درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
98/11/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/أحكام الاستحاضة /مساله 15 از مسائل مربوط به مرأة مستحاضة
مسأله 15 از مسائل مربوط به مرأة مستحاضة
إذا انتقلت الاستحاضة من الأدنى إلى الأعلى ـ كما إذا انقلبت القليلة متوسطة أو كثيرة ، أو المتوسطة كثيرة ـ فإن كان قبل الشروع في الأعمال فلا إشكال ، فتعمل عمل الأعلى ، وكذا إن كان بعد الصلاة فلا يجب إعادتها ، وأما إن كان بعد الشروع قبل تمامها فعليها الاستئناف والعمل على الأعلى حتى إذا كان الانتقال من المتوسطة إلى الكثيرة فيما كانت المتوسطة محتاجة إلى الغسل وأتت به أيضاً ، فيكون أعمالها حينئذ مثل أعمال الكثيرة لكن مع ذلك يجب الاستئناف ، وإن ضاق الوقت عن الغسل والوضوء أو أحدهما تتيمم بدله ، وإن ضاق عن التيمم أيضاً استمرت على عملها، لكن عليها القضاء على الأحوط ، وإن انتقلت من الأعلى إلى الأدنى استمرت على عملها لصلاة واحدة ، ثم تعمل عمل الأدنى ، فلو تبدلت الكثيرة متوسطة قبل الزوال أو بعده قبل صلاة الظهر تعمل للظهر عمل الكثيرة ، فتتوضأ وتغتسل وتصلي ، لكن للعصر والعشاءين يكفي الوضوء وإن أخرت العصر عن الظهر أو العشاء عن المغرب ، نعم لو لم تغتسل للظهر عصياناً أو نسياناً يجب عليها للعصر إذا لم يبق إلا وقتها ، وإلا فيجب إعادة الظهر بعد الغسل ، وإن لم تغتسل لها فللمغرب ، وإن لم تغتسل لها فللعشاء إذا ضاق الوقت وبقي مقدار إتيان العشاء.[1]
تبدیل استحاضة قلیلة به کثیرة و برعکتبدیل استحاضة متوسطه به کثیرة- و آراء فقهاء
سید طباطبایی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید، إذا انتقلت الاستحاضة من الأدنى إلى الأعلى ـ كما إذا انقلبت القليلة متوسطة أو كثيرة ، أو المتوسطة كثيرة ـ فإن كان قبل الشروع في الأعمال فلا إشكال ، فتعمل عمل الأعلى ، وكذا إن كان بعد الصلاة فلا يجب إعادتها تا آخر .... متن را شمرده خواندم ترجمه نمیخواهد، خلاصهاش این است که میفرماید: اگر استحاضه از قلیله بدل بشود به کثیره، در این صورت اگر قبل از اعمال باشد که بحثی ندارد باید اعمال کثیره را انجام بدهد عملی برای قلیله انجام نداده تا بحثی از آن به میان بیاید. کثیره که آمد، قلیله را از بین بر میدارد و باید به اعمال کثیره مبادرت به عمل بیاید و همینطور هست اگر متوسطه منقلب شود و برسد به کثیره اگر قبل از اعمال باشد جایی برای بحث نیست فتعمل عمل الأعلى، و طبیعتاً باید عمل کند عمل الأعلى را. چنانکه شهید قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: الاعتبار في الكثرة و القلة بأوقات الصلوات، فلو سبقت القلة و طرأت الكثرة انتقل الحكم، فلو كانت الكثرة بعد الصبح اغتسلت للظهرين.[2] میفرماید که ارتباط در اوقات هر یک از این قلیله و کثیره هست اگر فرض کردیم قلیلهای بود ذاتاً و بعد کثیره عارض شد، دیگر حکمی برای قلیله باقی نخواهد ماند به طور طبیعی باید به انجام اعمال کثیره مبادرت به عمل بیاید. حکم تابع موضوع خودش هست، قلیله بود، حکم قلیله را داشت کثیره آمد، حکم کثیره باید انجام بگیرد. تا اینجا بحثی نداریم. اما همینطور وكذا إن كان بعد الصلاة فلا يجب إعادتها کذا عطف به آن لااشکال میشود عطف به آن اجزاء میشود. میفرماید، وكذا إن كان بعد الصلاة که امکان بعد الصلاة، اگر قلیله بعد از صلاة متبدل به کثیره بشود واجب نیست اعادهی صلاة، برای اینکه به وظیفهی خودش عمل کرده و در آن وقت همانطور که شهید فرمود، الاعتبار في الكثرة و القلة بأوقات الصلوات، به وقت خودش اعمال قلیله را انجام داده قاعدهی اجزاء امتثال اعلام میکند برائت ضمّه اعلام میکند بعد از انجام طبق وظیفهی شرعی اگر کثیره به وجود میآید حکمی ندارد.
