درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
98/10/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/أحكام الاستحاضة /ببحث و تحقیق تکمیلی درباره احکام استحاضة قلیلة
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله و سلام علی عباده الذین الصطفی والصلاة و السّلام علیک یا مولای یا أبا صالح المهدی (عج) و رحمة الله و برکاته
بحث و تحقیق تکمیلی دربارهی احکام استحاضهی قلیله
گفته شد که وجوب وضوء نسبت به مستحاضهی قلیله مورد توافق آراء و مستفاد از نصوص متعدده هست تا به اینجا این مطلب را گفتیم بعضی از افاضل فرمودهاند که حکم اول که تبدیل قطنه باشد در نصوص نیست و متأخرین هم به آن فتوا نداده باشند دیروز هم در بحث گذشته یادآور شدیم که آن حکم نصّی ندارد بلکه نصوس از من حیثُ الاطلاق دلالت بر عدم وجوب تبدیل دارد بلکه گفتیم مشهور متن شرائع، و مستور در متن عروه کذا و تبديل القطنة.[1] این فتوای مشهور هست و بعد هم دلیل اصلیِ ما اجماع مرکب بود که در استحاضهی کثیره أعاد القطنه آمده است و نکتهی بعدی هم این بود که این مسئله مشمول عموم اجتناب از نجاست در حال نماز مستحاضهی قلیله مکلف است نماز بخواند خونی که بیرون میآید قلیله باشد.
سوال: ...
جواب: استحاضهی قلیله این است خون فقط در سطح پنبه قرار بگیرد و به داخل پنبه نفوذ نکند اگر منظور از بیرون آمدن فرو رفتن در داخل قطنه باشد فرمایش شما درست است ولی خون بیرون میآید به قطنه میزند اما به داخل قطنه فرو نمیرود آن نجاستی است و عموم اجتناب از نجاست اقتضاء میکند که باید تبدیل به عمل بیاد و فقیه همدانی هم فرمودند احوط این است که جمع از اعلام هم این را فرمودهاند و بهترین سند برای بیان جمع اعلام، متن شرایط و متن عروه هست متن عروه هم که فقهای عصر . محقق ما فرمودند که دلیلش در حد استحسان هست شرح دادیم که در حد استحسان هم نیست عموم اجتناب از نجاست میتواند همانطوری که فقیه همدانی اعلام فرمودند احوط این باشد منتها أحوط لزومی.
سوال: ....
جواب: اگر خون در داخل باشد که حکم ندارد خون در داخل دهان باشد یا در مخرج حور باشد اگر در داخل باشد حکم ندارد وقتی که بیرون بیاید حکم دارد. بنابراین استحاضهی قلیله خون بیرون میآید ولی در داخل پنبه نفوذ نمیکند. این قلیله هست.
مطلب دوم- مستحاضه باید تجدید وضوء کند در وقت هر نمازی-
مطلب دوم که وجوب صلاة بود گفتم که هم توافق آراء و هم نصوس در حدّ استفاضه و مطلب الحاقی، سید میفرماید وحكمها وجوب الوضوء لكل صلاة ، فريضة كانت أو نافلة ، وتبديل القطنة أو تطهيرها.[2] میفرماید که در وقت هر نمازی باید وضوء تجدید بشود.
کلام محقق حلی در شرائعدم جواز دو نماز با یک وضوء-
محقق حلّی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید في الأول يلزمها تغيير القطنة و تجديد الوضوء عند كل صلاة و لا تجمع بين صلاتين بوضوء واحد؛[3] منظور این است که با یک وضوء دو تا نماز را نمیتواند بخواند مستحاضه به استحاضهی قلیله، این متنی است که متن مشهور است.
