولم يحكم بحيضيته فهو محكوم بالاستحاضة ، بل لو شك فيه ولم يعلم بالأمارات كونه من غيرها يحكم عليه بها على الأحوط.[1] که استحاضه عبارت است از دمی که خارج شود از مرأه ولو به مقدار یک سر سوزن باشد إذا خرج إلى خارج الفرج ولو بمقدار رأس إبرة ، ويستمر حدثها ما دام في الباطن باقياً در صورتیکه مرأة احراز کند که دمِ حیض در محل وجود دارد، هرچند که خارج نشود، بیرون از محل ولی احراز بکند که در آن محل دمِ حیض هست حکم استحاضه جاری است اما طبیعتاً مربوط می شود به احراز خود فرد و راه دیگری در اینجا وجود ندارد. الانسان علی نفسه بصیرة. خود فرد باید اخراز بکند اما اگر شکی داشته باشد در همین ادامه بحث انشالله بررسی کنیم. بعد می فرماید که لون و رنگ دمِ استحاضه فی الاغلب أصفر و بارد و رقیق است که شرح دادیم بغير قوة ولَذع وحرقة است که گفتیم لَذع یعنی با فشار. قوة تقریباً مترادف لَذع است. عبارات راببینم که درست نوشته باشم. مثل حیض نیست که حدی داشته باشد که از سه روز کمتر و از 10 ده روز بیشتر نباشد. برای کم و زیادش حدی نیست. بعد قاعده را نیز سید بیان می کنند که وكل دم ليس من القَرح أو الجرح ولم يحكم بحيضيته فهو محكوم بالاستحاضة ، این یک قاعده فقهی است. اما ادامه اش می فرماید بل لو شك فيه ولم يعلم بالأمارات كونه من غيرها يحكم عليه بها على الأحوط. مساله شک مطرح می شود. در بحثهای قبلی خواندیم و بررسی به عمل آمد که اگر شک بین حیض و استحاضه باشد مراجعه شود به صفات که نقش صفات آنجاست و این عبارتی که برمی خوریم که علی الاغلب أصفر و بارد ، این عبارتی که اغلب را در ضمن دارد برای این است که این صفات مخصوصاً در مورد شک بین دمِ حیض و استحاضه ماربرد دارد و آنجا هم بحث کردیم مفصل که اگر أمارات به جایی نرسید، صفات نبود، صفات مشترک بود یا صفات خاصی یا صفات اصلاً نبود، در آن صورت گفته می شود که اگر مورد مورد قاعده امکان بود از قاعده امکان استفاده می شود و اگر قاعده امکان وجود نداشت حمل به استحاضه می شود. این بحثش گذشت.و تکرار نمی کنیم.

شک در صورت اینکه دم خارج چیست

اما در بحث خودمان که بحث از استحاضه و غیر استحاضه خون قروح و جروح یا خون دیگری باشد عذره مثلاً، در اینصورت اگر شک بکند فرد که این دمی که از او خارج می شود دمِ استحاضه است یا دمِ قروح و جروح است؟ مساله دو صورت دارد. صورت اولش این است که سببی برای قروح وجود نداشته باشد. می داند که در رحمش قرحه ای، دانه ای در کار نیست و همینطور از جروح هم خبری نیست. سبب در کار نیست. در صورتی که سببی در کار نباشد و شک کند که این دم، دمِ استحاضه است یا دمِ غیر استحاضه، مقتضای اصل عدم استحاضه است. اصل عدم استحاضه بنابراین چه می شود؟ حکم بر این می شود که این دم، دمِ استحاضه نیست.

سوال: اصل به ذهن می آید که عدم دم قروح باشد نه دم استحاضه؟

جواب : ذهن شما آمد که فوراً اصل عدم دم قروح است. آن اصل مثبت است و اثر مستقیم ندارد. اصل عدم دمِ آخر لازمه اش استحاضه می شود اما اصل عدم استحاضه خودش اثر دارد.

مقتضای اصل عدم استحاضه است. البته در بحث قبلی هم گفتیم و الان هم اشاره می کنیم. این بنده حقیر خدا خودم آدم سنتی بسیار محکمی هستم ولی با علم و کشفهای علمی اصلاً مناسبات بسیار نزدیکی دارم و هیچ منافاتی ندارد که در مساله ای از علم قطعی معاصر استفاده شود. اگر در این مورد که شک بکند از علم استفاده بکند و علم هم اثرش و کشفش قطعی باشد حجیت دارد. یک فرد کارشناسی، محقق این علوم، یا پزشک و طبیب متخصص زنان که بهش هم اعتماد داشته باشیم و سوالی به عمل بیاید معونه زیادی هم در شرائطی که شهرستانی باشد نداشته باشد. بر فرض یک کسی که در شهرستانی است و امکان این قضیه برایش وجود دارد و معونه اش در حدّ عسروحرج نباشد مراجعه کند. خب بگوید سخت ام است که بروم تا آنجا. خب احکام شرع که یک مقدار تلاش و زحمت می خواهد دیگر. عبادت که بدونم زحمت که نمی شود. خب بگویید که اینجا نشسته هستم و فعلا حالش را ندارم، این دیگر نمیشود. اگر عسر است یا حرج است طبیعتاً برداشته است. از طریق علم می تواند به سادگی مشگل را حل کند. حجت علم قطعی است و حجیت قول خبره هم یکی از قواعد فقهیه است که رجوع به اهل علم و خبره کنید و دلیل حجیت قول اهل خِبره همان سیره عقلاست. پس تا اینجا گفتیم که در صورت اول که گفتیم از لحاظ اصول، اصل عدم استحاضة است