اما شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که؛ و إن كانت قليلة فصارت بالخروج كثيرة بطلت الطهارة السابقة؛ لأنّ الوضوء إنّما يبيح الدم القليل الطاري بعده، و كذا لو صارت متوسطة في الصبح أو مطلقاً؛ بناءً على ما قوّيناه في المتوسطة.[3] اگر قلیله بدل بشود به کثیره، در این صورت میفرماید: طهارتی که نسبت به قلیله قبلاً داشته الان دیگر کافی نیست چون آن طهارت مربوط میشد به قلیله الان که کثیره آمده است باید حکم کثیره را در نظر بگیرد و اعمال کثیره را انجام بدهد میفرماید، وضو که مباح میکرد اعمال را در قلیله بود، در کثیره که وضوء کافی نیست بنابراین اگر قلیله متبدل شد به کثیره، باید از طهارتی که به توسط حکم قلیله به وجود آمده باشد باید رفع ید کرد و به اعمالی که مربوط به کثیره است باید مبادرت نمود، برای اینکه حکم تابع موضوع خودش هست آن موضوع منقضی شد و این تمام.
سوال: ......
جواب: گفتیم که اضطرار باید مستمر و قطعی باشد و اگر اضطرار مشکوک بود یا اضطرار کامل نبود بعضی از اوقات را فرا میگرفت در آن صورت عمل اضطراری مجری نیست. اما اینجا میفرماید که وضوء که الان برای قلیله عمل اضطراری انجام گرفته است بعد از آن کثیره آمده و آن عمل قلیله باید از بین برود که موضوع دیگری آمد. جواب: اولاً و ثانیاً؛ اولا در آن مسئلهی قبلی عدم تحقق اضطرار بود و کشف اضطرار به وسیلهی حالت اختیاری بود نه تبدلی، اینجا که ما بحث میکنیم دو مرحلهی اضطراری است. آنجا که بحث میکردیم حالت اضطراری بود و بعد در برابر حالت اختیاری که گفتیم آن حالت اضطراری که در آیندهاش حالت اختیاری وجود دارد نمیتواند موضوع حکم باشد اینجا حالت اختیاری در مستقبل امر، در آیندهی کار نیست بلکه اضطراری و انتقالی آخر. مطلب دوم آن بحث در اسناء بود این بعد از اتمام نماز هست، نماز در حال اضطراری که مبتلا به قلیله است وضوء میگیرد به وظیفهی خودش عمل میکند در حال انجام نماز و وضوی قلیله علم به کثیره ندارد، حالت، حالت قلیله است. حکم وضوء است نماز انجام میگیرد کل مسائل و کل اعمال طبق وظیفه است. در اینجا قاعدهی اجزاء وجود دارد و این صلاة درست است بعد از آن یک حالت دیگری به وجود میآید به نام حالت کثیره که میفرماید حدوث حالت جدید احکام حالت قبلی را فرا نمیگیرد. سرّ مسئله این است مطلب تا اینجا کاملتر شد.
وأما إن كان بعد الشروع قبل تمامها فعليها الاستئناف والعمل على الأعلى ... طبق قاعدهای که گفتیم، اگر در اسناء، کار رنگ دیگری گرفت قلیله شد کثیره، اینجا دیگر موضوع برای وضوء یعنی قلیله دیگر کامل نیست در اسناء موضوع نقص پیدا میکند در حین عمل موضوع تَرَک بر میدارد بدل میشود قلیله به کثیره، بنابراین حکم قلیله با تحقق موضوع خودش انجام نگرفته لذا واجب است باید صلاة را از نو مجدد باید انجام بدهد وأما إن كان بعد الشروع قبل تمامها فعليها الاستئناف والعمل على الأعلى مطلب تا اینجا مشکل نداشت. میفرماید: حتى إذا كان الانتقال من المتوسطة إلى الكثيرة فيما كانت المتوسطة محتاجة إلى الغسل وأتت به أيضاً چطوری و به چه دلیل بگوییم اینجا هم استیناف دارد؟ متوسطه بدل شده به کثیره و متوسطه هم غسل داشته و غسل را هم انجام داده کثیره هم غیر از غسل چیز دیگری نداشت، غسل هم انجام شده. با این همدیگر باید عمل صلاة استیناف بشود یعنی عمل اعلی انجام بگیرد. وأما إن كان بعد الشروع قبل تمامها فعليها الاستئناف والعمل على الأعلى حتى إذا كان الانتقال من المتوسطة إلى الكثيرة فيما كانت المتوسطة محتاجة إلى الغسل وأتت به أيضاً ، فيكون أعمالها حينئذ مثل أعمال الكثيرة لكن مع ذلك يجب الاستئناف استیناف واجب است چرا؟ دربارهی سرّ این مسئله این است که میفرمایند؛ خود کثیره یک حدث مستقل است و متوسطه حدثٌ کثیره حدثٌ، این حدث خودش مقتضایی دارد که غسل باشد این نکتهی اصلی در حل این معظل.