کلام علامه حلی در تذکرة
علامهی حلی قدس الله نفسه الزکیه بحث استحاضه میفرماید که این استحاضهی قلیله که وضوء لازم دارد باید در هر نمازی یک وضوء انجام بگیرد یک وضوء دربارهی دو تا نماز کفایت نمیکند. عند العلماءنا، کافی نیست باید نسبت به هر نماز یک وضوء گرفت در بدو نظر ببینیم که وضوء که ساخته بشود تا ناقض به عمل نیاید هر قدر نماز خوانده بشود همان یک وضوء کافی است.[4]
چرا مستحاضه در هر نماز یک وضوء بگیرد
اما این که میگویند هم مشهور هم علامهی حلی که عند علمائنا برای هر نمازی یک وضوء لازم است چه سری دارد در بارهی این مطلب صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: که این مطلب که باید وضوء بگیرد خلاف قاعده هست به تعبیر ما، چون خون استمرار دارد اگر استمرار ندارد که مستحاضه نیست در صورتی که استمرار دارد مثل سلسة البول، سلس یک وضوء برای یک نماز، قدر متقین در خلاف قاعده به قدر متیقن اکتفا میشود که قدر متقینش این است که یک وضو برای یک نماز، طبق قاعده هم هست این نکتهی اول در این رابطه بعد هم میفرماید که از صحیحهی معاویة ابن عمار، و موثقهی سماعه هم این مطلب را میتوانیم استفاده کنیم صحیحهی معاویة ابن عمار را که چند بار یادآور شدهایم.[5] متن روایت: محمد بن يعقوب، عن محمد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان، عن حماد بن عيسى، وابن أبي عمير، عن معاوية بن عمار، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: المستحاضة تنظر أيامها فلا تصلي فيها، ولا يقربها بعلها، فإذا جازت أيامها ورأت الدم يثقب الكرسف اغتسلت للظهر والعصر، تؤخر هذه وتعجل هذه وللمغرب والعشاء غسلا تؤخر هذه وتعجل هذه، وتغتسل للصبح وتحتشي وتستثفر ولا تحنى (تحيى) وتضم فخذيها في المسجد وسائر جسدها خارج، ولا يأتيها بعلها أيام قرءها وإن كان الدم لا يثقب الكرسف توضأت ودخلت المسجد وصلت كل صلاة بوضوء، وهذه يأتيها بعلها إلا في أيام حيضها. ورواه الشيخ بإسناده عن محمد بن يعقوب مثله.[6] میفرماید امام صادق(علیه السلام) وصلت كل صلاة بوضوء هر نمازی را با وضوء باید انجام بدهید مقتضای ظاهر این روایت این است که هر نمازی با وضوء خوانده شود.
روایت دیگر: وعن محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن عثمان بن عيسى، عن سماعة، قال: قال: المستحاضة إذا ثقب الدم الكرسف اغتسلت لكل صلاتين وللفجر غسلا، وإن لم يجز الدم الكرسف فعليها الغسل لكل يوم مرة والوضوء لكل صلاة وإن أراد زوجها أن يأتيها فحين تغتسل، هذا إن كان دمها عبيطا، وإن كان صفرة فعليها الوضوء. ورواه الشيخ بإسناده عن محمد بن يعقوب، وقد تقدم في أحاديث الجنابة حديث آخر عن سماعة نحوه.[7] اما موثقهی سماعه که به خاطر خود سماعه شده است موثقه در این موثقه آمده است از امام صادق(ع) معمولاً نقل می کند چون این حدیث مضمره هست یعنی اسم امام اصلاً ذکر نشده. قال قال: المستحاضة إذا ثقب الدم الكرسف اغتسلت لكل صلاتين وللفجر غسلا، وإن لم يجز الدم الكرسف فعليها الغسل لكل يوم مرة والوضوء لكل صلاة. وضو نسبت به هر نماز، تا به اینجا این شد.
ظاهر این است که گفته میشود ممکن است لکل صلاةٍ منظور وقت نماز باشد چون صلاة از وقت جدا نیست تقدیر کلمهای که در اذهان مرتکز باشد ذکرٌ و حذفه سیانی، منظور از صلاة وقت صلاة باشد میشود صلاة ظهر و عصر یک وضوء، ظهور هست صراحت ثابت نمیشود و صریح نیست. بندهی حقیر خدا گفتم ظهور دارد. چرا صریح نمیگویید گفتم صریح نمیگویم دلیلش این است ظهور هست نه صریح. تا اینجا مطلب مشخص بود و مشکلی در این کار نداریم.
متن عروة- لکل صلاةٍ ولو نافلةً-
اما سیّد طباطبایی یزدی میفرماید: وجوب الوضوء لكل صلاة ، فريضة كانت أو نافلة.[8] هر چند که صلاة نافله باشد در این رابطه از اطلاق استفاده میشود که صلاة به نافله هم صدق میکند. منتها شیخ طائفه می فرماید لکل صلاةٍ وضوءٌ مقید میکند صلاة فریضه و بعد میفرماید که اگر برای صلاة فریضه یک وضوء گرفت میتواند نوافل را با همان وضوء بخواند.[9] جمع بین این اطلاق و کلام شیخ چه میشود، توجیهی که میتوانیم اینجا ارائه بدهیم این است که هر چند مقتضای اطلاق لکل الصلاةٍ شامل صلاة نافله هم میشود ولیکن قدر متیقّن از صلاة فریضه هست احتمال انصراف وجود دارد از یک سو، و از سوی دیگر هم که نافله سهل المعن هست بنابراین میشود گفت که با یک وضویی که برای فریضه انجام شده است برای نافله هم همان یک وضوء کافی باشد این مطلب تا اینجا تمام شد.
قدر متقین در قلمرو اطلاق موجب انصراف میشود صلاة منصرف به فریضه. نافله را میگوییم حکم کلی نوافل این است که باید با وضوء خوانده بشود اینجا وضوء بوده، نوافل را هم با وضوء میخوانم مشکلی ندارد در صورتی که هر صلاة باید با وضوء باشد و آن صلاة هم صلاة فریضه هست طبق قاعده، در نافله که دیگر دلیل نداریم که باید وضوی مجدد بگیریم، اگر وضو بود فریضه با وضوء خوانده شد و از همان فریضه میتواند برای نافله هم کافی باشد هیچ استحصاری در کار نیست تا به اینجا.
آیا اقسام سه گانه استحاضه مستفاد از نصوص است
در مسئلهای که میفرماید ما اقسامی که دربارهی استحاضه داریم مستفاد از نص نیست در صورتی که مستفاد از نص نباشد ممکن است ما بگوییم دو قسم که ابن عبید گفته یا ابن جنید گفته یا در کتاب رسالة فی الدماء، کتاب فقهی محقق خراسانی گفته است میشود استحاضه سه قسم نباشد بر خلاف مرسوم،[10] بنابراین ما باید این سه قسم بودن را از نصوص استفاده بکنیم اگر نصوص به ما کمک نکند ما نمیتوانیم بگوییم که الزاماً سه قسم است. دربارهی این سوال اولاً؛ این مطلب مشهور است در حدّی که نفی خلاف و صاحب جواهر این مطلب را که مفصل بحث میکنند میفرماید که این سه قسم بودن استحاضه مورد شهرتها و اجماعات متعدد است. گاهی اجماعات اگر جمع شد از جایی که جمع از مفرد ضعیفتر است اجماع است. اجماعات موکوله میشود. شهرتها هم که متقدّمین و متأخرین و بین محققین و متأخر المتأخرین که میشود شهرتها که ما سه طبقه داریم در هر سه طبقه یک شهرت، میشود شهرتها. مطابق با شهرتها و اجماعات است اما مصدر اصلی یا مدرک اصلی برای اثبات این مطلب، یعنی اقسام سه گانه نسبت به استحاضه، نصوص هست که به این نصوص اجمالاً اشاره کنیم وانگهی وجه جمعشان را بگوییم که در نتیجهی جمع، میشود اقسام سه تا، نصوصی که مراجعه میکنیم میبینیم که در صحیحهی معاویه ابن عمار، دو قسم از اقسام استحاضه آمده است قسم کثیره، ورأت الدم يثقب الكرسف اغتسلت للظهر والعصر، تؤخر هذه وتعجل هذه وللمغرب والعشاء غسلا تؤخر هذه وتعجل هذه ......... وإن كان الدم لا يثقب الكرسف توضأت ودخلت المسجد وصلت كل صلاة بوضوء، وهذه يأتيها بعلها إلا في أيام حيضها. دو قسم اینجا آمد پس کثیره و قلیله اینجا آمده متوسطه الان در این روایت نداشتهایم اما در صحیحهی عبدالله ابن سنان، حدیث شماره 4 که میبینیم باز هم قسم اول آمده است، استحاضهی کثیره،[11]
نصوصی که مراجعه میکنیم میبینیم که در صحیحهی معاویه ابن عمار، دو قسم از اقسام استحاضه آمده است متن روایت: محمد بن يعقوب، عن محمد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان، عن حماد بن عيسى، وابن أبي عمير، عن معاوية بن عمار، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: المستحاضة تنظر أيامها فلا تصلي فيها، ولا يقربها بعلها، فإذا جازت أيامها ورأت الدم يثقب الكرسف اغتسلت للظهر والعصر، تؤخر هذه وتعجل هذه وللمغرب والعشاء غسلا تؤخر هذه وتعجل هذه، وتغتسل للصبح وتحتشي وتستثفر ولا تحنى (تحيى) وتضم فخذيها في المسجد وسائر جسدها خارج، ولا يأتيها بعلها أيام قرءها وإن كان الدم لا يثقب الكرسف توضأت ودخلت المسجد وصلت كل صلاة بوضوء، وهذه يأتيها بعلها إلا في أيام حيضها. ورواه الشيخ بإسناده عن محمد بن يعقوب مثله.[12] قسم کثیره، يثقب الكرسف اغتسلت للظهر والعصر، تؤخر هذه وتعجل هذه وللمغرب والعشاء غسلا تؤخر هذه وتعجل هذه، و........ ولا يأتيها بعلها أيام قرءها وإن كان الدم لا يثقب الكرسف توضأت ودخلت المسجد وصلت كل صلاة بوضوء، دو قسم اینجا آمد پس کثیره و قلیله اینجا آمده متوسطه الان در این روایت نداشتهایم. اما در صحیحهی عبدالله ابن سنان، حدیث شماره 4 که میبینیم باز هم قسم اول آمده است. متن روایت: وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن عبد الله بن المغيرة، عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال (سمعته يقول: المرأة خ) المستحاضة تغتسل (التي لا تطهر خ) عند صلاة الظهر وتصلي الظهر والعصر، ثم تغتسل عند المغرب فتصلي المغرب و العشاء، ثم تغتسل عند الصبح فتصلي الفجر، ولا بأس بأن يأتيها بعلها إذا شاء إلا أيام حيضها فيعتزلها زوجها، قال: وقال: لم تفعله امرأة قط احتسابا إلا عوفيت من ذلك. ورواه الشيخ عن المفيد، عن أحمد بن محمد، عن أبيه، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن النضر، عن ابن سنان، وبإسناده عن علي بن الحسن بن فضال، عن عبد الرحمان بن أبي نجران، ومحمد بن سالم، عن عبد الله بن سنان مثله.[13] استحاضهی کثیره که میفرماید تغتسل (التي لا تطهر خ) عند صلاة الظهر وتصلي الظهر والعصر. این هم قسم اول را گفت.
بعد میرسیم به حدیث صحیحه زراره. متن روایت: وعن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، وعن محمد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان جميعا، عن حماد بن عيسى، عن حريز، عن زرارة قال: قلت له: النفساء متى تصلي؟ فقال: تقعد بقدر حيضها وتستظهر بيومين، فان انقطع الدم وإلا اغتسلت واحتشت واستثفرت (واستذفرت) وصلت فإن جاز الدم الكرسف تعصبت واغتسلت، ثم صلت الغداة بغسل والظهر والعصر بغسل والمغرب والعشاء بغسل، وإن لم يجز الدم الكرسف صلت بغسل واحد، قلت: والحائض؟ قال: مثل ذلك سواء فإن انقطع عنها الدم وإلا فهي مستحاضة تصنع مثل النفساء سواء ثم تصلي ولا تدع الصلاة على حال، فإن النبي صلى الله عليه وآله قال: الصلاة عماد دينكم.[14] در صحیحهی زراره، قسم متوسطه را بیان میکند زراره دربارهی حکم نفسا را که سوال میکند تا میرسد به ده روز که گویا بگذرد از وضعیت نفسا که بگذرد یا دم نفوذ میکند در کرسف یا نفوذ نمیکند میفرماید که اگر نفوذ کند غسل کند برای هر نماز، منتها میتواند ظهرین و عشائین را جمع کند که دو تا غسل بشود و یک غسل هم برای فجر که در مجموع بشود سه غسل، تا الان فقط نصی دربارهی استحاضهی متوسطه درآوردهایم. در ذیل همین صحیحهی زراره آمده است وإن لم يجز الدم الكرسف صلت بغسل واحد؛ این مستحاضهی متوسطه هست که اگر دم از کرسف تجاوز نکند بیرون نزند و در داخل کرسف فقط بماند میشود متوسطه، موضوعاً معرفی کرد برایتان حکمش را هم گفت صلت بغسل واحد بنابراین غصه نخورید اقسان استحاضه از نصوص استفاده میشود مخصوصاً این نصوصی که گفتم تا حالا به این مقدار که اکتفا کردم به دلیل این بود که این نصوص صحاء و معتبر بود نصوص دیگری هم داریم که جزء مؤیّدات به حساب بیاید بعضی از رواتش توثیق خاص نداشت این سه تا روایت چه میشود همان اصطلاحی که شما بلد هستید قدر متیقّنش اینجاست، که میگفتید از مجموع ادله، این مطلب استفاده میشود قدر متیقّن از مجموع روایات استفاده میشود که استحاضه به سه قسم است و قاعدهای هم که دیروز برای شما گفتم عنایت کنید اینجا بسیار به خوبی قابل تطبیق است.
جمع عرفی
بعضی از افاضل فرمودند که گویا نص و ظاهر هم همینجاها است یک شرح کوتاهی بدهم؛ دربارهی نص و ظاهر عمدتاً جمع عرفی جا دارد، دو دلیل است هر دو دلیل ظهوری دارند و نصّی دارند یعنی ظهور اطلاقی و نصی دارند به قدر متیقن، عمومیت شروعش اطلاقی است که میشود ظهور، پس هر دلیل نصّی داشته باشد و ظهوری داشته باشد جمع عرفی میشود بهترین جا برای جمع عرفی اینجا است که به وسیلهی نصّ هر کدام از ظهور دیگری رفع ید میشود در نتیجه جمع بین هر دو صورت گرفته به نصّ هر کدام اکتفا شده و از ظهور هر کدام رفع ید شده به وسیلهی تقدم نصّ بر ظاهر، این اصل قضیه بین نصّ و ظاهر است اگر برای شاگردانتان هم سوال طرح کردید یا مطلب را شرح دادید جمع عرفی مصداق اصلیاش جمع بین نصّ و ظاهر است این یادتان نرود. و اما اگر نصّ و ظاهر دو دلیل متقابلی باشد نه اینکه هر کدام نصّی باشد و ظاهری، یکی نصّ هست دیگری ظاهر، اینجا دیگر اصلاً جایی برای تعارض نیست حتی تعارض بدوی هم نیست برای اینکه نصّ تقدّمش بر ظاهر از قبیل تقدّم ورود هست یعنی موضوع برای ظاهر دیگر باقی نمیگذارد از اساس، منتها او راهحَلّی را که دیروز برای شما گفته بودم اینجا در مجموع این روایات الان به کار ببرید از اختلاف در تعابیر این روایات راحت بشوید که این مجموعه از روایاتی که گفتیم یکی حکم کثیرهی تنها را گفت یکی حکم کثیره و قلیله را گفت یکی حکم کثیره و متوسطه را گفت، در ابتدا میگوییم اختلاف دارد، اختلاف اینجا تعارض نیست، چون هر کدام مکمّل (دلیل ناقص همیشه مؤید است بیان ناقص هم همیشه موید است و دلیل کامل مکمّل است و اینجا هم دلیلی که کامل گفته باشد میشود مکمل) در دوران امر بین بیان ناقص و کامل تعارضی که نداریم بلکه ناقص مؤید و کامل مکمل است در این نصوص هم مطلب از این قرار است. سلامتی اقا امام زمان صلوات.