کلام سید الخوئی

سیدناالاستاد قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که؛ هر چند اصل همان است که گفته شد ولیکن أقوی این است که در این مورد حکم به استحاضه صادر بشود. موافقاً با آراء اکثر فقها، چرا؟ برای اینکه در این مورد یک اصل عقلایی داریم، تحت عنوان اصالة السلامة، اصالة السلامه در اینجا جاری می‌شود و معنایش این است که اگر شک کردیم در سلامت نقص یا سلامت و بیماری و عارضه، می‌گوییم اصل سلامت است. این اصل، یک اصل عقلایی است. مبنای این اصل، یا پشتوانه‌ی این اصل هم سیره‌ی عقلا است. شما نگویید که سیره‌ی عقلا درباره‌ی استحاضه چیکار دارد، می‌گوییم سیره‌ی عقلا درباره‌ی هر شیئی که شک در سلامت و عدم سلامت آن بکند می‌فرماید حمل بر سلامت بشود. اصل بر سلامت است. منظور این است که شما قبلاً هم عنایت فرموده باشید که سیره‌ی عقلا در امور عقلاییِ مربوط به معیشت و زندگیِ اجتماعیِ مردمی است. اما سیره‌ی عقلا الآن آمده در باره‌ی نوع خون چه سیره‌ی عقلا، این را اشکال نکنید. می‌فرماید سیره‌ی عقلا این است که شک در سلامت و عدم سلامت هر شیئی که داشته باشند سیره بر حمل بر سلامت است. آن اصالت و سلامت اینجا هم جاری است. برای اینکه مقتضای سلامت طبعه مرأة، این است که استحاضه باشد طبیعی است و اما قرحه و جروح خلاف سلامت است. اصل سلامت، اعلام می‌کند که مقتضای این اصل، این است که سلامت وجود داشته باشد و دم استحاضه تطبیق می‌کند بر سلامت. هر امری که شک کند عقلا بین سلامت و غیر سلامت، عقلا می‌گویند اصل سلامت است. اینجا تطبیق می‌شود که این اصل که مقتضای اصالة السلامة این است که این خانم قروح و جروح ندارد سالم است.[2]

سوال: ....

جواب: یک اصل سلامت داریم و یک استصحاب عدم قروح و جروه داریم. استصحاب عدم قروح و جروه دلیلش حدیث لاتنقض است و سیره و غیر سیره‌ای در کار نیست. آن استصحاب وقتی حجیت دارد که اثر شرعیِ مباشری داشته باشد. اگر اثر شرعی نداشت اصل در باره‌ی شک در قروح است شک در جروح است مورد خوب مشخص کنید. اصل عدم قروح لازم عقلی ثابت می‌شود استحاضه و مدرکش هم هست حدیث لاتنقض، اما اصالة السلامت بنای عقلا در تمامیِ امور هست یک اصل عقلایی است، استصحاب اصل شرعی است. اصالة السلامه اصل عقلایی است معیار یادتان نرود. هر اصلی که مدرکش نصّ شرعی یا اجماع باشد می‌شود اصل شرعی، هر اصلی که مدرک اعتبارش بنای عقلا باشد می‌شود اصل عقلایی، بنابراین اصالة السلامه مدرک اعتبارش بنای عقلا است و موردش هم اختصاص به قروح و عدم قروح ندارد هر کجا شک در سلامت بکنیم آنجا اصل سلامت است بر اساس بنای عقلا، این دو فرقش بسیار واضح است.