سوال: .....
جواب: .... ما دربارهی نیت صحبت نمیکنیم. ما دربارهی اکتفای غسل متوسطه صحبت میکنیم فرد آمد کثیره شد غسل متوسطه انجام داده این غسل متوسطه کفایت میکند، استحاضهی قلیله حدثٌ استحاضهی متوسطه حدثٌ، استحاضهی کثیره حدثٌ هر کدام... ان طهارتی که برای آنجا هست آن طهارت، طهارت واقعی است نه طهارت اضطراری که فقط برای خودش در محدودهی خودش کافی باشد. اینجا طهارت، طهارت اضطراری است فقط در حدّ خودش کافی است.
وإن ضاق الوقت عن الغسل والوضوء أو أحدهما تتيمم بدله. تا جایی که ثابت شد که استیناف لازم هست میفرماید که اگر وقت ضیق بود غسل و وضوء انجام نمیشد یکیش هم انجام نمیشد تتیمم باید بدن از غسل و وضوء تیمم کند که وظیفهاش این است که اعمال کثیره را انجام بدهد میفرماید که وإن ضاق عن التيمم أيضاً استمرت على عملها اگر تیمم هم انجام نمیشد بر اساس ضیق وقت، استمرت على عملها عمل خودش را انجام بدهد همان اعمالی که مشغول نماز شده بود. لكن عليها القضاء على الأحوط، لکن بر این مرأة هست قضاء، بنا بر احتیاط.
چرا قضا گفت و چرا احتیاط؟ اما قضاء برای اینکه احتمال وجود دارد که در این صورت شخص فاقد طهورین باشد در صورتی که فاقد طهورین باشد باید نماز قضایش را بخواند لاصلاة الا أن طهورین، لا صلاة الا بالطهور، بنابراین باید قضایش را انجام بدهد، اما چرا أحوط فرمود قضا را، برای اینکه این فرد در این صورت اضطرار، که حالت، حالت اختیاری نیست بلکه حالت اضطراری است شروع عمل در صورتی بوده است که موضوع محقق بوده در استمرار موضوع محقق نبوده است ممکن است بگوییم که در صورتی که تمکّن به انجام اعمال استحاضهی کثیره نداشته باشد همان اعمال مستحاضهی استحاضهی متوسطه کافی باشد. دو احتمال را که دادیم میگوییم قضا احوط هست.
کلام سیدالخوئی
هر چند سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که این مورد مجاب برای استمرار ندارد برای اینکه فاقد طهورین هست زمینه برای استمرار وجود ندارد و فقط حکمش همان قضاء است که بعدا باید انجام بدهد.[4] این مطلب تا اینجا تمام.
سوال: ....
جواب: تیمم تنها معنایش این نیست که آب خارجی نباشد، تیمم معنایش این است که استفاده نتواند بکند از آب، آب غصبی است و باید تیمم بکند، نمیتواند استفاده از آب بکند وقت ضیق است. بنابراین جایی برای تیمم اینجا نیست که قطعاً هست. لكن عليها القضاء على الأحوط. این مطلب تا اینجا تمام.
اگر از کثیرة به متوسطه و از متوسطة به قلیلة تبدیل شود
وإن انتقلت من الأعلى إلى الأدنى استمرت على عملها لصلاة واحدة ، ثم تعمل عمل الأدنى میفرماید که اگر انتقال پیدا کند از اعلی به ادنا، وإن انتقلت من الأعلى إلى الأدنى استمرت على عملها لصلاة واحدة، فرد استحاضهی متوسطه داشته است اعمال استحاضهی متوسطه را انجام داده در همان موقع انجام اعمال که عبارت است از یک غسل و وضوی عند کل صلاةٍ بود یک مرتبه انتقلت، حالتش منقلب میشود از من الأعلى إلى الأدنى میفرماید در این صورت استمرت على عملها، عمل خودش را برای یک نماز استمرار بدهد. معلوم است چرا یک نماز، برای اینکه بعد از یک نماز، که حالت، حالت قلیله میشود که دیگر جا برای اعمال متوسطه باقی نخواهد ماند. یک نماز که هنوز وصل است به متوسطه، وصل به متوسطه هست متوسطه غسل و وضوء داشت بنابراین نسبت به عمل متوسطه که غسل داشته که تمام، اما وضوء انجام میدهد این وضوء را که انجام میدهد و غسل هم انجام داده است این با صورت قبلی فرق میکند صورت قبلی، از ادنا به اعلی بود این صورت از اعلی به ادنا هست یک نماز اول و لو گفتیم حدث کلُ واحدٍ حدثٌ، این را گفتیم اینجا این غسل و وضوء برای متوسطه برای خود این صلاة میتواند کافی باشد یک نماز کافی است چرا؟ غسل انجام داده وضوء هم گرفته و متصل بوده به حالت متوسطه قاعدهی اجزاء هست. این صلاة درست است و جایی برای اشکال در کار نیست. این فرد مستحاضه بوده است به استحاضهی متوسطه، غسل کرده وضوء گرفته بعد از آن علی الاتصال، یک نماز هم خوانده، بعد از آنکه یک نماز خوانده است. وإن انتقلت من الأعلى إلى الأدنى استمرت على عملها لصلاة واحدة این عملش را شروع کرده قبل از عمل نیست قبل از اینکه به اعمال برسد یک مرتبه ببنید که قلیله شد. اینجوری نیست. به عمل شروع کرده در حین شروع عمل قلیله متوسطه متبدل شده است به قلیله، میفرماید؛ برای یک صلاة درست است بر اساس قاعدهی اجزاء و انجام اعمال ، حدّش تا یک نماز هست، این چرا صحیح است؟ برای اینکه این اعمال یک حدّی دارد در تبدن، حدش کجاست؟ تا یک نماز درست است، یک طهارتی برای یک نماز این حدث به وجود میآورد این حادثه یعنی استحاضهی متوسطه، این حدّ کجاست؟ تا یک نماز، طبیعتاً بر اساس واقع امر، قلیله کار و تأثیری که به جای خواهد گذاشت، بعد از انجام یک نمازی است که بر اثر این طهارت و این غسل و این وضوء انجام گرفته است.
سوال:....
جواب: میفرماید؛ فرد مبتلا به متوسطه بوده و بعد هم متبدّل شده است متوسطه به قلیله، اینجا یک نماز درست است قاعده این است که هم اصل هم قاعده، قاعده اجراست یعنی مطیع البه مطابق مأمور به است اصل برائت از یک وضوی مجدد، طبق قاعده و اصل یک نماز برایش درست است. میگویید قلیله هم حدث هست، میگوییم خود متوسطه اعمال را انجام داده ولی در حال نماز یک نمازی که شروع کرده است آن یک نماز در واقع أن تطهورین فعلی انجام گرفته پس آن یک نماز که انجام گرفت بر اساس همان یک طهارت و یک نماز است بر اساس استمرار آن نماز، استمرار للصلاة نه چیز دیگر. آن یک نماز که بر اساس طهارت استحاضهی متوسطه انجام شده است آن طهارت برای آن نماز کافی است. بر اساس اصل و قاعده. اما بعد از آن دیگر قلیله میشود و اعمال قلیله را باید انجام داد.
سوال: .....
جواب: دلیل ما در این رابطه گفتیم اصل و قاعده است، قاعدهی اجرا و اصل برائت از وضوی مجدد. ما اینجا هم جا برای اصل داریم و هم برای برائت. در صورتی که غسل انجام شده وضوء هم انجام شده در این صورت حدثی که قلیله هست در حقیقت حدث قلیله که موجب وضوء میشود مضافً بر اصل و قاعده یک نکتهی دیگری را هم اضافه کنید و آن این است که حدثیت قلیله در ضمن وجود حدث متوسطه و انجام مقتضای آن که غسل و وضوء باشد شکّ در تأثیر حدثیت قلیله میکنیم در صورتی که در ضمن کثیره بوده است از متوسطه آمده پایین، متوسطه حدث بوده اعمالش را انجام دادیم که غسل و وضوء باشد اما قلیله شد قلیله حدث است. اما در این مرحله اول که اعمال متوسطه را انجام داده است اینجا شک در تأثیر عمل قلیله میکنیم شک در تأثیرگذاری مساوی با عدم تأثیر است. این اضافه را در کنار اصل و قاعده قرار بدهید فتوای متن همین است.