سیدناالاستاد می‌فرماید که مقتضای اصالة السلامة این است که باید این دم، دم استحاضه باشد، صورت دوم این است که سبب وجود دارد یعنی یک مرأة می‌داند که یک قرحه‌ای یا یک جروحی هست در آن محل، ولی الآن نمی‌داند دَمی که بیرون می‌آید برخواسته از آن جروح و قروح است یا دمی است که برخواسته از جدار رحم است که استحاضه است. در صورتی که منشأ را می‌داند اینجا سید می‌فرماید که در صورتی که شک به این کیفیت باشد، می‌فرماید که حکم به استحاضه جا ندارد، چون سبب وجود دارد علم به سبب هست. یک قروح و جروحی بوده بنابراین سبب که وجود دارد جا برای اصالة السلامه نیست. اصالة السلامه دیگر جاری نمی‌شود. چون اصالة السلامه یا اصل عقلایی همیشه جایی جاری می‌شود که قاطعی نداشته باشد و اصل عقلایی جایی جاری می‌شود که مخالف علم نباشد و قاطعی در موضوع نداشته باشد اگر قاطعی در موضوع داشته باشد جایی برای اصل عقلایی نیست. عقلا در صورتی که بدانند که سبب هست آن را شرح بکنند که اثر، اثر این سبب هست یا اثر این سبب نیست، اینجا اصالة اسلامه جاری نیست، 1. قاطع دارد 2. شک وجود دارد. شک در شمول اصل عقلایی فرق می‌کند با شک در شمول اصل شرعی، چون اصل عقلایی از سنخ لبّیات است. بعد از اینکه گفتیم، اصالة السلامه جایی جاری نمی‌شود که شک در شمول کنیم چرا؟ چون از سنخ لبیات هست و اما اصل شرعی جایی که شک بکنیم امکان تمسک وجود دارد چون اطلاق زمینه دارد. اصل شرعی، اطلاق دارد اصل عقلایی اطلاق ندارد. در این صورت اگر که شما تعرض فرمودید اگر صحبت از اصل به میان بیاید چه کنیم؟ بگوییم که اصل عدم قروح و جروح است یا اصل عدم استحاضه است در این صورت چه کنیم؟ بر ترتیب و تنظیم جریان اصل را ضمن بحث به دست آوردیم. اصل عدم استحاضه جاری است. به عنوان اصلِ عدم نعتی یا به عنوان اصل عدم ازلی، فرق بین اصل عدم نعتی و اصل عدم ازلی با آسان‌سازی در یک جمله این بود، اصل عدم ازلی اصل عدم وصف قبل از وجود موصوف و اصل عدم نعتی اصل عدم وصف بعد از وجود موصوف. می‌فرماید سید که هم اصل عدم نعتی جاری است و هم اصل عدم ازلی، اصل عدم ازلی که این مرإة که اصلاً صغیره بود یا در دنیا نبود، که استحاضه نبود، الان آمد در این حد رسید اصل عدم استحاضه است. اما اصل عدم نعتی که قطعاً استحاضه بعد از رسیدن به سنّ مَن تحیض.مرأة حالت عدمی داشته است و این حالت عدمی‌اش استصحاب می‌شود. شما نگویید که حالت عدمی‌اش حالت تضارب حالتین بود یا تزاحم حالتین بود گاهی حیض بود و گاهی استحاضه بود. ما اصل عدم استحاضه را در قبل از خود همین استحاضه‌ی اخیر در نظر می‌گیریم این استحاضه‌ی اخیر یک حالت عدم که داشته، آن عدم، عدم نعتی هست این اصل درباره‌ی عدم استحاضه جاری است. اما اصل عدم قروح یا عدم جروح، همان مشکلی که گفتیم دارد که استصحاب ابتدائاً جاری می‌شود ولی ارکانش کامل نیست. دارای اثر شرعی نیست لازمه‌ی عقلی‌اش اثبات استحاضه هست که می‌شود اصل مثبت، شما اگر اشکالی بکنید و بگویید که این اصل، اصل مثبت است ولی واسطه بسیار خفی هست اصل مثبت جایی که واسطه بسیار خفی باشد که عرفً اثر واسطه را منتسب بکنند به اثر خود مستصحب در آنجا دیگر استصحاب، استصحاب مثبت نیست یا می‌گوییم دلیل اعتبار شامل آن مورد می‌شود که اینها را آشنا هستید. اگر این اشکال را بکنیم که واسطه اخفاء هست واسطه، واسطه‌ی خفیه هست جوابش این است که اولاً، خفیه برای عرف عام است برای عرف خاص که خود افراد مبتلا باشند، برای آنها مخفی نیست. شما مخفی و جعلی بودن را از عرف می‌فهمید و به تعبیر استادنا العلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه هر امری را عرف خودش تشخیص می‌دهد عرف عام نمی‌تواند امر اختصاصی را نظر بدهد و عرف خاص هم ممکن است نتواند امر عمومی را نظر بدهد هر امری مربوط به یک عرفی است و از عرف خودش باید سوال کرد از عرف خود آن دسته یعنی بانوان که سوال بشود برای خودشان واسطه‌ی مخفی به حساب نیاید. واسطه، واسطه‌ی معروف و مشهوری است. بنابراین واسطه که مخفی نبود استصحاب مثبت می‌شود و اعتبار ندارد. مضافاً بر این بر فرضی که ما بگوییم که این استصحاب هم واسطه‌ی خفی است و جاری می شود کار به تعارض کشیده می‌شود هر دو استصحاب که تعارض و تساقط بکند در این صورت به عمومات احکام مراجعه می‌شود به عمومات احکام که باید عموم صلاة و صوم که به آن عمومات تمسک می‌کنیم و حمل بر عدم استحاضه و حمل بر حالت طهارت می‌شود. تا اینجا مطلب نسبت به مورد شک در استحاضه و عدم استحاضه کامل شد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo